رویای دیرینه

1401/02/28

دلتنگش شده بودم فقط سه روز بود ندیده بودمش با مدرسه رفته بود اردو مشهد امروز قرار بود برگرده دل تو دلم نبود بالاخره این دوری و حسرت دیدنش داشت تموم میشد
همیشه حسرت اینو می‌خوردم که چرا به سال ازش بزرگ ترم و چرا تو یه مدرسه درس نمیخوندیم
-الو سلام آرش جون
+سلام داداش
-کجایی تو گفتی تا یه ساعت دیگه می‌رسی ک
+اره ورودی شهریم
-اوکی پس منتظرتم
+باشه عارف یه دوش میگیرم میام دنبالت بریم یه دور بزنیم
-اوکی بای
+بای
صدای بوق موتورش ک شنیدم بال در آوردم دویدم سمت در و تا درو باز کردم پریدم تو بغلش
-نمیدونی چقد دلم برات تنگ شده بود بی پدر
+برعکس من 😂
-زر نزن لاشی دفعه دیگه نمی‌زارم بری
+ب تو چ مگه تو زنمی
-ن شوهرتم
+برو بابا
-حالا خوش گذشت
+بدون تو خیلی
-هیچوقت مثه آدم صحبت نکنیا
+همینه که هست
همیشه همین جور با هم صحبت می‌کردیم و سر به سر هم دیگه میزاشتیم ولی خدایی خیلی همو دوست داشتیم و همه جوره هوا همو داشتیم
ولی هیچوقت نتوسته بودم حرف دلمو بهش بزنم اینکه عاشقشم اینکه چقد دلم میخواد باهم رابطه داشته باشیم هر وقت بوسش میکردم یا بغلش میکردم راست میکردم ن از روی شهوت. بلکه از روی عشق ولی همیشه ترس از دادنش باعث میشد حسمو سرکوب کنم و نزارم بفهمه چطوری منو دیوونه خودش کرده میترسیدم بفهه چ حسی دارم از دستم ناراحت بشه و رفاقتمون بهم بخوره دوست نداشتم از دستش بدم
آخ که چقد این حس کیریه می‌دونم خیلیا این حسو تجربه کردن میفهمن چی میگم
تو فکرم باهاش سکس میکردم و جق میزدم آرزوم شده بود دیدن کیرش بار ها میخواستم بهش بگم ولی جرات نمی‌کردم
اون روزا مثه برق و باد گذشت تا اینکه من مدرسه رو تموم کردمو مجبور بودم برم سربازی برا اولین بار میخواستم برا مدت حداقل دو ماه از عشقم
از رفیق قدیمیم دور باشم و نبینمش حالم خراب بود نمی‌دونستم چکار کنم روز و شب کارم شده بود خلوت و گریه کردن
اون چن‌روز هم گذشت و رفتم آموزشی سربازی بد ترین روزای زندگیم اون چند وقت بود یه تقویم جیبی گرفته بودم کارم شده بود خط زدن روزا توی تقویم تا به روزی که میخواستم برم مرخصی برسم
حال خوشی نداشتم و تنها دلخوشیم شده بود روز های خط خورده به کسی محل نمیدادم و با هیچکس دوست نشدم حس میکردم به آرش خیانت میکنم اگه بخوام به کس دیگه ای دلبسته شم
روزی که پایان دوره اعلام شد انگار بهشتو بهم دادن بیش از ۱۰ روز بهمون مرخصی دادن و قرار بود بعدش خودمون رو به پادگان های که تقسیم شده بودیم معرفی کنیم اولین نفر وسایلم رو جمع کردم و از پادگان زدم بیرون سوار اولین اتوبوسی که به شهرمون می‌رفت شدم و قرار بود تا چن ساعت دیگه به عشقم برسم
از شدت ذوق خوابم نمی‌برد همش به آرش فکر میکردم بهش خبر داده بودم که بهم مرخصی داده بودن و داشتم میرفتم شهرستان
_ مسافرای عزیز پیاده شین رسیدیم
از اتوبوس که پیاده شدم صدای بوق موتوری رو شنیدم که زیبا ترین آهنگ زندگیم بود برگشتم و با دیدنش اشک تو چشام جمع شد از همیشه خوشکل تر بود محکم بغلش کردم و ریه هام رو از عطر تنش پر میکردم
-چطوری کچل
+از این بهتر نمیشم
-وااای پسر چقد لاغر شدی معلومه حسابی گاییدنت
+ن بابا داداشت به کسی باخت نامیده اتفاقا با فرماندمون دعوام شد یکی خوابوندم تو گوشش 😂
با این حرف یهو هردومون منفجر شدیم از خنده میدونست کسشر میگم این جمله ای بود که معمولا همه پسرا بعد از خدمتشون میگن
-خب تعریف کن ببینم اونجا چکارا می‌کردین
+ای بابا آرش تو هم وقت گیر آوردی ولش کن اصلا دلم نمی‌خواهد اون روزا یادم بیاد خیلی کیری بود فعلا موتورو آتیش کن که می‌خوام ببینم شهر تو این چندماه چقد تغییر کرده

آرش توی اون مدت خیلی مهربون تر شده بود شاید بخاطر اینکه من خیلی اذیت شده بودم تو آموزشی بود میخواست یه جورایی از اون حال و هوا در بیام
دوسه روزی بود که اومده بودم مرخصی که بابام گفت عروسی پسر عموته و قراره بریم شیراز
گفتم من حوصله عروسی ندارم و نمیام
قرار بود یه سه چهار روز برن شیراز و من هم خونه باشم ولی آرش میخواست بیاد خونه ما. ک تنها نمونم
شب اول که خونه تنها بودیم همش تو فکر این بودم که بهش بگم دلم چی میخواد ولی بازم جرات نکردم حالم خراب بود و تا صب خوابم نبرد صب که بیدار شد باهم رفتیم خیابون گردی و خربد وسیله واسه اون چن‌ روزی که خونه بودیم تا شب کسچرخ زدیم و کلی خندیدیم
شب که شد برگشتیم خونه یهو یه فکری به سرم زد
-آرش
+جانم
-میخوای فیلم ببینم
+فکر خوبیه چ فیلمی حالا
-با خنده گفتم فیلم سوپر
+خندید و گفت مگه داری
-اره بزار گوشیم رو وصل کنم به تلویزیون
+واقعا میخوای سوپر بزاری ؟
-اره دیگه چیه اگه نگا نمیکنی نزارم
+ن بزار نگاه میکنم دیگه
یه فیلم خوب و با کیفیت پیدا کردم و گزاشتم و مشغول نگا کردن شدیم
چن دقیقه گذشت دیدم راست کرده برآمدگی شلوارش زیبا ترین صحنه ای بود که می‌دیم
متوجه شد دارم کیرش رو دید میزنم برگشت با خنده گفت چیه؟ خودتم راست کردی
داشتم دیونه میشدم نقشم داشت می‌گرفت دل زدم به دریا گفتم هرچه بادا بادا
گفتم بزار یه فیلم دیگه بیارم تو فیلما گشتم و به فیلم گی پیدا کردم. پلی کردم و نزدیکش نشتسم اون داشت فیلم نگا میکرد‌و منم کیر اونو
بهش گفتم چ کیر بزرگی داریا
خندید و گفت قابلت نداره
-ببینم چقدره
+کسخل شدی عارف
-چرا ما که باهم این حرفا رو نداریم
+کسشر نگو
-نترس بابا خودمم دارم حالا مگه چیه
+خندید و یهو کش شلوارش کشید پایین
+بیا حالا دیدیش
داشتم دیونه میشدم چ کیر خوشگلی داشت حدودا ۱۷ ۱۸ سانت میشد
-وااای عجب کیری داری
دوباره خندید
دستمو بردم سمت کیرش و گرفتمش
+چکار می‌کنی عارف ؟
مات و مبهوت کیرش شده بودم نمیفهمیدم چی میگه کنترل کارام دست خودم نبود
+کیرمو ول کن عارف
بازم هیچی نگفتم
سرمو بردم سمت کیرش و آب شهوتی که سر کیرش جم شده بود و مک زدم آرش که فهمید قضیه چیه گفت عارف منو تو رفیقم این کار درست نیس
-می‌دونی چن ساله تو حسرت همچین روزی ام و بزار به آرزوم برسم
+… سکوت کرد
دوباره سرمو بردم سمت کیرش شروع کردم به خوردن بوی عرق شهوتشو و طعم کیرش شدید شهوتم زیاد تر کرد داشتم تو ابرا سیر میکردم
انقد با حرص و ولع می‌خوردم که تو ۵ دقیقه آبش اومد تموم آبش رو خوردم شور بود ولی اون شیرین ترین و گوارا ترین چیزی بود که می‌خوردم
نگاش کردم صورتش خیس. عرق شده بود معلوم بود حسابی حال کرده تو چشام نگا نمی‌کرد خجالت میکشد
-ازت توقع نداشتم همچین کاری کنی
+قربونت برم می‌دونی چقد ‌‌تو فکر و رویا همچین روزی رو تصور میکردم
-آخه…
+آخه بی آخه از الان دیگه یه رابطه جدیدی باهم شروع کردیم خواهشن خرابش نکن
-…
+من هنوز حشریم میخوام تا صب با هم عشق بازی کنیم
خندید
-الان خالی شدم این که دیگه راست نمیشه
+تا من میرم دستشویی خودمو تمیز کنم اونم دوباره جون میگیره
رفتم دستشویی و خودمو حسابی تمیز کردم همیشه هم شیو بودم

لخت برگشتم پیشش و تا منو دید گفت جووون چ بدن تمیزی
کنارش نشستم و شروع کردم لب گرفتن ازش تو همین حین هم یکی یکی لباساشو در میاوردم با دیدن بدنش حشرم رفت رو هزار دوباره رفتم سمت کیرش
حسابی براش ساک زدم اونم منو انگشت میکرد اصلا باورم نمیشد داشتم به آرزوم می‌رسیدم
خوب که ساک زدم برگشتم و گفتم بیا بکن منو
به پشت خوابیدم و پاهامو دادم بالا اونم اومد یه تف انداخت رو کونم حسابی خیسش کرد و کیرش رو گزاشتم رو سوراخم خیلی آروم فشار داد بخاطر تنگ بودنم کیرش راحت تو نمی‌رفت اونم مجبور بود فشار و بیشتر کنه سرش کیر که رفت تو سوزش بسیار شدیدی کل بدنمو گرفت از درد به خودم پیچیدم سریع کیرش رو در آورد گفت خوبی گفتم دوباره امتحان کن ولی دیگه کیرت رو در نیار بزار باشه تا عادت کنم
اونم دوباره همین کار رو کرد دوباره درد کل وجودمو گرفت ولی گفتم بزار باشه توش یه چندثانیه تو همون حالت بودیم یکم که آروم تر شدم با سر اشاره کردم که اوکیم اونم آروم آروم کیرش رو میکرد تو کونم چن دقیقه که همینجور آروم جلو عقب میکرد دردش کمتر شد و اونم هی سرعتش رو بیشتر میکرد تو اوج لذت بود اینکه داشتم توسط عشق قدیمیم کسی که تموم رویام سکس با اون بود گاییده میشدم بهترین حس دنیا بود آبش که اومد همشو خالی کرد تو کونم
کنارم دراز کشید نفس نفس میزد لبخند رضایت توی صورت هر دومون بود
گفت تو که ارضا نشدی
گفتم ن
گفت حالا نوبت کنه
کیرمو گرفت و سرش رو برد سمتش شروع کرد به ساک زدن ابم اومد ریختم تو دهنش
رفت و دهنش و خالی کرد
بهش گفتم خیلی دوست دارم
خندید و گفت منم همینطور
.
.
.
.
.
ببخشید طولانی شد اولین باره ک می‌نویسم خواستم عمق حسم رو برسونم این داستان فانتزی بود ولی من واقعیم و این حسم هم واقعیه من واقعا عاشق ارشم ولی تا حالا موفق نشدم وارد رابطه بشم دوستانی که حس منو دارن بهم کمک کنند ک چطوری بهش بگم ؟؟ ممنون

نوشته: عارف


👍 17
👎 2
11901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

874615
2022-05-18 01:22:26 +0430 +0430

همین کارو واقعیشو انجام بده

2 ❤️

874662
2022-05-18 06:54:35 +0430 +0430

مگه داریم عشق تا این حد!؟!

1 ❤️

877679
2022-06-04 16:53:18 +0430 +0430

دیگه بعد سکس دوستیتون مثل قبل نمیشه

1 ❤️