زن‌پوشی من تنها...(۱)

1401/10/06

سلام
۲۱سالمه تو یه خانواده نسبتا از لحاظ پوشش باهم دیگه راحتیم با دو خواهر که از من بزرگترنو مجردن تو یه خونه زندگی میکنیم که اتاقامون جداس و خواهرام خواستگارای زیادی دارن و به پدرم میگن فعلا قصد ازدواج نداریم
…بگذریم
بعضی اوقات مادرم با پدرم میرفتن بیرون یا خونه فامیلا ما بچه هارو نمیبردن
اون موقع تو خونه آزادی بیداد میکرد من با شلوارک خیلی کوتاه در حد شورت فقط تو خونه میچرخیدم یکی از خواهرام یه تشیرت توری مشکی فک کنم تازه خریده بود که سوتینش قشنگ معلوم میشد تنش بود با شلوارک کوتاه جذب یهو اومد پیش ما گفت بچه ها تیشرتم چطوره من که یه لحظه خودمو تو اون لباس میدیدم یه لحظه غافل شدم که خواهرم چی میگه یهو خواهرم گفت لعنتی داری به چی داری نگاه میکنی سوتینش و خط کسش واقعا دیوونم کرده بود…
من بدنم خیلی کم مو خواهرام که ماهیانه میرن لیزر بدنشون
به منم میگن آقایونم دارن خواستی توام برو منم از خدا خواسته گفتم یه آمار ریز بگیر ببین چه ساعتایی آقایون هستن منم برم خلاصه شدم دختر سوم بابام خخخخخ
خوب سرتون درد نیارم بریم یکم از زنپوشیام بگم…

عروسیه پسر خالم بود تو شمال دعوت شدیم خانوادگی بریم
منم اون موقع به دلیل درسم و امتحانات درگیر بودم نتوستم برم
خلاصه همه چمدونارو بستن و راهی شدن من موندم تنها
لعنتی خواهر بزرگم یه کشو داره پر از ست شورت و سوتین انواع مدل جورابای بلند و کوه که رفتم سراغ یه شورت و سوتین مشکی برداشتم طبق معمول پوشیدم تو خونه میچرخیدم میرفتم دم پنجره بیرون دیدی میزدم یا با گوشیم از خودم رقصم فیلم میگرفتم خودمو موقعی که تو گوشیم دیدی میزدم میگفتم خوشا بحال کسی که با این هلو حال کنه
شبا میشد شورت و سوتین از زیر لباسام میپوشیدم میرفتم بیرون تو خیابونا قدم میزدم خیلی خوب بود‌…
و خیلی وقتا میشد میخواستم خودمو بسپارم دست یکی ببینم طعم کیر چطوره اما از ترس آبروم نمیتونستم
گذشت دو روز با خودم تو خونه حال اساسی کردم با لباسای خواهرم
شب بود مادرم یهو زنگ زد بعد احوال پرسی گفت تو دفتر شماره یه شرکت خدمات نظافتی هست زنگ بزن واسه فردا صب بگو بیان خونرو تمیز کنن شبش مهمون داریم میایم
گفتم باشه قطع کردم
صب شد پاشد شماررو گرفتم پرسیدن چند نفر میخواین گفتم یه نفر گفت آقا یا خانوم گفتم من تنهام خونه گفت پس آقا میرفستیم یهو گفت آقا لعنتی کیر یادم افتاد گفتم الان وقتش دیگه گیرت نمیاد گفتم اگه میشه یکم قوی هیکل باشه چون یه جابجایی هم داریم اوکی شد (گفتم قوی که جوون بفرستن )گفت نیم ساعت الی یک ساعت میاد
منم زودی رفتم یه ست سکسی شورت و سوتین از کشو خواهرم پوشیدم بعد شلوار و تیشرتمو از روش پوشیدم قشنگ سوتین معلوم بود گفتم بزار تابلو باشه بفهمه تا بتونم سکس داشته باشه باهاش بلکه
زنگ خونه زده شد و اومد بالا بعد سلام و خوش اومدین سری رفت سراغ کارش موقع کار کردن من کلا دور ورش بودم خیلی دید میزد منو مخصوصا سوتین گفتم دیده نقشم گرفتم گفتم الان میپرسه این چیه از تیشرتت این جوری …
دیدیم نخیر جراتشو نداره منم که نمیتونم گفتم بزار برم جوراب زنونه بپوشم بلکه مطمعن شه از کونی بودنم بگه …
رفتم جوراب نازک پارازین مچی پوشیدم اومدم دیدم سریع گفت عع پاهات سردش شد رفتی جوراب پوشیدی تو دلم گفتم بالاخره شد گفتم آره
همین و گفت و بس باز مشغول کارش
دیگه ازش نا امید شدم گفتم بزار خودم دست بکار شم
بهش گفتم من میرم اتاق کارم داشتی صدام کن
رفتم لباسامو درآوردم فقط با شورت و سوتین که تنم بود موندم گفتم یهو همین جوری برم بیرون ببینتم تموم دیگه
از لای در هی میدیدمش که یهو برم نتونستم باز لعنتی
شورت خواهرم که پوشیدم از این لامبادا بود قشنگ کشیدم بالا جوری که خم میشدم میزد بیرون بنداش هیچی شلوار و تشیرتمو پوشیدم رفتم بیرون جلوش الکی خم میشدم یه چیو وردارم دیدم یهو گفت لباس زیرات زنونس شورت سوتین میپوشی (تو دلم آخییییش گفتم)
گفتم آره چطور گفت معولمه دیگه گفتم خوب…
گفت من از همون اولش فهمیدم دلت کیر میخواد اما متاسفانه من هیچ تمایلی به هم جنس ندارم دیگه دیدیم نمیشه گفتم در حد خوردنم نمیزاری یعنی گفت نه اگه بخوای هستن دوستان گفتن نه ممنون هیچی دیگه کارش تموم شد رفت من موندم یه عالمه حشر تو مغزم
بعد این رفت رفتم حموم یه جق ریز زدم و خودمو خالی کردم و تمام.

اگه خوشتون اومد بگین تا اگه باز خاطره‌ایی داستانی برام پیش بگم نظراتتون میخونم ممنون.
اسمم سینا

نوشته: سینا


👍 7
👎 2
7601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

908655
2022-12-29 12:57:51 +0330 +0330

خواستی ادم مطمئن معرفی کنم برات ؟!!!

0 ❤️