پسر عمه حشری و من با حس زنونگی

1402/07/15

سلام دوستان
میلاد هستم 22 سالمه زنونه پوش و مفعول
تو 17 سالگی برای اولین بار پلمپ کونمو پسر عمه م باز کرد که خاطرشو براتون تعریف میکنم .
من ی پسر خونگی سفید و بی مو بودم و سرم تو کار خودم بود و زیاد اهل رفیق و دوست و این چیزا نبودم .
رابطه خانوادگی خوبی با عمم اینا داشتیم به همین خاطر هفته ای دو سه بار میومدن خونمون یا ما می‌رفتیم اونجا ، من از کودکی پا و جوراب شیشه ای خانومای فامیل و مامانم واسم جذاب بود و هر وقت می‌دیدم ی حس خاصی بهم دست میداد یا به عبارتی شهوتی میشدم .
ی روز که عمم اینا اومده بودن خونمون ناهار قرار شد بعد از ناهار موقع غروب آفتاب بزرگترها برن بازارگردی و بیرون .
بچه ها هم بمونیم خونه و بازی کنیم . پسرعمم محمد یک سال ازم بزرگتر بود و از اون بچه های شر و شیطون بود و یه موبایل داشت که داخلش پر از فیلم سوپر بود .
وقتی همه رفتن بیرون ما تصمیم گرفتیم قایم موشک بازی کنیم و تا سرگرم بشیم ، یکی از بچه ها چشم گذاشت و من رفتم که قایم بشم دیدم پسرعمم هم با من داره میاد یه گوشه ای توی اتاق مامانم و بابام پیدا کردیم و قایم شدیم . در همین حین که داشتن دنبالمون می‌گشتن دیدم محمد دستشو برد جای کونم و میماله و انگشتم می‌کنه از روی شلوار زبونم بند اومده بود و نمی‌تونستم چیزی بگم واقعاااا داشتم لذذذت می‌بردم حقیقتا …
ادامه داد تا اینکه مارو پیدا کردن و خودشو جمع و جور کرد من لپام گل انداخته بود و هیچی حرف نمیزدم ی ذره هم می ترسیدم .
دو سه بار دیگه همون روز این اتفاق افتاد و آخرش کار به جایی رسید که دستشو میبره توی شلوارم و سوراخمو لمس میکرد و من فقط میگفتم نکن و بعضی وقتا هم از شدت شهوت آخ و اوخ میکردم و اونم حال میکرد .
ی روز زنگ زد بهم که آماده شو باهم بریم بیرون کافی شاپ منم قبول کردم و رفتم که آماده بشم .
خلاصه رفتیم بیرون و دیدم داره حرفهای عجیبی میزنه که صبحا بابام اینا میرن بیرون من تنهام اجازه بگیر بیا پیشم بخواب شب باهم با کامپیوتر بازی کنیم و از اینجور داستانا .
عمم جوراب شیشه ای هاش همیشه دیونه کننده بود و من عاشق بو کردنشون بودم و با خودم گفتم به همین بهانه هم که شده برم و جورابای عمه جون و کش برم و از بو و مزه عرق پاهای عمه جونم لذت ببرم .
خلاصه به هر زحمتی بود خانواده رو راضی کردم و شب رفتم خونشون و بعد از شام و بازی رختخواب انداختیم توی اتاقش که بخوابیم دیدم دوباره شروع کرد به مالوندن کونم . با خودم گفتم اگه یه زمانی ازم درخواست کرد که بهش بدم چی بگم یا اگه جوابم نه باشه قراره با چه چیزی تهدیدم کنه .
که یکدفعه دیدم سوراخم خیس و سرد شد 🤤😅
محمد کرم دست و صورت آورده بود و با کرم سوراخمو چرب کرده بود و انگشت میکرد . شهوتم چسبیده بود به سقف و به معنای واقعی قفل کرده بودم و هیچ کاری نمی‌تونستم بکنم
صورتشو چسبوند به سرم و با زبونش گوشمو میخورد . که سر و صدا شد و ما کاسه کوزمونو جمع کردیم و من با همون سوراخ چرب و شهوت خودمو زدم به بخواب که دست از سرم برداره .
دیدم با خودش زمزه می‌کنه که فردا می‌کنمت فک نکن خودتو زدی به خواب نمی‌فهمم . ولی من هیچی نگفتم و به همون حالات ادامه دادم تا فردا شد .
