شرمنده نیستم

1400/10/14

بگذار هرچه مي خواهند بگويند: فاحشه، روسپی، جنده … بگذار خرابی های جامعه را به گردن من بیندازند. اگر با مقصر کردن من وجدانشان سبک می شود بگذار بشود. آن را که حساب پاک از محاسبه چه باک. در هر حال من از این که با بنده خدایی می خوابم شرمنده نیستم. موقع کار تمام حواسم پیش اوست تا از سرویسم راضی باشد. و لذت می برم، هم با جسمم هم با روحم به خاطر بخشیدن لذت به دیگری. شرمندگی مال کسی است که وقتی با جفت قانونی خود می خوابد توی رویاهایش با یکی دیگر است، یکی که حسرتش به دلش مانده. من حسرتی نیستم.
میل جنسی که به سراغم آمد مثل هر دختر بالغی پسر یا مرد جذاب توجهم را جلب مي کرد. توی آینه که به اندامم خیره می شدم یا وقتي به بدنم دست می کشیدم هوس زبانه می کشيد. این یعنی جاذبهء جنسی هم داشتم، نه کمتر از همجنسان خودم. در ضمن کشف کردم لزبینی می تواند با لخت ایستادن مقابل آینه شکوفا شود!
وقتی دیدم خواستنی هستم به خودم گفتم معطل چه هستی؟ دل به دریا زدم و به نزدیک ترین پسری که دوروبرم بود یعنی پسرخاله ام راه دادم. از اخرین باری که با او دکتر بازی کرده بودم سالها می گذشت. همان موقع هم حس می کردم بیشتر از حد با پایین تنه ام ور می رود. گاهی هم روی بدنم دراز می کشید و ادای کشتی گرفتن در میاورد و در این حال فشار چیزی را زیر شکم و بین پاهایم حس می کردم. خوشم میامد. من هم که سوارش می شدم همان کار را می کردم.
طولی نکشید که شبها بدون فرو کردن انگشت در واژن خوابم نمی برد. تجربهء اول با پسرخاله که جوان رعنایی شده بود مزه داشت! به زودی چشمم مردی در همسایگی را گرفت. باتجربه بود و در عشقبازی طولانی مزهء ارضا شدن کامل را به من چشاند. فایدهء تنوع را همانجا فهمیدم! در مدتی کوتاه تنوع بیشتر شد. طبق روال سنتی بايد خودم را به یکی که شوهر آینده ام می شد محدود می کردم. نتوانستم. از خودم می پرسیدم چه کسی این قانون ضدِ آزادی را وضع کرده؟ جواب قانع کننده اي نبود. عقلم مي گفت اجدادمان درست تر عمل می کردند! ناچار از خانواده کنده شدم.
دست خودم نبود. پُلي آموري یا چند معشوقی به نظرم طبیعی میامد. با هر که خوشم می آمد قاطي مي شدم. جوان، جاافتاده، هیکلي یا لاغر. پارتنر ورزیده تو را در میان عضلاتش ذوب می کند. حریف لاغر ولي با جنب جوشش توی رختخواب کولاک مي کند! يکي دست به جيبش بهتر است و هردفعه با هديه مي آید. مي شود دست رد به سينهء چنین دون ژوانی زد؟ يکي خوش سروزبان است و بعد از دور اول، گرم صحبت و خنده، نمي فهمي چطور به دور دوم رسيدی. اما قیافه، اندام و خود سکس به کنار، با کسي که نتوانم صميمي شوم نمي خوابم. اين را همان اول از نگاهش مي فهمم.
گفتن ندارد که این کار فقط برای لذت نيست براي امرار معاش هم هست. کار بدی می کنم که پول مي گيرم؟ یعنی اگر مجانی بود اشکالی نداشت؟ هرطور دلت می خواهد فکر کن، از نظر من معاشقه با بنی آدم، همجنس و غیر همجنس، نه تنها بد نیست بلکه هزار بار شرف دارد به خیلی از کارهایی که منتقدان ما می کنند یا نمی کنند تا وضعِ اسفبار موجود و زندگی نکبت بارشان کش پيدا کند.
خوشا به آن دورانی که رابطهء جنسي مُهر مجاز و غيرمجاز یا برچسب حلال و حرام نمي خورد. به گردن کسی طناب نمی انداختند که این اختصاصي است بقیه ناخنک نزنند. انسانهاي اولیه، پناه برده به هم از قهر طبیعت، آنقدر شعور داشتند که به خاطر حسادت جنسی به جان هم نيفتند. در کُلُني، هر کس به سکس نیاز داشت می توانست با هرکه آماده بود جفت شود. این ادعای من نیست، تحقیق ديرين شناسان است که از جمله در کتابSex at Dawn (روابط جنسی در سرآغاز) هم آمده. آن شعور کجا رفت؟
“تمدن” در اولین قدم “پيشرفت” خود برچسب هايي مثل فحشا و گناه را ابداع کرد بی آنکه راه حلی داشته باشد برای فرد بالغي که به هر دلیل راهی “مجاز” برای رفع نياز جنسي پيدا نمي کند. پلید دانستنِ رابطهء جنسی طوری جا افتاد که امروز هم کارگر جنسی تصور مي کند کارش بد است. با شرمندگی دلیل کارش را فقر، گرسنگی و مشتي دلیل پوچ دیگر می داند. برای این سوال هم که چرا همهء فقیر گرسنه ها اینکاره نمی شوند جوابی ندارد. در مورد من هم هیچکدام این “دلیلها” نبود.
شغل معلمی کفاف زندگی را نمی دهد. همیشهء خدا بدهکاری. وقتي خواستم کارم را عوض کنم نمي دانم چرا فقط گزينهء کار جنسی جلوي چشمم آمد. عقل و منطق می گفت وقتی بزرگترین تفریح تو سکس است چرا از همان تفریح پول در نیاوری؟ مگر پول گرفتن ماهيت سکس را عوض می کند؟
نمی دانم عقلم بود که طرز زندگی ام را مشخص می کرد یا برعکس. در هر حال تصمیمم را گرفتم. از طریق یک مددکار اجتماعی با چند “تن فروش” که به آنها مشاوره می داد ارتباط گرفتم. یک کار تحقیقی را بهانه کرده بودم ولی هدفم این بود که راه و چاه حرفهء جدید را از آنها یاد بگیرم. اولین چیزی که فهمیدم اهمیت ایمنی بود و سلامت جنسی. فهمیدم بهتر است مشتری را به خانهء خودم ببرم، با او به ناکجایی نروم که معلوم نیست چه در انتظار است. ولی اول باید مشتری پیدا مي کردم. چندتايي مشتری از طریق همین “تن فروش ها” گیرم آمد. شماره تلفن مشتری های خوبشان را گرفتم به بهانهء مصاحبه برای تکمیل تحقیقم. بعضي از آنها سر نخ مشتريهاي دیگری هم شدند. بعضي پارتنرهاي قديمي هم شغل جديدم را به رسمیت شناختند و سرويس پولي را قبول کردند.
ابتدا کار ساده اي به نظر می رسيد ولی ساده نبود. مجبور شدم دو بار خانه عوض کنم. طول کشيد تا فوت و فن کار را یاد بگیرم. حالا مشتری را با خودم به خانه می برم و تاکید می کنم که آدرسم را به کسی ندهد وگرنه هرری!
اوایل دنبال آدمهای پولدار بودم ولی اغلبِ آنها پرتوقع یا عوضی از آب در آمدند. خرپول ها فکر مي کنند تو را خريده اند. مثلا" دلشان می خواهد تورا مست کنند، برایشان لخت برقصي و از تو فيلم بگیرند. يا کارهاي عجيب ديگر. با خلق و خوي من جور نبود. دور اين تيپ مشتري را قلم گرفتم.
باید فهمیده باشی که دوست لز هم دارم. ترنس را هم اضافه کن. بودن با آنها به من آرامش مي دهد. لازم نيست ياداوري کنم که کار جنسی چقدر سخت است. با کسانی طرف می شوی و در شرایطی قرار می گیری که قابل پیش بینی نیست و این، آمادگي زیادی می طلبد. باید همیشه تر و تمیز باشی. آرایش، اپیلاسیون، لباس مرتب، رژیم و بدنسازی، وقت و انرژي می برد. در ضمن، کارِ مداوم خسته می کند. تفريح با دوستان لز و ترنس که ذاتا" خوی احساسيِ گرم و ملایمی دارند به روح و جسمم فرصت بازسازی می دهد. در ضمن، کار جنسی آنقدر درامد ندارد که بتوانم زود خودم را بازنشسته کنم، باید با بدنم مدارا کنم تا بتوانم سالها کار کنم.
کار پر تنشی است. باید حواست باشد گیر اوباش و مست ها و پليس نیفتی. باید مواظب باشی حامله نشوی. باید مراقب بیماریهای مقاربتی باشی. با مشتری طي مي کنم: بدون کاندوم ممنوع! بوسیدن نداریم! ساک زدن و لیسیدن هم! مشتری اگر تب داشته باشد با او نمي خوابم. اگر مشکوک به امراض مقاربتی باشد دست به سرش مي کنم. هرکه باشد بايد خودش را بشوید.
مثل اغلب زنها به نزدیکی از عقب تمایلی ندارم ولی با علاقهء مشتری های خوبم چه کنم؟ هيچ، نرخ بالایی برای آن می گذارم که کمتر هوس کنند! و اگر بخواهم زودتر از دستشان خلاص شوم با صداهای تحریک کننده تخلیهء جنسی را جلو می اندازم! تازه بیشتر هم حال مي کنند!
یادم رفت بگویم که شوهر هم دارم، عقدي که نه. یکی از مشتری هایم بود. اولين بار که آلتش را ميان پاهايم حس کردم چشمهايم گرد شد. طول کشيد تا همه اش را توی بدنم جا دادم. یک ذره هم جای خالی نماند. اِندِ لذت جنسي بود. پاهايم را دور بدنش حلقه کردم. طوري به او جوش خوردم که هرکول هم نمي توانست جدايمان کند. تو مي تواني از همچين جفتی چشم بپوشي؟ از او پول نگرفتم که هیچ، از دل و جان به او حال دادم. عاشقم شد و شد مشتری دایمی، بدون کاغذبازي. البته که با کارم مخالفتی ندارد، می داند که تنوع جزو زندگي من است. به تازگي محل کارم را جدا کرده ام. می خواهم بچه دار شوم. من عاشق بچه هام. پدرشان می تواند هریک از جفتهايم باشد. واقعا" فرقی نمی کند. درست همانطور که برای اجداد اولیه ام فرقی نمی کرد. البته به بچه هايم از کارم نخواهم گفت. آنها که مثل من فکر نمی کنند، فکر آنها را جامعهء ظالمي شکل مي دهد که اسارت جنسی را قانوني کرده. جامعهء ایدآل من همان جمعیت هاي کوچک بشر اولیه است. کاش مي شد چند هزار سال برگردم عقب و توی غار زندگی کنم، در سپیده دم تمدن که رابطهء جنسی، مثل نفس کشیدن و خوردن، شرطی جز میل دو طرف نداشت.

نوشته: مدوزا


👍 26
👎 5
18301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

851415
2022-01-04 01:07:53 +0330 +0330

به‌به ببین کی داستان نوشته 😍😍😍😍 عاشق داستاناتم ، سبک خودتو داری تو نویسندگی

1 ❤️

851420
2022-01-04 01:22:22 +0330 +0330

الان این، مجوّزی برای شرمنده نبودنه؟ 🤔

  • خوشحالم که باز می‌نویسی و می‌خونم. 🌹🌹🌹
5 ❤️

851424
2022-01-04 01:35:21 +0330 +0330

هر وقت ازم بپرسن بهترین نویسنده‌ی سایت کیه؟ قطعا مدوزا اولین انتخابمه و مهران دومی
ولی داستان های قبلی مدوزا کجا و این کجا؟! کلیشه ای، پر از شعار، بدون جذابیت…
اسارت جنسی یا وفاداری؟! اونایی که با همه خوابیدن رو دوست دارن؛ قطعا لذت خوابیدن فقط با یکنفر رو نچشیدن!
با عرض پوزش اصلا خوشم نیومد؛ دیسلایک❤

6 ❤️

851429
2022-01-04 01:48:32 +0330 +0330

با نظر این دادشمون رضا که بالا تر پیام گذاشت موافقم
جالب نبود اصلا خیلی عقب تر از باقی داستانات

2 ❤️

851431
2022-01-04 01:59:04 +0330 +0330

نوشته‌ی خوبی بود، اما درباره سپیده دم تمدن به مخاطب اطلاعات اشتباه دادید.
شرط رابطه جنسی در انسان نخستین قدرت بود نه “میل دو طرف”.

2 ❤️

851462
2022-01-04 05:22:01 +0330 +0330

والا من اینجا داستان و خاطره نخوندم چیزی رو هم نمیخوام نقد کنم
اصلا نمیدونم تو حرف حسابت چیه؟
هدف از نوشتن این جملات موهوم چی بود ؟ این من نیستم که اسم جنده یا روسپی یا هرزه روتو گذاشتم …بلکه این خودت هستی که داری خودت رو با این صفت ها معرفی میکنی…
از وضع خانواده ات ننوشتی هرچند لزومی هم نداشت بنویسی …برای همین میگم تو دیگه حرف حسابت چیه ؟
برای چی مینویسی انکه حساب پاک است
از محاسبه چه باک است ؟ این یعنی چی؟ نشستی گفتی از اول بمب جاذبه جنسی بودی …خب …
سبب؟ یا ذاتا حشری بودی یا خانواده ات باعث شدن اینجور بزرگ شی یا جامعه با محدودیت های خودش تورو به این ورطه کشوند.
جواب سوال رو خودت دادی …قراره رک حرف بزنیم …
خودت میخاریدی…برای دادن هم تعجیل داشتی…
بخودت گفتی یااله برو بده معطل نکن!!
ترسیدی از چی عقب بمونی؟ قرار بود از چی جلو بزنی ؟
کل داستانت بر محور خاریدن و حشری بودن خودت میچرخه …اونقدر که حتی ارزو داشتی در دوران غار نشینی زندگی کنی هر وقت دوست داشتی بدون مقررات درون هر غاری به قصد جر خوردن بخزی …
از اولش هم شغل خودت رو انتخاب کردی کسی هم اجبارت نکرد و اختیار دار زندگیت هم خودت بودی…
فقط بدون …جامعه یا خانواده یا دوست یا بیوه شدن یا داشتن بچه بدون سرپرست …تو رو وادار نکردند جنده بشی …سرت خراب نشدن …باعث و بانی نشدن که حکما تن فروشی کنی .کسی شوهرت رو …زندگیت رو ازت نگرفته بود که وادارت کنند اینکاره بشی …کسی پرده ات رو نزده بود ولت کنه …خب پس خانواده و جامعه هیچ دینی بتو ندارند …اما تو چی؟ چند تا مرد رو از خونه و کاشانه اش …آواره کردی؟ چند تا دختر و بیو ه زن و یا زن شوهر دار رو کشیدی تو خط جنده گی؟ چند نفرو با دلبری کردن و پا تو کمر قفل کردن یابقولی براشون عصاره کص شدی و عاشق و دربدرشون کردی ؟ چند تا بچه مدرسه ای یا دانشجو رو سر به هوا کردی ؟
سوالاتی که تمومی نداره…تازه میگی انکه حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟ در واقع این تو هستی که به جامعه بایست حساب پس بدی…
جامعه از تو طلبکاره…
تو که خودت خانواده داشتی این شد زندگیت …وای بحال اینکه یه بچه حروم زاده رو هم میخوای پس بندازی که برات مهم نیست باباش کیه؟!! برای بچه چی؟ مهمه باباش کی باشه یا نه ؟ بچه ای که میخواد با شغل مادرش بزرگ شه !!
لطفا تو دیگه با این شغلت کاری بکار فلسفه و تاریخ نداشته باش…
معنی و مفهوم این دست نوشته اینه …
برداشت اول
یه زن تن فروشی هستم که از بس حشری بودم به هر کی دلم خواست زیریش خوابیدم …بعدها هم فال بود و هم تماشا …یعنی برسمیت جنده پولی شدم …این
برداشت دوم
در ادامه …راه و رسم جنده گی …
چکار کنید جنده خوبی از اب دربیاید …به کی بدی به کی ندی کجا بدی کجا ندی …چقدر بتیغی چقدر دوبله کون طرف کنی …چه جوری یکی رو عاشق خودت کنی و خارشو بگای …چه جوری تو خونه مردم بری بدی …چه جوری تو خونه خودت بیاری بکشی روت …چه جوری همسایه داری کنی …اا گاماس گاماس بری و بیاری
برداشت سوم
چکار کنید در حین دادن و یا کاسبی ، دچار بیماری مقاربتی نشید …بدون کاندوم ندید …طرف اگه عرق سرد رو پیشونیش بود زیرش نخوابید و با اردنگ بندازید بیرون … از کون ندید …خواستید بدید سه چها ر برابر قیمت بدید به دردش میارزه . به مردهای مست و عیاش و پولدار که توقع دارن براشون برقصی ندید!!! یعنی رقصیدن از دادن بدتره ؟ یا اینکه از مردهای پولدار خودخواه بدت میاد ؟ من یکی تا بحال جنده ای ندیدم که از این مدل مردها بدش بیاد… خلاصه این بخش …تریپ بهداشتی بود
برداشت چهارم
یعنی تو خط عاطفی رفتن و زندگی خصوصی رو کردن
یه بکن داری که اسمش رو گذاشتی شوهر !! صرفا برای همین جمله ات میشه یه جلد کتاب 500 صفحه ای نوشت… دلت هوس بچه کرده …تازه بازهم نمیگی که دلت میخواد از مترسی که میگی شوهرم باشه بچه داربشی … بیشتر دلت میخواد این وظیفه خطیر روبا قرعه کشی کردن بین مشتری هات به یه برنده بدشانس بسپاری!!
ببین …من نه بخیلم …نه جانماز آبکشم …نه مومنم …ادای ادم خوب ها رو در نمیارم و سوپر من هم نیستم …با دادنت و شغلت هم کاری ندارم و اصلا بمن مربوط نیست… اما دیگه برامون روضه نخون حرف از حساب پاک و محاسبه زپرتیش نزن…انگشت تو کون فلسفه نکن و کاری هم به صفحات تاریخ نداشته باش …در مورد این اخری باید بگم که بابام جان… مگه در عصر تمدن برای دادن اشنا و غریبون ازاد نیستی؟ به هرکی دلت خواست دادی …هر کجا هم که دلت خواست دادی مزیتش هم نسبت به غار دراینه که بجای موز و اناناس و برگ درخت …پول میگیری …مگر اینکه عاشق الت های گرز پیکر غار نشین ها باشی.
خلاصه این جمله اخرم ختم کلام
از قدیم گفتن زنی که کیر حروم خورد دیگه کاریش نمیشه کرد نه تنها هیچکس بلکه خدا هم نمیتونه جلوش رو بگیره…!

2 ❤️

851466
2022-01-04 06:41:44 +0330 +0330

در این که شما هرزه و روسپی هستی شکی درش نیست ولی اینکه بطور مشخص داری دیگران راهم به ورطه جندگی رهنمون میشی کاملا مشخص هست.
با نظر بسیار خوب و کامل دوست گرامی جناب Espozitto
موافق هستم و سهمیه لایک ابن داستان را تقدیم صراحت قلم ) لهجه( و البته زیبایی بیان حقایق بشکل محترمانه این دوست اگاه و فهمیده هدیه میکنم .
جناب مدونا خانم ، شما با توجه به آنچه بیان کردی یا تایپ کردی ، بروشنی تمام نشان دادی که در چنین کاری ، یعنی تبلیغ جنده ساری و تشویق جهت روسپی گری استادانه قلم زدی این در حالی است که همگان براین باور هستند که انسان آزاد باید باشد و حق انتخاب دارد که همان شغل معلمی که انتخاب اول شما بود و رها کردی تا بجای تعلیم و تربیت تخریب و نابود کنی و رسم و راه جندگی را برای کسانی که امکان دارد دچار مشکلات در جامعه شدند فورا بسمت آین شغِِ ل بی ارزش بروند. و البته شاید هم بنوعی داشتی زشتی و بدی این کار و مطرح میکردی . در خاتمه یاد آوری میکنم هر عملی که کننده آن را نتواند به شکل قبل از انجام آن برگرداند بی ارزش و خطر ناک هست . یعنی وقتی کسب رست به لبن کل زد دیگه هیچ وقت نمی‌تواند به مردی وفا دار بماند . این را همه بیاد بسپاریم و اشتباه نکنیم چنین زنی دیگه هیچ وقت نمی‌تواند سالم زندگی کند .

1 ❤️

851472
2022-01-04 07:57:40 +0330 +0330

تگ مبارک مدوزا جان 🎈

3 ❤️

851495
2022-01-04 10:27:47 +0330 +0330

دراینجاباداستان یارویدادی مواجه نیستیم.آنچه که تسویدشده شرح حال خصوصیات ورذائل (متضادفضائل)اخلاقی جنده ایست که تنهادلخوشیش ومهمترین رجززندگیش این است که خودش رابرترازفردی میداندکه باهمسرشرعی خودسکس میکندوفکرش با دیگریست !!!

0 ❤️

851500
2022-01-04 11:38:03 +0330 +0330

فوق العاده بود. فوق العاده.

1 ❤️

851507
2022-01-04 12:28:39 +0330 +0330

از دوستانی که نظر دادند ممنونم، حتا آنها که نکوهش کردند. قبلا" هم گفته ام که اینجا برای من کلاسی برای یاد گرفتن داستان نویسی است. نظری که شما می دهید کمک می کند ایرادهای کارم را ببینم.
و عرض کنم هیچ نویسندهء واقعی حاضر نیست هنگام نوشتن داستان روحیات مخاطب را اصل بگیرد، خودش را سانسور کند و طوری بنویسد که به عقاید کسی بر نخورد. اصلا" داستانی که تنش یا چالشی با وضع عادی نداشته باشد جذابیتی دارد؟ داستان زادهء تخیلی است که ضرورتا" از واقعیت عبور می کند.
از ایرادهایی که به ساختار یا سبک نگارش می گیرید و راهنمایی هایی که می کنید سپاسگزارم.

10 ❤️

851647
2022-01-05 05:36:26 +0330 +0330

تو برو کستو بده به هیچ قانون و شرع و حرمتی هم اهانت نکن …جنده خانوم …هر کی به دین خودش

0 ❤️

851667
2022-01-05 11:45:02 +0330 +0330

قلم شما رو خیلی دوست دارم و خوشحالم یک نگارش دیگه از شما خوندم.

پرداختن به ابعاد درونی شخصیت یک روسپی به عنوان عضوی از جامعه و یک انسان که او هم عواطف و احساسات دارد و فقط به چشم یک ماشین سکس دیده نمیشود برای من مخاطب بسیار جذاب بود.🍃🌹

4 ❤️

851940
2022-01-06 22:10:13 +0330 +0330

ممنون که نوشتی یاد کتاب سکس و فراگاهی افتادم

1 ❤️

851958
2022-01-07 00:40:09 +0330 +0330

دست به قلم شدن يكي از بهترين نويسندگان سايت و ديدن تگ مدوزا،من رو كلي ذوق زده كرد.درباره داستان بگم كه در حد تگ مدوزا نبود اما داستان روايت خوبي داشت ولي با تناقضاتي همراه بود.
اميدوارم بيشتر بنويسي و ما لذت ببريم🌹

3 ❤️

913389
2023-02-02 20:15:58 +0330 +0330

خیلی خوب بود 👌 😎

0 ❤️