من آرشم 24ساله
من از کودکی تو انشا ضعیف بودم اگه در جایی غلط انشایی نوشتم به بزرگواری خودتون ببخشین
من ارش از تبریزم داستانی که براتون میگم تازه برام اتفاق افتاده من یه دختر عمه دارم خیلی خوشگله تقریبا 28سالشه
من از وقتی اونو دیدم تو کفش رفتم اخه باید بگم خیلی سکسی هستش هر روز هم خوشگلتر میشه اسم این عروس عمه ما لیلا هستش روزی از روزهای زمستان بود سال 91با گوشیم ور میرفتم چشمم به یه شماره افتاد گفتم یه اس بدم اسو دادم دیدم جواب داد شماره پسر عمم بود بازم اس دادم بازم جواب داد تعجب کردم اخه پسر عمه کس کش ما جواب اسهامونو نمیداد چی شد یه دفعه جواب داد خلاصه چند روزی گذشت یه روز تو مغازه بودم دیدم اس اومد نگاه کردم دیدم خودشه بازم تعجب کردم گفت یه زنگ بزن زنگو زدو وای چی میشنیدم صدای عروسکم لیلا جونم بود سلام دادم با صدایی لرزان گفتم چه عجب یادی از ما کردین گفت چی شده خودت بعد چند سال اس دادی گفتم همینطوری خلاصه بعد از کلی کسو شعر فهمیدم تمام اس ها رو لیلا برام میفرستاد بهش گفتم خیلی دوست دارم اما میترسیدم بهت بگم اونم گفت تو فامیل از من خیلی خوشش میاد اون روز بعد کلی حرف زدن راضیش کردم شماره خودشو بده اونم داد بعد اون دیگه با گوشیه خودش اس میداد زنگ میزد یه روز رفتم خونشون دیدم با پسر عمم نشستن اخه اینم بگم پسر عمم از لیلا بزرگه خیلی 10سال بزرگتره اما ازش مثل سگ میترسه به پسر عمم گفت من میخوام با ارش دوس بشم اونم بعد من من گفت قبول فقط کسی نفهمه منم قبول کردم اما ازش میترسیدم خلاصه گذشت تا اینکه روز 12فروردین من با دوستام رفتم گردش شب ساعت 130بود که گوشیم زنگ خورد نگاه کردم دیدم وای عروسک پشت خطه جواب دادم دیدم وای چه اه اوه میکنه گفتم چیه گفت هر جا هستی بلن شو بیا کارت دارم منم ترسیدم اولش بعد رفتم دیدم پسر عمم داره این وحشیا میکندش پسر عمم بلند شد منو لخت کرد گفت بکن منم از خدا خواسته شروع کردم خوردن لباش وای چه لبایی داشت اونم منو نگاه میکرد از یه طرف میترسیدم نکنه بلند بشه منو بکنه از طرفیم لذت میبردم با لیلا بودم وای لیلا یه اندام 180قد 80وزن سینه هاش این هلو بدنشم ماه بدون حتی یه خال خلاصه شروع کردم به لب گرفتن از لیلا لیلا هم منو مثل گرسنه ها میخورد بعد رفتم طرف سینه هاش وقتی زبونمو میزدم به سینه هاش خودشو جم میکرد اه اه اه اه اوه اوه اوه میکرد منم امپرم میرفت بالا یواش یواش اومدم پایین وقتی به کسش رسیدم منو انداخت رو زمین اومد نشست رو صورتم گفت منو بخور ابمو بریز بیرون منم زیر لیلا داشتم کسشو میمکیدم اح اح اح اح اح اوه اوه اوه بلند شد دوباره منم که داشتم پایین حال میکردم پسر عمم چون از لیلا میترسه نمیتونست چیزی بگه از روم بلند شد خوابید روتخت منم بلند شدم یه کرمی زدم به کیرم تا نرم بشه یواش گذاشتم دم کوسش با گذاشتن کیرم به کوسش بازم اه اه اه بلند شد فقط میگفت پارم کن جرم بده من مال توهستم منم حشری میشدم تلمبه هارو با فشار میزدم بعد از چند دقیقه دمر خوابوندم تا کونش بیاد بالا نمیزاشت از کون بکنم میگفت درد داره یواش انگشتمو گذاشتم در سوراخ کونش با انگشتم بازش کردم بعد از چند لحظه کیر 20سانتیمو گذاشتم سوراخش یواشششش یواشش فشار دادم یه جیغی زد خودم ترسیدم نگه داشتم تا سوزش کونش اروم بشه دوباره فشارش دادم بازم نگه ش داشتم تا اینکه برا خودش جا باز کنه وقتی جا باز کرد دیگه تلمبه زدم تا اینکه ابم اومد ولو شدم روش این اولین سکس من بود برا من که خوش گذشت امیدوارم برا شما هم خوب باشه
نوشته: آرش
بد جوری خراب کاری کردیاااا آخه اینم شد داستان نویسی!!!؟؟؟
مگه کسی مجبورت کرده انقد مزخرف بنویسی!!!؟؟؟
معلوم نشد لیلا عروس عمته یا دختر عمت!!؟؟
من الان حدود سه ساله ميام شهواني واصلا عضو نبودم ولي داستاناي امثال شمارو كه ديدم واجب دونستم عضو بشم واز فحش هام بي بهره نذارمتون لاشي
خر بی سواد غلط انشایی چیه؟ اشتباه نگارشی
مشکل تو ربطی به انشا و املای زیر خط فقرت نداره تو کلا بی سوادی
اح و اه رو با هم مینویسی
به به چه خانواده ی جالبی هم هستین همه از دم لاشی تشریف دارین
خاک تو سرتون که نگاهتون همه جا میچرخه
خاک تو سرتون که کوچیکترین شعوری ندارین، هیچ کدوم از حرمت های خانوادگی رو نگه نمیدارین
اخه پدر سگ یه زن جنده هم نمیاد زنگ بزنه همچین چیزی بگه چه برسه به یه زن شوهر دار. اونم فامیل. اونم جلوی شوهرش.
شوهرش مث سگ ازش میترسه! اینم شد دلیل؟
با این کسشعرا چی رو میخواین ثابت کنین؟
تا حالا دقت کردی که خواندن نظرات بیشتر از خود داستان حال میده
کیرم دهنت عوضی ابرو هرچی تبریزیه بردی لاشی
كير تو كون مادره جندت! كه موقع حامله بودنه تو: نرفت سقط جنين كنه! تا يه ملتي رو از وجود يه جاكش قرمساقي مثل تو راحت كنه! فلذا كير تو كون خواهرت!!! از پهنا!!!
اوهم بتوبكش روخودت سردت نشه مغزه متفكرريدم به قيافت با اين كس شعرت نه داستان مرتيكه اسكول
جدا داستان كس شعر زياد ميزارن ولي اين يكي شاهكار بود
اين بعيد در حال جق باشه و به احتمال زياد در حال دادن بوده با كرم، قويا"
دوستان من سه بار شده میخوام این داستانو بخونم. به خط دوم که میرسم و ترکیب زیبای “غلط انشایی” رو میبینم از فرط خنده رو زمین ولو میشم! براش دعا کنین ثواب داره والا!
ساعت 130 بوده که گوشیش زنگ خورده! نمونه ای از غلط های انشایی…
ممنون از داستان کیریت،،،کلی خندیدم، البته چندتا معما هم داشت که نتونستم حل کنم،،،،
دوستان هم که نظراتشون شاهانه بود،کلا خندیدم،،،،
عمویی فردا چه درسایی دارین؟؟؟
برو بخواب صبح زود برسی مدرسه
کونی بود، دیگه ننویس . . . . . . . . . . . . . . .
تا الان اکثر نویسندهها موقع جلق زدن داستان مینوشتن و دستشون میلرزید و داستانشون کیری میشد ولی تو موقع کون دادن به پسرعمه خودت بودی و داستانت کونی از آب در اومد. بچه کونی دیگه ننویس.
یکی در حال جلق داستان نویسد
یکی هنگام کون دادن نویسد
تو هم جلق میزنی در حالِ دادن
بگو بعد از تو دیگر چی نویسد؟
بالاخره دختر عمه یا عروس عمه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شما کلا ریدی تو انشا و املا با هم . مزخرف ، سر شار از دروغ و توهم. خوب می شی انشالله .