وقتی بیدار شدم همه رفته بودن سر کار و من و محمد تنها بودیم محمد خواب بود بلند شدم برم دستشویی به سرم زد تا محمد خوابه برم سراغ جورابای عمه و باهاشون جق بزنم و حال کنم . رفتم توی اتاق عمم و ی جفت جوراب شیشه ای کف دار نازک گلوله شده بود گوشه اتاق برداشتم و گذاشتم جلو دهن و بینیم و تا می‌تونستم نفس عمیق کشیدم وااااای چقدر خوب بود وقتی تصور میکردم پاهای عممو دارم لیس میزنم خیلی حال میداد . توی همین حال و هوا بودم ی دستم به کیرم و دست دیگم جوراب عممم که یکدفعه محمد اومد تو اتاق و من و توی اون وضعیت دید جا خورد یهو و بعد از چند ثانیه بهم گفت « کونی» اینجا چیکار می‌کنی اونا چیه دستت جوراب دوست داری و از این حرفا و گفت با همین جورابا می‌کنمت . که با این جمله آخرش واقعا احساساتی شدم و حال کردم
گفتم من بهت نمی‌دم و من اهل این کارا نیستم که دیدم حدسم درسته منو تهدید کرد که اگه بهم کون ندی به همه میگم که سوراختو انگشت کردم و تو خوشت میاد و با جورابای مامانم مچتو گرفتم که دیدم واقعا نمیتونم تصور کنم خانوادم از این جریانات چیزی بفهمن .
یکم مِن و مِن کردم و گفتم باشه ولی فقط همین یکبار .قبول کردم و رفتیم ی چیزی خوردیم و وقتی تمام شد گفت برو جوراب شیشه ای مامانم و بپوش و لخت شو تا بیام منم رفتم توی اتاق و جورابارو پام کردم و نشستم روی تخت عمم و شوهر عمم منتظر که پسرشون بیاد کون منو فتح بکنه .
دیدم حتی به خودش زحمت نداد آقا لباساشو دربیاره و اومد تو اتاق جلوم ایستاد گفت زانو بزنم جلوش که من بهم بَر خورد و یکم غر غر کردم که نمیشه و این چیزا که یکدفعه ی سیلی محکم زد توی گوشم و با صدای بلند گفت : میگم زانو بزن جلوم و شلوارمو در بیار بعدشم شروع کن به خوردن کیر بکنت
من با چشمای گریون و بغض نشستم جلوش و شلوارشو کشیدم پایین که کیرش صاف خورد تو صورتم ی کیر رگدار سبزه با ی ذره پشم 💦
گفت سرشو بوس کن و منم از ترس اینکه دوباره بزنه تو گوشم به حرفاش مثل ی مطیع گوش میکردم سر کیرشو بوس کردم و شروع کردم به خوردن برای اولین بار .
بعد از پنج دقیقه خوردن کیر آقا راضی شدن برن سراغ کردن بهم گفت حالت سگی واستا و منم حالت سگی شدم و کون تپلم و با دست باز کردم و شروع کرد به لیس زدن سوراخم وااااای چه حالی میداد با خودم میگفتم مامانم چ حالی می‌کنه وقتی کون و کس میده و بعد از لیسیدن یهو کیرشو فرو کرد توی کونم که ی داد بلند کشیدم و از جام پریدم .
محمد عصبانی شد و چهار پنج تا سیلی محکم روی کونم و صورتم زد و به زور پاهامو گذاشت روی شونش و شروع کرد به تلمبه زدن و منم درحال گریه کردن و حال کردن آخ و اوخ میکردم ، ی مایع بی رنگ خود به خود از کیرم میومد بیرون که بعد ها فهمیدم چیه داستانش و بعد از پنج دقیقه تقریبا دیدم میگه آماده باش اومد ابمو بریزم روی صورتت
یهو کیرشو از کونم درآورد و گفت زانو بزن و منم مثل ی سگ در حال له له زدن جلوش زانو زدم و دهنمو باز کردم که تمام آبشو ریخت رو صورتم و مجبورم کرد لیسش بزنم .
یکم که گذشت با لحن تحقیر آمیز بهم گفت از این به بعد مث مامانت که میده توام باید بدی و تشنه آب من باشی تا من بهت لطف بکنم و کونت بزارم . بعدشم ی عکس از صورتم گرفت و گفت اگه هرچی میگم گوش نکنی برات گرون تموم میشه و منم از شدت شهوت نمی‌دونستم دارم چیکار میکنم و مثل یه زن با جورابای عمه جون شدم کونی پسرش🤤💦
.
تقریبا بعد از اون روز هفته ای یکبار این اتفاق می‌افتاد تا جایی که شروع کردم به زنپوشی با لباس سکسیا و شورت لامبادا های مامانم 😉
ادامه دارد …

