دو زن (۱)

1401/05/09

این داستان منه که دوتا زن تونستن منو با وعده های الکیشون منو سرکار بزارن
فقط این وسط با سکسی که باهاشون کردم کونم نسوخت
بریم سر خاطره من :

شده بودم پرستار آقای ۵۰ ساله ای که در تصادف رانندگی ضایعه نخاعی شده بود و از کمر به پایین فلج بود و هیچ حسی نداشت حتی کیرشم راست نمیشد و بعضی وقتها وقتی سوند که میزد میدیم منیش با ادرار بیرون میاد
آقای ناصری که اسم کوچیکش حمید بود در دوره جوانیش به ساختمان سازی روی آورده بود و به قول خودش بیشتر کشورها را رفته بود و الان هم بعد از فلج شدنش در منزل مادرش که توی خ ولنجک بود زندگی میکرد
حمید پدرش را در همان سانحه رانندگی از دست داده بود و با مادرش که زن ۶۰ ساله ای بود زندگی میکرد ، تنها برادر و خواهر حمید در خارج و کشور انگلیس زندگی میکردند
البته خود حمید در زعفرانیه و کرج و رامسر خونه داشت اما برای راحتیش پیش مادرش زندگی میکرد
زن حمید هم بعد داستان فلج شدنش جدا شده بود و با دو دخترش زندگی میکرد
سیمین ، مادر حمید پیرزنی ترک تبار بود و از عکسهای قدیمی که روی دیوار اتاقش معلوم بود که در گذشته زنی جذاب و زیبا بود
روز اولی که برای پرستاری از حمید وارد منزلشان شدم با مادر حمید روبرو شدم ، وظایفم را برایم تشریح کرد و در طبقه بالا و اتاق قدیمی اما تمیز حمید جایم را داد
روزهای یکشنبه ، سه شنبه و پنجشنبه کلفتشون می آمد و در کارهای نظافت به سیمین کمک میکرد
سیمین واقعآ زیبا بود ، لباسهایی که توی خونه میپوشید همه برند بودند و چاک پستانش را نشان میداد و دامنی که تا زانویش بود
از همان روز اول هر وقت میدیدمش راست میکردم اما میترسیدم که مبادا آنها بفهمند و مرا بیرون کنند
حمید بابت پرستاری پول خوبی بهم میداد و حداقل دوهفته در ماه به ویلایش در رامسر میرفتیم
واقعا رفتار حمید و مادرش با من خیلی خوب بود اما بعضی مواقع حمید به واسطه اسپاسمهای زیادی که داشت بهم گیر میداد و اگر به خاطر حقوق خوب نبود ولش میکردم
بهرحال ، بعد شش ماه دیگه شده بودم جزیی از خانواده حمید و مادرش خیلی بهم اعتماد کرده بودند و منم نمیخواستم با هیزی و خیلی داستانهای دیگه این اعتماد رو خراب کنم اما…
بخاطر زندگی متاهلی که ۱۵ سال پیش داشتم عادت داشتم شبها لخت مادرزاد بخوابم
یه شب حول و حوش ساعت ۳ صبح بیدار شدم که برم دستشویی حوصله پوشیدن شلوارکم را نداشتم و همونجور لخت رفتم دستشویی و موقع برگشتن یهو سیمین جلوی در دستشویی ظاهر شد و منم را اون وضعیت نمیدونستم باید چیکار کنم و فقط تنها کاری که کردم حوله صورت خشک کنی را جلوی کیرم گرفتم
سیمین سری به عنوان تآسف تکان داد و رفت تو اتاقش و منم برگشتم توی اتاقم
از بس اعصابم بهم ریخته بود دیگه خوابم نبرد تا ساعت ۴ شروع کردم به جمع آوری وسایلم و بعدش هم کمی دراز کشیدم که ساعت ۸ برای کارهای حمید بیدار شدم
نمیدانستم چجوری باید به صورت سیمین نگاه کنم
موقع صبحانه ، سیمین آروم نشسته بود و انگار هیچ اتفاقی نیافتاده بود
بعد صبحانه طبق معمول حمید را آماده کردم که ببرمش باشگاه برای ورزش
وقتی هم که برگشتیم سیمین چیزی به رویم نیاورد و حتی با گذشت چند روز حمید که کلآ آدم رکی رود چیزی بهم نگفت چون حمید و سیمین زیاد باهم صحبت میکردند و بیشتر غیبت از دیگران ، فهمیدم سیمین چیزی به حمید نگفته
