سلام به دوستاي گل شهوانيم هدفم از نوشتن اين خاطره فقط آشنايي بيشتر با دوستان ساكن يزده كه ميدوارم در پايان داستان همشون با نظراتشون باب آشنايي را باز كنن.داستان اولمه و نوشتنمم زياد جالب نيست. من اسمم مهدي و 27 سال سن دارم. قدمو نميدونم ولي وزنم 79 .كيرمم زياد بزرگ نيست معموليه ولي باهاش اكثر دخترايي را كه دور و برم بودن را كردم. هركيم را كه كردم دوباره اومده دنبالش و راضي بوده. ولي يكي از بهترين خاطره هاي سكسيم مال 3 ماه پيشه. شغل من به نحويه كه بيشتر با كارخونه جات سروكار دارم.
اسفند ماه 92 بود كه ي كارخونه براي تسويه حسابش خيلي با بدقولياشون كلافم كرده بودن. هرچيم تماس گرفتم واسه بستن حساب پايان سال جوابي نگرفتم. يكي از كاركنان حسابداريشون گفت كه بايد با خانوم … كه رييس حسابداري هستش صحبت كني. منم بعد از تماس با كارخونشون تونستم خانوم … را پيدا كنم و باهاش صحبت كنم. لعنتي حرف زدنش پر از كش و قوس بود بد جوري آدمو ي حالي ميكرد.خند هاي بلند و صدا دارش بدجوري از پشت تلفن حشريم كرده بود ولي گرفتن حساب پايان سالم در اولويت بود.به همين خاطر منم بدون تيكه پروني حرف زدم باهاش. من : سلام حالتون خوبه؟ خانوم… : سلام ممنووووووووونمممممم بفريمايييييد من: بابت تسويه حساب فروشگاه … تماس گرفتم خانوم: بله امروز مانده حسابتونا در ميارم چكشو صادر ميكنم من:پس منتظرم ممنون تشكر خداحافظ
گذشت تا يك هفته و تو اين يك هفته من دو بار ديگه هم تماس گرفتم ولي دريغ از هيچ جوابي دفعه سوم كه تماس گرفتم دوباره با خود خانوم … حرف زدم و بهش گفتم سررسيد واستون گذاشتم زودتر چكو بفرستيد كه منم سررسيدا بفرستم خدمتتون( با شوخي و خنده گرو كشي كردم) اونم گفت شما ميتونيد سررسيد رو بفرستيد شركت. منم گفتم اگه بخام بفرستم اونجا بايد 10تا بفرستم كه يدونش برسه دست شما. اگه دوست داريد عصر يجايي براتون ميارم داخل شهر ميدم خدمتتون. خانوم… هم سريع گفت پس لطفا شماره موبايلمو يادداشت كنيد. يك ساعت بعد كارپرداز شركتشون چكو آورد.
عصر در كمال ناباوري ديدم خودش زنگ زد به گوشيم كه زود سررسيد منا بيار ميدون دانش آموز( يزديا ميدونن كجاست) رفتم ديدم با ي 206 وايستاده. وقتي ديدمش پشمام ريخت. ميتونم بگم خوشگل ترين دختري بود كه تا حالا ديدم. قد بلند و پوست سفيدش با اندام بدون نقص و كشيدش به شدت باهم تناسب داشت. چشماي عسلي و درشتش وقتي نيگام ميكرد ي حس عجيب و غريبي كه تاحالا نداشتم بهم ميداد.نميدونم چه حسي بود احساس كوچيكي و ضعف در برابر الهه زيبايي بود يا تعجب در توانايي خدا توي خلقت همچين موجودي. با خودم تعجب كردم ادم به اين خوشگلي چرا مغرور نيست چرا اينقد راحت اومده سرقرار. دقيقا نميونم.هنوزم هنگم. يكم باهاش حرف زدم و سررسيدو بهش دادم. بعد تو وايبر ازم تشكر كرد يكم اونجا باهاش گپ زدم. بعد يك ساعت ديگه مخه كم كم خورده بود. هفته بعدش ي قرار ملاقات گذاشتم تو خونه مجرديم. اخه يزد كوچيكه و ترس لو رفتنمون كمك كرد كه راحتتر بياد خونه.ساعت 5 بعد از پيدا كردن آدرس اومد و بعد از نيم ساعت نشستن هرچي بيشتر هيكلشو بر انداز ميكردم بيشتر عاشقش ميشدم. اصلا باورم نميشد كه تو ديدار اولمون اينقد باهام راحت باشه و احساس امنيت كنه. خيلي ميخواستم بهش نزديك بشم ولي از طرفيم دوست نداشتم اين فكر توذهنش تداعي بشه من ميخام ازش سوء استفاده كنم و جا بزاره بره. خيلي بايد با احتياط رفتار ميكردم. به خودم گفتم دفعه اول همينكه تونستم اين دخترا تا اين مرحله بكشونم خيلي شاهكار كردم. تو صحبتامون بوديم كه يدفعه من گفتم با ي سررسيد مختو زدم اونم حمله كرد به منكه مثلا از روي شوخي منا بزنه كه منم از فرصت استفاده كردم و محكم بغلش كردم و ديگه نزاشتم از تو بغلم در بره تو همين فرصت كم كم با دست زدن به سينه هاي كوچيك و خوش فرمش جنبشو برانداز كردم ببينم تا چه حدي مجازم پاما از گليمم درازتر كنم. كم كم تا جايي رسيدم كه كامل در حال ماليدن سينه هاش از روي لباسش بودم. بي هيچ ممانعتي از طرف اون دستمو كردم تو سوتينش و سينه هاشا لمس كردم. هر لحظه انتظار اينو داشتم كه ناراحت بشه و پرتم كنه اونور ولي نه همراهي ميكرد نه جلوگيري ميكرد از پيشرويم. واقعا نميدونستم خواسته درونش الان چيه. كم كم با لمس گوش و گردنش بالا رفتن دماي بدنشو حس ميكردم و خيالم از بابت ناراحت شدنش راحت تر ميشد. ديگه استرس نداشتم و ميفهميدم دارم چيكار ميكنم كار تا يجايي رسيد كه ديگه اون واقعا هيچي نميفهميد. منم توي ي لحظه لباساشا از تنش در آوردم. دوست ندارم بيخودي اغراق كنم ولي ميتونم بگم بهترين اندام و بدني كه تا حالا توي زندگيم ديده بودم را داشتم لمس ميكردم واقعا خودمم ديگه از اون لحظه هيچي نميفهميدم فقط دوست داشتم يجوري بهش حال بدم كه دفعه هاي بعدم داشته باشمش. بعد از كلي خوردن و لاسيدن بهترين جمله اي را كه ميتونست بهم گفت اونم اين بود كه اوپنم بزار جلوم. بهترين لحظات عمرمو داشتم تجربه ميكردم. ي حالتي مثل حالت مستي بود. كردنش با كش و قوص بود وقتي ميكردمش عين ماار به خودش ميپيچيد و زير دست و پام ناله و التماس ميكرد.ي لحظه ناله هاي كش دارش منو ياد حرف زدنش پشت تلفن انداخت. وقتي تلمبه مبزدم با هر ضربه من ي آه پر از حس ميكشيد و همه هيكلش تكون ميخورد. شايد باورتون نشه بعد از ده دقيقه كه كردمش و تلمبه زدم هر دومون توي ي لحظه باهم ارضا شديم. بهترين سكس زندگيم بود. الانم باهاش رابطه دارم و چند بار ديگه هم باهاش سكس داشتم و حاضرم هر كاري رو بكنم تا از دستش ندم. هم سكسش عالي بود هم با معرفت و بامرام بود. اميدوارم خوشتون اومده باشه. اگه خواستيد فحش بديد فقط به نگارشم بديد. دوستاي يزديم برا اشنايي بيشتر پيغام خصوصي بزارن. ممنون
مهدي
ادبیاتت خوبه اما نوشتن بلد نیستی کس شعر بود اما اگه به مغزت فشار بیاری یه چیز خیلی خوب میتونی ینویسی
این آیدی منهelnazf_73خوشحال میشم باهات آشنا بشم من دانشجو یزدم
تا اونجایی که گفتی رفتی سوار ماشینش شدی و بعدشم سر رسیدو بهش دادی، خوب بود من به شخصه امیدوار شدم داستان خوبی باشه
ولی بعد از اونجا که تو وایبر حرفیدی و قرار گزاشتی داستان به تمام معنا کسشر شد
البته زیاد مجلوقانه نبود و میتونی به خودت امیدوار باشی
خب حالا دیگه برو گمشو
گوز مشنگ
قدت رو نميدونى چنده؟
كير تو دهنت كه دفه بعد راجع به چيزى كه نميدونى زرزر نكنى!
خوشم میاد یارو میره یکیو میبینه مثله فرشته ها سر یه ساعت رفیق میشن روز بعدم لنگاش بالاس ما هر کیو دیدیم شکل عن داده هیچ نشده یه اس هم بهش بدیم چه برسه گایش
واقعی نبود ولی داستانه خوبی بود فقط عنوانت کیری بود چون دختر نبوده
اگه به دنبال درآمد از اینترنتی،حتما با این تاپیک سر بزن
http://shahvani.com/topics/کسب-درآمدشرط-بندی-فوتبال
good dostan motevajeh nashodin chi goft
in ye adame jaghiye ke ta hala to zendeghish range kosam nadide bichare
avalesh goft ke shayad dokhtaraye yazd dastano bekhonan o babe ashnaee baz beshe
bichare inja donbale kos migarde
elahiiiiiii bemiram vasat
begard azizam,to mitoni
good clapping
آهااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
من اینجام کجاااااااااااااااااااااااااااا دنبالم میگردی؟
تیک تاک دفعه ی اخرت باشه به یزدیا توهین کردی.
یزدا پرچم بالا هستن.افتاد؟
داستانت تخمی بود
اگه دختری تو یزد سکس میخواد ی پیام خصوصی بده
سلام همشهری…
واقعا تو شهر ما از این خانم های خیلی خشوک هم پیدا میشه؟؟!!!
دمت گرم که مرامشم دوس داری و فقط به فکر سکس نیسی باهاش…
هواشو حتما داشته باش
روزگارت خش
سلام منم یزدی نیستم 2سالی میشه اینجا ساکنم اگه خواستین میتونیم بیشتر آشنا بشیم
همش کس شر بود کیرم تو اون افکار تخمی تخیلیت کیرم تو اون داستانت بورو جلقتو بزن جلقووووووززززززززززززززززززززززززز
کیر تو داستان و خودت کونی جقی مقی احمق… ریدیییییییی با کس شرت
سلام من یزدم اگر میخوای بدی من حاضرم ارضات کنم اینم شماره من09213511583
salam hamshahri
قشنگ بود داستانت
معلومه که یزدی هستی
چون یه جاهاییش لهجه داشت
سلام بر همشهریای خودم
داستانت قشنگ بود
اینباری دم آریا وعده کن منم دوست دخترما میارم همپاهم برم در بگردم
سلام.منم دانشجوی یزدم.دخترای یزدی هر کسی پایه اس خصوصی بده.همه جوره ساپورت میکنم
آفرين به تو … حالا ديگه برو جق بزن بعدشم بگير بخواب آفرين