نیمکت جلویی

1402/06/29

سلام رفقا چطورید؟
من حسین و الان ۲۱ سالمه و این داستانی که براتون میفرستم، برای سال ۹۶ هست ک من ۱۵ سالم بود
قدم ۱۸۲ و وزنم ۷۹ و کیرمم اون‌موقع ۱۴ بود الان ۱۸ یکم اضافه وزن دارم و هیکل توپر و خوراک دعوا

کلاس پیام های آسمان داشتیم
چهارشنبه بود
یادمه درس اونروز راجب بلوغ بود و داشتیم به چرت و پرتای معلم گوش میدادیم من ردیف سمت دیوار میز سوم
و داشتم به کردن نفر جلوییم فکر میکردم
میشستم میز اول مال دو تا از بچه خر خونا بود میز دوم دو تا از هم کلاسی هام به نام ایلیا و محمد نشسته بودن

اینا کلا از اوایل سال به گی بودن و اینا معروف شده بودن هر چند که بچه ها منو گی ترین شخص کلاس میدونستن که فقط از فاعل بودن لذت میبره و خلاصه دوست داشتم برای ‌کسی که بهم کون بده تمام پول تو جیبی هامو خرج کنم

خلاصه موقعیت های زیادی برای گی بوجود اومده بود اما من به هیچ کدومشون خیلی اهمیت نمیدادم چون یا سیاه ذغالی بودن یا اخلاقشون تخمی بود

بعد یه مدت سر کلاس فیزیک…
امیر( ی نفر از ردیف وسط): حسین اونجا رو نگاه
+چی شده
-منگل جلوتو ببین
دیدم که ایلیا داره تلاش میکنه از رو لباس محمد و انگشت کنه به یه بهونی ای پای تخته رفتم ک مثلا به دبیر نشون بدم بپرسم این درسته اما وقتی برگشتم پشمام ریخت

دیدم که محمد و ایلیا دارم با کیر هم بازی میکنن و تا فهمیدن من دارم میبینمشون سریع دستشونو انداختن(ما محمدو بخاطر این که قیافه دخترونه ای داشت و صداش خیلی نازک بود خیلی مسخره می کردیم)

دو زنگ بعدش
دفتر پژوهشی ما خیلی بی در و پیکر بود
پژوهشی دقیقا طبقه ی خودمون بود اما ما روبروی پژوهشی بودیم و بغل دست معاون طبقه سوم
زنگ های اخر اکثر روزا مسئول دفتر پژوهشی میرفت کلاس چون کلاس تفکر و کار و فناوری مسئولش اون بود
اکثرا هم یادش می رفت در رو قفل کنه
یا بعضی وقتا چون یه سری از بچه ها میومدن دفتر تا کارای پژوهشی انجام بدن نمیبست درو بعد کلاساشم بلافاصله با پرایدش میرفت خونه و کسی اهمیت نمیداد

ساعت آخر تموم شد و معاون زنگ رو زد که یعنی میتونید برید یه سری ها کلاس فوق برنامه داشتن میموندن ولی اکثرا رفتن
منم داشتم خیلی عادی میرفتم(هوا سرد بود طول کشید تا وسیله هام رو جمع کنم و کاپشن و کلاهمو بپوشم)

از در دفتر که رفتم بیرون دیدم برق دفتر پژوهشی روشنه(پنجره نداشت و هر وقت کسی میرفت بیرون می دیدم خالیه برق رو خاموش میکردم) کلا بچه صرفه جو گری هستم
خلاصه رفتم که برق رو خاموش کنم دیدم در رو یه نفر میخواد ببنده انگار ۱ ثانیه قبل من کسی رفته اونجا
در عرض ۰.۰۱ ثانیه چشمم خورد بهش و فهمیدم ایلیاس
اونم پشماش ریخته بود
ولی من قضیه رو نفهمیده بودم
+گمشید برید الان آقای هاشم زاده میاد کونتونو پاره میکنه
-برو تو! ما یکم کار پژوهشی داریم
+مگه کسی توئه
منتظر جوابش نشدم و کله کشیدم داخل محمد داشت با شلوارش ور میرفت انگار میخواست زیپشو وا کنه
+عجب
-چی عجب
+حاجی من کصخل نیستم ک بقیه هم نیستن همه فهمیدن داشتید با هم لاس میزدید سر کلاس امروز
-چرا کس میگی، کلاس کی؟
+کونی گوه اضافه نخور سر کلاس دینی میخوای امیر و بقیه بچه ها رم بیارم یقه ات کنن برینیم بهت آبروتون بره؟
اینو که گفتم محمد از داخل اتاق اشاره کرد یواش یعنی ساکت
(محمد رو من خیلی مسخره میکردم بعضی وقتا انگشت میکردم که تو مدرسه این حرکتا عادی بود مخصوصا مدرسه پسرونه و موقع زنگ تفریح اون موقع هایی ک سرد میشد و داخل کلاس می موندیم و…)
که سعی کردم برم تو و چون بدنم خیلی قوی تر از ایلیا بود راحت ازش رد شدم دیدم محمد شلوارشو پشت در گذاشته و با شورتک(شلوارک زیر شلوارش) وایستاده

گفتم چه غلطی میکنید؟
-هیچی یه چیزی تو شلوارم بود در اوردم دیدم سنگه
+کس نگو جنده انگشتی من از همه چی خبر دارم لاشی
محمد یه نگاهی ب من کرد و در رو بست
×بچه ها ساکت
-ایلیا این چرا اومد اینجا
+خفه شو کونی میتونم راحت برم لوتون بدم
حالا یا منم بازی یا بازی خراب
با این حرفم بعد چند ثانیه سکوت گفت قبوله
ولی قشنگ معلوم بود ترسیده و داره میرینه تو خودش
مثل همیشه که بی خبر انگشتش میکردم این بار انگشتمو بردم زیر شلوارش اما تو شورتش نرفت یکم سوراخ کونشو مالیدم و ایلیا هم بیکار علاف نگاه میکرد
×وایسادی چه گوهی میخوری زود باش دیگه الان سرویسم میاد دنبالم
-که ایلیا شلوار و شورتشو تا زانو کشید پایین
+زارت این چیه دیگه
-همونیه که تو نداری
+کص نگو الان در بیارم چشات در آد؟
×خفه شید هاشم نژاد میفهمه
کلا ایلیا شاید کیرش ۱۰ هم نمیشد ولی گنده گوزی میکرد
همیشه موقع حرفای جنسی ادعای ۱۸و۲۰ اینا میکرد اما اون موقع هم میفهمیدیم کص میگه

داشتم انگشتش میکردم که فهمیدم داره باز میشه با اون یکی دستم کیرشو مالیدم داشت کلفت میشد
از سرنوشت محمد خبر ندارم اما اونجا فهمیدم ذاتاً دختره
+اوف کیر دودولی چ کوچولو
×گو نخور کارتو بکن
+دیگه اماده شدی
-صب کن من بیام اینور
جاشو عوض کرد حالا محمد برای من ساک میزد و ایلیا هم داشت با کیرش سوراخ کون محمد قلقلک میداد میخواست اول اون فرو کنه

یه تف انداخت رو کیرش و با دستاش اشاره کرد که هیچی نگو من گفتم باشه
من نشستم رو زانو هام و لب و دهن محمد رو گرفتم اما چنان جیغی زد که اگه هیاهوی بچه ها نبود خونه های اطراف مدرسه هم میشنیدن

بعد ۱تا۲ دقیقه دیگه شل کرده بود محمد داشت تلمبه میزد و منم برقو خاموش کردم که لو نریم فقط نور یکی از لپ تاپ ها با نوری که از بیرون در از شیشه ی بالای در میومد تو رو میدیدم
محمد داشت خوب میخورد انگار این کاره اس هی ساک میزد ساک میزد و از ته حلقش ناله ضعیفی میومد
ایلیا گفت داره میاد منم تقی زدم زیر خنده
+خروس بودی و نمیدونستیم؟
-کیر نخور الان بیای اینور میبینی خودت چه کونی داره به ۳۰ ثانیه هم نمیکشی
×آه خفه شید، بکنید فقط
کاملا مشخص بود داره لذت میبره چون یه بار دست زدم دیدم کیرش راسته(اما از شل منم کمتر بود شاید دقیق اندازه شل من بود)

