شب داغ متل قو

1401/10/09

سلام من نیما هستم . برای اینکه بعدها بتونم بازم همو بیاد بیاریم اسممو میزارم نیمای متل قو ، دقیقا اونجایی که اولین گی ام اتفاق افتاد.
راستش اصرار و پافشاری ندارم که این خاطره ام رو باور کنید . اگه دوست دارید به عنوان فانتزیِ یه ذهن بیمار بهش نگاه کنید و رد شید ، می تونید هم دست ذهنتون رو به من بدید تا یه سفر ببرمتون به یکی از بهترین شب های زندگیم.
من 32 سالمه و این داستانی که براتون میگم برمیگرده به 4 سال پیش که من 28 سالم بود .
من از وقتی که خودم رو شناختم می دونستم که علاوه بر تمایلاتم به زن ها ، گرایش هایی هم به مردها دارم . ضمن اینکه تمایل شدیدی هم به زنپوشی داشتم.
شاید شروعش از 18 سالگیم بود که این تمایلات سراغم اومد . اونموقع به شکل یه سری فکر انحرافی بهش نگاه میکردم و چند سالی زمان برد تا باهاش کنار بیام و بفهمم که باید خودمو و تمایلاتمو دوست داشته باشم و ازشون لذت ببرم . اما خب هیچوقت از روی ظاهرم متوجه این تمایلات نمی تونستی بشی. همیشه هم ریش میزاشتم تا خودم و تمایلاتم زیر یه نماد مردونه پنهان بشه.
چند سالی این تمایلاتم صرفا محدود شده بود به افکارم موقع خودارضایی و حتی مواقعی که دوست دختر هم داشتم اگر خودارضایی میکردم افکارم تماما گی بود.
راستی یادم رفت که بگم من توی گی هم ترجیح قاطع ام این هست که بات باشم ، تو ایران ازش با لفظ توهین آمیز مفعول یا اوبی یاد میکنن ، ولی برای من مهم نیست چون من با تمایلاتم راحتم و جلوشون موضع نمی گیرم .
ببخشید یکم مقدمه ی طولانی ای بود ولی لازم بود که بگم .
راستش من خیلی خیلی بدنم سفیده طوری که وقتی استخر یا لب ساحل می رفتم از سنگینی نگاه بعضیا خجالت می کشیدم ولی خب یه چیز ژنتیکیه دیگه و بعدها فهمیدم همچینم نقطه ی ضعف نیست :)))
قدم حدود 175 و یکم لاغرم و حدود 70 کیلو وزنمه .
اما داستانی که می خوام براتون بگم برمیگرده به زمانی که حدودا 28 سالم بود و تصمیم گرفتم به یکی از فالوورهای پسر که خیلی بهشون حس داشتم و می دونستم که گی هست ابراز علاقه کنم . این اولین بار بود که به یه مرد ابراز علاقه میکردم .
خلاصه اینکه بهش گفتم و اونهم خیلی خیلی مودبانه گفت که پارتنر داره و خودشم باته (یا همون مفعول خودتون :)) )
ولی گفت یه نفر رو میشناسه که اون دنبال آشنایی با کسی مثل منه اما سنش یکم بالاتر از منه .
پرسیدم چند سالشه و گفت 45 سال . یعنی تقریبا 17 سال از من بزرگ تر بودن ایشون .
راستش برای من خیلی جذاب بود این سن و سال و توی فانتزیامم همیشه یا یه سیاهپوست داشت منو میکرد یا یه سن بالا .
اولش مجازی آشنا شدیم و یکم با خصوصیات هم آشنا شدیم. من برای اینکه هم حریم خصوصی اون آقای عزیز حفظ بشه هم اینکه اسم داشته باشه توی داستان اسمشو میزارم کوروش .
کوروش گفت که تقریبا 10 ساله که همسرشو طلاق داده و تنها زندگی میکنه و دلیل طلاقشم میگفت همین تمایلاتش بوده . کوروش یه دختر نوجوون هم داشت که با مادرش زندگی میکرد .
بهش اعتماد کردم و از روی عکسهای پروفایلشم آدم با کلاس و قابل اعتمادی به نظر میومد .
خلاصه چند روز بعد یه قرار گذاشتیم همو ببینیم ، اون نظرش این بود که برم مغازه ی خودش (کوروش یه فرش فروشی توی تهران داره) اما من نظرم یه جای عمومی تر بود و دریاچه چیتگر رو انتخاب کردیم.
خلاصه که یه جا قرار گذاشتیم و من برای اولین بار در سن 28 سالگی به یه قرار عاشقانه با یه مرد رفتم :)))
من یه جا ایستاده بودم و اون با ماشینش جلوم وایستاد و سوارم کرد .
وقتی نشستم تو ماشین راستش قلبم خیلی تند میزد و استرس شدید هم داشتم . فکر کن برای اولین بار نشستی تو ماشین کسی که اگه خوب پبش بره قراره بکنتت .
ماشینش از بوی ادکلن اونتوس و یکم هم سیگار لبریز بود که قلب من رو چنگ انداخت و قشنگ جذبش شدم در اولین برخورد .
یه مرد میانسال قوی هیکل و جذاب که خیلی مودبانه و آروم صحبت میکرد . معلوم بود ورزش میکنه و کچلم بود که بازم یکی از فانتزی های من بود.
خلاصه رفتیم و شام خوردیم و هیچ اتفاق خاص و عاشقانه ای برامون پیش نیومد و حرف سکسی هم نزدیم ولی بعدش که قرار شد منو برسونه خونه یکم پاهامو نوازش کرد و یکمم بدنمو مالید در حین رانندگی و یه جای خلوتم چند ثانیه وایستادیم و همدیگرو بوسیدیم .
