سوم دبیرستان که بودم بخاطر هم میزی شدن با پیمان خیلی باهم صمیمی شدیم و غروبا باهم میرفتیم بیرون دور دور توی همین دور دور ها با سعید اشنا شدم و کم کم به رابطه سعید و پیمان مشکوک شدم.ی شب که ستایی رفتیم باغ و شب اونجا موندیم خودمو بخواب زدم وقتی مطمئن شدن من خوابم رفتن تو اتاق و شروع کردن به مالوندن هم و من از صداشون فهمیدم دارن سکس میکنن.اون شب گذشت و ی شب دیگه که منو پیمان رفته بودیم خونه یکی از بچه ها شب خواب وقتی پیمان خوابش برد گوشیشو برداشتمو پیام هاش به سعید رو خوندم و اونجا فهمیدم جفتشون همو میکنن و خیلی هم دوس دارن منو هم بیارن توی بازی.کم کم رابطم با جفتشون اوکی شد و سعید بهم نخ داد که اگه اوکی هستی با هم باشیم که من گفتم فقط میکنم ها دیدم سعید اوکیه.خلاصه پیش دانشگاهی شدیمو کنکور دادیم و بعد کنکور برا رفع خستگی سه تایی رفتیم باغ شب پیمان گرفت خوابید و من ی چشمک به سعید زدمو رفتیم تو اتاق و شروع کردم به کردن سعید که در باز شد و پیمان اومد تو نگو همش نقشه بود که باهام طبیعی شه.خلاصه اونقد شهوتی بودم که شروع کردم دوباره تلمبه زدن که پیمان اومد از پشت بقلم کرد حس خوبی داشتمو حرکتی نکردم اونم دید من اوکی ام شروع کرد به مالوندن من یکم که باهام ور رفت یهو خواست کیرشو داخل کنه که درد شدیدی داشت و من نذاشتم هرچی اصرار کرد فایده نداشت و لا پام گذاشت بعد جاهارو عوض کردیم و من خواستم پیمانو بکنم وای نمیدونین چ کونی داشت سفید و لیز جوری که دست میزدی ابت میومد. تا چسبیدم به پیمان ارضا شدم.
گذشت و کم کم رابطه من با پیمان خیلی خوب شد و سعید به این موضوع حسادت میکرد و من این وسط استفاده میکردمو جفتشونو میکردم تا اینکه دانشگاه رفتیم هر ستایی مشهد.سعید خونه داشت مشهد و منو پیمان خونه گرفتیم و این شد که هر شب باهم رابطه داشتیم تا اینکه سعید میونه مارو خراب کرد و ازون به بعد هیچکدومو ندیدم دیگه

نوشته: علیرضا ز