ایلیا در اورد گفت میخوام تو دهنش ارضا بشم آبم بریزم برو کونش بزار
در آورد دیدم یه زخم ریز انگار با پرگار یا چاقو خط کشیدی رو کونش بغل سوراخش افتاده
پوستشو کندم که گفتم میسوزه؟ یه آهی کشید و گفت کس ننت ایلیا مادر جنده
منم بی اهمیت کیرم رو تف مالی کردم( با آب دهن خودش) و کردم تو کونش داشت دیگه بعد ۵.۶ دقیقه آبم میومد
هر چند ایلیا ارضا شده بود و داشت آبش رو رو صورت محمد میمالید اما من داشتم لذت میبردم
+داره میاد
-کجا میریزی کونی؟
+تو کص ننت، فعلا که کونی تویی
-آه بریز تو کونم

بعدش من کیرمو در آوردم چون نمیخواستم آبم حیف کونش شه خواستم بریزم رو صورتش و تو دهنش(تو جو فیلم سوپرایی ک میدیدم) که گفت برا ایلیا کم بود همین مونده کیر تو کون رفته ی تو هم بخورم
فهمیدم که عصبانیه چون کیر ایلیا تو کونش رفته بد بو و بدمزه شده
من گفتم نمیخوری به کیرم کس ننت
و دوباره رفتم پشتش
فکر کرد میخوام دوباره تف کنم بندازم داخل اما با همون رطوبتی ک مونده بود ولی کم بود کردم تو
قشنگ دیدم سوراخ کونش و لپ های کونش با تلمبه هام میرفت تو و عقب میکشیدم میومد بیرون
چون بیکار بوده کیرم بازم ۲.۳ دقیقه طول کشید ک ارضا شدم
آب کیرم فک کنم ب منبع آب شهردار منطقه ۲۰ تهران وصل بود چون یکم از حالت چسبناکش از کونش ریخته بود بیرون و منم با انگشتم تمیزش کردم و کردم تو دهن ایلیا(چون محمد حالش بد شده بود و ایلیا دوباره میخواست بکنه)
محمد با یه گوز گنده هممونو ترکوند از خنده
لباساشو پوشید و رفت و موقع خدافظی گفت
مرسی حسین :) خیلی خوب بود
انگار عرق سوز شده بود و بد راه میرفت منم شلوارمو بالا کشیدم و گفتم کیرگوگولی خدافظ
ایلیا چون کلاس داشت موند و ما رفتیم

مرسی که خوندید من خیلی این خاطره م رو دوست دارم چون اولین گی و سکسی بود ک انجام دادم فحش هم بدید به تخمم نیس( هر چند از کلیت و جزئیات داستان معلومه واقعیه)
نیازی هم به اثبات حقیقت ندارم
کیرتون آباد
با احترام

نوشته: حسین sh


👍 4
👎 17
16001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

948559
2023-09-21 01:23:43 +0330 +0330

اصل داستان این بود تو کونی بودی ایلیا و محمد کردنت

2 ❤️

948574
2023-09-21 02:33:58 +0330 +0330

میگم ما چقد گاگول بودیم که دوران مدرسه نمی‌دونستیم تو جنده خونه ایم🤷🤷

1 ❤️

948612
2023-09-21 08:31:03 +0330 +0330

فقط پاراگراف اولو خوندم
اینجور که تو ۵سال کیرت ۴ سانت بزرگتر شده الان ماها باید ۴۰ سانت کیر داشته باشیم

1 ❤️

948794
2023-09-22 08:51:19 +0330 +0330

خاطرات مدرسه، معمولا پیش بینی نشده و درهمه. همینطوری که تو تعریف کردی و به همین خاطرم طبیعی بود و به دل می نشست

0 ❤️

948890
2023-09-22 20:26:23 +0330 +0330

چه با حال
منم تجربه داشتم اما دونفری بعد سه سال همکلاسی هام ولم نمیکنن کون میخوان😂😂

0 ❤️