وقتی خودش بخاره (۱)

1401/02/01

توی این داستان سعی میکنم از اسامی استفاده نکنم و قطعا اگر اسمی هم به کار بره جعلیه ، چون اتفاقی افتاده و نمیخوام بعدا همین داستان به احتمال حتی هزارم درصد هم برام شر درست کنه.

من و همسرم هر دو شاغلیم. همسرم شغلش آرایشگریه و من هم بماند. از اولی که ما با هم ازدواج کردیم یه دختر خاله داشت خیلی دور و ور ما میپلکید. هی میچسبید به ما منم اصلا آدمی نیستم که به این موضوعات اهمیت بدم. سرم تو لاک خودمه و معمولا اینطور اتفاقات رو تفاوت فرهنگی میدونم. میگم هر کی هر طور دوست داره باشه، منم هر طور دوست دارم.
کار ما طوریه که من زودتر میرسم خونه و خیلی مواقع چون علاقه به آشپزی هم دارم، شام رو هم خودم آماده میکنم. یه روز از سر کار رسیدم خونه و خیلی عادی رفتم رو مبل دراز کشیدم و کتابی که تازه گرفته بودم شروع کردم به خوندن خیلی هم چرت بود فکر میکردم از این کتابای بدرد بخوره و مناسب ساختن شخصیت و این چیزا ست اما وقتی شروع کردم به خوندن دیدم رمانه. منم اصلا علاقه ای به رمان ندارم چون وقت تلف کردنه و چیزی یاد آدم نمیده.
دیدم زنگ در خورد.نگاه کردم دیدم ملینا ست ، همون دختر خاله همسرم.گفتم بله؟ گفت سلام ستاره هست؟ گفتم نه گفت کی میاد گفتم معمولا ساعت 8 میاد حالا یه نیم ساعت دیرتر یا زود تر. کارش داری زنگ بزن بهش . گفت زنگ زدم گفته بود زودتر میاد برا همین اومدم. گفتم بفرما بالا ( خدا شاهده تعارف شابدلعظیمی بود) گفت مرسی باز میکنی. من یه کم جا خوردم اما باز کردم و سریع رفتم یه تیشرت پوشیدم، چون با رکابی بودم . خوب یادمه یه تی شرت سفید بود خیلی دوستش داشتم. صدای در آسانسور اومد ( ما طبقه 5 هستیم) در که زده شد با یه چند ثانیه تاخیر درب رو باز کردم و گفتم:
-سلام
-سلام مهدی
-چیزی شده؟
-فردا شب عروسی دعوتیم ، با ستاره صحبت کرده بودم که یکی از لباساشو امانت بگیرم. الان بهش زنگ زدم دم در میگه 2 ساعت دیگه میاد
-همین؟
-آره
-الان میخوای منتظر بشی تا بیاد؟ خب بیا برو خودت بردار،
-عه! عیب نداره؟
-نه چه عیبی؟ بیا برو بردار دیگه حالا بمونی تا ستاره بیاد اون بهت بده؟ چه فرقی داره ؟ مگه هماهنگ نکردی؟
-چرا هماهنگ کردم فقط ناراحت نشه؟
-از چی
-از اینکه نبوده من اومدم تو
-اگر فکر میکنی ناراحت میشه من بهش میگم خودم لباس و رفتم اوردم بهت دادم. بیا برو بردار و برو به کارات برس.
-مرسی ، با اجازه
اومد تو و رفت تو اتاق خواب سر وقت کمد لباس ها و شروع کرد به گشتن. منم خیلی عادی رفتم رو مبل دراز کشیدم و ادامه کتاب رو خوندم ، همون طور که دراز کشیده بودم و کتاب میخوندم داد زدم که چایی ، چیزی میخوری برات بیارم؟ گفت: نه مرسی میل ندارم ،عجله دارم، زود میرم. گفتم ببخشید دیگه ستاره نباشه من زیاد پذیرایی بلد نیستم. اونم خندید و گفت مرسی.
همین طوری سرم تو کتاب بود، دیدم کارش طول کشید بلند گفتم پیدا نشد؟ گفت چرا اما نمیدونم کدوم و بردارم دارم انتخاب میکنم. پرسیدم مگه از قبل هماهنگ نکرده بودی؟ گفت چرا اما ستاره لباساش زیاده، آدم هوس میکنه همه رو برداره. گفتم خب چند تا بردار ، گفت نه نیاز نیست همینجا امتحان میکنم اگر اجازه بدید.
منم گفتم عیب نداره راحت باش فقط اون درو ببند.
دیگه مشغول خوندن کتاب شدم. صدای باز شدن در اومد و من بلند شدم که خدافظی کنم دیدم یه مشکی ماکسی پوشیده دستشم گذاشته رو سینه هاش و موهاش بازه ، منم که تا اون روز اونجوری ندیده بودمش جا خوردم و سرم انداختم پایین و گفتم عه ببخشید فکر کردم داری میری.
-نه یه زحمت داشتم براتون اگر ممکنه زیپ این لباس و ببندید، زیپش پشته دستم نمیرسه.
من از خجالت سرخ شدم. گفتم نه مشکلی نیست برگردید من ببندم، سرم و همونجوری پایین نگه داشتم و رفتم سمتش که ببندم ، همینکه رسیدم بهش دیدم این اصلا به خودش زحمت نداده حداقل ده سانت از ریپ و ببنده . لامصب چاک کونش پیدا بود و چه سفید هم کرده بود. موهاشم برا اینکه به زیپ گیر نکنه ریخته بود رو شونش ، از پس گردن تا چاک کون کامل پیدا. راستش دیدم ممکنه کیرم راست کنه سریع زیپ و کشیدم بالا و اونم هی خودشو تکون تکون میداد تا تو لباس جا بشه یهو یه جیغ کوچیک زد (از این جیغای تعجب ) وووووووووووی گفتم چی شد زیپه گاز گرفت؟ زد زیر خنده که نه نه چیزی نیست شما زیپ و ببند این سینه من افتاد بیرون. دیگه داشتم شک میکردم که این چرا اینجوری میکنه من با این از این حرفا و شوخیا ندارم که. که برگشت و گفت آقا مهدی این خوبه حالا؟ ( ای کیرم تو ذاتت بشر این چه سینه های بزرگی داره!!! دختر و این همه سینه؟ خوارتو گاییدم. اصلا برگشت نمیشد به هیچ کجا بجز سینه هاش که داشت از لباس میزد بیرون نگاه کرد.) اونقدر تابلو شدم که گفت: آقا مهدی کجا رو نگاه میکنی؟
گفتم: ها ؟ ببخشید حواسم پرت شد. بله بهتون میاد. گفت چرا اینجوری صحبت میکنی؟ بهتون میاد؟
لعنتی یهو اصلا شروع کردم به عرق کردن. قشنگ جلو چشامه لحظه به لحظه ش. گفتم : مگه بده؟ گفت نه الان میگفتی چایی میخوریییییی؟ الان میگی بهتون میاد؟
منم عین منگاااااااا
-خب بهتون میاد . رفتم رو مبل و کلم و کردم تو کتاب
حالا مگه فکر ولم میکنه؟ این چرا اینجوری کرد؟ چرا اینجوری شد؟ نکنه فرستادن منو تست کنه، عجب غلطی کردم راهش دادم. یه استرسی گرفتم که نگو، همه اینا تو چند ثانیه اومد تو سرم و رفت.تا نشستم رو مبل گفت خب دانشمند من الان اینو چطور در بیارم؟
-بله؟؟؟؟؟ خب برید تو اتاق درش بیارید.
-اگه میتونستم که به تو نمیگفتم زیپ و ببندی خودم میبستم و خودم باز میکردم.
-اها شرمنده حالا برید انتخاب کنید من میام باز میکنم
-باشه ممنون
رفت تو اتاق و همینجوری فکر بود میومد تو سر من. که صدا کرد آقا مهدی میشه لطف کنید این و باز کنید؟ با اکراه و ترس بلند شدم رفتم اما لعنتی نمیشد سرم و بندازم پایین. خودش سفید لباس مشکی اوووووووووووف
خلاصه رفتم و زیپو باز کردم و هواسم نبود که این دستاش و بالا گرفته ، فقط میخواستم باز کنم و بیام بیرون تا زیپ و باز کردم لباس فرتی افتاد و این لخخخخخت جلو من … یدونه از اون جیغ ریزا زد که ای وای خاک بر سرم ، چرا نمیگی؟ من لباس و بگیرم؟؟؟ گفتم ببخشید ، من سریع سرم وانداختم پایین و لباس و کشیدم بالا و نگه داشتم تا ازم بگیر و من برم بیرون که عوض کنه
اما متوجه شدم نمیگیره.
گفتم ملینا بگیر من برم تو راحت لباستو عوض کن. گفت حالا که چی ؟ ولش کن دیگه دیدی دیگه راحت باش بنداز و برو
-زشته دختر بگیر اینو من برم
-دختر کیه؟
تا اینو گفت نگاش کردم با چشای گرددددد. ها؟ گفت:
-اون نامزدی که داشتم
-خب
-تو نامزدی با هم خوابیدیم و من دیگه دختر نیستم

من دیگه از خجالت گوشامم قرمز شده بود. گفتم عهههههه خب احمق چرا جدا شدی؟ گفت حالا دیگه. ولش کن، آدمای درستی نبودن.
من تو دلم گفتم نیست که تو درستی. دیگه روم باز شده بود اما لباس دستم بود. گفت هنوز لباس دستته که
لباس و رها کردم و این که تا الان پشتش به من بود و فقط صورتش رو برگردونده بود با من حرف میزد کلا برگشت سمت من اوووووووووووف عجب سینه هایی منم حساااااااااااااااس.
هیچی دیگه کیره راست شد تااااااابلوی تابلو
گفت اوه اوه اوه اونجا رو چی شد یهو؟
-چی چی شد؟
-کیرتو میگم چرا راست شده؟ ( تا اینو گفت منم پررو شدم)
-خب هولوی تپلی مپلی دیده
-عههههههه اینجوریه؟ ( یهو ترسیدم باز نکنه هماهنگ کرده باشن منو به گا بدن)
-گفتم نه خب هیچی ولش کن
و سریع رفتم بیرون و نشستم رو مبل اومد جلو و گفت:
-خب هولو رو ول میکنن پلاسیده بشه
-ملینا بیخیال الانه که ستاره برسه به گا بدی منو
-اون نمیاد
-چی؟
-اون نمیاد، اصلا نمیدونه من اومدم اینجا
-یعنی چی؟
-یعنی نداره ( اینو گفت و اومد رو پام نشست و من خاک بر سر هم وا دادم) دستشو گذاشت رو کیرم و مالید و لبشو اورد و یه لب گرفت تا حالا زنم ازم نگرفته بود. ای کیرم تو این شااااااااااانس. من باید از اول اینو میکردم چرا هواسم نبود؟ خلاصه دستم و بردم پشت گردنشو و شروع شدددددددد.
اروم چرخوندمش رو دستم و بغل کردم و در حین لب گرفتن سینه هاشو مالیدم وای وای وای سینه نبود که ایربگ بود لعنتی. یه کم که باز کردم افتادم به خوردن سینه ها و دستم و بردم رو کصش و حالا نمال کی بمال.
مالیدم مالیدم و سینه رو هم از خجالتشون در اومدم.آروم گذاشتمش رو مبل و خودم بلند شدم لباسامو در اوردم (اصلا حالیم نبود دیگه) خلاصه اون داشت خودشو میمالید و تا در اوردم لباسامو اومدم شروع کرد به ساک زدم من از بالا دارم نگاه میکنم و این داره انگار موز میخوره چه حرفه ای بود کصکش. من سرم و بردم بالا و داشتم واسه خودم حال میکردم که کیرم و از دهنش در اورد و یه تف زد کف دستش و مالید به کسش و گفت بکن. من باز شک داشتم گفتم دختر نیستی واقعا؟ گفت نه به جون مادرم.
منم رفتم روش و پاها رو باز کردم و کیرو گذاشتم در کصش و آروم آروم کردم تو ( اینجا هم لازمه فحش بدم به زن خودم که تازه اینجا بود فهمیدم کص داغ کص داغ که میگن اینه، چون زن من مزاجش سرده) آخ آخ آخ کوره بود حرومزاده، گفتم ملینا این چرا اینقدر داغه؟ با خنده و شوخی گفت میخواد دیگه. گفتم اینجوری که زود آبم میاد گفت اسپری نداری؟ گفتم کاندوم هست گفت برو بیار
در اوردم و رفتم یه کاندوم کشیدم سرش و آشغالاشم گذاشتم تو جیب کتم که یه وقت یادم نره بمونه رو زمین کار دستم بده. خلاصه اومدم و تا کیر کاندوم کشیده رو گذاشتم در کصش انگار جاذبه داشت ، کشید تو. حالا نکن کی بکن تپ تپ تپ تپ
اومد صداش در بیاد گفتم ببین این آپارتمان دیواراش نازکه صدات دربیاد به گا رفتم. گفت باشه. ریز ریز واسه خودش آخ و اوخ میکرد . اما چشاش رفته بود بالا و انگار سفید شده بود. چه حالی میکرد از منم بیشتر حال میکرد.
هیچی دیدم اینجوری نمیشه گفتم بیا بالا
خودم خوابیدم و اون پرسید چطوری بشینم؟ گفتم هر جور راحتی اما من دوست دارم کونت طرف من باشه منظره ش قشنگ تره. اونطرفی شد و نشست و حالا نده کی بده. اصلا کیرم تو کصش استواااااااااااااار دیده میشد بالا پایین یه جوری حلقه شده بود دور کیر من که نگو. تو حین دادن گفتم عوضی چند دفعه دادی؟ گفت به اون نامزدم که ده دوازده باری بهش دادم از جلو اما بعد اون یه دوست پسر بیشتر نداشتم که یه بار بیشتر بهش ندادم. گفتم خوبه زود جدا شدید اگر نه الان غار شده بودی و هر دو خندیدم و گفت کصافت پررو نشو.
یکم که بالا پایین کرد گفت خسته شدم تو بکن
گفتم زانو بزن و تو حالت داگی استایل شروع کردم به کردن که
گفت آهااااان حالا شد بکن بکن جررر بده
من حالا نکن کی بکن کص نبود که یه کوره آتیش بود خیس عرق بودم هی تپ و تپ ، شپ و شپ کردم و کردم که تو این حالت یهو چشمم به کونش افتاد گفتم از کونم دادی؟ گفت قبل نامزدی آره اما بعدش نه گفتم چرا گفت درد داره گفتم بلد نبوده اون دوست پسر خرت به من بدی درد نداره. گفت نه نمیدم
گفتم هر طور راحتی اما خیالت راحت درد اگر داشت نده
گفت چطوری؟ گفتم بذار فعلا این دفعه بگذره سری بعد از کون جرت میدم. گفت یعنی بازم میکنی؟ من گفتم یعنی دیگه نمیدی؟ گفت چرا ندم میدم تو احمقی از اول ازدواجتون هی نخ دادم تو نگرفتی
تاااااااااااازه فهمیدم این از اولش میخاریده من گاگول روشن فکر بازی در میووردم. خلاصه گفتم حالا گذشته ها گذشته تو بده من میکنم.
گفتم تو ابت نیومد گفت مال من نمیاد گفتم ای خاک تو سرت کلا این دو نفری که کردنت بکن نبودن از اول میومدی سراغ خودم بهت میفهموندم.
تو همین هین گفتم مال من داره میاد گفت باشه آبم اومد و تو کاندوم ریخت و کشیدم بیرون و خوابیدم زمین و اومد یه کم لب بازی کرد و سریع رفت لباس پوشید گفتم چیه ؟چی شد گفت ساعت داره 7 میشه
منم یهو از جام پا شدم رفتم خودمو شستم و کاندومو تو پلاستیک گذاشتم و کردم تو جیب کیف اداره تا فردا با پوستش بندازم دور. لباساشو تا من از دستشویی بیام بیرون پوشیده بود و یه لب ازم گفت اصلا به ستاره نگفته بودم میام لباس بگیرم و در جریان نیست سوتی ندی به گا بدی جفتمونو. گفتم خیلی خر از اول بیا بگو من و بکن ، این همه داستان هم نداشت.خندید و رفت .
و این تازه آغاز ماجراهای من بود و ملینا و …