نوشته: میلاد ( زهره)


👍 20
👎 11
27201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

951732
2023-10-08 03:31:27 +0330 +0330

طعم عرق پای عمت؟ کیرم تو ذهنیتت جقی بد بخت

0 ❤️

951734
2023-10-08 03:52:04 +0330 +0330

حیفه دیس لایک

0 ❤️

951767
2023-10-08 08:49:55 +0330 +0330

آقای زهره کمتر بزن😂

1 ❤️

951783
2023-10-08 09:51:15 +0330 +0330

چی میشه که یکی از همه خط قرمزا عبور می کنه ومیره تو کار بردگی بی غیرت بازی

0 ❤️

951803
2023-10-08 13:34:43 +0330 +0330

توو سن ۱۷سالگی قایم موشک بازی میکردین
شیشه میکشی؟؟؟؟؟؟

1 ❤️

951843
2023-10-08 23:21:12 +0330 +0330

بد نبود ولی حس میکنم واسه اون سن یکم پیاز داغشو زیاد کردی

0 ❤️

951873
2023-10-09 00:18:23 +0330 +0330

خواستی تا با حوصله بکنمت

0 ❤️

952537
2023-10-13 15:46:15 +0330 +0330

خیلی آبکی نوشتی خودت متوجه شدی تو سن ۱۷ سالکی توی نره خر تو آپارتمان با بودن بچه دیگه قائم موشک بازی اخه اشتر حداقل قصه رو مثلا کی بلده ماساژ بده یا آموزش فن کشتی شروع میکردی تا کمی با عقل خواننده حور بیاد . بعد رفتی خونه اش مثل سک تو زد و گائید ! یعنی چه پسر عمه آت که اینقدر تعادل روحی ندلشت و مشکل روانی داشت قطعا در رفتارش در طی مدت معلوم بود و برای خانواده ات ناسازگاری اش روشن میشد و مطلقا نه تو میرفتی خونه اش و نه خانواده ات اجازه میوادند بتو که بری خونه اش . میخوام بگم اینطور که تو میگی نبوده اون برخورد تند با تو. و کتک زدن. تو حرف مفت بوده . دیگه از این اراجیف ننویس پسره جقی !

0 ❤️

953036
2023-10-16 23:17:12 +0330 +0330

👍👍

0 ❤️

978935
2024-04-08 21:25:22 +0330 +0330

کصکش قایم موشک بازی میکردید یهو رفتید کافی شاپ
امواتتو گاییدم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها