پسر خجالتی و خاله

1401/08/24

توی حموم یه حس خیلی عجیبی داشتم انگار داشتم تو رویا هام زندگی میکردم خاله ای که نزدیک ترین شخص و مهترین ادم زندگیم بود با دستاش ابمو اورده؛ انقدر شوک بودم که تا اخر شب گیج منگ بودم شب موقع خواب
اتفاقای روز باعث شده بود سیخ بکنم حسابی

دوروز گذشته بود شوهر خالم شیفت بود خاله زهرام زنگم زد گفت عصری باهم بریم تعمیر کار پیدا کنیم انگار گاز یخچالش تموم شده بود با بچش بودیم اون عقب بود من که کنارش نشسته بودم نا خوداگاه سیخ کرده بودم وقتی بوی عطر لباسش به مشامم رسید

بعد چند دیقه تو مسیر خالم دستشو گذاشت روی پاهام زیر چشمی به کیرم اشاره کردو لبخند زد منم خودمو جمع کردم گفتم ببخشید بعد از پیدا کردن یه تعمیر کار خوب به صرفه رفتیم با تعمیر کارهماهنگ کردیم که بیاد اول یخچالو چک کنه تو مسیر برگشت بودیم تعمیر کار پشت سرمون بود رفتیم توی خونه تعمیر کار داشت چکش میکرد منو خاله وایساده بودیم کنار هم خاله دستمو گرفت باعث شد من باز بلند کنم دست خودمم نبود اونم هی ریز ریز میخندید من از جمع جور کردن خودم سیخ کردسرخ شده بودمم

کارش تموم شد نزدیک هشت بود خالم مانتوشو در اورد گفت اخیش بریم شام بخوریم رفت توی اتاق دامنی پوشید تا زانو پاهای خوشگل سفید بلوریش که به تازگی انگار شیو کرده بود پیدا بود
دور میز جمع شدیم غذا خوردیم و بعد جمع کردیم منم حشریت زیادی داشتم هنگام خوردن غذا خلاصه
بچش رفت بازی بکنه؛ خالمم که داشتم تو اشپزخونه کمکش میکردم دم گوشم گفت خیلی وقت بود یه مرد انقدر منو دوست نداشته بوده. دم گوشم گفت نفس باعث حشریتم میشد. لبخند شیطنت امیزی کردو ادامه داد به کاراش

اخرش گفت بهم خاله جان امشب کسی نیست دوست داری میتونی بمونی راحت باشیم. منم مدرسه رو به مامانم گفتمو پیچوندمو موندم پیشش منتظر بودم .
خیلی سیخ بودم ولی داشت کاراشو میکرد به بچش تو درس کمک میکرد هی نا امید تر میشدم که اصلا چیزی پیش نمیاد اخرای شب شد رفت تو اتاق پیش بچش خوابید جای منم پهن کرده بود توی پذیرایی که من واقعن ضد حالو خوردم ساعتای یک بود که خوابم رفته بود

دیدم یه صدایی اومد خالم بود گفت تو چرا انقدر زود میخوابییی بیا کارت دارم
برد منو توی اتاق منم خوش حال شدم حسابیی گفت بهم عزیزم باید مشکلتو حل کنم گفتم چه مشکلی اسپری تاخیری بهم داد گفت از این استفاده کن برای سکس با دوست دخترت اگه زود انزالی میاد سراغت گفتم مرسییی خاله
گفت بلدی استفاده کنی گفتم نه راستش .
گفت بکش پایین شلوارم کشیدم پایین اروم اروم خودش لب تخت نشست کیرمو تو دستش گرفت گفت عزیزم میزنی به رگ زیر کلاهک و سه تا اسپری میکنی و اسپری کرد برام، یکمی سرد بود ، گفت اروم اروم میمالی تا جذب شه من که روی هوا بودم داشتم حثابی با انگشتای کشیده خاله حالومیکردم گفت یک رب باید صبر کنی و بعدش شیطونی کنی

گفت میتونی بری یهو دلم خالی شد گفتم همیننن!!
گفت اره گفتم خب یعنی کار دیگه نمیکنیم خالم با تیکه گفت فکر نکنم دوست داشته باشی گفتم نه خاله چرا این فکرو میکنی گفت همش فراری هستی عزیزم گفتم خب خاله بهم یاد بده من که میدونیی بی دست پام
چندبار خواهش بوس به روی لپاشو که اخرش راضی شد
گفت خب بخواب روی تخت خوابیدمو خاله لباساشو در اورد ۰ با یک شرت سوتین مشکی که بدن سفید نازش توش بود دراز کشیدو دستشو تفی کرد دور کیرم حلقه کرد بعد شروع کرد خوردن کیرم واقعن بی حسی داشتم ارضا نمیشدم

خاله با ولع کیرمو تو دهنش مبخورد زبون میکشید دور کیرم منم از شهوت دستامو مشت کرده بودمو روی فضا بودم که پاشد کامل لخت شد کص تپلی تیره خاله شیو شده پاهاشو باز کرد اروم اروم با کصش نشست روی کیرممم

اخ بلندی گفتم اونم اه ریزی کشید که بچه بیدار نشه حس عالیی داشت تنگ حسابیی داغ کیرم توش ذوق میزد خاله اروم اروم بالا پاین میشد اهای ریزی میکیشد سینه های لختش تو دیدم بود میگفت ای عزیزم چند ساله سکس نداشتم سیته هاش حسابی تحریکم میکرد
اروم دستمو گذاشتم روش میمالیدم اونم بیشتر بالا پایین میشد ‌

یکم صبر کردو خودم شروع کردم تلمبه زدن سرعتی ؛ گرم شده بودم عرق کرده بودم از شدت شهوت خالم سرخ شده لبشو گاز میگرفت شلپ شلوپ کل اتاقو برداشته بود بعد مدتیی خسته شدم خاله پاشد و خوابوندمش لب تخت پاهاشو باز کردمو خوابیدم روش تلمبه میزدم تند تند اون میگفت یواش تر اییی این حرفاش حریص ترم میکرد تند تند تو کصش تلنبه میزدمو
تو چشم خاله زل زده بودم سینه هاشو مشت کرده بودم خاله پاهاشو دور کمرم حلقه کرده بود تا دسته تو کص داغش تلنمبه میزدمم اه ناله های خاله در اومده بود داشتم ارضا میشدم که کشیدم بیروون کل شکم خاله رو پر اب کردم انگاری جونم در اومد باهاش شل شدمو خوابیدم کنار خاله خاله بدنمو نوازش میکرد با دستمال خودشو پاک کرد لخت خوابید بغلم گفت از خاله راضی بودی

اروم برگشتنو لباشو شروع کردم خوردنن خاله هم انگار منتظر بود کم کم تند تند میخوردیم لباس همو گردنشو بوس میکردمو بوی موها و گردنش عالی بود
گردنشو شروع کرده بودن به خوردن خاله داگ استایل شد گفتم خاله میشه از پشت بکنم خاله مخالفت کرد حسابی منم خیلی ضد حال خوردم ولی با این حال اروم کیرمو گذاشتم دم سوراخش اینبار راحت کشید توی سوارخش کیرمو

خاله پاهاشو جمع کرده بودد میگفت یواشش اه ناله میکشیید تلمبه هام شدید تر شد که دیدم خاله کامل خودشو جمع کرد انگاریی کیرم خیس شده باشه ولی ادامه دادمو خودمم ارضا شدممم…

نوشته: پسر خجالتی


👍 20
👎 22
90001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

902869
2022-11-15 01:06:18 +0330 +0330

هیچ الاغی در کل تاریخ بشر کیری که بهش اسپری بی حسی زدن رو ساک نزده!! چقدر ابلهید شماها آخه…


902893
2022-11-15 04:20:23 +0330 +0330

دیوث های جقی طوری می نویسن انگار خاله بازی دوران بچگیشونه که راحت همدیگرو بغل می کردند بوسی وشاید یه انگشتی .جقی احمق کستان می نویسی طوری بنویس حدا اقل یک درصد قابل باور باشه واینقدر خواهر مادرت رو توسط دوستان نجنبون تو کونی ولگردی اونا فکر کنم صاحب داشته باشند.در ضمن پسری که خاله شو بزنه زمین حتما دوست داره مادرخواهرش زیرخواب دیگران باشه.خداییش جواب بده که راسته تا یه شب بیایم شب نشینی شب بمونیم من و مامی خاله مهمون و توابجی خاله میزبان یا ما بشیم عروس و داما د

1 ❤️

902898
2022-11-15 05:47:20 +0330 +0330

کسخل پول اینترنتو جمع کن برو کس بکن.از بس جلق زدی مخت کونی شده.

2 ❤️

902914
2022-11-15 07:44:16 +0330 +0330

خدا لعنت کنه اون مسئولین بی‌لیاقتی که تو و خاله‌ت رو از گشنگی کشته مجبور شدین لباس همدیگه رو بخورید☹
کسکش چی بافتی برا خودت؟ کیر اسب زورو تو کون خودت و کس مادرت به صورت همزمان

1 ❤️

902940
2022-11-15 13:24:19 +0330 +0330

خوبه والا مردم با عطر سیخ میکنن .برا همین تو عطر فروشیها رفتنی فقط خیمه های بر افراشته میبینی☺😅یا بی جنبه اید یا دروغ میگین

0 ❤️

902960
2022-11-15 18:05:04 +0330 +0330

کصشر های یک جقی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها