پسر پررو

1401/04/01

سلام. چندسال پیش بخاطر شرایط کاری ودادگاهی مجبور شدم برم یکی شهرها، عصر از شهر خودم حرکت کردم که فرداصبح برسم تا ظهر کار را رو تموم کنم زمستون بود از آفتاب زمستونی بیشترین لذت رو میبردم تاساعت3/4کارم تموم شد، گشنم شده بود چون به غذای بین راهی عادت نداشتم ناچارأ یه ساندویچ آماده خریدم جاتون خالی با نوشابه خوردم دیگه نزدیک به عصر شده بود و هوا داشت سردتر میشد تصمیم گرفتم با اتوبوس های عبوری برگردم شهر خودم. سرجاده اصلی وایسادم نیم ساعت بعد یه اتوبوس به سمت شهر خودم میرفت سوار شدم. من عاشق مسافرت با اتوبوس هستم اونم تو شب میدونی چرا وقتی همه جا تاریکه صدای اتوبوس کنار پنجره باشی واز همه مهمتر اینکه اون چراغای خوشگل قرمز وسط راهرو رو روشن میکنن یه آرامشی بهم میده، سوار که شدم نصف بیشتر اتوبوس خالی بود، منم رفتم ردیف یکی مونده به آخر روی دوتا صندلی نشستم کنار پنجره، خیلی خسته بودم وخوشحال از اینکه کارم رو تموم کردم وضمنأ اتوبوس خالی وجای کافی برای استراحت داره، یه ساعتی بعداز حرکت متوجه شدم یه پسر جوان که سبزه و قد بلند که از لحاظ سنی شاید بگم نزدیک 20سالش میشد و از من کوچکتر بود صندلی ردیف جلوم نشسته، آروم قرار نداشت به قیافش میخورد بچه پرو باشه منم که خسته وبی اعصاب حوصله نه حرف زدن داشتم نه کسی که بخوام باهاش ارتباط برقرار کنم فقط میخواستم زودتر برسم شهرم تا استراحت حسابی بکنم. تو افکار خودم غرق بودم داشتم به بیرون نگاه میکردم که دیدم ازبین دوتا صندلی دستشو انداخت اینورکه مثلا راحتر بخوابه، نمیدونم واستون پیش اومده که وقتی حوصله نداری هرچیزی رو توهین فرض میکنی… منم که دیدم هرطوری پامو تکون بدم به دستش میخوره واز اینکه اینقدر پررو بازی درآورده عصبی شدم میدونی چکار کردم؟ پامو بازکردم کیرمو. گذاشتم زیر دستش…!! گفتم هر واکنشی نشون بده مثل سگ میزنمش، جدی میگم فقط بهونه واسه جروبحث میخواستم جور بشه، وقتی اینکارو کردم انگار که پسره برق بگیرتش سریع سرشو بلند کرد تازه من درست قیافشو دیدم یه پسر سبزه گوشتی بانمک بدون ریش وسبیل که یه تروخداا کیرم میخوام خاصی تو چشاش بود…!!، تازه من متوجه شدم کلا داشتم اشتباه میزدم طفلک همش داشته آمار میداده من نمیگرفتم، یچیزی در مورد خودم بگم من بغیر از بچه و پیرمرد و تجاوز کردن، هر موردی پا بده دست رد به سینه ش نمیزنم حتی شما دوست عزیز…!!
وقتی برگشت توچشام نگاه کرد منتظر هر حرفی بودم فقط سکوت بود، پاشد اومد پیشم نشست سلام واحوالپرسی کرد و یکمی حرف زدیم،بعداز چند دقیقه گفت میتونم روپات بخوابم منم گفتم البته، چون تو اتوبوس بخاری روشن بود نیاز به کاپشن من نبود بنابراین کاپشنم رو انداختم روش اونم سرشو گذاشت رو پام. بعداز چنددقیقه کاپشن رو کشید روسرش مثل وحشی ها زیپ شلوارمو بازکرد کیرمو درآورد کرد تو دهنش تو اون شرایط داغترین جای دنیا دهن این. پسر بود…، بعداز کمی اتوبوس وایساد واسه شام، ماهم خودمون مرتب کردیم رفتیم پایین جاتون خالی تواون سرما چایی داغی خوردیم باهم هرچی دنبال یجایی گشتیم که بشه شلوار اینو بکشم پایین اون کون گرد ژله ای رو جرر بدم پیدا نکردیم، بعضی از پسرا هیکلشون از صدتا دختر میزون تره الخصوص کوناشون، البته هیچ وقت لطافت پوست خانما همتا نداره، دوباره برگشتیم تو اتوبوس رفتیم آخر نشستیم باز دوباره چراغا خاموش شد واون لامپای قشنگ قرمز وسط راهرو روشن شد، بهش گفتم میتونی برگردی شلوارتو بکشی پایین، اونم یه نگاهی به داخل اتوبوس کرد دید همه خوابیدن خلوت هم هست سریع شلوارشو باشورت تازیر کونش کشید پایین تواینجور شرایط خیلی سخته که بخوای یه سکس ایده ال داشته باشی ولی موقعیت ایجاد میکنه به سریعترین شکل ممکن فقط بکنی تا تمومش بشه، شاید باورتون نشه ولی این کون بقدری خوشگل بی مو نرم وسبزه بود که زیر نور چراغ اتوبوس برق میزد، منم کیرمو خیس کردم به توجه به موقعیت سرشو گذاشتم در سوراخش خودشو داد عقب تا آخر کیرم رفت تو کون نازش چقدر داغ بود چقدر داغ بود، کاپشن رو خودمون انداختیم فرصت واسه تقه زدن و ازاین کسشرا نبود فقط میشد اروم کشید عقب واروم هل داد جلو، ولی من آخراشو که میفرستادم فشار بیشتری میدادم تا خایه هام بچسبه به کون نازش چنددقیقه نشد گفتم بهش داره آبم میاد، اونم گفت چاره ای نیست بریز توش منم تا قطره آخر ریختم توکونش، خیلی آروم کشیدم بیرون ولی نفس زدنم بهم ریخته بود، توسکوت وبی صدا سکس کردن مثل خفگیه، کیرمو گذاشتم تو شلوارم زیپشو کشیدم، اونم خودشو. مرتب کرد، دوباره اجازه گرفت رو. پام بخوابه ولی اینبار واقعأ خوابش برد، نزدیک شهرخودش پیاده شد منم مسیر جای دیگه ای بود ازهم خداحافظی کردیم شماره هم بهم ندادیم. دیگه هم همدیگه رو ندیدیم. شب زمستونی خوبی بود، کلا عاشق سکس های یهویی هستم بدون خایمالی، بدون ریدن به احساسات همدیگه، بدون دروغ گفتن های کیری نامربوط، یه سکس میکنی بعدش خداحافظ خداحافظ، بدون هیچ حرف وحدیثی، زندگی هاتون پراز سلامتی وشادی باشه…

نوشته: khonsaa


👍 6
👎 11
23501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

880872
2022-06-22 02:07:35 +0430 +0430

از شخصیتت بدم اومد جدای داستان چرتی که نوشتی

4 ❤️

880878
2022-06-22 02:19:02 +0430 +0430

این همه با اتوبوس رفتیم دریغ از یه نگاه بعد اینا کس کون همدیگه جر میدم🤣🤣🤣

1 ❤️

880962
2022-06-22 16:44:59 +0430 +0430

تحربه سکس تو اتوبوس رو داشتم خیلی خوبه

1 ❤️

895618
2022-09-16 15:58:01 +0430 +0430

قشنگ بود بنظرم کاملا واقعی بود و عالی نوش جانت

0 ❤️