آقایون و خانوما اگر داستان رو باور ندارید هیچ مشکلی نیست، باور کردن یا نکردن این داستان اجباری نیست اما فحش دادنتون کار درستی نخواهد بود من زیر همه داستانا دیدم ملت میان فحش میدن.

ادامه...

نوشته: دکتر مهدی


👍 88
👎 7
139301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

869894
2022-04-21 00:41:58 +0430 +0430

کیرم تو خودت و داستانت

0 ❤️

869913
2022-04-21 01:18:30 +0430 +0430

دختر و این همه سینه؟ خوارتو گاییدم

  • دهنت سرویس. چقدر با این جمله خندیدم. خیلی بامزه تعریف میکردی و اروتیکش هم خوب بود. در کل جالب بود و خوشم اومد👌

869916
2022-04-21 01:27:48 +0430 +0430

لایک. تخیلی بود. ولی باحال بود و کمی متفاوت و دور از کلیشه‌های کستان نویس‌ها

8 ❤️

869992
2022-04-21 09:25:59 +0430 +0430

نه خوب بود 🤌

2 ❤️

869995
2022-04-21 10:02:37 +0430 +0430

تو گوه خوردی کسکش کدوم بی ناموسی گفته ماها فحش میدیم زنتو گاییدم دروغ نگو کستانم ننویس ملجوق

