گی دوران بچگی و ضربدری بزرگسالی (۱)

1402/11/01

تو سن 16 سالگی با هم دوست بودیم و همون موقع ها بود که شوخی شوخی همو میمالیدیمو دستمالی میکردیم
احسان یکم ازم تپل تر بود و من ازش لاغرتر بودم… کیرشم یکم از کیر من بزرگتر بود ولی من خوشگل تر بودم
دوتامون سفید بودیم و حشری… به چند سال نکشید که کون هم گذاشتیم و تو هر موقعیتی که گیر می آوردیم سکس میکردیم… نمیزاشتیمم کسی بفهمه… انواع فانتزیامونو پیاده میکردیم یبار اون زن من میشد یبار من زنش میشدم… خلاصه حسابی کون همو آبیاری میکردیم… بعدها احسان از اون محله رفتن و من موندمو یه کون که دلش کیر میخواست… زیاد نمیتونستم به کسی اعتماد کنم چند نفری تونسته بودن مخمو بزنن و ببرن منو بکنن اما با هیچکدومشون نتونستم بیشتر یک یا دوبار سکس کنم
سالهای سال گذشت و بالاخره به اصرار خانواده ازدواج کردم… یه دختر شمالی که دختر همکار بابام بود قیافش خوب بود و سفید کس و کون خوبی داشت اما از لحاظ بدنی لاغر بود واسه همین کونش خیلی تو چشم میزد جوری که هر جا میرفتیم چشما به کون حانیه خیره میشد
دو سالی از ازدواجمون میگذشت و کلا عطش شهوتم نسبت به حانیه کمتر شده بود و دیگه سکسمون به ماهی یک بار یا بیشتر میکشید… با حانیه راحت بودم و معمولا یه سری فانتزیا رو پیاده کرده بودیم اما فشار کار و زندگی دیگه حانیه رو از چشمم انداخته بود
گاهی تو رویاهام میرفتم تو دوران بچگی و نوجوانی و در نهایت به احسان میرسیدم… دلم هوس سکس باهاش رو میکرد اما از اون زمان تا الان خیلی سال میگذشت… نمیدونستم چه شکلی شده… قطعا اوضاعش بهتر از من بود چون هم زرنگ بود هم خانواده پولداری داشت
به سرم زد تو اینستا دنبالش بگردم… حداقل ببینم چجوری شده… با کلی سرچ کردن خودش خواهرش و هر کی رو میشناختم بهش رسیدم و پیداش کردم… فوری فالوش کردم… قطعا منو نمیشناخت چون قیافم عوض شده بود… تو مسیج بهش پیام دادم سلام بی معرفت… چند ساعتی جواب نداد… طرف های شب جواب داد سلام شما؟ دو دل بودم که اسممو بگم یا سر به سرش بزارم… گفتم اشکانم… زد کدوم اشکان؟ گفتم همون که خیلی چند سال باهاش خاطره داری… یکم مکث کرد و خندید… از اون شب کلی باهم چت میکردیم… ما تهران بودیم و اونا رفته بودن تبریز… چهار سالی بود ازدواج کرده بود با یه دختر تبریزی… عکسشو فرستاد… زنش خیلی خوشگل بود… منم عکس خودمو زنمو فرستادم… گفت لعنتی تو خودت خوشگلی زن خوشگلم گیرت اومده… گفتم والا زن تو که خدایی بهتر از زن منه… خلاصه چند وقت باهم چت کردیم… تا اینکه یه شب گفت چقدر دلم هوای اون موقع ها رو کرده… گفتم کدوم موقع ها و استیکر خنده فرستادم… گفت اون موقع ها که زن و شوهر بودیم… باورم نمیشد که صاف دست بزاره رو چیزی که دلم میخواست… بهش گفتم بعد من با کسی هم بودی؟ گفت والا راستشو بگم آره یه دو سه تایی بود ولی میترسیدم… بعدم که دانشگاه رفتم وکلا افتادم تو دخترا…بعدم زن گرفتم…حتی یه بارم هوس کردم برم با یکی هم سن خودم اما نیومد…
گفتم عه پس هنوز دلت میخواد؟ گفت مگه تو دلت نمیخواد… گفتم والا اگه همین الانم باشه دلم میخواد
کلا حرفامون رفته بود سمت صحبتای سکسی گاهی هم صحبت حانیه و رویا میشد… از سکسامون میگفتیم و فانتزیامون… کلا غیرت رو کنار زده بودیم… بعد از چند ماهی با حانیه صحبت کردم و قرار شد بریم تبریز و بهشون سر بزنیم… حانیه دختر اجتماعی و شوخ طبعی بود تو روابطش کاملا آزاد بود و منم محدودش نمیکردم…
خلاصه جمع کردیمو رفتیم سمت تبریز… موقع رسیدن احسان خیلی خوشتیپ تر از عکساش بود و زنشم واقعا خوشگل بود… بدن تو پری داشت و تو لباس پوشیدن کاملا آزاد بود… البته احسانم بهش گفته بود که ما هم اینجوری هستیم و جلوی ما کم نیاره واسه همین اونم با لباس باز و راحت جلوی من میگشت… حانیه هم که با دیدن رویا می خواست بالاتر باشه کلا یه ساپورت چسبون پوشید با یه تاپ… خلاصه بعد خوردن ناهار و شوخی و خنده به راه بود و خاطرات بچگی رو دوباره مرور میکردیم… از ازدواجمون گفتیم و از دورانی که همو ندیده بودیم… حانیه و رویا هم که حرفشون از ما جدا شد و رفتن سمت بازار و جاهای دیدنی تبریز
احسان گفت رویا عصر حتما حانیه روببر بازار تا منو اشکان هم یکم یاد گذشته کنیم و بریم دوتایی یه دوری بزنیم
خلاصه عصر هانیه و رویا لباس پوشیدن و رفتن… رویا دم در سرش کرد داخل و گفت شیطونی نکنیدا و به احسان چشمک زد… احسانم گفت نترس عزیزم برید خوش بگذره… بعد رفتن زنامون احسان گفت خب راحت شدیم دیگه… بعد کلی حرف بلند شدم برم گوشیمو از اونور پذیرایی بیارم که احسان زد در کونم و یهو بی هوا گفت خب امروز دوست داری تو زن باشی یا شوهر و زد زیر خنده… منم خندیدمو گفتم والا چند ساله شوهرم… دلم میخواد امروز زن باشم … احسان گفت هنوزم کونت مث بچگیا سفید و بی موئه؟ … گفتم آره البته یکم مو داشت که قبل راه افتادن همرو زدم…
گفتم تو چی دوست داری میخوای زن باشی یا شوهر و بلند زدم زیر خنده گفت والا منم کونم میخاره… ولی حق با مهمونه دیگه… یه فکری به سرم زد… گفتم خب بیا بعد سالها یه فانتزی جدید پیاده کنیم
من یه مدت دلم زنپوشی میخواست بیا هر کی لباس زنشو بپوشه و دوتامون زن بشیم… قبول کرد و رفتیم لباس عوض کردیم… من یه شرت مشکی صورتی با یه سوتین مشکی پوشیدم و از اتاق اومدم بیرون احسانم یه سوتین سکسی قرمز با یه شرت قرمز پوشید… وقتی اومدیم بیرون دوتامون زدیم زیر خنده… گفت پسر عجب گوشتی شدی و اومد بغلم کرد… منم واقعا با دیدنش حشری شدم و بغلش کردم… سینمو از روی سوتین میمالید ویه دست دیگش کونمو گرفت و گفت پسر هنوز کونت حرف نداره… و لبشو گذاشت رو لبم… حس خیلی خوبی داشتم ولی وسط مالیدنم یه چیزی توجهمو جلب کرد… کیرش از بالای شرت زده بود بیرون و با شکمم حسش میکردم… دیگه اون کیر بچگی نبود… دستمو بردم و شرتو تا پایین تخماش دادم پایین و گفتم احسان این چیییییه؟ چرا انقدر گنده شده کیرت… کیرش حدود 20 تا 22 سانت شده بود… گفتم لعنتی این که جر میده… تو با این کیر چجوری کون میدی… گفت مشکل همینه هرکی میبینه فرار میکنه… گفتم یا خداااا رویا چجوری اینو تحمل میکنه… اونم خندید و گفت تحمل نمیکنه… غش میکنه… کیرمو گرفت و گفت کیر تو هم بد نیست… چند سانته؟ گفتم 18… گفت یه چی بگم ناراحت نمیشی… گفتم نه هر چی دوس داری بپرس… گفت تا حالا حانیه رو هم از کون کردی؟ گفتم یبار خواستم بکنم کولی بازی درآورد نزاشت… گفت کون زنت خیلی خوبه لامصب… منم گفتم تو چی؟ گفت من که جرش دادم همون شب اول… از حال رفت زبون بسته… کلا زنی هم که کون بده دیگه شر و شیطون میشه رویا هم نبین اینجوری… خیلی بلاست…
