سلام من در یک کارخانه درنیشابور منشی مدیر عامل هستم بمناسبت روز کارگر جنگی رو کارخونه تهیه دیده بود که به همه ما دعوتنامه داد شب برای اجرای برنامه به سالن امفی تاتر رفتیم وسط جنگ اعلام شد که برای اولین بار قراره خانمی بیاد اجرای برنامه کنه مجری اعلام کرد این شما واین اولین بانوی شعبده باز ایران مریلا .خانمی قدبلند وزیبا باحجابی کاملا اسلامی با چادر ملی روی سن اومد وباور کنید کارهای عجیب وقریبی انجام داد که من حتی درماهواره ندیده بودم وبه زن ایرانی وخودم افتخار کردم فردای انروز در سرکارم بودم که خانمی بدحجاب ولی انصافا خیلی خوشکل باکونی که رودست جنیفرلوپز بود وارد دفترشد وگفت با مهندس کار دارم چهره اش اشنا بود نگاه عمیقی بهش کردم که من این خانمرو قبلا کجادیدم ؟؟؟/یادم اومد که مهندس صبح بمن گفته بود امروز ملاقات مهمی داره وکسی رونمیپذیره اما ازرو کنجکاوی پرسیدم شما؟؟؟؟/گفت بهشون بگیدمریلا شعبده باز اومده جاخوردم گفتم همون خانمیکه دیشب شعبده بازی میکرذ لبخندی زد وکراتشوبمن دادکه روی کارت ادرس سایتش بود گفتم امروز مهندس کسی رونمیبینه گفت بهش بگید مریلا اومده که مهندس ازاتاقش خارج شد ومریلا رو به اتاق دعوت کرد وبمن گفت هرکی اومد من نیستم بعدازرفتن اونها باخودم فکرمیکردم اون خانم چادری کجا این کجا ؟؟؟؟کنجکاوشدم که ببینم چی میگن پشت دراتاق رفتم گوش ایستادم دیدم مریلا میگه از اجرام راضی بودی ؟ببین من تا حالا اینکارونکردم به این پول نیاز دارم از لای در دیدم مهندس بسمت اولین بانوی شعبده باز ایران رفت و شالشو در اورد وشروع کرد به لب گرفتن و دستشوتو یقه مریلا کرده بودباورم نمیشد هنرمند به این بزرگی و اسم و رسم داری داره بامهندس حال میکنه مهندس بسمت دراومد و درو قفل کرد من صندلی روبست دراتاق بردموروی اون ایستادم کنجکاوبودم کون به اون بزرگی رو ببینم که مریلا لباسهاشودر اورد ومهندس مشغول خوردن کسش شد وبا لحنی ازشهوت گفت شعبده بازی نکنی کیرم غیب شه ؟؟/بعد شلوار مریلا رودر اورد من با اینکه زن بودم بادیدن قوس کمر وباسن مریلا شهوتی شده بودم مهندس بیمقدمه کیرشو در اورد وپاهای مریلا رو تا کمرش بالا برد صدای جیغ مریلا وناله پر از شهوتش تو اتاق پیچید و مشخص بود که کس تنگی داره ضربات پی در پی مهندس سینه های مریلا روتکون میداد بعداز مدتی مریلا رو به پشت برگردوند یکدفعه صدای مریلا روشنیدم که میگفت نه توردخدانه دردداره پا بلندی کردم کون مریلا مثل یک هندوانه رسیده درحال ترکیدن بود وکیرمهندس مثل یک چاقو که داشت جرش میداد بادیدن این صحنه تمام بدنم منقبض شد وپاهام شروع بلرزیدن کرد که متوجه شدم دارم تغییر حالت میدم ومن بجای مریلا بادیدن اون صحنه ارضاشده بودم سریع از میز پایین اومدم وبدستشویی رفتم وبعد پشت میز نشستم مریلا درحالیکه بسته تراولهای صدهزارتومانی رو توکیفش میذاشت بسمت میز من رسید من بریده بریده گفتم برنامه اتون جالب بود ومریلا گفت حتما سال دیگه به شهرتون میام ودر حال خارج شدن از دفتر دیدم اب منی مهندس ازشلوار لی مریلا بیرونزده و اولین بانوی شعبده باز از دفتر خارج شد.
نوشته: سارا تنها
وووای نمی دونم باور کنم و ناراحت شم برای وضع جامعه یا …؟؟؟؟!!! :S :S :
اسکل گیر آوردی
فقط یک نمونه بگم خیلی وقته تو بازار تراول صد هزارتومنی نیست همه اش پنجاه تومنی هست بعدشم کاملا مشخصه داستان یک پسر نوشته
یک پسر جغی که تو تخیلات جغیش این کس وشعرا رو نوشته
ای کیر تو اون داستانت …
ما اینجا نشستیم منتظر صد گرم گوشت با یه کیر تنها در دست …
تو اونجا بالای صندلی ارضا میشی …
خوب لامصب به این و اون چکار داری بیا تو بشو شعبده باز منم مهندس خودمون حال کنیم بابا …
:((
سلام نه بابا سایه رحمتی بسیارزیبا وتحریک کننده هست ولی اهل سکس نیست کاملا میشناسمش
جالب بود! یه کم مسخره و بی معنی بود اما نهایتا بد نبود!به نظر میاد با موبایل تایپ شده چون شدیدا با عجله و خلاصه اس! اما بد نبود! البته مهندس کم عقل بوده که توی دفتری که شما صداشو میشنیدی سکس کرده!