4 ❤️

870021
2022-04-21 16:25:34 +0430 +0430

دوستانی ک تو سایت شهوانین اکثرا عقده‌ای تشریف دارن…
ببین بعضی داستانا واقعا توهین ب شعور خوانندس هااا اونا فرق داره ولی داستانی مثل داستان شما خوب بود واقعا هم نگارشش هم قسمت رمانس داستان و فضاسازی…
از دوستان گله ب دل نگیر زورشون میاد کسی کص میکنه!


870034
2022-04-21 20:57:53 +0430 +0430

حالا کص ننت پس کی کص ننت😂😂

2 ❤️

870130
2022-04-22 04:23:45 +0430 +0430

به نظرم واقعی بود
خوب نوشتی

2 ❤️

870178
2022-04-22 12:34:56 +0430 +0430

حال کردم با داستانت باحال بود😂

2 ❤️

870211
2022-04-22 19:26:54 +0430 +0430

اونی که فحش میده کلا داستان رو نخونده

2 ❤️

870222
2022-04-23 00:13:42 +0430 +0430

اصن عالی ادامشم بنویس

1 ❤️

870293
2022-04-23 09:16:18 +0430 +0430

داستانت قشنگ بود عزیز یکم قواعد نوشتاری رو بیشتر رعایت کن از ویرگول و اینا استفاده کن.
لفظ حالا نکن کی بکن 3 الی 4 بار تکرار شد توی داستان.
در کل خوب بود غلط املایی نداشتی به امید داستانای بهتر ازت 🌹 👌

3 ❤️

870533
2022-04-24 20:28:51 +0430 +0430

خوب بود ادامه بده

1 ❤️

871204
2022-04-29 03:32:01 +0430 +0430

نوش جونت منم دختر خاله هامو کردم

1 ❤️

871430
2022-04-30 09:57:42 +0430 +0430

با نمک بود ، ادامه بده

1 ❤️

871497
2022-05-01 01:06:23 +0430 +0430

به نظر واقعی میومد فضاسازی و صحنه سازی ها واقعی بود زاییده تخیلات بچه کونی ها نبود

1 ❤️

871523
2022-05-01 02:33:15 +0430 +0430

داستانه خوبی بود بنظر خودم هرچی اون بخش داستانیش باحال تر باشه بیشتر تحریک کنندس

1 ❤️

871558
2022-05-01 10:13:58 +0430 +0430

عه چه باحاااااااااااااااااااااااااااال داستان من شد جزو داستان های پر بازدید.

0 ❤️

871819
2022-05-03 01:11:06 +0430 +0430

عجب

1 ❤️

871974
2022-05-03 14:58:26 +0430 +0430

عالی بود فقط کیس مد نظر نداری معرفی کنی ؟

1 ❤️

872715
2022-05-07 11:06:18 +0430 +0430

پاسخ به Ebram_1_1
حالا آخرین داستان رو بخون که شرح اولین رابطه خارج از زندگی منه. اون زنه از دختر کرد هم تنگتر بود البته چون عمل کرده بود و دکتره تنگ دوخته بود 😂 😂 😂

در مورد خودم هم نمیگم چون تعریف از خود کار بیخودیه. هر چی که باشی هر قیافه ای که داشته باشی مهم اینه تو چیزی که میخوای چقدر موفق شدی. حالا چه سکس باشه چه موفقیت اجتماعی
مرسی از نظر مثبتت

0 ❤️

872728
2022-05-07 14:20:06 +0430 +0430

در پاسخ به Mhmt: رفیق اشتباه گرفتیا
من از این کارا نمیکنم.

0 ❤️

874006
2022-05-14 12:08:54 +0430 +0430

دکتر مهدی !!!
پروفسور بشی انشاالله

1 ❤️

874016
2022-05-14 14:15:07 +0430 +0430

در پاسخ به Washkin: شدم
برو قسمت دوم رو بخون
آموزش هم دادم

0 ❤️

874370
2022-05-16 16:21:15 +0430 +0430

به لطف پشت گوش اندازی ادمین قسمت دوم این داستان خوب دیده نشد
زمانی که باید منتشر میشد و تنور داغ بود تعلل شد

0 ❤️

902683
2022-11-13 13:08:09 +0330 +0330

👍

0 ❤️