زن عموی سکسی من

1403/04/01
زن عمو
 

سلام خدمت همه عزیزان

امیدوارم شاد باشید همیشه و اینکه احترام همدیگرو حفظ کنید. من واقعیتو میگم و فحاشی نشون دهنده شخصیت طرفه و مهمم نیست

من امیرم 22 سالمه ورزشکارم رشته روانشناسی میخونم.
من ی زن عمو دارم(زن کوچکترین عموم) ک 33 سالشه و قد بلند کمر باریک کونش هم توپره و ی هیکل فوق سکسی داره. ما تو ی شهر کوچیک زندگی میکنیم ک همه همه رو میشناسن و اگه ی اتفاقی بیوفته همه باخبر میشن.
داستان از اونجایی شروع میشه که من و عموهام و زن عمو هام دور هم جمع میشدیم و مافیا بازی میکردیم تا صب و هر دفعه هم خونه یکی بودیم. و خیلی هم حساس بود بازی هامون و سنگین. زن عمو کوچیکم مذهبی و پوشش جلو ماها کامل بود یعنی بر خلاف بیشتر یا لخت نمیگشت جلو ما.ی شبی از شبای مافیاییمون ی ساپورت تنگ و ی مانتوی م تا روی رونش میومد پوشیده بود اون شب اصلا حواسم به بازی نبود و فقط نگاه های پر از شهوت بهش میکردم و اونم متوجهش شد ساعت حدود 3 و نیم صبح بود همه رفتن بخوابن من تو فکرش بودم خوابم نمیبرد. بهش پیام دادم دندون درد دارم مگه خونتون قرص مسکن دارید؟ جواب نداد ی رب ساعت گذشت نوشت اره برو بردار فلان کابینت گفتم نمیتونم تکون بخورم گف میام خودم بهت میدم. اومد ی چادر سرش بود چشاشم تو خواب بود. اومد تو اتاقی ک من و پسر عمو هام بودیم قرص بهم داد موقع ک خواست بره یهو پسر عموم ی غلط زد تو خواب پاش رفت رو چادرش رو زمین گفتم نری بیدار میشه گفت ولم کن خوابم میاد چادر رو انداخت رفت (میدونستم موقعی ک خوابش میاد یا تازه بیدار شده از خواب این مدلی میشه اسمشم گذاشته بودیم قهوه تلخ واسه همین ک تلخ بود موقع خوابش میومد)یهو اون صحنه ای ک نباید میدیدم رو دیدم ی شورتک ک تا رو زانو هاش بود ی تیشرت سفید خوشگل واااای پوست تنش انقدر سفید بود ک غیر قابل وصف ممه های زیاد بزرگیم نداشت 70 نهایتا اون رو ک دیدم راست کردم رفتم ی جق زدم به یادش و اون شب تموم شد. رابطه ما عادی بود تا اینکه ی روز پیام داد میای بریم ی بازی مافیاست شرکت کنیم؟ گفتم کجاست و چطوریه؟ توضیحش داد و شب رفتم دنبالش ی تیپ بازم نسبتا تنگ و سکسی زده بود رفتیم اونجا هم ی جمع خانوادگی بود انگار با ی جمعیت شلوغ دست اول رو من مافیا بودم بردیم دست دوم دوتامون شهر بودیم بردیم دست سوم دیدم نیستش تو اون شلوغی متوجه نشدم رفت کجا الکی گفتم منم میرم بیرون یکی بیاد جایگزین ذهنم درگیر بود ک کجاست.
چن جا رفتم گشتم اثری نبود ازش بیخیال شدم گفتم برم تو ماشین زنگ بزنم بیاد بریم.
رسیدم تو ماشین یهو دیدمش با ی پسره از من کوچیکترم بود فک کنم از بیرون رسیدن دم در آیفون زدن عکس گرفتم ازش رفت بالا زنگ زد رو گوشیم گفتم من خسته بودم با ماشین رفتم ی دور خوردم اومدم الان گف نمیخواد بیای بالا دیگ بازی تموم میام بریم خونه خودتون اگ الان برم خونه علی میکشتم هیچی اومد سوار شد رفتیم خونه مطمئن نبودم چی ب چیه کی ب کیه گفتم گوشیش چک کنم اون شبم گذشت و صب بردمش خونه خودشون ی مدت بعد رفتیم مافیا گفتم زن عمو گوشیت بده ی لینکی مال قرعه کشی برات بفرستم ثبت نامت کنم بهم دادش چک کردم چیزی ندیدم رفتم گالریش رمز داشت بهم اعتماد داشت گفتم رمزو بزن اسکرین گرفتم ازش ببینم درسته رمزو زد چیزی ندیدم یهو یه چیزی لابه لای عکساش دیدم هیچ عکس لخت یا چیزی نداشت این یدون کنار ی پسر شاید 17 18 ساله تو ی کافه باغ نشسته بود و تو بغلش بود فورا با گوشیم رو گوشیش عکس گرفتم بهش دادمش
