سکس با زن دایی خانمم (۲)

1402/06/29

...قسمت قبل

درود دوستان
ادامه داستان یا کستان به قول دوستانی که همیشه کس شعر زیر همه داستانها مینویسن و خودشون یه خط ننوشتن ریدم دهنتون حرف دارید نقد دارید درست باشه این اتفاق افتاده یا باور میکنید یا نه
بریم سر اصل داستان
اون شب گذشت و فردا ما رفتیم با هم تو روستا دور بزنیم جوونها اومدن خاله و مادر خانم و …موندن خونه رفتیم کنار چشمه آب بازی و خیس کردن همو …تا قبل این اتفاقات اینا عادی بود ولی از شب قبل من و زن دایی بیشتر دقت میکردیم به هم به بدن همدیگر به شوخیا شاید بارها شالش افتاده بود بارها گردن و جاهای دیگه ش رو دیده بودم ولی انقدر حساس نبودم دایی به ما یه کم حساس شده بود ناراحتیش رو میدیدم چرا دروغ بگم دلم یه جاهایی واسه ش سوخت خانمش کم محلی میکرد یه جورایی باهاش همراه نبود ما که جفت می شدیم زن دایی میفتاد کنار یکی از ماها و دایی سیگار میکشید و ناراحت بود ولی از اونور نمیتونستم بگذرم حدود ساعت 3 بعد ظهر اومدیم خونه و نهار خوردیم و دراز کشیدیم من یه اسلش طوسی نرم پام بود یه جور دراز کشیدم که آلتم مشخص باشه دایی خانمم سینی چای دستش اومد چرخوند به من رسید وقتی دید رنگش عوض شد آدم حشری دیده بودم دیده بودم کسی تو کفه چجوری حالش بد میشه ولی اینجوری تابلو نه درجا صورتش رنگ عوض کرد انگار التهاب گرفته و ضربان قلبش بالا رفته حس کردم.گفتم یعنی چند وقته سکس نکرده یا چقدر تو کفه که اینجوریه منم از اون بدتر شدم خلاصه اون مسافرت رو با همه مالش و چرخش گذروندیم و چند باری همین مالیدن تو مهمونی تکرار شد تا اون روز.
ساعت 6صبح من میرم میدون تره بار از خواب پاشدم دیدم دایی خانمم پیام داده دردسر افتادم میتونی راهنمایی کنی گذاشتم وقتی مطمئن بشم دایی نیست زنگ زدم بهش حالش بد بود گریه و ناله و عشوه و …قاطی شده بود گفتم چی شده کفت من نمیخوام باهم باشیم من تا الان به شوهرم خیانت نکردم شیطنت بوده ولی این رابطه تهش به سکس میرسه تو مجازی نیست بلاکت کنم میتونی اتفاقات بینمون رو فراموش کنی و من رو مثل قبل ببینی گفتم سخته شده یکبار بشه بعد باشه قبول نکرد گفتم میتونم رفتارم رو کنترل کنم ولی نمیتونم بهت فکر نکنم یا قیدت رو بزنم گفتم حالا چرا گریه میکنی گفت دیشب تو سکس بهش پیشنهاد دادم دختر بیاره تری سام گفته چی میگی من از وقتی متاهل شدم به کسی نگاه نکردم اصلا به کسی فکر نمیکنم تو دنیای منی تو نباشی منم نیستم تو زن من نیستی تو همه کس منی میدونستم راست میگه دوست داشتنش رو حس میکردم.خلاصه بعد کلی حرف ازش خواستم بیاد بیرون که قبول نکرد گفت دایی رفته ساوه واسه کار زمین منم دارم میرم خونه بابام گفتم بزار برسونمت حداقل گفت نه مرسی و سریع قطع کرد.منم تنها چیزی به ذهنم رسید رفتن خونه ش بود اصلا فکر نکردم شاید دروغ بگه دایی ساوه س شاید خونه نباشه شاید یکی بیاد و…اصلا به هیچی فکر نکردم و سریع خودم رو رسوندم خونشون زنگ رو زدم گفتم منم گفت جانم چیزی شده یه لحظه شوکه شدم گفتم دایی هست گفت نه علی أقا گفتم میره ساوه زنگ بزن اگه کارش داری گفتم یه لحظه در رو باز کن جواب نداد گفت یه لحظه صبر کن بیام پایین.ولی در رو به احترام زد منم رفتم بالا چون میدونستم تو محل محجبه س و طول میکشه حاضر بشه رفتم بالا و دم در.در رو باز کرد با یه مانتو بلند شال کیپ حتی یه مو بیرون نبود نه رژی نه خط چشمی گفتم برو تو باهم حرف بزنیم فقط حرف اونم هنگ بود کشید کنار با کفش رفتم تو.ناراحت بود ازم گفت من که گفتم بهت تموم کن من خریت کردم حماقت کردم گوه اضافی خوردم تو بی جنبه م بی معرفتم به نامردی که داری میکنی فکر نمیکنی یه کم بحث کردیم ونستم رو مبل گفت پاشو برو من میخوام برم خونه بابام گفتم میرم سر کوچه میرسونمت اول گفت نه بعد دید بهترین راه از دستم خلاص بشه قبول رسوندنه اومدم بیام بیرون گفتم یه لحطه یه چی بگم گفت بگو و برو اصلا شهوت و…نداشت من اون خونه خالی کیر راست حتی نگاهشم نکرد گفتم میرم مستقیمم میرم سر کار و واسه همیشه تمومش میکنم شرطم اینه یه لب بدی گفت خفه شد نکبت تو خودت چی دیدی مرتیکه منم دیدم راهی نیست یا تمومه یا اینجا هر کار کردم کردم سرش رو گرفتم و لباشو بوس کردم مقاومت میکرد ولی نمیتونست کاری کنه منم بیشار میخوردم بهش گقتم راضی میدادی اینجوری نبود چند دقیقه لبش رو خوردم اونم با اکراه و اخ و تف مقاومت میکرد سینه هاش رو گرفتم و کیرم رو چسبوندم بهش میمالیدم و میخوردم ولی اصلا و ابدا حشری نشد مونده بودم گفتم دست بزنم میخوابه برش گردوندم سرپا از پشت چسبیدم بهش انداختم چاک کونش و میمالیدم تا سرم رفت واسه گردنش حرارت نفسم بهش خورد دیدم تغییر کردمقاومتاش با ناله همراه شد التماس میکرد تو رو خدا خیلی کار بدیه به خدا شوهرم رو دوست دارم اون خیلی بیشتر دوستم داره نامردیه نکن دلم واسه ش میسوزه اون منو داره فقط نکن این کارو.ولی کیرم مثل سنگ شده بود انداختم رو زمین و از پشت خوابیدم روش و کیرم رو از تو شلوارم درآوردم و روی شلوار انداختم لای پاش اونم التماس مییکرد و اشکش جاری شد چند بار که کیرم روعقب جلو کردم دیگه ساکت شد گفت چجوری ارضات کنم بری میشه با دست بزنم واسه ت گفتم نه میکنم فقط دست انداختم همونجوری که روش بودم شلوارش رو بکشم پایین ولی هم وزنم هم مقاومتش نمیذاشت پاهاشو کمرش رو گرفتم چرخوندمش تو همون حین شلوارشم درآوردم صورتش رو گرفت با دستش و با یه دستشم جلوی کسش رو گرفت گفتم توش نمیکنم ول کن گفت تو گوه خوردی نگاهمم کنی تو در حد من نیستی این لج بازی و خربازی منه که تو انقدر وقیح شدی دستش رو برداشتم بدون اینکه ببینم چی و کجا س کیرم رو گذاشتم لای کسش و شرو ع کردم لباساش رو درآوردن از اون مقاومت از من اصرار اومدم به خودم دیدم زن دایی که تو کفش بودم لخت مادر زاد جلوم افتاده پاهاشو جمع کرده بود که نتونم بکنم صورتشم گرفته بود و چرت و پرت میگفت ولی خیسی کسش رو دیدم فهمیدم اونم یه حشری شده تو مقاومتاش میدیدم ناله میکنه سفت کن شل کن میکنه پاهاش رو به زور باز کردم و خوابیدم روش و تو همون حرکت کیرم رو به کسش رسوندم باورم نمیشد انقدر تنگ یه لحظه خیال کردم اشتباهی تو کونش کردم شروع کردم تلنبه زدن دیگه حرفی نمیزد مقاومت نمیکرد میگفت پست فطرت لاشی بی همه چیز تمومش کن. یه 5 دقیقه همینجوری میکردم اونم ناله های ریز میکرد میگفت دردم زیاده تمومش کن نره خر حیووون.برگردوندم و اومدم دراز کش بخوابم روش که بکنم گفت تو رو خدا اونجوری خیلی درد داره من با شوهرمم نمیتونم وای به این که دوبرابرشه گفتم پس چجوری گفت بذار لای پام بعد برمیگردم همدن مدل که میکردی کیرم رو گذاشتم لای پاش و تکون میدادم هر ثانیه لای پاش خیس تر میشد خیال میکردم ارضا شده انگار شیلنگ لوله آب میریزه لای پاش دیگه شالاپ شلوپ میکرد اونم حشری شده بود ولی نمیخواست ادامه بده کمرش رو آوردم بالا جووون چی میدیدم سوراخ کون تنگ کس کوچولو کیرم رو کردم توش حشری بودنش از دردش بیشتر بود میگفتم درد داری میگفت منو ول کن آبتو بیار منم هر بار میخواست آبم بیاد پوزیشن عوض میکردم یه وقتایی چشاشو باز میکرد و نیم نگاهی به کیرم مینداخت چند بارم حین مالیدن کسش کیرم رو دستش گرفت دلش میخواست همه کار کنه ولی حس خیانت نمیذاشت منم انقدر گاییدم که دیدم چشماش رفت قیافه ش کج و کوله شد شاید 10ثانیه اینشکل بود بعدش چندتا تکون خورد و یه آه کشید و چشاشو بست و مثل یه میت افتاد منم آبم رو آوردم و ریختم رو شکمش پاشدم لباسم رو پوشیدم دستشویی رفتم و حاضر شدم اون همینجوری بی حرکت پاهای باز افتاده بود دیگه حتی خودشو جمع نکرد رفتم بالای سرش یه لب ازش گرفتم و گفتم ببخشید سعی میکنم دیگه نبینمت این اتفاق گذشت دایی اومد چند بار دعوتشون کردم چند بار تو خونه مادر خانمم بودیم اونا نیومدن الان چند وقته از این داستان میگذره ولی محترمانه قطع رابطه کردیم کسی م نمیدونه چرا نمیدونم زن دایی چی گفت که تونست متقاعد ش کنه با همه وابستگی اقوام خانمم به هم قید ما رو بزنه.
این داستان اصل واقعیته درس توش هست سکس توش هست پیام توش هست هرکی هر کی میخواد برداره .اگر الان رو میدیدم دایی رو میفهمیدم باور کن اگر خود زن دایی اون شب تو روستا پیشنهاد میداد این کارو نمیکردم خیلی چیزا مهم تر از این رابطه های به درد نخوره

نوشته: علی


👍 3
👎 16
48101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

948579
2023-09-21 03:07:17 +0330 +0330

چرا همیشه توی شهوانی کیر آقا دو برابر کیر شوهر طرف هستش من نمیدونم والا شما اگه میدونید بگید

4 ❤️

948582
2023-09-21 03:23:34 +0330 +0330

احمق الدنگ راست ودروغ داستان تاثیر انچنای در جذب خواننده نداره مهم اینه طوری بنویسی و داستانت بدون غلط و بو نگارش درست باشه خواننده خودشو جای کارکتر داستان حس کنه .که تو گوساله چنین چیزی رو درک نکردی بااین کستان با نگارش مزخرف و پراز غلط .راست و دروغ بخوره سرت

1 ❤️

948664
2023-09-21 16:11:01 +0330 +0330

اگه اصرار داری که داستانت واقعیه ،
تو یه ح روم زاده مادر ق حبه بینام وس هستی!
عملا تجاوز کردی و منتظر گ اییده شدن زنت زیر بقیه باش

2 ❤️

948683
2023-09-21 19:21:45 +0330 +0330

وای ک تجاوز چقدر حال بهم زن و کریه هست
اونایی ک اینجوری تجاوز میکنن مرد نیستن
نمیخوام بگم سر خودت میاد یا نه ، ولی کیرم دهن هرچی متجاوزه

2 ❤️

948695
2023-09-21 23:15:39 +0330 +0330

آقای حیوان متجاوز ، مردی به سایز کیر و خفت کردن یک زن نیست ، مردی به غرور و شرف و گذشت و انسانیت که متأسفانه هیچ کدومش در وجود بی وجود هرزه بیجنبه پست تو نیست ، تعجبم از این که انتظار چجور نقدی رو داری تو انگل ؟! مثلاً بگیم درس گرفتیم ؟ بگیم حق داشت کیرش بلند شد دیگه مغزش فرمان نداد ؟!
انگلم از سرت زیاد طرف تازه ممنون باش زیر و روت نکردم.

1 ❤️

948696
2023-09-21 23:21:55 +0330 +0330

نفهمیدم تو خانوم داییت رو کردی یا دایی خانومت تو رو؟ این درس بزرگ گوزپیچ شدن من بود

0 ❤️




آخرین بازدیدها