مهندس و بانوی شعبده باز

1390/09/11

سلام من در یک کارخانه درنیشابور منشی مدیر عامل هستم بمناسبت روز کارگر جنگی رو کارخونه تهیه دیده بود که به همه ما دعوتنامه داد شب برای اجرای برنامه به سالن امفی تاتر رفتیم وسط جنگ اعلام شد که برای اولین بار قراره خانمی بیاد اجرای برنامه کنه مجری اعلام کرد این شما واین اولین بانوی شعبده باز ایران مریلا .خانمی قدبلند وزیبا باحجابی کاملا اسلامی با چادر ملی روی سن اومد وباور کنید کارهای عجیب وقریبی انجام داد که من حتی درماهواره ندیده بودم وبه زن ایرانی وخودم افتخار کردم فردای انروز در سرکارم بودم که خانمی بدحجاب ولی انصافا خیلی خوشکل باکونی که رودست جنیفرلوپز بود وارد دفترشد وگفت با مهندس کار دارم چهره اش اشنا بود نگاه عمیقی بهش کردم که من این خانمرو قبلا کجادیدم ؟؟؟/یادم اومد که مهندس صبح بمن گفته بود امروز ملاقات مهمی داره وکسی رونمیپذیره اما ازرو کنجکاوی پرسیدم شما؟؟؟؟/گفت بهشون بگیدمریلا شعبده باز اومده جاخوردم گفتم همون خانمیکه دیشب شعبده بازی میکرذ لبخندی زد وکراتشوبمن دادکه روی کارت ادرس سایتش بود گفتم امروز مهندس کسی رونمیبینه گفت بهش بگید مریلا اومده که مهندس ازاتاقش خارج شد ومریلا رو به اتاق دعوت کرد وبمن گفت هرکی اومد من نیستم بعدازرفتن اونها باخودم فکرمیکردم اون خانم چادری کجا این کجا ؟؟؟؟کنجکاوشدم که ببینم چی میگن پشت دراتاق رفتم گوش ایستادم دیدم مریلا میگه از اجرام راضی بودی ؟ببین من تا حالا اینکارونکردم به این پول نیاز دارم از لای در دیدم مهندس بسمت اولین بانوی شعبده باز ایران رفت و شالشو در اورد وشروع کرد به لب گرفتن و دستشوتو یقه مریلا کرده بودباورم نمیشد هنرمند به این بزرگی و اسم و رسم داری داره بامهندس حال میکنه مهندس بسمت دراومد و درو قفل کرد من صندلی روبست دراتاق بردموروی اون ایستادم کنجکاوبودم کون به اون بزرگی رو ببینم که مریلا لباسهاشودر اورد ومهندس مشغول خوردن کسش شد وبا لحنی ازشهوت گفت شعبده بازی نکنی کیرم غیب شه ؟؟/بعد شلوار مریلا رودر اورد من با اینکه زن بودم بادیدن قوس کمر وباسن مریلا شهوتی شده بودم مهندس بیمقدمه کیرشو در اورد وپاهای مریلا رو تا کمرش بالا برد صدای جیغ مریلا وناله پر از شهوتش تو اتاق پیچید و مشخص بود که کس تنگی داره ضربات پی در پی مهندس سینه های مریلا روتکون میداد بعداز مدتی مریلا رو به پشت برگردوند یکدفعه صدای مریلا روشنیدم که میگفت نه توردخدانه دردداره پا بلندی کردم کون مریلا مثل یک هندوانه رسیده درحال ترکیدن بود وکیرمهندس مثل یک چاقو که داشت جرش میداد بادیدن این صحنه تمام بدنم منقبض شد وپاهام شروع بلرزیدن کرد که متوجه شدم دارم تغییر حالت میدم ومن بجای مریلا بادیدن اون صحنه ارضاشده بودم سریع از میز پایین اومدم وبدستشویی رفتم وبعد پشت میز نشستم مریلا درحالیکه بسته تراولهای صدهزارتومانی رو توکیفش میذاشت بسمت میز من رسید من بریده بریده گفتم برنامه اتون جالب بود ومریلا گفت حتما سال دیگه به شهرتون میام ودر حال خارج شدن از دفتر دیدم اب منی مهندس ازشلوار لی مریلا بیرونزده و اولین بانوی شعبده باز از دفتر خارج شد.

نوشته: سارا تنها


👍 2
👎 0
51425 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

306006
2011-12-03 01:03:30 +0330 +0330
NA

جالب بود! یه کم مسخره و بی معنی بود اما نهایتا بد نبود!به نظر میاد با موبایل تایپ شده چون شدیدا با عجله و خلاصه اس! اما بد نبود! البته مهندس کم عقل بوده که توی دفتری که شما صداشو میشنیدی سکس کرده!

1 ❤️

306007
2011-12-03 02:06:51 +0330 +0330
NA

سارا من بیام بکنمت تلافیش رو در بیارم

0 ❤️

306008
2011-12-03 02:30:36 +0330 +0330

خیلی تخمی و تخیلی بود. گاگول گیر آوردی؟

0 ❤️

306009
2011-12-03 17:59:49 +0330 +0330
NA

وووای نمی دونم باور کنم و ناراحت شم برای وضع جامعه یا …؟؟؟؟!!! :S :S :

0 ❤️

306010
2011-12-04 03:37:42 +0330 +0330
NA

اسکل گیر آوردی

فقط یک نمونه بگم خیلی وقته تو بازار تراول صد هزارتومنی نیست همه اش پنجاه تومنی هست بعدشم کاملا مشخصه داستان یک پسر نوشته
یک پسر جغی که تو تخیلات جغیش این کس وشعرا رو نوشته

0 ❤️

306011
2011-12-04 06:18:41 +0330 +0330
NA

شاید سایه رحمتی شعبده باز ایرانی میگه

0 ❤️

306012
2011-12-04 11:02:36 +0330 +0330
NA

ای کیر تو اون داستانت …
ما اینجا نشستیم منتظر صد گرم گوشت با یه کیر تنها در دست …
تو اونجا بالای صندلی ارضا میشی …
خوب لامصب به این و اون چکار داری بیا تو بشو شعبده باز منم مهندس خودمون حال کنیم بابا …
:((

0 ❤️

306014
2011-12-08 03:04:13 +0330 +0330
NA

:? کیرم دهن مهندس و خودت با این داستانت.

0 ❤️

306016
2012-07-26 12:35:18 +0430 +0430
NA

سلام نه بابا سایه رحمتی بسیارزیبا وتحریک کننده هست ولی اهل سکس نیست کاملا میشناسمش

0 ❤️

530156
2016-02-05 08:06:38 +0330 +0330

جالب بود هااااااااااااا

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها