سکس با دختر دایی وسط تولد

1402/02/19

سلام علی هستم ۲۵ ساله با قد ۱۷۲ و بدن ورزشکار میخوام داستان سکس با دختر داییم سمیرا براتون تعریف کنم
سمیرا یه زن ۳۵ ساله بود با قد تقریبا کوتاه و پوست سفید و سینه و باسن برجسته ولی معمولی که هفت هشت سالی از ازدواجش میگذشت و یه دختر ۴ ساله داشت ولی چون ازدواج سنتی انجام داده بود خیلی از شوهرش راضی نبود و مشخص بود رابطه خوبی ندارن و شوهرش درکش نمیکنه چون سمیرا خیلی شیطون بود و شوهرش یه آدم با افکار قدیمی
ما باهم خیلی راحت بودیم جوری که شوخی دستی میکردیم ولی هیچ وقت اجازه نمیداد من بهش نزدیک بشم چون میترسید برادرش بفهمه و تو فامیل مشکل ساز بشه
منم که چند سالی بود تو کفش بودم و میخواستم هرجور شده بکنمش
حتی راجب این موضوع صحبت هم کرده بودیم ولی بخاطر ترسش قبول نمیکرد
گذشت و گذشت تا تولد دخترش همه فامیل دعوت کرد خونش همه مشغول رقص و آواز و پذیرایی از خودشون بودن من فقط قفل شده بودم رو بدن سمیرا چون یه لباس کوتاه مجلسی جذب پوشیده بود تا زیر باسن و پاهای سفیدش با اون رون های جذاب انداخته بود بیرون
همه ی فامیل بودن خیلی باید مراقبت میکردم کسی متوجه نگاه های من به سمیرا نشه
برای اینکه بتونم بیشتر بهش نزدیک بشم و طبیعی باشه این نزدیکی شروع کردم به کمک کردن تو پذیرایی از مهمونا همینجوری مشغول کار بودیم که یهو تو آشپزخانه تنها شدیم اما نمیشد اونجا کاری کرد چون آشپزخانه اوپن بود و بالا تنمون همه میدیدن از قصد چندتا چاقو چنگال انداختم زمین که به بهونه جمع کردن اونها بشینم تا کسی منو نبینه سمیرا هم که کنار من مشغول چیدن شیرینی بود اصلا متوجه نشد من از قصد این کار کردم برا همین واکنشی نشون نداد وقتی چاقوهارو جمع کردم از دیدن پاهاش سیر نمیشدم دیگه نمیدونستم چیکار کنم واقعا خسته شده بودم از فاصله بینمون و نه گفتنای سمیرا دل زدم به دریا و موقع بلند شدن زبونم کشیدم رو ساق پاش تا رونش اومدم و جدا شدم ازش که کسی نبینه یهو دیدم هنگ کرد چند ثانیه نگام کرد و با عصبانیت گفت چه غلطی میکنی کوری نمیبینی هم شوهرم هم داداشم اینجاس وسط این همه مهمون میخوای دعوا راه بندازی بهش گفتم دیگه تموم شد باید مال من باشی نمیتونم دوریت تحمل کنم گفت خفه شو علی میفهمی چی داری میگی من که مست پاهاش شده بودم انگار هیچی نمیشنیدم فقط تکون خوردن لباش میدیدم که یهو خواهر و مادرش اومدن تو آشپزخانه ظرف میوه و شیرینی ببرن براشون عجیب بود که ما چرا اینجوری به هم نگاه میکنیم پرسیدند چیزی شده که سمیرا گفت نه داریم صحبت میکنیم راجب کیک بعد که اونا رفتن خیلی جدی به من گفت برو تو اتاق من تا بیام صحبت کنیم اینجا نمیشه حرف زد منم بهش گفتم اکی فقط یکم دیر تر از من بیا که تابلو نشیم گفت تو لازم نیست به من بگی چیکار کنم خودم حواسم هست
انقدر جدی حرف میزد که ترسیده بودم از کاری که کردم ولی از یه طرف هم خوشحال بودم چون کاری که میخواستم انجام داده بودم
اتاق خوابشون ته راهرو بود جوری که از تو پذیرایی مشخص نبود تو کدوم اتاق میری
رفتم تو اتاق چند دقیقه ای گذشت منم داشتم عکس ازدواجشون که رو دیوار بود میدیدم
که یهو صدای باز شدن در شنیدم وقتی برگشتم ببینم کیه یه کشیده محکم خورد تو صورتم
دیدم سمیراس با عصبانیت گفت وسط اون همه آدم پای منو لیس میزنی نمیگی کسی ببینه چی میشه احمق چند ثانیه گیج بودم همینجوری داشت بدو بیرا میگفت بهم که رفتم سمت در گفت کجا میری دارم حرف میزنم میدونستم خودشم دلش میخواد ولی تو دو راهی گیر کرده دل یه بار دیگه زدم به دریا درو قفل کردم برگشتم سمتش محکم بغلش کردم و لبم گذاشتم رو لبش شروع کردم به بوسیدنش دیدم هیچ مقاومتی نمیکنه فهمیدم که دوس داره ادامه بدم چند ثانیه ای لباش خوردم و بعد که آروم شد گفتم نگران نباش کسی نمیفهمه
گفت آخه کلی آدم اون بیرون الان میفهمن جفتمون نیستیم گفتم نگران نباش زود تمومش میکنم
شروع کردم به خوردن گردنش همینجوری لیس میزدم میدیدم هردقیقه بدنش شل تر میشه خوابوندنش رو تخت لباسش از بالا کشیدم پایین دیدم سوتین نداره افتادم رو سینه هاش حالا نخور کی بخور انقدر میک زدم نوکش که صدای ناله هاش درومد حسابی دیونه شده بود و دیگه نمیتونست حرف بزنه چه برسه جلوم بگیره خیلی آروم رفتم پایین و شروع کردم به لیس زدن رونش خیلی نرم بود آروم لباسش از پایین کشیدم بالا دیدم بله شرتش خیس خیس همونجوری ک رونش میخوردم دماغم میکشیدم رو کصش و بو میکردم بوی بهشت میداد بالاخره داشتم به آرزوم میرسیدم شرتش درآوردم شروع کردم به خوردن کصش اول یه میکه حسابی زدم که کل آبش بخورم بعد زبونم لاش بالا پایین میکردم وقتی به نوک چوچولش میخورد میخواست با دست موهام بکنه همینجوری ادامه دادم یهو دیدم پاشد نشت جلو تخت شلوارم درآورد کیر سیخ شدم تا ته کرد تو دهنش باورم نمیشد سمیرا که همیشه میگفت نه الان با علاقه داشت کیرم ساک میزد انقدر تند که نگران بودم ارضام کنه
گفتم زیرش بخور یهو رفت لای پام شروع کرد به لیس زدن تخمام و میک زدنشون هرازگاهی هم کامل یه تخمم میکرد تو دهنش در میآورد لیس میزد تا بالا کیرم میکرد تو دهنش تند تند ساک میزد
دیگه دیدم واقعا دارم ارضا میشم جلوش گرفتم بلندش کردم شروع کردم به خوردن لباش و پرتش کردم رو تخت گفتم فکر کردی میزارم با ساک آبم بکشی نه شیطون باید کص بدی بهم یه خنده ریز کرد و پاهاش باز کرد گفت هر کاری دوس داری بکن فقط زودتر تا کسی نیامده منم افتادم روش کیرم کردم تو کصش تلمبه های متعدد آغاز شد انقدر داغ و تنگ بود که انگار خیلی وقت سکس نکرده
بعد از دو سه دقیقه تلمبه دیگه نمیتونستم جلو خودم بگیرم از طرفی هم باورم نمیشد سمیرارو تو خونه خودش تو اتاق خودش رو تخت خودش وقتی اون همه آدم تو خونه بودن کرده بودم داشتم به همین چیزا فکر میکردم تو اوج لذت بودم که یهو آبم اومد و کل آبم تو کصش خالی کردم
بی حال افتادم روش که خندید و گفت خسته نباشی فقط همین مونده بود حامله بشم ازت
منم خندیدم لباش گاز گرفتم و محکم بغلش کردم
بعد از چند ثانیه یهو به خودمون اومدیم و پاشودیم لباس پوشیدیم سر و وضعمون مرتب کردیم اول سمیرا رفت بیرون چند دقیقه بعدش من
هیچ کس انگار متوجه نبودن ما نشده بود
و من بهترین تولد زندگیم رفته بودم
امیدوارم خوشتون اومده باشه و اینکه این یه داستان واقعی بود
اگر تعداد لایک ها زیاد بود ادامش میدم و بازم براتون تعریف میکنم از رابطمون

