شیر پستون مامان

1401/12/10

سلام خوبید داستانی که میخوام تعریف کنم کاملا واقعیه و بیشتر شبیه به یک فانتزی سکسیه واقعا هم یکی از فانتزیای خودمه و میخوام که یروزی بهش برسم
.خب بریم سر داستان بزارید اینجوری بگم که علاقم به شیر ممه از جایی شروع شد که ما یک خانواده سه نفره بودیم و بقیه همسنای فامیل یا دختر بودن و یا خیلی کوچیکتر از خودم بودن
و اما یک روز که مامانم مهمونی فامیلی میگیره تو خونه (از این مهمونی های زنونه) و کل فامیل جمع میشن از جمله زنداییم که اونموقع یه بچه کوچیک داشت و دختر داییم درواقع یکسالش بود اونموقع و خودم هم۱۳ بودم و خیلی هم خجالتی
خلاصه سرتونو درد نیارم وقتی که همه مهمونا میانو جمع میشن بعد از کلی حرف و سخن من هم مشغول بازی با دخترای همسنه خودم که یکیش همین دختر دایی یکسالم بود
نزدیکای ظهر بود که مادرم داشت وسایلای ناهارو اماده میکرد که زنداییم بهش گفت که بزار من اول ناهار یلدارو بدم (دختر داییم) بعد میام کمکت و از مامانم پرسید که کدوم اتاق میتونه بره که به یلدا شیر بده و اون هم اشاره کرد به همون اتاقی که من و بقیه داشتیم توش بازی میکردیمو میزدیم تو سر هم
خلاصه زنداییم یهو در اتاقو وا کردو و مارو دید که تو اتاق هستیم و داریم بازی میکنیم نتونست بهمون چیزی بگه چون هم خیلی مهربون بود و هم اینکه کلا خونمون اونموقع کوچیک بود و ما همون یه اتاقو بیشتر نداشتیم
خلاصه اومدو نشست جلومون و یلدا هم بغلش بود اونو خوابوند رو پاش داشت دکمه های مانتوشو وا میکرد که پستونشو در بیاره
و اینم بگم که پستونای گنده ای هم داشت فکر کنم ۸۵ یا ۹۰ بودن
و نوکشون هم قهوه ای خوشرنگ بود که من واقعا دوسشون داشتم
خلاصه بقیه بچه ها وقتی دیدن زنداییم میخواد به بچش شیر بده رفتن بیرون از اتاق اما من چون نمیتونسم برم چون هم خجالتی بودم و هم دوس داشتم که سینه هاشو دید بزنم با کلی پررو بازی خودمو مشغول تمیز کردن کمد کردمو موندم تو اتاق و اول فکر کردم که زنداییم دعوام میکنه اما دیدم هیچ واکنشی نشون نداد
خلاصه همینجوری که روبروش نشسته بودم یهو دیدم که زنداییمم یکی از ممه هاشو انداخته بیرونو یه لیوان کوچیک هم بقلدستش بود و دستش هم دور سینش بودو داشت نوکشو میزاشت تو دهنه یلدا
اونم شروع کرده بود به شیر خوردن و منم کمو بیش وقتی حواسش نبود دید میزدمش و دو بار اخرو البته فهمید . خلاصه یلدا شیرشو خوردو زنداییم اونو خوابوند رو زمین ولی همچنان پستونش بیرون بود
و بعد اون لیوانو ورداشت و شروع کرد به دوشیدنه شیرش
من هم داشتم از ترس اینکه نفهمه هی زیر چشی نگاه میکردم که یهو صدام زدو گفت امیر میشه یکم کمکم کنی گفتم جان ؟ گفت بیا این لیوانو بگیر زیر سینم که من بدوشمش گفتم چشم
خلاصه لیوانو ورداشتم و گرفتم زیر سینش ولی هی سینشو نیگا میکردمو دیگه انقد که نگاه کردم خودش فهمید و بهم گفت تو هم خیلی شیطونیا فکر میکردم خیلی مظلومی چون خجالتی هستی تا اینو گفت سرمو انداختم پایینو یه لبخند زدمو گفتم چطور مگه
اونم خندیدو گفت اصن حواست به لیوان نیست اخه همش به میمیا نگاه میکنی 😅
اینو که گفت دیگه هیچی نتونسم بگمو سرم همچنان پایین بود که یهو خودش با خنده گفت بیا ممشی بدم بهت دوسداری ؟ (چون به دختر داییم موقع شیر دادن همیشه میگف بیا ممشی 😅)
من هم که همینجوری مات مونده بودم نمیدونسم چی بگم
سرمو انداختم پایین به نشانه تایید سر تکون دادم
و اونموقع بود که با خنده بیشتری گفت فقط بپا یلدا عصبانی نشه
و بعدش لیوانو ازم گرفت و با دست بهم گفت که بخوابم زیر سینش
و بعد پستونشو کرد تو دهنم و من هم شروع کردم به خوردن اما در حد ۶ ۷ دقیقه شد و تو اون تایمم کیرم داشت میترکید از سیخ شدن و دوس داشتم کیرمو دربیارمو اون بماله برام و بعدش بخوره و بعد بقیه داستانا😬. و خلاصه بعد ۶ ۷ دقیقه چون مامانم برای ناهار هی صدا میزد سینشو جمعو جور کرده بود که بریم ناهار و بهم اخرش گفت که افرین پسر خوب فقط به کسی نگی که میمی خوردیا
منم گفتم باشه قول میدم
و این داستان یکی از داستانای سکسیم بود و واقعا دوست دارم که یه بار دیگه هم امتحان کنم شیر سینرو
ولی خب متاسفانه کسی تو دورو بریا نیست که بچه کوچک داشته باشه
اگر کسی هست و خانمیو اگر میشناسید که بچه شیر میده حتما بهم پیام بدید و معرفیش کنید بهم
مرسی که وقت گزاشتید و خوندید
مرسی از سایت خوب شهوانی

نوشته: امیر شیررممه


👍 11
👎 27
187101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

917085
2023-03-01 01:50:43 +0330 +0330

چرا من وقت گذاشتم این داستان رو خوندم 🤦‍♀️🤦‍♀️


917089
2023-03-01 02:04:53 +0330 +0330

عجب کسشری بود

4 ❤️

917094
2023-03-01 02:14:39 +0330 +0330

جان مادرتون به بچه های 10 ساله گوشی ندین این چه سمی بود آخه 😐

5 ❤️

917095
2023-03-01 02:16:16 +0330 +0330

اول و اخر ات لعنت با چرت و پرتی ک نوشتی

4 ❤️

917105
2023-03-01 03:13:20 +0330 +0330

به مامانیت گفت کجا به بچه شیر بدم اونم با اشاره اتاقی که ما توش بازی میکردیم رو نشون داد.
اومد در اتاق رو باز کرد ؟؟؟؟؟؟ یعنی در بسته بود و توم از پشت در بسته که داشتیت تو سرو کله هم میزدین صداشونو شنیدی هم دیدی مامانیت بهش اشاره کرد بیاد اون اتاق
تا اونجاش خوندم کاش تا اونجاشم نمیخوندم حیف اون چند ثانیه وقتم

2 ❤️

917114
2023-03-01 04:08:10 +0330 +0330

amirali00999
تازه همون موقه ها که شما داستانات رو مینوشتی یادمه یه نفرم یه داستان نوشت که اسمش شکارچی بود فکر کنم البته خودش که نگفته بود ولی من بنظرم رسید اون داستانم درباره مامان شما و نحوه تولدت بود اونم خیلی باحال بود
راستی نکنه اون داستانم خودت نوشتی و دوتا اکانت داری؟😉 ناقلا

2 ❤️

917130
2023-03-01 07:39:21 +0330 +0330

کردن زندایی تابو نیست چه برسه به ممه هاشو خوردن

0 ❤️

917152
2023-03-01 11:55:36 +0330 +0330

شیر ممه سراغ ندارم ولی آب کیر تا دلت بخواد هست میتونی بخوری همونجوری قهوه ای خوش رنگ

1 ❤️

917161
2023-03-01 15:22:43 +0330 +0330

تو روح خودم که تا ته این داستان مزخرف و خوندم

1 ❤️

917186
2023-03-01 18:37:42 +0330 +0330

پسر ۱۳ ساله بعد میگه کیر بعد میگه زندایی گفت کدوم اتاق برم بعدش میکنه یه تاق بیشتر نداریم چی میگی جقی

1 ❤️

917202
2023-03-01 23:16:13 +0330 +0330

از سلام خوبید گفتند معلوم بود وضعیت چیه🤢🤮

1 ❤️

917204
2023-03-01 23:28:15 +0330 +0330

دهنت سرویس سمّ خالص بود

1 ❤️

917248
2023-03-02 04:31:40 +0330 +0330

جوووووون کاش میشد از پستون مادرم شیر بخورم بدوشمش

1 ❤️

917263
2023-03-02 06:53:17 +0330 +0330

سلام خوبید داستانی که میخوام تعریف کنم کاملا واقعیه و بیشتر شبیه به
یک فانتزی سکسیه واقعا هم یکی از فانتزیای خودمه و میخوام که یروزی بهش برسم
ابن شروع داستانه. چی شد؟ واقعیه یا شبیه فانتزی یا واقعا فانتزی تو ذهنته؟ …

0 ❤️

917301
2023-03-02 11:14:14 +0330 +0330

یعنی اگه داییت رو هم میدیدی در حال شاشیدن میشستی کیرشو بخوری؟

0 ❤️

917333
2023-03-02 17:14:17 +0330 +0330

از اونجا که مشغول بازی با بچه های همسن خودت شدی و یکیش همون یکساله بود ؟! مگه بچه چندسالت ؟! آهای ادمین نی نی راه نده بد آموزی داره .

0 ❤️

917373
2023-03-03 01:41:49 +0330 +0330

کیر اسب سیاه زورو تو ننت با این خلاقیتت

0 ❤️

918101
2023-03-09 01:50:49 +0330 +0330

کشور گفتنم حدی داره

0 ❤️

919051
2023-03-16 12:46:13 +0330 +0330

فک کنم اشتباه شده این بچه میگه میمی.کره خر

0 ❤️

925481
2023-04-28 15:11:15 +0330 +0330

منم هم فتیش‌شو دارم
هم خیلی دوس دارم امتحان کنم
🥺🥺🥺🥺🥺

0 ❤️

977406
2024-03-30 02:37:52 +0330 +0330

نوش جونت

0 ❤️