نفسم سنگین شده بود از اینکه یه مرد داره لبامو می خوره و قلبم میخواست بترکه از اینکه دستای یه مرد داشت از روی شلوار کونمو می مالید .
اونشب تا همینجا بیشتر پیش نرفتیم و قرار شد که آخر هفته دوتایی به ویلای کوروش توی متل قوی مازندران بریم تا بدون مزاحم با هم یکی دو روزی رو خلوت کنیم.
آخر هفته اومد و یه جایی قرار گذاشتیم و سوارم کرد و راه افتادیم.
توی جاده چالوس صرفا تنها فعالیت عاشقانه مون این بود که دستای کوروش روی پاهام بود . راستش یکم گیج شده بودم که شاید کوروش ازم خوشش نیومده ازشم پرسیدم اینو ولی اون گفت دلیل اینکه خیلی بهم علاقه ی شدید نشون نمیده اینه که بیرون از خونه راحت نیست و اصلا دوست نداره کسی فکر کنه که اون گی هست.
خلاصه رسیدیم به ویلای قشنگ کوروش و رفتیم تو .
از کوروش خواستم چند دقیقه ای بزاره توی اتاق خواب تنها باشم تا هم با استرس اولین سکسم با یه مرد کنار بیام و یکمم ریز براش آرایش کنم و لباس های سکسی بپوشم. اونم از خدا خواسته گفت نیم ساعت دیگه میام توی اتاق .
توی اتاق خواب کوروش من یکم استرس و فکرای منفی و تحقیر آمیز اومد سراغم که آره اومدی خونه ی یه پیرمرد تا بکنتت .
ولی من تا اینجا اومده بودم و هیچ چیزی نمی تونست متوقفم کنه .
لباسامو در آوردم و از اونجایی که به کوروش قول داده بودم براش لباس زنونه بپوشم ، یه جوراب شیشه ای مشکی که تا بالای رون بود پام کردم و یه شرت توری مشکی هم پوشیدم . ترکیب این لباسای سکسی مشکی با تن شیو شده ی سفیدم که داشت برق میزد رو توی آینه ی میز توالت دیدم و نفسم داشت بند میومد .
بعدشم یه تاپ مشکی گیپور که همشونو از فروشگاه اینترنتی خریده بودم تنم کردم .
حالا که لباسام کامل شده بود ، شروع کردم جلوی آینه یه رژ سرخ زدم و یه مدادم به چشمام کشیدم و یکمم کرم بصورتم زدم .
تو اینا خیلی حرفه ای بودم چون قبلا وقتی خونه پدر مادرم زندگی میکردم وقتی تنها میشدم از وسایل مادرم کش میرفتم و شیطنت و آرایش میکردم .
یه ادکلن گوچی راشم روی میز بود که نمی دونم برای کی بود برداشتم و یکم زدم .
در آخرم یکم مشروب که کوروش پایینِ پله ها بهم داده بود تا یکم آروم شم رو خوردم و نزارم این استرسها لذت اولین دادنمو خراب کنه .
کم کم صدای پای کوروش از پله ها اومد ، و من نفسم سنگین شده بود .
وقتی در رو باز کرد هر دومون خشکمون زد ، اون بدن سفید و کون تپل و لباسای زنونه ی منو دید و من بدن از حموم در اومده و قوی و تقریبا پر موی کوروشو. البته شرت پاش بود و کیرشو هنوز ندیدم.
یه 20 ثانیه ای همو برانداز کردیم و کوروش گفت نیما الهی قربونت بشم تو از یه زن سکسی تر و سفید تری .
منم که یکم مست بودم گفتم برای تو آماده شدم آقاااا . اینو که گفتم انگار فنرش در رفت و سریع اومد سمتم و دستشو انداخت دورم و بلندم کرد و انداختم روی تخت .
فهمیدم اونم یکم مسته .
شروع کردیم لب گرفتن و زبون همدیگرو خوردن ، صدای ملچ ملوچمون توی اتاق پیچیده بود . با اینکه هنوز مردد بودم و استرس داشتم ولی می خواستم امشبو به هر قیمتی تا تهش برم.
وسط لب گرفتن کوروش گفت دوست داری آروم و رمانتیک بکنمت یا داغ و وحشی ، منم که بدن قوی کوروشو دیده بودم نتونستم مقاومت کنم و خواستم یه مفعول واقعی باشم براش و گفتم وحشی عزیز دلم.
رفت از پایین اسپری تاخیری و کاندوم و لوبریکانت آورد سریع و دوباره مشغول عشقبازی شدیم .
(اینجا لازمه بگم من در این 4 سال با مردها و زنهای دیگه ای سکس داشتم ولی مردهای بین 40 تا 50 طعمشون همیشه زیر زبونتون میمونه)
شروع کرد تاپمو در آورد و سینه هامو میخورد و میمالید . صدای آه و اوهم کم کم داشت در میومد که شروع کرد شورتمو در آوردن و برای چند لحظه زل زده بود به کون سفید و بی موی من که تا حالا رنگ هیچ مردی رو ندیده بود . گفت نیما کونتو قربون و من از حشر داشتم میمردم .
بدون اینکه ادا اصول دربیاره زبونشو گذاشت روی سوراخ صورتی کونم چون می دونست من بهداشت رو به شدت رعایت میکنم .
شایدم چون می دونست اولین گی ام هست از مریضی و اینا نمی ترسید .
خلاصه زبونش روی سوراخم داشت بازی میکرد و انگار درجه حرارت بدن من روی 500 رفته بود . حین اینکه داشت سوراخمو می خورد کلی اسپری تاخیری زدم به کیرم چون با این فرمونی که کوروش داشت میرفت الانا بود آبم بیاد .