نوشته: الف ح


👍 39
👎 36
156001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

927109
2023-05-09 01:22:27 +0330 +0330

آره جون خودت
بذار من بگم قضیه چی بوده
رفتی جشن تولد،نگاهتو نتونستی کنترل کنی،شوهرش تو رو برد تو اتاق،همونجا کونت گذاشت ،آبشم ریخت تو کونت
تا تو باشی میری خونه ی مردم،چشماتو کنترل کنی…

8 ❤️

927110
2023-05-09 01:24:10 +0330 +0330

آخه کدوم آدم مشنگی وسط مهمونی اونم زمانیکه خودش میزبان هست میاد تو اطاق بده، بابا ننویسید این مزخرفات درپیت افکار مزخرف دوزاری تونو، خجالت بکشید از دروغهای بی سر وته که می‌نویسید


927111
2023-05-09 01:25:04 +0330 +0330

خدایی خودت از خالی ک بستی باورت شد ،اون همه آدم استرس و شلوغی

2 ❤️

927118
2023-05-09 01:35:26 +0330 +0330

همه سایت شده کسشر🤦🤦🤦

2 ❤️

927122
2023-05-09 01:45:23 +0330 +0330

صابونتو عوض کن تا کور نشدی

2 ❤️

927149
2023-05-09 05:36:01 +0330 +0330

😂🤣😅😆😁نه داداش تورو خدا ادامه نده ،ممنونیم ازت …🙏🙏🙏🙏🙏🙏.

2 ❤️

927154
2023-05-09 06:33:44 +0330 +0330

يه لبخند حروم مغز كسعشرت ميكنم
😏

1 ❤️

927155
2023-05-09 06:39:06 +0330 +0330

دوماد دائی که از همون اول ازدواجش، چشمش پسرعمه‌ی زنش رو گرفته بود، با تلاشی خستگی ناپذیر و تعدد نقشه‌های بی‌نقص، فاتح کون قهرمان داستان میشه و برای ثبت در تاریخ، تمام سیزده برادرش رو هم ازین نعمت لایزال، بهره‌مند می‌کنه.
برای تولد خودش و سیزده برادرش، ایشون گل سرسبد مجلسشون بوده و در نهایت گشادی و فراخی، به خونه برمی‌گشته و این داستان، هرشب تولد، چهارده بار در سال، تکرار میشه.
یخچال‌های ویترینی ایستاده‌ی همه‌ی فروشگاه‌ها به انضمام سرتاس‌هاشون حواله‌ت بادا ابله متوهّم خالی‌بند الدنگ!

4 ❤️

927165
2023-05-09 08:37:20 +0330 +0330

خب جقتو زدی

پاشو پنچره رو باز کن بوی گندت حالمونو بهم زد
گمشو دستات و بشور

2 ❤️

927179
2023-05-09 11:00:35 +0330 +0330

و ما کسخلان همیشه‌ی تاریخیم

1 ❤️

927193
2023-05-09 13:34:14 +0330 +0330

کیرم تو کیفورد لپتاپ یا گوشیت که این حجم از کصشعرات رو باهاش تایپ کردی.

0 ❤️

927194
2023-05-09 13:34:59 +0330 +0330

کیبورد

0 ❤️

927198
2023-05-09 13:57:09 +0330 +0330

سه خط خوندم فهمیدم خاطرات بنگ براس هست تا داستان سکسی

0 ❤️

927219
2023-05-09 17:33:57 +0330 +0330

چرندیات یه بچه کونی مجلوق کوس ندیده بدبخت

0 ❤️

927251
2023-05-09 23:43:19 +0330 +0330

شجاع دل کی بودی تو، کسخل میرزای ساک بوقی

0 ❤️

927340
2023-05-10 08:50:37 +0330 +0330

من نمیدونم چرا “یه خنده ریز” شده جریی از همه داستانای کسشعری

1 ❤️

927439
2023-05-11 01:39:52 +0330 +0330

مگه میشه؟ مگه داریم؟

0 ❤️

927463
2023-05-11 04:57:18 +0330 +0330

کیر مصنوعی و طبیعی نثار روح پرفتوح اجدادت اگه راست میگی بقول ما کرمانیا انتر شغال پچل کمتر خالی ببند ریقو کلپک به معنی مارمولک 🦎🦎🦎 گوزو بقول داوود خطر ریده ای گوزو بدرد نخور دایره لغات فحش من ته کشید دوستان گرامی حمله

0 ❤️

927498
2023-05-11 10:22:56 +0330 +0330

قشنگ بود
به کامنتای منفی بچه کونیای دبیرستانی نگاه نکن 😁
ما هم استرسی کردیم می دونیم چه حالی می ده

0 ❤️

928039
2023-05-15 00:40:56 +0330 +0330

ببین اگه عروسی داستین بگو منم بیام باهم بکنیمش

0 ❤️

928356
2023-05-16 21:45:44 +0330 +0330

وسط مهمونی که همه هستن سکس کردین هیشکی نفهمید شما نیستین.با تمام عجله ای که داشتین یه سکس کامل داشتین از خوردن و لیسیدن و…
🤣
من یه زنم.امکان نداره حتی اگه خیلیییی سکس بخوام ولی امکان نداره در چنین شرایطی سکس کنم اونم با جزیات

2 ❤️