چند شب بعد وقتی کارهای حمید تمام شد برای استراحت به اتاقم رفتم و بعد یک ساعت چند ضربه آروم به در اتاقم خورد
سریع لباسهامو پوشیدم و در را باز کردم
سیمین پشت در بود و آمد داخل اتاق
کمی آرایش کرده بود و نشست روی صندلی و شروع کرد به حرف زدن :
آخه این چه وضعیه که تو شبها داخل خونه ما میگردی ، من چیزی به حمید نگفتم و گرنه اخراجت میکرد
سنگین شده بودم واز خجالت سرم پایین بود و جیکم در نمی آمد
سیمین که دید چیزی نمیگم از جایش بلند شد و آروم اومد جلویم ایستاد با دستش چانه ام را گرفت و سرم را بالا آورد
پنکیک صورتش قابل تشخیص بود ، آروم سرش را جلو آورد و لبهایش را روی لبهام گذاشت
تعجب کرده بودم ، فهمیدم خانم پایه هست از پشت سرش را گرفتم
سیمین بدون هیچ حرفی شروع به گرفتن لب کرد و خودش را بهم چسباند
پستانهایش را حس میکردم و کمی بعد دستشو به داخل شلوارکم برد و کیر نیمه راستمو شروع کرد به مالیدن
معلوم بود تو این دوسال خیلی تو کف بوده ، سیمین روی تخت نشست و شلوارکمو پایین کشید
کیرم مثل فنر بیرون پرید و سیمین با گفتن جان شروع کرد برایم ساک زدن
واقعآ عالی میخورد
آه و نالم در اومده بود مدتی که گذشت کیرمو از دهنش بیرون کشیدم و سیمین را خوابوندم روی تخت و لباسش رو بالا زدم
کرست نبسته بود ، واقعآ پستانهای سفتی داشت
شروع کردم به خوردن و لیسیدن پستانهایش و آروم از روی دامنی که پایش بود ، کصشو مالیدم
معلوم بود که کص تپل و خوبی داره
آروم شروع کردم به لیسیدن بدنش تا به کصش رسیدم
یه کص تپل اما کمی چروکیده ولی برا من بد نبود
یه کمی ازش پیش آب اومده بود بیرون لبهای کصشو باز کردم و با یه لیس تمامشو خوردم
مزه بدی نداشت
با اولین لیس ، سیمین مثل مار به خودش پیچید و هنوز مدت زیادی از لیسیدنش نگزشته بود که ارضا شد
میدونستم اگر الان نکنمش دیگه نمیتونم کاری باهش کنم
سریع پاهاشو باز کردم و تا اومد بگه نکن تمام کیرمو فرو کردم تو کصش
تنگ بود ، معلوم بود که زیر کسی نخوابیده
آه خودمم در اومده بود
با اینکه پیر بود اما کصش از کص دوست دخترهای سابقم خیلی بهتر بود 
آه و ناله جفتمون در اومده بود
بعد چندبار تلمبه زدن به مرز انفجار رسیدم و تا قبل اینکه کیرمو در بیارم تمام آبمو تو کصش ریختم
همه وجودم به لرزش افتاده بود 
آروم تو بغل سیمین افتادم و سیمین شروع کرد به مالیدنم
احساس رضایت داشت آروم منو رو تخت خوابوند و رفت دستشویی تا خودشو بشوره
واقعآ خالی شده بودم سیمین حسابی آبمو کشید ، تازه فهمیده بودم سکس با پیرزن آدمو آهک میکنه یعنی چی
بعد بیست دقیقه سیمین اومد پیشم و خواست که برم اتاق خودش
با زحمت بلند شدم
رفتم دستشویی و خودمو تمیز کردم و رفتم اتاق سیمین
واقعآ تخت شاهانه ای داشت تختی از چوب آبنوس و با نمایی از طاووس
سیمین از پشت میزتوالت بلند شد و به استقبالم اومد و باهم روی تخت رفتیم و دوباره مشغول شدیم ، شروع کرد برام ساک زدن واقعآ عالی ساک میزد
خوابید و با پستانهاش بازی کردم و دوباره کیرمو تو کصش فرو کردم و مشغول تلمبه زدن شدم
سیمین در خلال ناله هاش قربان صدقم میرفت
واقعا از سکس با سیمین سیر نمیشدم در حین تلمبه زدن گردنشو میلیسیدمو میخوردم تا اینکه هردومون تو بغل هم ارضا شدیم …

ادامه…

نوشته: آقای خاص


👍 40
👎 5
77701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

887761
2022-07-31 01:40:53 +0430 +0430

پسر و مادرش ۱۰ سال اختلاف سنی داشتن؟


887763
2022-07-31 01:44:47 +0430 +0430

سلام آقای مورینیو(آقای خاص).داستانت قشنگ بود ولی از قسمت سکس با سیمین حال نکردم شاید بخاطر اینکه با سلیقه من نمی‌خونه.بهرحال ممنون چون غلط املائی نداشتی و نگارشت خوب بود یعنی اینکه قبل چاپ چک کردی و به خوانندگانت اهمیت میدی.

2 ❤️

887766
2022-07-31 01:47:09 +0430 +0430

کسکش دیگه ننویس پسر ۵۰ ساله مادر ۶۰ سال ده سالگی زاییده
اتاق های خونه های ولنجک هم مستره توش هم دستشویی داره هم حمام

5 ❤️

887780
2022-07-31 02:26:05 +0430 +0430

اخه کسکش تو ده سالگی چیجوری زاییده؟ چی جوری؟

4 ❤️

887788
2022-07-31 02:39:36 +0430 +0430

سوتی در حد لالیگا دادی ک داداش 😂

1 ❤️

887804
2022-07-31 03:39:15 +0430 +0430

زیاد قشنگ نبود و یجوری هست داستان انگار خالی بندی بیشتر بود تا داستان واقعی

1 ❤️

887805
2022-07-31 03:40:11 +0430 +0430

خدا خیرت بده 😁😁

0 ❤️

887820
2022-07-31 07:51:53 +0430 +0430

برخلاف دوستانی ک میگن دروغه میفهمم چی نوشتی
وقتی میگن طرف ۵۰ سالشه قرار نیست دقیقا ۵۰ سالش باشه ممکنه مرده ۴۷ ۴۸ ساله باشه مادرشم ۶۳ ۶۴ اون دوستیم که میگه کل خونه‌های ولنجک مستره کی همچین چیزی گفته معمولا تو معرفی ساختمان میگن مثلا ۵ خواب ۳ خواب مستر

1 ❤️

887824
2022-07-31 08:20:18 +0430 +0430

ازین پیرزنهای پولدار و خشگل به تور منم خورده ولی دقیقه نود جا زدم راستش از کس تیره و تار و چروکیده ش ترسیدم از مهندسای معمار قدیمی بود چنان جوونی بهم میگفت کرک و پرم میریخت

0 ❤️

887840
2022-07-31 10:57:14 +0430 +0430

سنشو بگو و اندامش

0 ❤️

887856
2022-07-31 13:51:49 +0430 +0430

🤣🤣🤣🤣ننه ش ۱۰‌سالگی زاییده

0 ❤️

887859
2022-07-31 15:19:52 +0430 +0430

چ ربطی ب موضوع اولش داشت ک گفتی دوتا زن بهت کیر زدن🙄

0 ❤️

887982
2022-08-01 09:13:23 +0430 +0430

((شده بودم پرستار آقای ۵۰ ساله ای که . . . با مادرش که زن ۶۰ ساله ای بود زندگی میکرد))
جل‌الخالق 🙄

1 ❤️