قصه پری و من

1392/09/06

اول هر چیز خودمو معرفی میکنم م حامد 25 سالمه ومدرک فوق دیپلم کامپیوترم و شاغلم هرچند که شغلم به کارم ربطی نداره ولی بالاخره حداقل یه کار دارم. داستان من از جمعه 2 هفته پیش شروع میشه . بعد از یک هفته کار روز جمعه با بچه ها قرار گذاشتیم بریم بیرون از شهر ساعت حوالی ساعت 6بود که رسیدم دم در خونه دیدم یه وانت پر اثاثیه رو دارند خالی می کنند توی حیاط خونمون من هم که از همه جا بی خبر رفتم توی خونه از دادشم کوچیکم پرسیدم:چی شده بابا تغییر شغل داده کهنه جم میکنه یا قراره توی حیاط سمساری بزنه؟اونم گفت:نه این وسایل رو که میبینی جهزیه دختر نسرین خانم پریه.
پری؟همون دختره که تو محل همه جا جا صحبتش بود یه دختر سوسول وخوش هیکل که هر کی می دیدش کیرش به احترمش بلند میشد؟ البته ناگفته نماند من هم مثل بچه های محل توکف ش بودم حتی من خر میخواستم برم قبل سربازی برم خواستگاریش که خانوادم نذاشتن گفتند این دختر جنسش خرابه خلاصه 5 سال پیش شوهر کرد و از شیراز رفت. بالاخره مادرمو دیدم گفتم قصیه این لوازم چیه؟اونم گفت انگار پریا همون(پری) با شوهرش اختلاف پیدا کرده خانوادشم طلاقشو گرفتن وسایلشم اینجاست برای اینکه خونشون آپارتمانیه جا برای این همه وسایل ندارند.
اون روز گذشت تا جمع هفته پیش که همه بر حسب عادت همیشگی رفته بودن خونه آقا بزرگ که خونش بیرون شهره اون جمعه هم قرار بود من با بچه بزنیم بریم بیرون شهر آرش رفیقم زنگ زد گفت قرارمون کنسل شده ونش خراب شده ما هم که تعدادمون زیاده نمیشه با ون دربست بریم بیرون آخه بیشتر بچه ها الافن و بیکار پس پولی در نیست و خرج بقیه هم میفته گردنمون.من هم به ناچار موندم خونه داشتم برای خودم نهار دست وپا میکردم که یکدفعه صدای زنگ در اومد من هم رفتم در و باز کنم در و باز کردم حدس بزنین کی پشت در بود؟درست پری البته تو نگاه اول نشناختمش به خاطر گرمای هوا یه مانتو نارنجی و یه شلوار راحت پوشیده بود قیافشم که کلی فرق کرده بود دماغ عمل کرده لبای پروتز کرده تو یه کلام سکسی بود سکسی تر شده بود. سلام کرد و گفت:حالتون چطوره ببخشید مزاحم شدم مادر هستند منم گفتم نه با بابا اینا رفتن خونه آقا بزرگ اونم گفت می خواستم یه سری وسایلم رو از توی اثاثیه بردارم منم گفتم بله بفرمائید تو اونم اومد تو شروع کرد به گشتن توی وسایلش وقتی نشست خواست توی جعبه ای که زیر پاش بودو بگرده مانتوش چسبید به کونش کونشم کاملا معلوم بود منم طاقت نیاوردم وکیرم بلند شد یه چند ثانیه ای همون جوری موند من هم که از خودم بیخود شده بودم.یکدفه بلند شد و رو کرد به من گقت میشه اون جعبه که اون بالاست رو به من بدید دستم بهش میرسه من هم سریع دستمو انداختم توی جیب شلوارم تا متوجه کیرم بلند شودم نشه گفتم چشم الان سریع اون جعبه رو بهش دادم دوباره شروع کرد به گشتن توی جعبه کلافه شده بود دوباره رو کرد به منو گفت بی زحمت میشه اون کارتونی که بالای سر منه رو هم لطف کنید بدید به من من هم که همچنان کیرم دار بود داستامو بلند کردم تا کارتونو بردارم که ناگهان کیرم خورد به بازوش حس کردم حرارت بدنم تا 100 درجه اضافه شده ولی انگار متوجه نشد که کیرم بهش خورده چون جلوی پام نشسته بود بهش گفتم که بلند شه تا بتونم بی دردسر برش دارم اونم بلندش ولی من این دفعه رفتم درست پشت سرش وایستادم دستادمو دوباره بلند کردم و کیرمو رو نزدیک کونش بردم بالاخره تونستم بچسبونم به کونش ولی یه لحظه احساس کردم کیرم رفته توی درز کونش ولی بازم بی تفاوت بود انگار میدونست ولی اهمیتی نمیداد جعبه رو که دادم دستش نشست تا توشو بگرده وقتی داشت وسایل رو زیر رو میکرد ناگهان چشمم به سوتینش افتاد که از زیر مانتوی نازکش معلوم بود یه سوتین سفید با نوشته های مشکی انگلیسی من که کاملا حشری شده بودم من هم برای اینکه از حال وهوا در بیام خواستم بهش کمک کنم برای همین نشستم روبروش شالش از هم باز شده بودن و شکاف دو تا سینه هاش معلوم بودن ناخواسته کلید کردم بهشون یک سره بهش زل زدم بازم حس کردم که دارم اتیش می گیرم .نمیدوم چی شد که یکدفه بلند شد و گفت تو خجالت نمی کشی عوضی بی شعور منم گفتم برای چی؟ گفت برای چی یک ساعت داری منو دید میزنی از شلوارت مشخصه رفت طرف در من هم دنبالش رفتم وقتی بهش رسیدم بازم کیرم بهش خور البته این دفعه اتفاقی بود حالم من هم هی داشت حالم بدتر میشد وبالاخره بد شد جلوشو گرفتم و چسبوندمش به در دستاشو گرفتم مثل یه کوره اتیش داغ بود صورتمونزدیکش کردم و لبامو گذاشتم رو لباش لباش داغ بود و نرم ولی انگار شکه شده بود عکس العملی مشو نداد که شروع کردم به مالیدن سینه هاش سینه هایی واقعا خوش فورم و نرمی داشت که یکدفه دیدم داره تند تد نفس میکشه انگار که هوا رو ازش گرفتن. دستاشو گرفتم وبردمش سمت اتاق خودم وقتی رسیدیم به اتاقم بغلش کردم و شروع کردم به بوسیدن گلوش دیگه نمی تونستم طاقت بیارم شروع به خوردن سینه هاش از روی مانتوش اونم دیگه طالقت نیاورد و شروع کرد به در آوردن مانتوش من هم لباسامو در آوردم وقتی که سر مو بالا آوردم دیدم با یه سوتین ویه شورت صورتی رنگ جلوم وایستاده دیگه از خودم بی خود شدم مثل دیونه ها گرفتمش حولش دادم طرف تخت شورتشو درآوردم وشروع کردم به خوردن کوسش یه کوس سبزه تراشیده شده و داغ وآتیشی موقع خوردن ناله های شهوت انگیزی میکرد که بیشتر حشریم می کرد.بلند شدمو شورتمو در آوردم آروم آروم کیرم فرستادم تو کوسش بارفتن کیرم تو کوسش یه ناله خیلی خوشگل کردو منو بیشتروبیشتر حشری کرد منم پشت سر هم کیرمو میبردم توکوسش در می آوردم توی این فاصله پری سوتینشو کند و انداخت یه گوشه سینه هاش خوش فورمش با هر بار تقه ی من مثل یه موج که به سخره میخوره هی میرفت وبر میگشت .نمیدونم چند دقیقه این کار طول کشید واز هر صدای ناله هاش منو بیشتر حشری میکرد.بالاخره وایستادمو کیرمو از کوسش در آوردم بهش گفتم چهار دست وپا وایسته اونم وایستاد میخواستم کرمو بندارم توکونش که یهویی برگشت گفت کون نه دردم میاد من هم گفتم فقط چند دقیقه بعدشم اولش درد داره بعد عادت میکنی اونم قبول کرد من هم یکم آب دهنم و زدم به کیرم که راحت بره تو کونش با این حال برای اولین بار نذاشت بندازم ولی بار دوم به یکدفه کیرمو سر دادم توی کون تنگش رفتن کیر توی کون همانا فریاد پری هم همانا منم بی توجه به اون به کارم ادامه دادم اما با این حال نتونستم بیشتر از چندتا تقه بزنم چون هم پری دردش میگرفت هم من دیگه نایی برای ادامه داشتن داشتم به هرحال کیرمو از کونش در آوردم .وقتی که خواست برگرده طرف من ناگهان چند قطره آبم پرت شد طرفش ریخت روی صورتش اونم نامردی نکردو کیرمو گرفت تو دستش و انداخت تو دهنش داشت حسابی بهم حال میداد که بازم آبم اومد و ریخت توی دهنش البته این دفعه خوش حال نشد و همه رو تف کرد بیرون حتی نزدیک بود بیاره بالا.
بالاخره بلند شد و منم گرفتم تو بغلم و لباشو بوسیدم توی این لحظه موبایلش زنگ خورد اونم جواب داد به جانم مامان نه بیرونم پیش یکی از دوستای قدیمیم باشه تا نیم ساعت دیگه میام باشه خداحافظ.
من که دیگه حال نداشتم روی تخت ولو شده بودم اونم رفت تا لباساشو پیدا که وبپوشه موقع رفتن گقت:ممنون برای امروز خوش گذشت چندماهی بود که سکسی نداشتم منم به شوخی گفتم اگه از ای چیزا خوشت میاد پس چرا طلاق گرفتی؟ گفت همه چیز که سکس نیست این وگفت راه افتاد طرف وسایلش یک جفت کفش پاشنه بلند از اون جعبه ای که بهش داده بودمو برداشت خداحافظی کرد .
توی این هفته هم اصلا ندیدمش اینم از قصه ی پری و من

نوشته: رشاد


👍 0
👎 0
55982 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

405685
2013-11-27 06:27:56 +0330 +0330

اولش که نوشتی…شغلم به کارم ربطی نداره…رو ده بار خوندم،از خنده اشکم دراومد،،،خیلی باحال بود…

0 ❤️

405686
2013-11-27 06:49:18 +0330 +0330
NA

با نظر milad1ma موافقم منم اینقدر خندیدم که اشکم در اومد
شغلت به کارت مربوط نیست… ااای دلم :))

0 ❤️

405687
2013-11-27 06:51:30 +0330 +0330

آخ که چقدر راست گفتی .چه طور هوا گرم بود و شربت نخوردین .چندوقته توداستانا شربت نخوردیم

0 ❤️

405688
2013-11-27 07:42:12 +0330 +0330
NA

که یکدفعه صدای زنگ در اومد من هم رفتم در و باز کنم در و باز کردم حدس بزنین کی پشت در بود؟ ایجا به بعدشو دیگه کاملاً قابل پیش بینی بود که قراره چه کسشعرایی سرهم بندی بشه :W

0 ❤️

405689
2013-11-27 07:57:23 +0330 +0330
NA

=)) فکر کنم ازدو هفته پیش پلک رو هم نذاشتی
تا بتونی از رو فیلم سوپری که از مامانت قرض گرفتی
داستان بنویسی غلطی رو کردی به اندازه غلط املاییت نبود :D

0 ❤️

405690
2013-11-27 09:33:19 +0330 +0330
NA

نخون دروغه محضه

0 ❤️

405691
2013-11-27 09:34:52 +0330 +0330
NA

:D :D :D :D :D :D نازلی کاربر حذف کن جدیدا ادم فروشی نکردی شیطون؟

0 ❤️

405692
2013-11-27 09:55:25 +0330 +0330
NA

ببخشید دو هفته پیش ما سگ لرزه میزدیم چجوری هوا گرم بود بعدشم چرا شغلت به کارت ربط نداره نکنه پریس بدبخت دادی به یه ون همه کردن چرا ربط نداره من اونجا بودم

0 ❤️

405693
2013-11-27 10:05:23 +0330 +0330

عجب داستان چرتی بود 8|

0 ❤️

405694
2013-11-27 10:18:15 +0330 +0330
NA

بردیا منفرد من ادم فروشی نمیکنم :|
روش خودم رو دارم B)

0 ❤️

405695
2013-11-27 11:41:46 +0330 +0330
NA

=)) =)) =))
خیلی خوبه که کارت ربطی به شغلت نداره

0 ❤️

405696
2013-11-27 13:04:07 +0330 +0330
NA

saniy يا همون دختر ايروني سابق ، بي خيال بابا
خيلي جدي گرفتي قضيه رو .

0 ❤️

405697
2013-11-27 13:31:51 +0330 +0330

احساس میکنم تا اونجایی که اومده خونتون تا اثاثش رو برداره راست بوده و بعدش چیزایی بوده که دوست داشتی اونطوری بشه…
ولی راست یا دروغ، جون مادرتون وقتی مینویسین، یه بار از رو بخونین و اشکالات املایی، نگارشی و تایپی رو اصلاح کنین. گه گیجه گرفتم تا خوندم!

0 ❤️

405700
2013-11-27 14:22:02 +0330 +0330
NA

dastanet hes nadash yani kharj az drogho va rastesh ke bazam shake tosh yejori adiye

0 ❤️

405702
2013-11-28 03:25:28 +0330 +0330
NA

ارزو به دلم موند یکی تو این داستانا قدش زیر 190 باشه وزنش زیر 100 باشه بدنساز نباشه نگه ا کمال فروتنی ورزشکارم بدنسازم کیرش 25 به پایین باشه شربت عامل سکس نباشه کامپیوتر که نصبش فقط next .accept.ok باعث دادن عمه .خاله و … نشه دقیقا همون روزم بابا مامانا واسه فاتحه یا ماموریت کیش شهرستان یا خارج نرن.اما شربته کلید اصلی ماجراستاااااااااا

0 ❤️

405703
2013-11-28 11:59:12 +0330 +0330
NA

آفرین بهت تبریک میگم
بالآخره قصه ای که در خیالت می پروردی رو نوشتی.

0 ❤️

405704
2013-11-28 13:49:37 +0330 +0330

غلط املایی که خیلی داری. راستش تو شهر ما فقط تا برج 6هوا خیلی گرمه ولی انگار تو شهر شما تا آخر سال هوا بالای 40درجه هست. یه سوال دارم کیرتو چطوری با یه تف کردی تو کون پری.بعد که کیرتو در اوردی با گوه کردی تو دهن پری. داستانت ایراد داره. تمرین کن خوب میشی.
ولی باید بگم دستت درد نکنه.

0 ❤️