خیلی عادی رفتار کردم نمیخواستم هیز بازی و لاشی بازی در بیارم. اون شبم تموم شد رفتم خونه خیلی عادی پیام دادم بهش
سلام خوبی زن عمو؟
مرسی تو خوبی؟
متشکرم
میتونم ی سوال بپرسم
بگو اره
تو با عمو مشکل داری یا اختلافی چیزی؟
نه چطور
با من راحتی دیگه ؟ بگو راحت باش خیالت راحت رازدار خوبیم
ن میگم دیگه عهههههه
ولی عکسی ک من دیدم ی چیز دیگ میگه
کدوم عکس؟!!!
همون ک خودتو یکی دیگ تو کافه بودید
خجالت بکش من بهت اعتماد کردم
اتفاقی دیدم الانم قصد سوءاستفاده ندارم قصدم کمکه رشتم هست دیگه
امیر مطمئن باشم چیزی ب کسی نمیگی؟
اره دیگهههههه
بخدا دیوونه شدم تو این خونه نمیدونم چیکار کنم عموت ی ادم دیگه ای شده
چطور شده ؟
اخلاقش بد شده نمیتونم حرف بزنم باش ن میتونم حرفی بزنم نظری بدم هیییییچی به هییییچی هر شب مسخرم میکنه میگ زشت ترین زن دنیا تویی
اخهههه چرا تو ک خیلی خوشگلی
نمیدونم فقط بخاطر بچمم وایسادم والا هیچ دلخوشی ندارم ن مهر محبتی ن عشقی ن…
زن عمو اینا دلیل بر خیانت نمیشه اصلااا
میدونم میدونم
تا حالا باهاش خوابیدی؟؟؟؟
نهههه
راست بگو من یک مشاورم الان ن ی آشنا
ن بخدا فقط ی بار…
ی بار چی ؟؟
زشته هیچی
بگووووو
ی بار براش خوردم برام خورد
این بی ناموس کیه اصلا
هیچیییی پیش نگرد اصلا
ن بگو بهم
ولششش کن همین الان بلاکش میکنم میگم شوهرم فهمیده میترسه میره
باشه. کمکی خواستی بهم بگو فقط راستی رابطه جنسیتون چطور؟
هعی چی بگم فقط زجرم میده
یعنی چی بگووو میگم راحت باش دیگههه عجب
هیچی منو میبره تا سمت ارضا ولی ارضام نمیکنه و هی تکرار تکرار تا خودش ک شد ول میکنه میره
پس برا این رفتی با پسره؟
ن بخدا اون عاطفی بود محبت بهم می کرد عشق بهم میداد
عاااها خوبه
خب فردا زودتر میام خونتون تا شب ک بیان هم حرف میزنیم شب بخیر.
با همه این حرفا کیرم شق شده بود ولی ی حسی بهم میگفت میتونم بکنمش تا قبل از این مکالمه ی ارزویه محال بود.
فردا شد با همون 1 درصد امید رفتم حموم شیو کردم کامل رفتم پیشش ی لباس معمولی پوشیده بود گفتم عمو کو ؟ گفت رفت پیش عمو بزرگت کمکش نمیدونم چیکار کنه با هم میان. شروع کرد ب تکراری حرف زدن ولی متوجه نگاه های پر از شهوت من شده بود خودشو جمع میکرد. گفتم زن عمو تمام اینها رو باید بری مشاوره اما موضوع جنسی این یک مریضی جنسیه باید ی فکر دیگه کنی ولی نباید سمت غریبه بری(داشتم غیر مستقیم میگفتم من میتونم نیازتو برطرف کنم )گفت یعنی چی ی لحظه گفتم من میتونم ارضات کنم
مات مبهوت تماشام میکرد هیچی نمیگفت فقط ی کلمه گفت میتونی؟ گفتم امتحانش ضرر نداره قلبم تند می تپید. بلند شدم رفتم کنارش چشاشو بسته بود هیچی نمیگفت. اروم شروع کردم مالیدن سینه هاش پیشونی و گونشو بوس کردم لبمو بردم سمت لبش خودش همراهی کرد بلندش کردم گفتم بریم تو اتاق. انداختمش رو تخت مانتوشو باز کردم لبام تو لباش قفل بود سوتین بنفش سکسیشو باز کردم واااای خدا چی میدیدم بدنش سفید بلورین با ی کمر باریک اروم رفتم پایین زبونم ب گردنش کشیدم مست شهوت بودیم داغ داغ شد بدنش منم تمام بدنشو داشتم با زبونم لمس می کردم صدای نالش خیلی خفیف بلند شد دستمو بردم زیر شلوارش وااای خدا اتیش میزد بیرون اولین لمس کصش حس خیلی خوبی بود اومدم روی نافش میلیسیدمش شلوارشو کشیدم پایین شورتو هم دراوردم اونقد کصش خوب بود رفتم لای پاااااش ی کس بدون مو سفید و یکم سیاهی اطرافش داشت
