سلام
اولین بارمه دارم داستان مینویسم و مهم نیست ک چه کسی چ حرفی بزنه .
چون برای هر کسی به یه شکلی سکس اتفاقی شکل گرفته
من نه میگم خر کیرم ن اینکه همه کس های تو تهرانو کردم ولی ۴ یا ۵ بوده ک اگر استقبال بشه بقیه هم مینویسم
بریم سراغ داستان من میلاد ۳۰ از تهران کارمند هستم
قبل عید ۱۴۰۲ بود اسفند ماه یه روز پنجشنبه من روزهایی تعطیل اسنپ کار میکنم ک دخل خرج جور در بیاد همینجور ک میچرخیدم رفتم سمت حکیمه من خودم غرب تهران ساکنم از حکیمه یه مسافر خورد برای ولنجک یه خانومی ب اسم … رسیدم مقصد و سوار شدن و از لحظه ورود ب ماشین به یه شکلی ک تقریبا همه دیگ رو میشناسیم شروع ب حرف زدن کرد. و باهم یکم گرم گرفتیم ک تو مسیر طبق گفته خودش مسافر بود از امریکا اومده بود و قرار بود ۱ هفته دیگ برگرده . (ک بعدا فهمیدم دروغ بوده ) تو مسیر میگفت من میخوام چند مدل فندک خوب بگیرم برای کسی ارسال کنم اشنا داری یا ن ک من گفتم ن ولی فندک میخوای فقط مولوی معدنش هست ک رسیدم ولنجک کاری داخل بانک داشت انجام داد و گفت لطفا منو ب ی مترو ببر ک میخوام برم سمت مولو ک اینجا من کس لیسیم گل کرد گفتم خودم میبرمتون
و در خواست داشتم ک جلو بشینه و بدون هیچ مخالفتی نشست و دست دادیم و خودشو معرفی کرد نوش آفرین .
(الان ی سری از دوستان کارشناس میگن مگه اولش تو اسنپ اسم نمیزنه ک لازمه بگم اکثرا اسم فیک هست )
سنش حدود ۳۴ میخورد جسته کوچیک قد تقریبا ۱۷۰ اینا به سمت مولوی حرکت کردیم وقتی رسیدیم ماشین پارک کردم و به سمت پاساژی که معدن فندک هست حرکت کردیم کسی که رفتن مولوی میدون جای زن تنها نیست بنا به همین دلیل وقتی تو مسیر پاساژ بودیم دست ها نوش آفرین یواش با احتیاط گرفتم و گفتم نکنه عکس العمل بدی داشته باشه که دیدم نه و استقبال کرد . و ب همین صورت چند مغازه باهم چرخ زدیم و قیمت پرسیدیم ولی خرید نکرد و جور تو این تایم کنارم چسبیده بود ک انگار همسر من هست .
و اومدیم بیرون و گفت اگر اشکالی نداره بریم سمت بازار ۱۵ خرداد من ی پیراهن خریدم عوض کنم گفتم بریم رفتیم ۱۵ خرداد. پاساژ رضا پیرهنو عوض کرد تو کل مسیر جوری بهم چسبیده بود من راست کرده بودم و همش کیرمو جا به جا میکردم و هر بار اون متوجه میشد
خلاصه لباس عوض کرد و اومدیم بیرون جاتون خالی از مسلم ی آش رشته گرفتیم خوردیم گفت برگردیم سمت خونه تو ماشین که نشستیم اولش سریع یه اومد بدون مقدمه یه ماچ از لپ من کرد من نگاش کردم خندید و تشکر کرد .
تو مسیر که بودیم نزدیک حکیمه گفتم بریم یکم بچرخیم ک پایه بود رفتیم ب سمت لواسون تو مسیر لواسون دیگ ب خودم جراغت دادم دستمو میزاشتم رو رون پاش و میمالیدم و تا کسش میرفتم جلو و اون خودشو ول کرده بود رو صندلی تو جاده لواسون خلوتم بود دست انداختم دور گردنش اروم سرش اوردم جلو خودش متوجه شد چشماشو بست و لبش چسببوند ب لبام و همین کارو چند بار تکرار کردم چون خطری هم بود پشت فرمون بیخیال شدیم جفتمون میدونستیم چی از هم میخواییم . رفتم سمت سبو کوچیک انتها لواسون جای خلوت زیاد داره تا ماشین وایستاد حمله کرد بهم و جوری لبای منو میخورد ک انگار هزار ساله لب نخورده جوری حشری شده بود که کنترولش از دست داده بود منم بیکار نبودم و دستمو از شلوارش رد کردم گذاشتم رو کسش که بینظیر بود به قدری خیس بود که همین الان دارم مینویسم دوباره بعد این مدت راست کردم براش خلاصه شروع کردم مالیدن و ب اینیکی دستمم با سینش بازی میکردم که گفتم بریم عقب رفتیم دراز کشید منم با احتیاط و اینکه اطراف در نظر داشتم رو نوش آفرین خیمه زدم و با کس خیسش بازی میکردم و سینه های ۷۵ از زیر لباس درآوردم شروع کردم به خوردن اونایی که با استرس سکس داشتن میدونن اون لحضه استرس زیاد با حشریت قاطی بشه چه حالی میده دیگ حالیم نبود شلوارشو درآوردم و شروع کردم مالیدن کسش که یه کس کوچیک ولی به شدت خیس و لیز و لذیذ ک شلوار خودمو درآوردم گفتم میخوری ک خواهش کرد فقط بکن دیگ دست به کار شدم و کیرم۱۷ سانت هست گلفتیشم هر کی استفاده کرده راضی بوده گذاشتم تو شروع کردم تلمبه زدن ۲ دیقه نشد ابش اومد گفت یکم صبر کن بازم بکنم دوس دارم
من خودم از استرس ابم نمیومد پوزیشن عوض کردیم من دراز کشیدم نوش آفرین اومد روش و حواسش به بیرونم بود انقدر محکم بالا پایین پرید که من تخمام درد گرفته بود که گفتم اب داره میاد گفت بزار بیاد و آب جفتمون باهم اومد ک نوش نشست رو کیرم و بلند نشد یکم لرزید خودش سفت کرد بعد یه لب گرفتیم از هم کلی تشکر کرد سریع خودمونو جمعو جور کردیم و به سمت خونه برگشتیم که تو مسیر ازش پرسیدم چی شد امروز منو انتخاب کردی که توضیح داد
که من متاهل هستم و شوهرم ازمن خیلی بزرگتره حدود۲۰ سال و پدرم اینا به خاطر پولش منو بهش دادن و الان مشکلاتی داره نمیتونه سکس داشته باشه امروزم به قدری بالا بودم که گفتم یه حرکتی بزنم که اینجا بود من متوجه شدم داستان امریکا اینا الکی بوده فند اینا هم الکی بود میخواسته منو بسنجه ببینه میتونه بهم اعتماد کنه یا نه تمام این حرف هارو با بغض میگفت و خیلی اَشفته شده بود انگاری که پشیمون شده باشه رسیدم نزدیک خونشون پیاده شد موقع خدافظ گفتم بازم همدیگه رو میبینیم که گفت اصلا اولین اخرین بار بود . بعد اون قضیه شمارشو داشتم از اسنپ برداشته بودم بعد حدود ۶ ماه بهش زنگ زدم ک اول نشناخت بعد که اشنایی دادم خواهش کرد دیگه مزاحمش نشم
که منم دیگه نه پیام نه زنگ زدم .
دوتا موضع اول این که اگه زن دارید زن خودتونو از لحاظ جنسی جسمی و غیر خوب ارضا کنید در غیر این خانومتون بیرون خونه دنبال این نیاز ها میگرده
دوم اینک اگ دوست داشتین لایک کنید تا داستان های دیگ هم بنویسم براتون
.
نوشته: میلاد
تا همونجا خوندم که دستاشو یواش گرفتی
یواش گرفتی بیدار نشه کاسکیش؟
(الان ی سری از دوستان کارشناس میگن مگه اولش تو اسنپ اسم نمیزنه ک لازمه بگم اکثرا اسم فیک هست )
کسکش وقت ثبت نام ازت تلفن به نام خودت و کد ملی میخواد که باید با سمت ثبت شده یکی باشه
حالا زنتو یا ماد خواهرتو تو اسنپ کاری کردن نباید چرندیات بنویسی
ینی فقط منم سوار اسنپ میشم از اول تا آخرش استرس اینو دارم بدزدنم🗿
ای کاش عکستو گذاشته بودی تا خواننده ها بفهمن چرا هی میچبیده بهت
لایکت کردم. توی نوشتن دقت کن . جسته کوچیکی داشت . جسه درسته . نه جسته .
معمولا اکثر ماشین های تو اسنپ پراید هستن ولی فکر کنم تو با لیموزین تو اسنپ مسافر کشی میکنی و تو همون لیموزین ترتیب طرف را دادی وجا و فضای خوبی تو ماشین داشتی ! و چند مدل با اون سکس کردی، تو جاده بدون مکان! استرس زیاد! تو ماشین با فضای کوچیک ! چطوری طرف اومد نشست رو کیرت؟؟؟؟؟
رسیدم مقصد و سوار شدن
جان؟ هان؟ به مقصد که برسی، پیاده میشن نه سوار.
حکیمه یا حکیمیه؟
جسته یا جثه؟
فند؟
فانتزیه و دروغ. اصل داستان سوار شدن قاسم باسندوست به ماشینت و گشاد کردنت توی صندوق عقب ماشینته.
توپ بسکتبال حوالهت بادا ابله الدنگ گشاد متوهّم خالیبند!
کس کش تو که میگی کارمندم روزای تعطیل کار میکنم روز تعطیل کدوم بانک کس کش پدری بازه؟کیرمتو خودتو ذهن کیریت
مثل همیشه نخوندمش
آخه اینا چه کسراییه
ده سال پیش داستانا خیلی بهتر بود
الان تخمی شده
واقعا کسخلی با این اسم انتخاب کردنت
آخه مسافر اسنپ؟
کونده برقی🤦🏻♂️
خوب شد گفتی پس برم اسنپ کارکنم بیشتر خانم سکسی مثل مامانیت وخواهرت گیرم میادبکنمشون دمت گرم
بگذریم هزارتا گاف و غلط غلوط و …اما خداییش اینو معنی کن بفهمم چیچی نوشتی خو : تو ماشین که نشستیم اولش سریع یه اومد بدون مقدمه یه ماچ از لپ من کرد!
آخه نمیگی اونی که نصف شب داستان میخونه خوابش بگیره وقتی اینو میخونه که تا خود صبح باید معادله سه مجهولی حل کنه تا بلکه بفهمه چی شد و چی به کجا شد و …ول کن بابا نتیجه نداره
این قضیه لایک و حمایت چیه که همه نویسنده ها اخر داستان می نویسن؟🤔. نکنه پولی چیزی میدن. یا همینجوری از روی عادت و خودکم بینی می نویسن.
داستان دقیقا واقعی بود…حالایا پسندیده خواننده هابشه یانه
فقط از جملات برای نشان دادن واقعی بودن اجتناب کن رفیق…ازلوکیشن ها ونوع دیالوگ دونفر واقعیت مشخص بودنیازی به اصرار درواقعی بودن نیست…
بد بخت این فقط میخواسته ابت را بریزی توش تا حامله بشه و بندازه گردن شوهر پیر خرفتش تا سرش بی کلاه نمونه
زنی که به یه نفری بده و بهش اعتماد کنه محاله که ولش کنه و فقط یکبار باهاش سکس کنه
فقط ی خروسه که با گرفتن دست یکی راست میکنه
کس کشه خروس
قد ۱۷۰ برای ی دخترو مگی ریزه میزه؟
حالا قد خودت ۱۵۰ سانته
کوتوله
دول موشی
کجای لواسون رفتی که روز تعطیل خلوت بوده؟
گفتی روز تعطیل اسنپ کار میکنم، بعد کدوم بانکی روز تعطیل بازه آخه؟
دستتو از شرتت در بیار بعد بنویس
حالا یه کس کردی که اونم خودش بهت پا داده تو مخ نزدی دیگه چرا انقد برا ماها از اول داستان خط و نشون میکشی تا آخر داستان آروم بگیر مرد😂
yejoori kiram too dastanet ke nagoo o napors
چرندیات یه مجلوق کوس ندیده بدبخت