بعدش گفت حالا نوبت شماست نیما جونم که برام بخوری ، زانو زدم و اون وایستاد و شروع کردم . کیرش زیاد دراز نبود شاید حدودا 15 ، 16 سانت ولی حسابی کلفت بود و من داشتم قشنگ اون کیر کلفت و قوی رو می خوردم و آمادش میکردم تا سوراخ کونمو جر بده . کیرشو چند بار تا ته ساک زدم و اون داشت دیوونه میشد و قشنگ صدای آخ و اوخشو می شنیدم . با لبای رژ زدم چند بار سر کیرشو بوسیدم و بخاطر همین اتفاق و از شدت حشری بودن یکم آبِ بی رنگ از سر کیرش سرازیر شد. سرمو فشار میداد به سمت کیرش و منم تا آخرشو خورده بودم. سریع کشید بیرون و گفت چند دقیقه باید صبر کنیم و من اسپری بزنم چون داره آبم میاد . بعدم تا اون کیرشو اسپری بزنه و اثر کنه از یه طرف کیرمو شروع کرد خوردن (اینجا باید بگم اصلا به خوبی من نمیخورد :)) ) از یه طرفم لوبریکانت زد به انگشتش و شروع کرد یه انگشتشو توی سوراخم کردن . من قبلا وقتی تنها میشدم ، انگشت خودمو زیاد میکردم یا حتی چند باری اسپری بدن رکسونا و بادمجون کرده بودم تو کون خودم یعنی می خوام بگم آماتور نبودم ولی انگشت اون یه جور دیگه بود ، یه موجود زنده بود و زندگی توش جریان داشت و خب قابل مقایسه با چارتا موز و بادمجون نبود .
یکم که سوراخ تنگ صورتیم گشاد شد دو تا انگشتشو کرد داخل و یواش یواش هم سه تا.
گفت الان من دیگه آماده ام نیما ، گفتم من همیشه برای تو آماده ام کوروشِ من . روبروش روی تخت خوابیده بودم و پاهامو دادم بالا ، آروم کاندوم کشید و سر کیرشو گذاشت رو سوراخم و کلی لوبریکانت زد و هلش داد تو . اسکار بهترین لحظه ی زندگیم تعلق میگرفت به همین لحظه ، آروم آروم شروع کرد به عقب جلو کردن و خودشم خم شد و صورتشو نزدیک به صورتم کرد .
صورتش یکم شکسته و میانسال بود و سرشم کچل بود و بوی الکل و سیگارم میداد اما قوی هیکل بودن و با کلاس بودنش می چربید به اینا بعدم اصلا برام مهم نبود حتی اگه خیلی زشت تر هم بود امشب شوهر من بود و وظیفم بود بهترین باشم براش .
خلاصه صورتشو نزدیکم کرد و لبامو می بوسید و زبون همو می خوردیم ، گرمیِ آبِ دهنشو تو دهنم حس میکردم و داغی کیرشو تو کونم .
یه چند دقیقه ای تلمبه زد و گفت پوزیشن رو عوض کنیم منم برگشتم و داگی خوابیدم و تا جایی که جون داشتم کونمو دادم عقب ،
کیرشو دوباره کرد تو و این بار خیلی محکم تر تلمبه میزد و هی اسپنک میزد در کونم . قشنگ سرخِ سرخ شده بود کونم و داغی 5 تا انگشت رو حس میکردم رو لپای کونم .
ولی اوج لذت و خجالتم اینجا بود که سرمو برگردوندم دیدم تو آینه همه ی این صحنه ها معلومه و می تونم ببینم کون دادن خودم با اون جورابای خوشگل و بدن شیو کرده و بدن قوی کوروشو. عین یه سنجاب کوچولو بودم که گیر یه پلنگِ زخمی افتاده .
اینکه کیر زنده و سرشار از زندگیش توی من بود حس عجیب و تازه ای بود . اینکه چنتا زن توی زندگیم بوده و ارضاشون میکردم جای خود ولی اینکه الان می تونستم یه مرد قوی و حشری رو هم ارضا کنم انگار منو به تکامل جسمی و جنسی می رسوند.
دیگه صدای آه کشیدن زنونه ی من و آه مردونه ی کوروش فضای اتاقو پر کرده بود که یهو حس کردم یه چیز گرم و چسبناک توی کونم خالی شد . از تصور خالی شدن بخشی از وجود یه مرد تو وجود خودم و تصویر بدن عرق کرده و بوی تن عرق کرده کوروش و بدن قوی کوروش توی آینه منم با شدت زیاد ارضا شدم و آبم پاشید روی تخت . این اولین بار بود بدون لمس کیرم ارضا میشدم. بعدِ این صحنه جفتمون افتادیم روی تخت و تا نصفه شب تو بغل هم بوسه و عشقبازی کردیم . صبح که بیدار شدم سرم درد میکرد و سوراخ کونمم انگار داشت می ترکید از درد.خیلیم خجالت زده بودم که توی بغل یه مرد میانسال که دیشب جرم داده از خواب بیدار شدم ولی بعد آروم شدم و به خودم افتخار کردم که با غرایضم راحتم و هر دو بخش زنونه و مردونه ی وجودمو به کمال رسوندم.
بعدم یکم برای خجالت کشیدن دیر شده بود ، من دیشب یه مردِ قوی 45 ساله رو ارضا کرده بودم و این یکم بهم احساس غرور میداد.
دیگه برای پا پس کشیدن دیر بود . من توی دامِ عشق یه مرد قوی و کامل به اسم کوروش افتاده بودم :)))
من تو این چند سال با اینکه چنتا پارتنر مختلف داشتم و مرتب با کوروش نبودم ولی گاهی هنوزم با کوروش سکس دارم . یه وقتایی فکر میکنم کوروش بود که اجازه داد من شخصیت زنونه ی خودم رو هم بشناسم و از این بابت خیلی بهش مدیونم و خیلی هم دوسش دارم.
مرسی که وقت گذاشتید و خوندید . نظرات شما رو با دقت می خونم و بعدها از روابطم شاید بیشتر نوشتم.

