طلسم پاهایش (۱)

1400/11/08

خب سلام به دوستان عزیز شهوانی❤️‍🔥
قبل از شروع داستان بگم که این داستان درمورد فوت فتیش هست و اگه همچین گرایشی ندارید میتونید این داستان رو نخونید
و مورد دوم این داستان واقعی نیست و تمامش ساخته و پرداخته (به قول عزیزان ذهن جقی😂) منه.
خب اگه موافق باشید شروع کنیم.

سلام من آرش هستم و درحال حاضر ۲۲ سالمه.
اصلا از قد و وزنم تعریف نمیکنم.(همیشه از معرفی کردن خودم بدم میومد)
خب من هم طبق معمول این حس رو از بچگی داشتم تا جایی که یادم میاد از ۶ سالگی!!!
از همون موقع به پا علاقه داشتم…
خوش بختانه ما فامیل خانم کم نداریم و وقتی میرفتیم مهمونی یا اونا میومدن خونمون، یواشکی وقتی خواب بودن میرفتم و پاهاشونو بو میکردم.
هر دفعه شجاعتم بیشتر میشد و بیشتر بو میکردم!!
چند بار تونستم پای خالم رو ببوسم
و حتی تا پای لیسیدن هم رفتم!
ولی از یه سنی به بعد دیگه روابطم کلا با فامیل هامون عوض شد و دیگه مثل قبل باهاشون راحت راحت نبودم.
وقتی ۱۱ سالم بود با کیر و کص این چیزا آشنا شدم.(چیزی که متاسفانه مدارس ایران و خیلی از جاهای دیگه به دلیل کنترل نکردن بچه ها پیش میاد) و همون موقع تو اینترنت این چیزارو سرچ میکردم و میدیدم.
سال بعد یعنی در ۱۲ سالگی با جق زدن آشنا شدم و وقتی یک بار امتحانش کردم… گرفتارش شدم.
از ۱۲ تا ۱۶ سالگی این جق زدن های من با فیلم ها و عکس های پورن فوت فتیش و… ادامه داشت.
با هیچ کس رابطه ای نداشتم به غیر از این فیلم های پورن لعنتی.
چشمام ضعیف شده بود.
کمرم بعضی وقت ها درد میگرفت.
داغون شده بودم.
بلوغم تقریبا تموم شده بود و جوش های صورتم رفته بودن.
از همون بچگی پای یک نفر رو خیلی دوست داشتم.
دختر عموم… زهرا
یادمه وقتی ۱۰ سالم بود (زهرا از من ۱ سال بزرگ تره) همه رفته بودن بیرون و من و زهرا تنها بودیم.
پدر بزرگم هم خونه بود تا مراقب ما باشه.
من داشتم تلویزیون میدیدم و زهرا هم کتاب میخوند(از بچگی به کتاب خوندن علاقه داشت)
یه جوراب مچی اسپورت سفید هم پوشیده بود که داشت دیوونم میکرد.
من روی زمین دراز کشیده بودم و اون دقیقا پشت سر من روی مبل بود.
بعضی وقتا سرم رو عقب میاوردم تا پاهاشو ببینم و این واقعا عالی بود.
اون موقع برای اولین بار کیرم رو دیدم که سیخ شده! ترسیده بودم. بالش رو گرفتم جلوش تا کسی نبینه.
یهو. پدر بزرگ اومد و هال و گفت: بچه ها من میخوام بخوابم سر و صدا نکنین اگه کسی زنگ زد جواب بدین.
دوتامون با صدای بلند گفتیم باشه.
وقتی پدربزرگ رفت یه استرس خیلی عجیب و شدیدی گرفتم.
رفتم دستشویی تا ببینم چه بلایی سر کیرم اومده.
برام واقعا عجیب بود.
تا حالا همچین چیزی رو ندیده بودم.
وقتی اومدم بیرون دیدم زهرا وایستاده جلوی در دستشویی.
آرش: میخوای بری دستشویی
زهرا: آره
وقتی داشت میرفت داخل دستشویی نگاهم به پاش افتاد که جوراب نداره!
داشتم از خوشحالی میمردم فقط باید جورابش رو پیدا میکردم تا بوش کنم.
رفتم تو حال و دیدم دقیقا روی مبل گذاشته.
بدون معطلی جورابش رو برداشتم و چسبوندم به دماغم.

… نفس عمیق

واقعا بوش فوق العاده بوددد!!!
معلوم بود عرق کرده ولی اصلا اذیت کننده نبود.

چند تا نفس عمیق کشیدم که یهو شنیدم صدای آب قطع شد.
سریع جورابو گذاشتم روی مبل.
وای نه!
دوباره دیدم کیرم سیخ شده
سریع نشستم رو زمین و بالش رو گذاشتم رو کیرم.
دیدم زهرا اومد و نشست دوباره روی همون مبل.
دوباره جوراب هاش رو پاش کرد
واقعا خیلی خوب بود با ۱۱ سال سن پاهای رگ دار با انگشت های کشیده خیلی عجیب بود. همچین پاهایی رو فقط تو همون عکس های اینترنتی دیده بودم.
گذشت و گذشت…
تا ۱۶ سالم شد و زهرا ۱۷ سالش.
رابطه مون با هم اصلااا مثل قبل نبود.
خیلی سرد و خشک شده بودیم فقط در حد سلام و خداحافظی با هم حرف میزدیم.
۴ ماه بود جق رو ترک کرده بودم. به خودم قول دادم دیگه این بلا رو سر خودم نیارم.
یه بار به اجبار خانواده رفتیم مسافرت گیلان و یه ویلای نسبتا کوچیک یه اتاقه اجاره کردیم برای یک هفته.
واقعا یکی از بهترین روز های عمرم بود.
شب ها میرفتم و پا برهنه روی شن های کنار دریا راه میرفتم…
صدای آب واقعا آرامش خواصی داره! مگه نه؟!

روز چهارم بود که دیدم پدرم داره با تلفن حرف میزنه؛ وقتی صحبتش تموم شد ازش پرسیدم: کی بود؟
گفت: عمو و زن عمو بودن، دارن میان اینجا.
حس عجیبی بهم دست داد.
تقریبا ۲ سال بود زهرا رو ندیده بودم.
حتما خیلی تغییر کرده.
فرداش عمو رسید.
تعجب کردم.
فقط عمو و زن عمو اومده بودن.
خجالت میکشیدم ازشون بپرسم زهرا کجاست.
ولی خوش بختانه مادرم زحمت این کار رو کشید.
زن عمو گفت: زهرا رفته کنار ساحل قدم بزنه خیلی وقته نیومده دریا یه چند دقیقه دیگه میاد. آرش جان میخوای برو صداش کن، جوجه کباب گرفتیم بگو بیاد تا سرد نشده.

رفتم تو ساحل ولی هرچی گشتم زهرا رو ندیدم.
جلو تر دوتا کفش دیدم که جوراب هم توش بود.
لعنتی بازم تحریک شدم.
یهو یه دختر رو دیدم که پاچه شلوارشو زده بالا و رفته داخل آب و داره قدم میزنه.
خودشه! زهرا!
نمیتونستم از نگاه کردن به کفشا و جوراباش دست بردارم که یهو خودشو دیدم که داره میاد.
سلام کردم و گفتم: زن عمو جوجه کباب گرفته، گفت صدات کنم بیایم باهم بخوریم.
گفت: باشه فقط بیزحمت کفشامو میدی پام کنم.
میخواستم بگم بزار من پات کنم ولی نه خیلی خجالت آور بود.
کفشارو بهش دادم.
وقتی داشت پاش میکرد خودشو بهم تکیه داد تا راحت پاش کنه.
داشتم از خجالت آب میشدم.
وقتی پوشید رفت سمت ویلا.
یهو برگشت گفت: چیشده؟ نمیای؟
گفتم: الان میام.
تعجب کرده بودم
خیلی راحت تر باهام صحبت میکرد!
رفتیم داخل و جاتون خالی جوجه کبابو زدیم بر بدن.
به بابام گفتم: بابا من میرم تو اتاق بخوابم
بابام گفت: باشه پسرم.
رفتم تو اتاق…
تعجب کردم!
زهرا روی تخت خوابیده بود.
دلم نمیومد بیدارش کنم.
یهو چشمم به جوراباش افتاد که کنار تخت افتاده.
عین سگی که بهش استخوان داده باشن خوشحال شدم.
دقیقا عین همون جورابه.
جوراب مچی اسپورت سفید.
داشتم از حشریت منفجر میشدم.
چک کردم کامل خواب باشه.
کنار تخت نشستم و جورابشو گرفتم تو دستم و گذاشتم جلوی دماغم…

…نفس عمیق

بوی آشنای داشت.
دقیقا بوی همون جورابی رو میده که ۶ سال پیش بو کرده بودم.
دراز کشیدم کف زمین.
کیرم داشت شورتمو سوراخ میکرد.
جوراب رو گذاشتم رو دماغم و چند تا نفس عمیق عمیق کشیدم.
این لحظه انگار چند سال طول کشید.
بوی جورابی که قشنگ معلومه چند ساعتی پای زهرا بوده و قشنگ عرق کرده.
یهو صدای اهم زهرا رو شنیدم…

این داستان ادامه دارد…

نوشته: ناشناس


👍 27
👎 1
31701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

856139
2022-01-29 00:14:20 +0330 +0330

آفرین لذت بردم فضای مناسبی رو ارائه دادی کاملا قابل درک و فهم بود و زیبا بیا شد لایک اول تقدیم بهت

3 ❤️

856282
2022-01-29 14:20:23 +0330 +0330

چرا کفپا گیرم نمیاد

0 ❤️

856301
2022-01-29 16:50:03 +0330 +0330

عالی بود 😃👏

2 ❤️

856331
2022-01-30 00:14:48 +0330 +0330

برای یه ذهن جقی خوب بود فقط رو املات یکم بیشتر کار کن

1 ❤️

856431
2022-01-30 13:25:49 +0330 +0330

لنتی عالی بوووود
ادامه بدهههه

1 ❤️

856469
2022-01-30 23:55:47 +0330 +0330

خوب بود ادامه بده

0 ❤️

882434
2022-07-01 01:48:59 +0430 +0430

این قسمت ‌: تراوشات یک ذهن جقی 😂😂

0 ❤️