پام رو از گلیمم دراز تر کردم

1398/02/11

از وقتی تو قالیشویی. کار میکردم
غیر از دهن سرویس شدن هیچی عایدم نشده بود … دم عید بود که ارباب اومد سوییچ نیسان را داد دستم گفت اولین مسئولیتت. نگهداری از ماشین هست …آب روغن و جریمه و…بعد جمع آوری قالی ها. خلاصه با صفدر و طالب می رفتیم به آدرسهایی که صبح به صبح بهمون میدادن … یه روز ساعت تقریبآ یازده یا دوازده بود رفتیم نیاوران . نسیم شرقی . ساختموناشون با آدم حرف میزد . آیفون را زدم . رفتیم تو راهرویی که کف ش از زیبایی برق میزد . رفتم طرف آسانسور که یه دفعه یه نگهبان ریقو بدو اومد تو اتاقک … گفت میرید واحد خانوم مهندس . گفتم آره . گفت تو نیاید صبر کنید . تعجب کردم رفتارش طوری بود مثل اینکه اهل همین خونه باشه . صدایی اومد که شهوت از عمقش میجوشید … وای خدا چی میدیدم . وقتی میگن خدا بر خودش افتخار کرد از خلقت انسان . این را میگفتند … سینه هاش قشنگ هفتاد و پنج … قد رشید … لاغری اش اندازه …تاپ چسبون . جنس تاپش برق برقی لیز . که نوک ممه هاش با آدم حرف میزد …اینقدر کلاس بالا بود . که جرأت سیخ کردن نداشتم . نگهبان بحالتی ارباب گونه دستور میداد دو تا کارگرا شروع کردن به جمع کردن … منم وظیفه ام. نظارت بر عدم خرابی قالی و برداشتن اجسام از روی اونا بود … خانوم با طمأنینه خاصی نشست روی صندلی سلطنتی پاش روی اون پاش فقط نگاه میکرد . یه میز بود که دو تا کارگر نتونستن تکونش بدهند. من جلو رفتم کاپشنم را در آوردم و بلوز چسبونم تمام بدنم را به رخ کشید … داستان از اینجا شروع شد … نخوام از خودم گوز گوز کنم . ولی بگم قدم بلند . هیکلم هفتی . سیکس پکام فعلآ چارپکن . میز را بغل کردم با بدبختی گذاشتم کنار… بوی عطرش از پشت سرم بهم گفت نزدیکم شده… برگشتم دیدم با کفش پاشنه دارش هنوز پنج سانت ازم کوتاه تره … گفت ماشالله داری … حیف این هیکل نیست داری قالی میشوری … گفتم ممنون خوب چکار کنم … گفت بیا بشین بهت بگم جوری دستم را گرفت برد پشت میز جزیره آشپزخونه نشوند که داغی انگشتامون قشنگ رد و بدل شد . دیگه از یاد کارگرا. رفتم . میوه کشید جلوم . یه قهوه ریخت داد بهم . گفت نمیگم بادیگارد باشی . چون وظایفت فرا تر از اینهاست. میخوام دست راستم باشی . و تمام نیازام را برطرف کنی . گفتم یعنی چی . گفت اولین نمره منفی … یعنی چی …مال آدمای ناقص هست باید من میگم ف تو بری تا فرحزاد …
تو حال خودم بودم که کارگرا. داد زدن. بیا بریم … بلند شدم. گفت نمیخواد بری . به نگهبان فقط سری. تکون داد. مثل قرقی. رفت کارگرا راهم برد …که من آخرشم نفهمیدم …اونا. چکار کردن.
گفت بلوزت را در بیار ببینم بدنت چه جوریه … در حال در آوردن بودم که دستش را روی شکمم. احساس کردم … گفت .چه سفته. لامصب … تا. بوی. عرقم. بهش خورد. و چشمش به. پشمهای. زیر بغلم. افتاد . گفت بپر تو حمام اونطرفی .صاف و سوف کن

پشمام را زدم. رفتم توی. وان که. دیدم. بالا سرم. داره. نگاه میکنه . یه شامپو. آورد گفت باید از این بریزی. تا. قشنگ کف کنه . . تو. کف ها. شورتم را درآوردم. . وای وای. چقدر. لخت این دختر. جذاب تر بود … دستشا برد تو کفها. جوری. کیرم را گرفت انگار میدیدش . بخدا. جرأت دست زدن بهش را نداشتم . خلاف جهت من اومد تو وان … جوری با کف پاهاش کیرم را می مالوند که شق شدنش شد عذاب … بهم گفت ظاهرآ. هیچی بلد نیستی . ولی این جزعی از کارت است اگه کم کاری کنی . حقوقت کم میشه . خم شدم شروع کردم چوچولش را ناز کردن . هنوز هیچی نشده رفت بالا تنظیمش کرد گذاشتش تو کوسش چهار بار بالا پایین شد … دیدم شروع کرد گریه کردن .میگفت کف ها رفته داخل داره میسوزونه … ولی دلم نمیخواد بیام پایین … دستم را انداختم زیر باسنش با زور دوتایمون را بلند کردم . دستاش دور گردنم . کیرم تو کوسش .که شیر دوش را باز کردم دوتای زیر دوش تلمبه میزدم … شیر ششلتگی را باز کردم از پشتش جوری تنظیم کردم که تمام شامپوها. شسته شد … همین جوری بردمش تا روی تخت . تازه داشت مزه میداد . جیغ میزد با تمام وجود . که آبم اومد کشیدم بیرون ریخت رو تخت … دیدم. نه بابا. ول کن نیست افتاده رو تخت . کوسش را داده بالا. داره میماله . مجبور شدم شروع کردم. لیس زدنش … با لیس. چندم. جیقش. رفت هوا… نمیدونم چیشد کوس خل شدم شروع کردم از کون. کرم ریختن تا بکنم توش . یه کم که با سوراخش ور. رفتم . شهوت امونم نداد . کردم تو کونش. یه. تکون خورد و یه نکاهی بهم کرد … با اون دستم. چوچولش را بازی دادم … دوباره. شهوتی شد. وای خدا از کون میکردم . کوسش را ناز میکردم… آبم اومد. بدون اینکه بپرسم. پاشوندم. تو کونش . بوسش کردم. ولی بلند شد دویست تومن داد بدون حرفی بیرونم کرد .چرا چرا احمق کوسش از کونش تنگ تر بود .چرا خریت کردم

نوشته: ووولک


👍 3
👎 30
53477 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

764966
2019-05-01 20:27:21 +0430 +0430

كس خل دهاتي

0 ❤️

764967
2019-05-01 20:30:20 +0430 +0430
NA

کارگر قالی شویی جقی

0 ❤️

764988
2019-05-01 21:31:41 +0430 +0430

همونجوری خیس بلندش کردی بردی رو تخت

0 ❤️

765003
2019-05-01 22:21:00 +0430 +0430
NA

واقعا بعضی وقتا ادم کم میاره یعنی در این حد کصتان و شعر های راه کص بلاغ تپه رو تعریف میکنید

0 ❤️

765006
2019-05-01 22:26:32 +0430 +0430

فانتزیاتونو نریزین تو داستانا .:(

1 ❤️

765007
2019-05-01 22:26:46 +0430 +0430

ساقیتو عوض کن

0 ❤️

765032
2019-05-02 03:55:24 +0430 +0430

ظاهرأ صف پمپ بنزینی که دیشب رفتی ایستادی , خیلی طولانی بود که مغزت گوزید !!!
ناموسأ چی میزنین شماها که اینطوری به فضا پرتاپ میشین
ساقی تون کیه !!! جنس چی استفاده می کنی !!؟؟؟؟

0 ❤️

765035
2019-05-02 04:11:31 +0430 +0430

تمام قالی های لوله شده ی قالی شوییتون تو کونت بره با این کصشر پراکنی کردنت
ولی مثبت دادم بخاطر لحن طنز خوبت ?

0 ❤️

765055
2019-05-02 06:42:28 +0430 +0430

نرخ جنده های مذکر رو هم به لطف شما فهمیدیم.

1 ❤️

765060
2019-05-02 06:57:00 +0430 +0430

همه دهاتیا که میان تهران کار رویاشون اینه کسخلای جقی

1 ❤️

765063
2019-05-02 07:03:43 +0430 +0430

مغزتو گاییدم ووولک انقد کص گفتی سرور شهوانی الان میپوکه

1 ❤️

765064
2019-05-02 07:08:18 +0430 +0430

باس اسم داستانتو میزاشتی!
کارگرهای شهرستانی در کف زنان و دختران متمول(لاکچری و باکلاس) تهرانی…
من خودم با اون دسته از طبقه و زنای مورد نظرتو زیاد رابطه داشتم،ولی به خود خدا قسم لذت بوس یه دختر ساده دهاتی رو نداره.
زرق و برق و رنگ و لعاب هیچی نیست اصل اون ته مایه ی درون زن و دختره.

2 ❤️

765079
2019-05-02 08:10:43 +0430 +0430

ووولک…انتظار داری باور کنیم این کسشعرا رو؟؟؟به نظرم خواستی داستان بنویسی ی دور از روی داستانت بخون ببین می تونی باهاش جق بزنی یا انقدر تخیلیه که کیر خودتم راست نمیشه بعدا داستان بنویس…دیسلایک خوردی گلم…

0 ❤️

765082
2019-05-02 08:50:37 +0430 +0430

اصلا ارزش نظر دادن نداره
ارزش فحش دادن هم نداره
یه پارادوکس پر از کیر تو کونت

1 ❤️

765102
2019-05-02 10:36:20 +0430 +0430

خوب چی بهت بگم؟؟!همون چند خط اولش معلوم بود ی دست جقی میزدی ی دست هم تایپ میکردی جقی ،تا تهش نخوندم فهمیدم کسشره،اوسکول جق میزنی مواظب باش

0 ❤️

765126
2019-05-02 13:00:11 +0430 +0430

پلشت بادیگارد و این کسشرا چیه؟ فقط میخواسته سر صحبتو باهات بازکنه بیخود افسوس نخور

0 ❤️

765132
2019-05-02 13:14:19 +0430 +0430

برگرفته از ژانر ارباب برده انال سکس پولی

0 ❤️

765143
2019-05-02 14:34:11 +0430 +0430

اخه کسکش تو خودت باشی همچین کسوشری رو قبول میکنی…ای کاش اون شب بابات خواب مونده بود توی کونی رو پس مینداخت

0 ❤️

765151
2019-05-02 17:07:39 +0430 +0430

تو ی جقیه بالفطره ای تمامه کفای اون حموم بره تو چشات نکبت

0 ❤️

765156
2019-05-02 18:38:06 +0430 +0430

اسم داستانتو باس میذاشتی پامو از فرشم دراز تر کردم

0 ❤️

765157
2019-05-02 18:41:27 +0430 +0430

برو كيرم تو دهن جقيت

0 ❤️

765158
2019-05-02 18:53:01 +0430 +0430

خارکوصه مرزهای کص گویی رو شکافتی مغز ماها تحمل ترتیل تلاوت کوص ب این بزرگی رو نداشت

0 ❤️

765216
2019-05-02 23:02:49 +0430 +0430

اين يه كپي از اثار برازر بود كصكش

0 ❤️

765447
2019-05-04 10:25:42 +0430 +0430
NA

چون کسخلی.تو انقد کسخلی ک فک کردی ما اینو باور میکنم.بعد میگی چراااااا؟

0 ❤️