نوشته: نیما


👍 9
👎 2
20001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

908748
2022-12-30 06:37:47 +0330 +0330

عالی بود.قصه منو هم بخون توی همین شهوانی.اسمش هست: آخ چه کون سیری ازم کرد عزیز آقا

2 ❤️

908764
2022-12-30 09:17:05 +0330 +0330

داستان و قشنگ روايت كردي
ولي وقتي كاندوم گذاشته بود رو كيرش،چجوري مايع چسبنام و تو كونت حس كردي؟؟

1 ❤️

908791
2022-12-30 15:43:05 +0330 +0330

همیشه بار اول وقتی در سن بالا باشه، سختی های خودش رو داره. اما از طرفی چون در سنی هستی که تشخیص میدی و میدونی چی میخوای، میتونی راحت تر با خودت کنار بیای

0 ❤️

908808
2022-12-30 23:13:23 +0330 +0330

کاندوم رو کیرش گذاشت بعد آبشو حس کردی تو کونت؟بوهعععع

0 ❤️

908936
2022-12-31 20:46:53 +0330 +0330

قشنگ بود
واقعا سکس برای کسایی که حس زنونگی دارند با یه پارتنر جذاب بینهایت می‌تونه آرام بخش و خوب باشه

0 ❤️

932550
2023-06-11 10:55:05 +0330 +0330

اووف بدن سفید و تپل و کاملا بی مو با لباس زیر زنونه توری زیر یه مرد سن بالای پشمالو فوق العاده لذتبخشه.بخصوص وقتی زیر کیر ارضا بشی.وای جون

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها