منو اوستا و دکی

1397/04/25

سلام اسمم بهمنه ملقب به بهمن واسکازین
من شاگرد یه مکانیک هستم به اسم جمشید عشقی ، منو اوستا با هم خیلی نداریم به هم فحش میدیم شوخی خرکی میکنیم خلاصه و این حرفا . یه روزی از روزا یه بدبخت گشنه ماشینشو آورد واسه تعمیر موتور ، موتورش مثل موتور خودم گیرپاچ کرده بود ، آقا ما اینو انداختیم رو چالو خودمونم رفتیم توو چالو مشغول خورد کردن شدیم ، خلاصه در این حین من حس کردم کرکره های دوکون داره میاد پائین ، به همراه کرکره اوستا جمشید هم اومد پائین توو چال . گفتم اوستا اینجا چیکار میکنی؟ برو استراحت کن خودم تمومش میکنم . گفت پسر جون منم احتیاج به تعمیر دارم باید برم رو کار ! گفتم اوس جمشید نکنه خارش کون گرفتی ؟ گفت نه خارش کیره ، بکش پائین میخوام لنگاتو بدم بالا . اولش فکر کردم شوخیه ولی دیدم نه قراره به گا برم . راستش دیدم چاره ای ندارم گفتم بزار امتحان کنم بلکه به گاش دادم ، گفتم باشه یه شرط داره ، به جای تف باید با روغن سوخته کونم بذاری ، اونم خر قبول کرد ، رفت روغن دان رو اورد گذاشت دم سوراخ کرد توش و حسابی دل و رودمو روغن کاری کرد یکمی هم گریس به کیرش زد و گذاشت دم سولاخی کرد توش ، حالا تلمبه نزن کی بزن ، یه نیم ساعتی داشت این عمل زشت رو با من انجام میداد که آبش اومد و رفت تو دفتر چای بنوشه . بعد از یه ساعت من حس کردم دل درد شدیدی دارم نمیتونم رو پاهام وایسم ، رفتم دفتر به اوستا گفتم مریضم منو ببر بیمارستان که دیدم خودشم افتاده رو زمین و از درد و سوزش کیر به خودش میپیچه ! بلللله آقا به گا رفته . زنگ زدم آمبولانس اومدن جفت مونو جمع کردن بردن مریض خونه ، آقای دکتر اومد بالا سرم و چون از هوش بالایی برخوردار بود از کیر اون و سولاخ روغنی من فهمید رفته بودیم در در . دکتر فهمید و به روم اورد گفت الان زنگ میزنم به پلیس ، گفتم آق دکتر بی خیال که گفت باشه یه شرط داره که منم کونت بذارم ، گفتم باشه و دکی رفت یه محلول ضد عفونی اورد با شلنگش کرد تو کونم و ضد عفونی شد و یه روغن مخصوص اورد مالید به دستگاهش و گذاشت دم سولاخی ده برو که رفتیم ، در این حین که تلمبه های سهمگینی بهم وارد میشد یهوو دره اتاق باز شد و یکی از انتر های دختر این صحنه رو دید و یه جیغ بلند کشید و از حال رفت ! بقیه بیمارستان اعم از دکتر و رئیس و مریض همگی ریختن تو اتاق و منو و دکی رو لنگ در هوا دیدن و چه اوضاع خر تو خری شده بود حتی اوستا هم اومد توو و برای اینکه خودش به گار نره اومد جلو یه سیلی به هر دو مون زد و به بقیه گفت برید پلیس خبر کنید من اینجا مراقبم ، مردم همگی رفتن دنبال طناب و تلفن و چوب و چماق که اوس جمشید گفت بچه ها خلوته بیاید فرار کنیم سوار موتور شدیمو ده برو که رفتیم . منو اوستا و دکتر سه تایی چند وقتی تو مغازه مون قایم شدیم که به پیشنهاد اوس جمشید دکتر هم شغلش رو بی خیال شد و اومد شاگرد ما شد . الان سه تایی داریم کار تعمیرات انجام میدیم و در ضمن دیگه هیچ وقت از این کارا نکردیم …

نوشته: بهمن واسکازین


👍 8
👎 7
17700 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

702763
2018-07-16 22:14:09 +0430 +0430
NA

کسشعرمحض بود

0 ❤️

702765
2018-07-16 22:16:46 +0430 +0430

خخخخخخ از یخمکی و بی مزگیه زیاد داستان واقعا خندم گرفته

0 ❤️

702780
2018-07-16 23:15:28 +0430 +0430

ای چی بود؟

0 ❤️

702856
2018-07-17 09:29:07 +0430 +0430
NA

باریکلا

0 ❤️

702870
2018-07-17 10:23:40 +0430 +0430

خنده دار بود لا اقل از داستان اون حروم زاده[به گا رفتنش در ترکیه]بهتر بود.

0 ❤️

702876
2018-07-17 11:03:25 +0430 +0430

هاهاها خوب بود کاش پلیسه هم میومد میگفت بایدد به منم بدی

0 ❤️

702882
2018-07-17 11:35:17 +0430 +0430
NA

طنز قشنگی بود خیلی حال داد. کلی خندیدم. دوستمون اشتباهی تو شهوانی دست به قلم شده و طنز نوشته. برو تو سایتای دیگه که مربوط به طنز هست دست به قلم شو ولی خداییش با حال بود کلی خندیدم. هم حشر و هم خواب پرید.

0 ❤️

702883
2018-07-17 11:37:59 +0430 +0430
NA

دوستان دخترای اینترن رو بکنین به خصوص شیفت شب خیلی حال میده

0 ❤️

702911
2018-07-17 13:59:14 +0430 +0430

كس نگو زن

0 ❤️

702936
2018-07-17 16:37:13 +0430 +0430

دوووووووووووستان بخندید ایشون کیر نشن

سبک طنز رو به لجن کشیدی

0 ❤️

702937
2018-07-17 16:43:17 +0430 +0430

دمت گرم چندماه بودازته دل نخندیده بودم

0 ❤️