واااای میلیسیدم زبون میکشیدم لای کصش دیگ اونم داشت همراهی میکرد محکم سرمو فشار میداد رو کصش میکش میزدم اونقد خوردم ک با ی لرزش شدید ارضا شد. بیحال بیحال شد رفتم یکم قربون صدقش رفتم اروم لخت شدم کیرمو ک دید گفت جووووون ببین اینو چقد خوشگل و خوووبه گفت دراز بکش اومد رو کیرم شروع کرد ساک زدن از بالا تا پایین میلیسید میکرد دهنش میک میزد انقدر خوب بود و حشری بودم ارضا شدم تا ابم اومد یکم ریخت دهنش بقیش ریخت رو تخت. گذشت چند دقیقه با کیرم ور رفت تا دوباره راست شد واااای من عاشق پوزیشن سرپام گفتم کاندوم داری؟ گفت اره رفت با ی اسپری اومد زد ب کیرم خودش کشید روش کاندومو گفتم لبه تخت وایسا پاتو جفت کن همین کار کرد از پشت سکسی ترین صحنه عمرمو دیدم فوری کیرمو از پشت گذاشتم دم کصش اروم میمالیدم روشش یهو گف بکننن توش مثل عموت زجرم نده تا دسته کردم تووش وااااای خدا داااغ داغغغغ بود و نسبتا تنگگگگ خیلی حال میداد شروع کردم تلمبه زدن صداش تو خونه پیچیده بود آنچنان از ته دل میزدم تو کصش ک صداشو بلند کرده بود و ناله مبکرد. گفت بخواب رو تخت و پوزیشن جدید رفتم روش و کیرمو کردم تو کس تنگش تلمبه زدم چند دراوردم رو سوراخ کونش یهو بلند شد گف از کونننن ن هرکار کردم نزاشت گفتم باشه پاهاشو گذاشتم رو شونه هام گذاشتم تو کصش نزدیک ارضا شدنم بود محکم داد میزد بکننن تا ته جرررم بده اخخخ جوووووون اوووووف بکننننن بکنننن ارضا شد و کصش کاملا لزج و خیس شد من تلمبه میزدم با تمام قوا تو کصی ک ارزوشو داشتم بعد 3 دقیقه حدودا با ی نعره ارضا شدم افتادم بیجون کنارش 6-7 دقیقه گذشت یهو ایفون زنگ خورد من با ترس زیاااااااد ک خواستم سکته کنم رفتم تو دستشویی با لباسا لباسامم پوشیدم فقط شنیدم در باز شد عموم با عمو بزرگم بودن. اومده بودن برا مافیا.
اون شب بدون هیچ حرفی تموم شد رفتم خونه بهش پیام دادم چطور بود؟
نوشت بهترین سکس عمرم بود ولی گناه بود و از این کسشعرا منم گفتم کارما باعث میشه زندگیتون خراب نشه و حسین (پسرشون ) بچه طلاق نمیشه
بعد از اون شب من شده بودم پارتنر سکسی زن عمووووی سکسیم و هفته ای ی بار کمتر بیشتر سکس داشتیم تا اینک عموم بو برد و گفت ادامه ندیم منم با اینک سخت بود ولی گفتم باشه بعضی وقتا فرصتش گیر بیاد برام ساک میزنه ابمو میاره میگه تو حق بر گردن من داری.

نوشته: اقا امین


👍 14
👎 10
37001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

988591
2024-06-21 23:28:11 +0330 +0330

داستانت خوب بود البته حرفه ای نبود ولی ی خاطره خوبی بود

1 ❤️

988605
2024-06-22 00:37:39 +0330 +0330

قبل اینا باید خارمادر پسره رو میگاییدی کسخل،

1 ❤️

988615
2024-06-22 01:29:03 +0330 +0330

آره خیلی ثواب داشت😂😂😂

0 ❤️

988637
2024-06-22 05:07:46 +0330 +0330

وای خدا چی میدیدی؟
کیر خر می‌دیدی
یعنی کستان که این عبارت داخلش نباشه اصلا کستان نیست.

0 ❤️

988717
2024-06-23 00:05:31 +0330 +0330

😂😂😂خاک تو سرتون نکنم این همه تخیلاتو تو کار دیگه ای به کار میگرفتین از همه نظر الان تو دنیا اول بودیم

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها