من و شادیم

1400/11/23

اسم ها مستعار هسن جز اسم خودم حتی اسم دبیرستان
من بنیامین ام
کسی که توی بارون دنیا اومد
کسی که همیشه توی خودش بود ولی کسیو نداشته که باهاش حرف بزنه
تعجب میکردم از اینکه چرا انقد سادم یا اینکه تنهام
با خودم میگفتم خدایا چرا اینجوری هست عجیب بود برام تا سال ۱۴۰۰ ک رفتم توی دبیرستان علم و صنعت
سنم ۱۸ قد ۱۸۴
تکواندو کارم نه ا اینا ک تو داستان کسشر میبافن/:
انتقالی گرفته بودم و رفتم اونجا
مثل همیشه خشک و خالی رفتم به هیچکس هم وعضیت عالیم رو نگفتم پول هس ولی خب حسی نیست
امتحان ها شروع شدن منم مثل همیشه عادی رفتم تا با چن نفر هم آشنا شدم امیر و ایلیا و رضا و اشکان و امیر حسین ک رفیق های فابم شدن
رفت و رفت و رفت تا رسید امتحان سوم تخمی بود هوا سرد
منم حال و حوصلم نمیشد ک تنهایی باز برم اون ور تا داییم بیاد دنبالم زنگش زدم و گفتم با رفیق هام میام
همین که داشتم صحبت میکردم یهو ی دختر دیدم چشم مشکی مو پسرونه نه اونقدا ک دیگه مث خودمون باشه نه
قدش کوتاه ۱۶۲
آروم بود مث خودم
عاشقش شدم
نمیدونسم چطوری بهش بگم ک فلانی من دوستت دارم اسمش شادی هست
خجالتی بودن من باعث تموم کارم شده بود
تا اینکه رضا دست گذاشت رو شونم گفت پسر چته اوکی هسی امیر و ایلیا منتظر هسنا
گفتم ای وای حاجی زود تر بگو 😐 مردک
امتحان رو چیکار کردین ؟ گفت ریدیم گفتم دستت درد نکنه
_رضا اون دختره رو به رویی رو میبینی ؟
+آره حاجی سگ تو روحت چه خوشگله
_چیکار من داری ملعون 😑😂
+شوخی کردم ععع امیر
بچه ها حقیقتش من عاشقش شدم میرم طرفش
گفتن باشه اگ به تو پا داد هرچی گفتی قبوله
رفتم گفتم خانم ببخشید من از شما خوشم اومده
گفت چه جالب
رفیقش گفت که بابا تو دیگه کی هستی دورش نیا
گفتم دوسش دارم
بعد این مدیر کسکش ما دید /:
ما ول کردیم و رفتیم
از توی فکرم بیرون نمی‌رفت آقا چرا اینجوری شد منی ک اسم عشق میومد حالم به هم میخورد 🚶🏻
توی گروه گفتم عاشقش شدم با جواب های قشنگی مواجه شدم
برو بابا کسکش
پدسگ تو دیگه چیکارت به عشق
بابا به تو پا نمی‌ده
به قرآن کون میدم اگ به تو پا داد
کلی فحش خوردم 😂😂
امیر ولی هیچی نگفت
ولی برام مهم نبود
شد روز چهارشنبه امتحان دادیم دیدمش رفتم پیشش زبونم بند اومد رفیق هام اومدن گفتن ک دوستت داره
ولی جوابی نشنیدم و زدم ا اونجا بیرون کلی فحش میدادم ک ایلیا اومد گفت ستونم پاشو با من بیا
سوار ماشینش شدیم معلوم بود ک فهمیده چقد حالم لاشیع
گفت نبینم غمتو استاد
گفتم شوخی نکن ععع ایلیا ناموصا دیدی ؟
دیدی زبونم بند اومد هیچی نگفتم
گفت ببند دهنتو احمق نادان دختره معلوم هست ک ازت خوشش میاد
گفتم نه بابا
گفت حالا ببین
رسیدم خونه گرفتم خوابیدم حوصله هیچی رو نداشتم فقط ایلیا و امیر فهمیده بودن ک بچه بالا هستم
شد ساعت ۸
دیدم پیام اومد گفتم بابا این کیه دیگه
دیدم پیام داد سلام خوبی
گفتم رفیقمه میخاد اذیتم کنه
گفتم شما؟علی شروع نکنا حوصله ندارم عصبی ام
گفت علی کیه بابا شادی ام
قشنگ ریدم همون ثانیه شمارمو ا کجا گیر آورد 😐😐😐
چی شد یا امام زمان یا همشون 😐😐😐💔
گفتم جان
گفت شنیدم خودتو تو اتاق حبس کردی جون شادی پاشو برو بیرون بنیامینم 🥺
منی ک حالا از هیچی خبر نداشتم یهو دیدم امیر زنگ زد گفت دهنتو ببند هرچی میگم رو تایپ کن
آره من دوستت دارم و دوری و بی تو بودن من داره منو میگاد دلم تورو میخواد همین
معلوم بود ک پشت گوشی گریه کرده از ویسش معلوم بود
کلی صحبت کردیم امیر گفت ک شمارشو ازش گرفتم بد بخت عاشقته
شد بهترین روز زندگیم اون روز
حاضر بودم کل زندگیم رو بدم ولی شادی کنارم باشه (:
حسی ک بهش داشتم حوس نبود حاجی اصلا حوس نبود
دلم میخاس ببینمش دلم میخاس تو بغلم باشه
بهم می‌گفت بنیامینم‌ پسوند م رو برا هر کسی حتی رفیقش هم استفاده نمی‌کرد (:
روز ها گذشت تا رسید شبی که دیگه موقعش بود بفهمم چطور دختری هست از نظر اون چیزا
خدا دختر به این هاتی ندیدم وای(: مگه میشد ک کنار این آدم باشیو هیچ کاری نکنی
ممه های ۷۵ ک برا ی دختر ۱۶ ساله خیلی خوب بودن
سوراخ باسن دست نخورده ی صورتی ک اصلا تو زندگیم هم ندیده بودم
کص خوشگل که اصلا اووف خدای من
موقعش رسید
تو بغلم حشری شده بود برای اولین بار خجالت و حشر به جفتمون قلبه کرده بود
تا اینکه رفتم سراغ کونش انگشتم نمی‌رفت توش خدای من من این ۱۷ سانتو کجاش فرو کنم 🤤
انگشتش میکردم برای اولین بار ارضا شد
ی انگشت شد دو تا وای بر من
گفت که بنیامینم نمیخای کاری کنی ؟ فقط انگشت ؟
لب های خوشگلش رو کردم تو دهنم مزش مثل عسل بود
خیلی وسواسی بود مو اصلا نداشت کص و کونش
سوراخش ؟ اصلا از بوی گل بهتر 😂
دیدم وقتشه که ۱۷ سانت رو بکنم تو کونش
سرش که رفت جیغ کشید کر شدم اصا
جلوی دهنشو گرفتم گفتم هیسس تموم میشه حالا
دستمو برداشتم گفت چته مریض آروم باش دردم گرفت
اشک توی چشم های خوشگلش جمع شده بود آخه چطوری میتونم اشکو تو چشاش ببینم
قسم میخوردم ک گریه نکن ارومش کردم کونش هم جا باز کرده بود گفتم عمرم حالا اجازه دارم ؟
گفت باشه عشقم
وقتی میکردمش ۴ دقیقه اول آخ اوه وایی ازش در میومد
وقتی ک جا باز کرد دیدم اوکی هست اوضاع که همشو بکنم داخل
دیدم یهویی لرزید وای خدا چقد این دختر کمرش شل بود
آروم نگرفت تا اینکه آخرین قطره ی آب کصش هم اومد و بازم فرو کردم و فقط نفس نفس میزد
قشنگ تایم گرفتم ۱۰ دقیقه داشتم میکردمش البته این هم گفته بشه که هرجا می‌گفت وایسا آروم میشدم
میخاس کم‌کم آبم بیاد
گفتم خالی کنم تو کونت ؟
می‌گفت آره ولی دلم میخاد هنوز بکنی منو
دیدم یا قرآن برعکس اینکه کمر شل هست ولی خیلی حشریه
گفتم باشه صبر کن
رفتم لیدوکائین زدم به تخم هام
گفتم خودت خواستی
میکردمش فقط اووف فقط اووف
نمی‌دونم چم بود
(مث اینا نیسم ک‌بگم فلان شد و اینجوری شد دیر اومد آبم )
قشنگ ۱۸ دقیقه یا ۲۰ دقیقه میکردمش
البته بازم میگم ک صبرم میکردم و بیرون هم میاوردم
خیلی خوب بود
دلم میخاس برام بخوره دلم میخاس ببینم چطوری ابمو قورت میده
گفتم میخوری گفت بلد نیسم گفتم باشه عشقم فقط سرشو بوس کن و لیس بزن هر موقع ک خاست ابم بیاد بخور ابمو باشه ؟
گفت باشه آبم اومد و کل دهنش رو پر کرد
نمی‌دونسم چطوری کردمش نمیدونسم چطوری میشه انقد ی دختر هات باشه
خسته و بی حال خوابیدیم
به مامانش گفته بود که می‌ره خونه ی دوستش بمونه
و همه چیز هماهنگ بود
خوابیدیم شد ساعت ۵ بعد از ظهر
دیدم بیحاله گفتم خانمی بیداری؟ گفت وای نکن بنیامین خستمه هنوز مگه میخای ؟
گفتم چرا نخوام ولی خب بسه دیگه عشقم
چهار بار آبش اومده بود
رفتم براش کرم‌ خریدم ک بزنه به کونش و جمع شه سوراخش خودم براش این کارو کردم دیدم که نمی‌تونم وای خدای من چقد اون لحظه قشنگ بود
گفتم عشقم
گفت جانم فدات شم
اینو ک گفت سرشو کردم داخل
گفت بازم ؟؟
گفتم تازه کجاشو دیدی
میکردمش ناله هاش تو گوشم بود
گفتم تو بغلم بخواب بقیشو بزار با خودم
بیرون کشیدم دیدم ک نمیتونم اصا داخل نگه ندارم
یکم رو کسش گذاشتم کیرمو همون موقع ک یکم مالیدم ارضا شد
گفتم میخای بزنم پردتو ؟
گفت نه جون بنیامین نکنیا
از خیرش گذشتم گفتم شاید ی اتفاق بدی بیوفته
پاهاشو دادم بالا سرشو گذاشتم تو کونش میکردمش و مچ پاشو می‌خوردم اووف منی ک اولین بارم بود نمیدونستم‌ چطوری اینجوری میکنم
اون فقط ناله میکرد
آخ اوف ایییی آروم بسه وای خسته شدم آییییییی
بنیامینم بسه کونم وای
آبم رو خالی کردم توش
می‌گفت وای چقد گرمه چیکار کردی ای
زد بیرون قشنگ ابم از کونش
خیلی برای بار دوم حال داد با اینکه حتی ناهار هم نخوردیم از ۱۲ تا ۵ خوابیدیم
هنوز جون داشتم ولی خب اونم دردش میومد
و حالا ۱ ساله ک باهاشم و زندگیمون خیلی خوبه
از روزی میترسم ک خانوادش نزارن باهاش باشم و زنم نشه
خیلی خوبه این دختر عاشقشم (: جز اون کسیو ندارم و دلم فقط اونو میخاد
نوشته : بنیامین (:

نوشته: بنیامین (:


👍 0
👎 14
15901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

858717
2022-02-12 03:23:09 +0330 +0330

قشنگ معلوم بود یه بچه نوشته
این مسئله مهمو در نظر نگیریم خوب بود

1 ❤️

858752
2022-02-12 10:16:41 +0330 +0330

داستانت ایرادات زیادی داشت.
پیکره بندی و زمانبندی نداشت. یه جاهایی خواننده گیج می شد که در قالب کدوم زمان داری داستان رو پیش میبری. توصیفاتتم بسیار مبتدیانه و پر از تکرار بود . فقط یه ۱۷ سانت رو چند جا تکرار کردی که مسخره بود.

0 ❤️

858993
2022-02-14 00:53:48 +0330 +0330

بسیار داستان کصشر بود در حد مرگ دیگر ننویسید تا زنده بمانیم

0 ❤️

910854
2023-01-15 21:50:49 +0330 +0330

جقی کسکش

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها