سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه اومدم داستان خودم و دوست دخترم رو براتون تعریف کنم اگه غلط املایی یا نوشتاری داشتم ببخشید.
بزارید اول از آشناییمون براتون بگم الان تقریبا بیشتر از 90 درصد دوست شدنا از طریق اینستاگرامه ولی خب این اتفاق قبلا چند سال پیش راحت تر بود تا الان که هرکیو میبینی با یکی هست و دارن لاو میترکونن،خلاصه اینکه یه روز همینجور مشغول اینستا بودم و فضولیم گل کرده بود دیدم یکی از فالوورام استوری گذاشته و عکس دوتایی بود (دوتا دختر) تگش کرده بود ماهم رفتیم پی فضولی دیدم طرف فالوور مشترک زیاد داریم از قضا دیدم خواهرمم جز فالووراشه رفتم آمارشو از خواهرم گرفتم فهمیدم ی رفاقت دوری باهم دارن خلاصه منم فالو کردم و اونم رو حساب اینکه دیده بود من داداش فلانیم فالوبک داد خلاصه یه چند روزی گذشت تا اینکه من یه استوری خنده دار گذاشته بودم دیدم اینم ریپلای کرد با شکلک خنده منم فرصت رو غنیمت شمردم و نمک ریختم دیدم اونم ادامه داد حالا من میدونستم کیه ولی الکی کرم ریزی کردم و گفتم احساس میکنم آشنایی اونم سریع گفت اره ی جورایی من رفیق خواهرتم و هم کلاس بودیمو از این داستانا خلاصه حرف زدنامون هی بیشتر و بیشتر میشد تا اینکه بهش پیشنهاد دادم یه روز بریم بیرون اونم قبول کرد،برای شام رفتیم بیرون وقتی از نزدیک دیدمش با عکسای اینستا یکم فرق میکرد ولی خب قیافه خوبی داشت ولی قدش کوتاه بود و به خاطر همین سینه و باسنش برجسته تر دیده میشد آدم فان و باحالی بود ولی خب مثل همه پسرا تو این دوره (تو نه همتون) تو ذهنم داشتم نقشه سکس باهاش رو میکشیدم،ولی اون فاز رل و دوست داشتن برداشته بود و حس میکرد قرار یه رابطه طولانی رو شروع کنیم خلاصه یکی دوبار دیگه رفتیم باهم بیرون کم کم شوخی های سکسی و حرفای سکسیمون بیشتر و بیشتر میشد تا اینکه دیدم بابا خودشم یکم میخاره منم پروتر میشدم و تیکه های سکسیم بیشتر میشد،تا اینکه استیکرای سکسی میفرستادم و اونم ناز و عشوه میکرد مثلا یه بار گفت جوووون منم تو جواب گفتم لب میدی یا کووون اولش خندید بعدش دیدم گفت:عمرااااا خیلی درد داره گفتم مگه تجربه کردی گفت میگن درد داره (این حرف 90 درصد دختراست) بابا ی چیز جدید بگین خب😂 خلاصه کم کم رو همین داستانا مانور دادم که اره بیا امتحان کنیم و اگه درد داشتی کاری انجام نمیدم و نمیزارم درد بکشی از همین مخ زنی های تکراری همه ولی مشخص بود اون خودشم خیلی دلش میخواد خلاصه سرتونو به درد نیارم بعد یکی دوروز بلاخره راضی شد و ما خونه رو اوکی کردیم و روز موعود فرا رسید باهم رفتیم تو اون خونه ای که رفیقم اوکی کرده بود ( همیشه بهم میگه خیلی مدیونی😂) نشسته بودیم رو مبل بعد پرو پرو بلند شد فضولی کردن تو خونه و اینجا خونه کیه گفتم تو چیکار به این کارا داری رفتیم تو اتاق خواب نشستیم رو تخت بدون اینکه حرف بزنیم لبامون به هم گره خورد همون لحظه لب گرفتن فهمیدم بابا این خیلی بلده همینجور کم کم لخت شدیم دیدم انصافا سینه هایی خوبی هم داره سوتینتشو باز کردم افتادم به جون سینه هاش ،حشر به مغزش زده بود داشت دیوونه میشد انگار نقطه حساس بدنش سینه هاش بود نوک سینه هاش سفت شده بود با زبونم با نوکش بازی میکردم شرتمو بیرون آوردم با دستش کیرمو گرفت و گفت حسابی دااااغه گفتم من همیشه داغم😂 شرتشو کشیدم پایین دیدم این ویلویلکای کسش زده بیرون ولی خب خیلی تر و تمیز بود بهم گفت برام میخوری منم حقیقتا از این حرکت حال نمیکنم ولی دیدم الان اینجای کار اینکارو نکنم میخوره تو ذوقش و ممکنه گند بزنه به همه چی گفتم باشه زبونمو کشیدم رو کسش دیدم بابا این از منم بیشتر حشری سرمو فشار داد به کسش منم زبونمو میکشیدم رو کسش با دستم بازی میکردم باهاش حسابی خیس شده بود نفسش بند اومده بود انگار این کارو خیلی دوست داشت تو همین حین یهو گفت بسه دیگه بیا بکن من خودمو آماده کرده بودم که از کون بکنمش دیدمش داره اشاره میکنه از جلو بکنم من هنگ کردم همینجوری داشتم نگاش میکردم فهمید تو حالت تعجبم بهم گفت پردم حلقوی( تو دلم با خودم گفتم جنده خانوم کسخل فرض کردی منو) یعنی مد شده هرکی پرده نداره میگه حلقوی
معلوم نی چند بار داده بود تازه فهمیدم بابا خانوم بارها داده و تا الان جلو ما ادای تنگا رو در میاورد ولی با اینهمه من اول کیرمو گذاشتم دم کسش گفتم نکنه بخواد من کاری کنم و بندازه گردن من😂 ولی خب اون لحظه مغز آدم جواب نمیده ،یکم یکم کیرمو کردم تو کسش تا اینکه تا ته رفت یه آهی کشید و انگار از اون لحظه شد خود واقعیش خیلی از من حشری تر بود میگفت همینجور بکن کیرتو بکن توش تو کیر کلفت خودمی بکن این کیر فقط مال منه منم دیدم حال میکنه حرف بزنه منم تاایید میکردم اره این کیر فقط مال تو😅 هرچی بیشتر تلنبه میزدم بییشتر به این قضیه پی میبردم که این کس خیلی گاییده شده تا رسیده به من ولی چیزی نمیگفتم و به روش نمیاوردم گفتم برگرد میخوام داگی بکنمت جوری حالت داگی گرفت انگار تو کل زندگیش تو این حالت بوده سرشو کامل داد پایین کونو داد بالا منم کردم توش یه چندتایی تلنبه زدم حس کردم داره آبم میاد و نمیخواستم زود تموم بشه کشیدم بیرون شروع کردم به مالیدن کسش و چرخوندمش دوباره سینه هاشو خوردم اونم هی میگفت بکن منو گفت تو بیا بشین روش اومد خودش کیرمو گرفت گذاشت تو کسش همینجور بالا پایین میشد و من لذت میبردم سینه هاشم بالا پایین میشد با دستام گرفتم فشار میدادم آخ و اوخ کردناش کل اتاقو گرفته بود گفتم آبم اومد کجا بریزم گفت بریز رو شکمم گفتم باشه پس بلند شو خوابوندمش یه پاشو چرخوندم به سمت چپ کردم تو کسش میگفت خیلی بلدیا منم گفتم نه که تو بلد نیستی دیگه داشت مغزم میترکید و بیشتر از این نمیتونستم جلوی آبمو بگیرم کشیدم بیرون و ریختم روی شکمش اونم همینجور نفس نفس میزد دستمال آوردم آبمو پاک کردم گفت باید برم تو حموم آب بزنم گفتم برو منم لباسامو پوشیدم وقتی اومد لباساشو بپوشه یه جمله تاریخی گفت 😂
مثلا میخواست بگه که خیلی حال کرده با کیرم و سکسمون گفت : از الان هرکی بهم بگه گشاد دیگه زورم نمیاد چون واقعا گشادم کردی منم خندیدم 😂 فهمیدم که بابا این خوراکش سکس یه چند وقتی همینجور باهم بودیم و این منو اسکل فرض کرده بود و فکر میکرد قضیه پرده رو باور کردم داشت زورشو میزد که من حتی بیام بگیرمش با خودم گفتم کسخلم مگه تورو بگیرم و وقتی نیستم یه شهری بیان بکننت،خلاصه تا یه چند وقتی تامین بودم از سکس تا اینکه خودشم فهمید از من چیزی در نمیاد و رفت پی زندگیش الانم هوس کردم بازم بکنمش ولی خب بهتره ک دیگه سمتش نرم،
ببخشید دیگه اگه نحوه تعریف کردم و بیانم بد بود.

نوشته: آشنا