عرق سرد

1402/04/19

خب خیلی ها اینجا از رابطه های اقوام نزدیکشون چه نزدیک چه دور نوشتن. من خاطره ای دارم که هنوز تصویرش از جلوی چشمام نرفته. تصویری که هم موجب آزارم میشه و هم آتش شهوت رو در وجودم شعله ور.

شاید همه چیز از شراکت عمو و پدرم شروع شد. ما توی یک روستا زندگی میکنیم و دو سالی بود که عمو و پدرم با هم زمین های کشاورزی رو آباد میکردن. من هم بهشون کمک میکردم و همزمان مشغول درس بودم.

زندگی زیبا بود در روستا. ساعت های زیادی رو بیرون از خونه گشت و گذار میکردم و از طبیعت لذت میبردم. تا اینکه در خلال دور همی ها متوجه رفتار عجیب بین مادرم و عموم شدم. گاهی پچ پچ و گاهی نگاه شرم آلود مادرم.

مادرم قد بلند و لاغر هست اما با دور کمر باریک که باسنش رو بزرگ جلوه میده. من همیشه از اینکه با دامن میچرخه بدم میومد. چون متوجه نگاه مردای فامیل میشدم که به بازی و تکان باسن مادرم زمان راه رفتن خیره میشدن. اما مادرم به یه زن ترش رو و کج خلق شهرت داشت. کسی جرات حرکت اضافه نداشت.

عمو هم برخلاف پدرم که کمی اضافه وزن داره و شکمش برآمده هست بدن لاغر و ورزیده ای داره. سینه ی پر مو قد بلند و سرشونه ی پهن با چهره ی معمولی. من همیشه دوست داشتم بدنم شبیه عموم بشه خصوصا اینکه چند بار زمانی که در رودخونه بعد کار مزرعه شنا میکردیم بدنش رو برانداز کردم و واقعا دوست داشتم بدنم شبیهش بشه.

تقریبا دو سالی بود که مادربزرگ و پدربزرگ پیرم اصراری به ازدواج عموم نمیکردن. اما واقعا برای همه سوال بود که چطور عموم تنها سر میکنه. برخلاف پدرم که مهربون و آرومه عموم خشن و جدی و کم حرف. البته با من و پدرم و مادرم همیشه بهتر از بقیه بوده که بعدا شاید دلیلش رو فهمیدم.

من هیچوقت خونه نبودم درست مثل عمو و پدرم. مادرم کارای باغ و خونه رو انجام می‌داد و بیشتر خونه بود. اما اون روز نحس که هوا هم گرگ و میش بود حالم کمی خوش نبود و از دوستانم جدا شدم تا به خونه برم. متوجه تراکتور عمو شدم. خواستم برم بالا خونمون که گفتم برم سمت باغ تا به مادرم سر بزنم. درست زمانی که میخواستم صداش کنم متوجه ی درد و ناله ای شدم و یهو سر جام میخ شدم. ضربان قلبم بالا رفت چون صدا شبیه چیز معمول و یا درد ناشی از ضربه نبود. ناچار کفشم رو درآوردم و آرام آرام به سمت انباری ورودی باغ رفتم و منبع صدا.

حالا دیگه به وضوح می‌شنیدم که چی میگن. مادرم میگفت یعنی یکبار از پشت نکنی میمیری؟ بخدا وقتی میخواد بره تو درد دارم. صدای مرد رو که شنیدم پاهام سست شد. آب دهنم خشک شده بود. عموم بود. خیلی خونسرد گفت الان یه ساله همینو میگی. خسته نشدی؟ شلش کن الان تموم میشه. بعد یهو مادرم نفسش رو داد بیرون و یه آخ کشیده گفت.

باید میدیدمشون بنابراین خیلی سریع به جهت مخالف انبار رفتم و امیدم به این بود که از درز بین الوار ها که با چوب های درختی ساخته بودیم داخل رو ببینم. تنها ترسم صدای پام و شکستن نوری که به داخل انبار میرفت بود. یه جا پیدا کردم و خم شدم و شروع کردم به دیدن.

مادرم روی یه حصیر کف انبار دراز کشیده بود به روی شکم و عموم چهار زانو با یه دست ته کیرش رو گرفته بود و با یه دست دیگه لمبر بزرگ باسن مادرم رو باز میکرد و هی آروم کمی بین شکاف باسن مادرم میکرد و در می‌آورد.

خب بعد دیدن این صحنه تمام خشم و ترس تبدیل به شهوت شد. کیرم آروم توی شرتم قد کشید. انگار دیگه مادرم رو نمیدیدم بلکه یه باسن بزرگ و نرم جلو بود که حتی رد انگشتان بزرگ و تیره ی عموم روش میموند. نمیدونستم باید چیکار کنم. بمونم و ببینم یا آروم اونجا رو ترک کنم. در همین بین عموم پاشد و به مادرم گفت آماده شد بلند شو سجده کن. گویا با این روش عموم پشت مادرم رو آماده ی کردن میکرده. وقتی عموم ایستاد من تازه متوجه ی کیر بزرگش شدم. زشت ترین و تیره ترین کیری بود که تا اون سن دیده بودم. تا قبل اون فقط از زیر شرت متوجه ی قلمبگیش شده بودم ولی الان جلوی چشمم بود.

شاید از دید یه زن جذاب میومد ولی برای من زمخت و زشت بود و به طرزی بزرگ که به اندام لاغر و دراز عموم نمی‌خورد. انگار به بدنش وصله زده باشن. مادرم بلند شد و نشست یه نگاه به کیر عموم کرد و یه نگاه به صورتش گفت تو که من هرچی بگم گوش نمیکنی. عموم از مادرم خواست که کرم رو دوباره بهش بده
عموم یه قپه کرم سر کیرش گذاشت و به مادرم گفت سجده کنه.
مادرم قمبل کرد و دستاش رو روی زمین گذاشت. بعد گفت بهت گفتم امروز پشت نه چون تمیز نکردم ، تو هم که تا ته اونو توم نکنی رضایت نمیدی همه کثیفی هارو میاری بیرون. بعد دستش رو روی صورتش گذاشت. عموم کیر سیخش رو تنظیم کرد و آروم فشار داد. مادرم دوباره ناله ی دردناکی کشید و یه قوس به پشتش داد از روی ناچاری ولی عموم سریع کمرش رو گرفت و به سمت خودش کشید. تقریبا به مادرم چسبید. مادرم با یه دست شکمش رو گرفت وگفت وای مردم رضا
، آروممممم.

عموم آروم شروع کرد به تلمبه زدن. گاهی کامل درمی‌آورد و باسن مادرم رو باز میکرد و نگاهش میکرد و دوباره ادامه می‌داد. زیاد طول نکشید که یهو تا آخر نگه داشت و توی کون مادرم اومد و همزمان که داشت ناله میکرد مادرم شروع به لرزیدن کرد. من اون موقع حتی نمیدونستم که زن ها هم ارضای جنسی میشن. گویا مادرم از فرط هیجان خالی شدن آب عموم تو باسنش اومده بود. هر دو نشستن کنار هم و عموم صورت مادرم رو می‌بوسید.

مادرم موهای پریشون شدش رو کمی مرتب کرد و آروم گفت پاشو برو هر آن ممکنه کسی بیاد. یکی از سینه هاش از یقه لباسش که چند دکمش باز مونده بود بیرون بود و سفیدی و نوک بزرگ و سر بالای سینش هر آدمی رو میتونست به اوج شهوت برسونه. عموم انگار رد نگاهم رو گرفته بود چون شروع کرد با همون سینه بازی کردن. و بعد از کمی خوردن و بوسیدن بلند شد. همزمان مادرم دستی توی موهای عموم کشید و گفت سیرمونی هم نداری.

میخواستم برم بیرون ولی ترجیح دادم همونجا بشینم.به دیوار چوبی انبار تکیه زدم. مطمئن بودم کسی پشت انبار نمیاد. بعد چند دقیقه ی کوتاه صدای تراکتور اومد و من هم خیره به لحظه ی غروب آفتاب…

نوشته: کوری ماری


👍 18
👎 6
66101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

937051
2023-07-11 00:15:24 +0330 +0330

خوب بود

0 ❤️

937066
2023-07-11 00:57:25 +0330 +0330

کاش تو جای عموت بودی. احساس کردم همچین حسی داری؟ داستانت اقتباسی بود

2 ❤️

937079
2023-07-11 01:50:56 +0330 +0330

اگه لذت بردی که هیچ ولی اگه اذیتت میکنه تلافی کردنش کار سختی نیست

1 ❤️

937091
2023-07-11 03:18:25 +0330 +0330

به کوری ماری ، قدیما بیشتر میومدی شهوانی داستان نویسی ، ولی انگار این خاطره های رنگارنگ تمامی نداره .
وقتی یک شخص یه رابطه نسنجیده و نامربوط از یکی از اعضای خانواده میبینه لازم نیست حتماً جار و جنجال به پا کنه و آبروی کسی رو ببره ولی می‌تونه با ورود و نمایش و یا یکم تحدید و یا حرف زدن از ادامه اون کار جلوگیری کنه ، البته اگه مهم باشه آبروی مادرش و جندگی و ادامه دار نشدن ، میگن جلوی ضرر هر جا بگیری منفعت و اینکه ماه همیشه پشت
ابر پنهون نمی‌مونه . یه موقعی شخصی اشتباهی می‌کنه یا باید بگذاری بیشتر فرو بره و وقتی دیر شد شاید بقیه هم باهاش کشیده شدن پایین .

0 ❤️

937093
2023-07-11 03:46:37 +0330 +0330

لعنت بهت، دیگه هروقت میخوام سجده کنم نماز بخونم فکر میکنم الان یکی میاد میذاره درم😐

1 ❤️

937150
2023-07-11 13:07:39 +0330 +0330

کاش میگفتی در آینده رابطشون چطور پیشرفت

1 ❤️

937195
2023-07-11 18:20:18 +0330 +0330

داداش تو علیرضا جی جی نیستی ؟
همون که باباش عموش بود

2 ❤️