گفتم آخخخخ نگو لعنتی دلم خواست… احسان رفت پایین و از رو شرت کیرمو گاز گازمیکرد و میگفت جووون فک کن این شرت پای زنت بوده و کیرمو از رو شرت لیس میزد… میگفت امشب آقا اشکان با شرت و سوتین زنت زن من هستی میخام فک کنم زنتو دارم میکنم… حشرم رو هزار رفته بود… نشستم رو مبل و اونم رفت لاپام کیرمو از بغل شرت در آورد و کرد تو دهنش… لعنتی بهتر از حانیه میخورد دستمو کردم تو موهاش و فشار میدادم رو کیرم… گفت امشب اسمت حانیست… با حرفاش حشری ترم میکرد… کلی واسم ساک زد و بلند شد گفت حالا من زنتم… ایستادم و ازش لب گرفتم… گفتم دوست داری رویا باشی؟ گفت آخخخخ عاشقشم… عاشق اینم رویا بخوابه زیرت… الانم خودم رویات میشم تو هم دوست شوهرمی و میخوام بهت کص و کون بدم… خوابوندمش و کیرشو گرفتم و شروع کردم ساک زدن… مزه کیر رو بعد سالها میچشیدم… با هر خوردن خودمم همراه احسان ناله میکردم… بوی شرت رویا مستم کرده بود… فکر اینکه این شرت تو پای رویا بوده دیوونم میکرد… از بس حشری بودم پای احسانو دادم بالا و کونشو لیس میزدم… انگشتمو کردم توش… هنوزم مث قدیما تنگ بود و آخو اوخ میکرد… گفتم رویا جون میخوام بکنم تو کونت… احسان با چشم خمار گفت بکنم… بهم رحم نکن… جرم بدم… تو شوهرمی… بدون وقفه یه تف انداختم رو کیرمو با سوراخ احسان بازی کردمو کیرمو گذاشتم دم سوراخش و سرشو کردم تو… از درد خودش کشید بالا و دستشو گذاشت رو شکمم و گفت یواااش جر خوردم… دستشو برداشتم و خوابیدم روش… و یواش یواش کیرمو میکردم و همزمان لبشو میخوردم… هنوزم مث بچگی لباش قرمز بود و واقعا خوردنی بود… کیرم به تهش رسید آروم کشیدم عقب و یواش یواش تلمبه زدم… صورتشو از درد جمع کرده بود و مدام ناله میکرد… معلوم بود درد داره… آروم درگوشش گفتم بالاخره بعد سالها دوباره کردمت… تو کونی خودمی هر جا هم بری آخرش من باید بکنمت و ازش لب گرفتم… زبونش تو دهنم بود و مک میزدم… نزدیکای آبم بود… نمیخواستم آبم بیاد واسه همین کشیدم بیرون و گفتم نوبت توئه آقایی و دمر خوابیدم… اومد رو پاهام نشست و گفت میدونی که من هنوزم مث بچگیام بی رحمم… راست میگفت اولین باری که کونم گذاشت با کیرش یه راست تا ته کرد توکونم جوری که تا یه هفته نمیتونستم راحت دستشویی کنم… گفتم احسان تروخدا یواش… الان کیرت 22 سانته و دل و رودم پاره میشه… گفت باشه فعلا بخواب و یه متکا بزار زیر شکمت… کوسن مبل رو گذاشتم زیر شکمم… گفت کونتو باز کن… با دوتا دستم کونمو باز کردم… یه تف غلیظ انداخت رو کونم و کیرشو رو سوراخم بازی داد… دوباره گفتم احسان یوااااش فقط… گفت تو کی هستی عشقم… گفتم من زنتم… گفت نه اشتباهه تو زن دوستمی… گفتم آره من حانیه ام و میخوام کونم بزاری… دلم کیرتو میخواد…
نزاشت حرفم تموم شه که کیرشو کرد تو کونم… یه آیییی بلند گفتم و سعی کردم از زیرش در برم اما مبل یجوری بود که از جلو و بغل قفل بودم… احسانم بخاطر اینکه در نرم خوابید روم و همین باعث شد کیرش بیشتر بره تو کونم… درد وحشتناکی بود و قسمش میدادم که کیرشو در بیاره اما اون بی تفاوت فقط فشار میداد…گفتم احسان دارم جر میخورم حداقل یکم صبر بده… درگوشم گفت خانومی چندین ساله نکردمت باید تلافیشو در بیارم یا نه… تازه نصفش رفته تحمل کن تا بازت کنم حانیه جون… دردم به حدی بود که دادم رفت هوا… انگار داشت پام از وسط دوتا میشد… لعنتی تمام هم نمیشد… از درد نفسم بند اومده بود که بالاخره احسان چسبید کامل بهم… در گوشم گفت تمام شد… حالا تحمل کن تا گشادت کنه… تازه تو کونی خودم بودی و راه کونت بازه فک کن خود حانیه بود چی میشد… بهم گفت از حانیه بگو… میدونی که کمرم خیلی سفته باید خیلی حشری بشم تا آبم بیاد… گفتم چی بگم آخه… گفت اخلاقش موقع دادن… گفتم خیلی حشریه… فقط کافیه خیس بشه دیگه تمومه تا آبتو نکشه بیرون ولت نمیکنه… سکس خشن رو دوس داره خیلی هم جیغ جیغ میکنه… کونش که پلمپه کصشم که تنگه تنگه… ماهی یبار زورکی میکنمش…احسان گفت اشکان خاک برسرت من این زنو داشتم هر شب سه بار میکردمش… مچ پاشو دستش و بازوش مث برفه… قشنگ میشه حدس زد کصش چه رنگیه… گفتم کصش سفیده و صورتی… گفتم کص رویا چی… گفت اونم سفیده و یکم تیرست… دیگه علنا داشتیم از کص و کون زنامون مایه میزاشتیم… احسان گفت اشکان یه چی بگم قول میدی ناراحت نشی… با دردی که داشتم بهش گفتم نه چرا باید ناراحت بشم تو الان شوهرمی… گفت نه جدی میگم… گفتم خب بگو… گفت دلم میخواد حانیه رو بکنم از موقعی که از نزدیک دیدمش عاشق کونش شدم… هر چی هم بخوای میدم… گفتم یعنی حاضری رویا رو بدی من بکنم…
گفت آره تو حانیه رو هم نمیدادی و رویا رو میخواستی من حرفی نداشتم… آروم شروع کرده بود تلمبه زدن
رویا هم خیلی حشریه… چشم و گوششم میجنبه… قبلا دوست دخترم بود بعد زنم شد… حسودم هست فقط کافیه زنت هر کاری کنه اون بدتر میکنه
گفتم تو کون دادن چجوریه… گفت اولاش که جر خورد… هنوزم هر بار میکنمش جیغ و داد میکنه ولی گشاد شده… اما کون خوبی داره و تو سکس وحشیه… تو فقط بخواب و کیر بزار جلوش خودشو هلاک میکنه… آبم میخوره حتی… انقدر حشری شده بودم که گفتم آخخخ دلم میخوادش احسان… باید یه برنامه بچینیم واسشون… خلاصه با هر درد و زوری که بود تلمبه زدن رو سریعتر کرد و گفت حانیه جونم هنوزم آبمو تو کونت بریزم تا رو کمرت… گفتم نه تو کونم بریز… کونم تشنست… دلم میخواد اوبنه کیرت بشم… گفت خب برعکس شو تا همزمان واست بزنم هم کونتو آب بدم… چرخیدم و طاق باز خوابیدم… اومد روم و ازم لب گرفت گفت با اینکه بزرگ شدی هنوزم خوشگلیو کیرمو گرفت و همزمان تلمبه میزد و واسمم جق میزد… آبم از شدت حشری بودن پاشید رو سینم احسانم سرعتشو زیاد کرد و مث قدیما کونم داغ شد… بعد از اون رفتیم و یه دوش گرفتیم و یه چایی داغ ریخت نشستیم تو بالکن… احسان گفت حرفی که زدی واقعی بود یا حشری بودی گفتی… گفتم مگه تو تو عالمی حشری گفتی… گفت نه من سر حرفم هستم… تو اگه رویا رو میخوای مال خودت ولی باید مخشو بزنی… البته رویا خودش فانتزی زیاد داره و کارت راحته فقط باید بهش جو بدی… منم گفتم اما کار تو سخته هانیه دختر محتاطیه و باید حتما تو رودربایستی باشه تا کاری کنه باید یه حرکتی بزنیم تا بتونیم دوتاشونو یجا کنار هم مخ بزنیم… احسان گفت باید مستشون کنیم اینجوری کارمون راحت تره…
پایان قسمت اول

نوشته: احسان


👍 34
👎 4
26601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

967744
2024-01-21 23:30:19 +0330 +0330

فوق العاده بود.

0 ❤️

967756
2024-01-22 00:04:32 +0330 +0330

احسان از من تپل تر بود

گفتم اشکانم

نوشته: احسان
😂😂😂wtf

1 ❤️

967757
2024-01-22 00:15:02 +0330 +0330

حال کردن شمارو باهم دوس داشتم چون گی بود
قاطی کردن خانما رو دوس نداشتم چون از حس اصلی دور میکنه و اون فضارو بهم میزنه

0 ❤️

967783
2024-01-22 05:31:38 +0330 +0330

خیلی عالی بود .هوس کردم

0 ❤️

967794
2024-01-22 08:30:37 +0330 +0330

قشنگ و جالب نوشتی ولی حواست به اسمای مستعار باشه یکم سوتی دادیا خخخ.به هرحال قشنگ توصیف کردی

0 ❤️

967823
2024-01-22 14:31:54 +0330 +0330

عالی دمت گرم

0 ❤️

967835
2024-01-22 16:26:20 +0330 +0330

عالی بود دمت گرم ادامه بده

0 ❤️

967840
2024-01-22 17:20:50 +0330 +0330

هنوز نمیدونی اسم زنتو چطوری مینویسن و هانیه درسته؟

0 ❤️

967854
2024-01-22 22:15:46 +0330 +0330

معلومه گی هستید اما چرا پای خانوم وسط میکشید سکس خودتون خیلی قشنگتر بود که

0 ❤️

968018
2024-01-24 01:09:31 +0330 +0330

عالی بود

لطفا هر دو تا زنا رو هم از کون بکنند ، بخصوص حانیه (فکر کنم درستش هانیه باشه)

می تونی دی پی (جلو وعقب همزمان) هر دو تا رو بگذاری

یا وقتی هر کی کون زن دوستشو می کنه ، خود رفیقه هم کون ، بکن زنشو بگایه

خیلی خوب نوشتی و شروع کردی ، خواهشا فقط به ضربدری خشک و خالی تکراری مثل بقیه نویسنده های ابکی ختمش نکن

خلاقیت داشته باش و موقعیتهای مختلف رو با جزییات کامل بنویس

از نوشتن گزارش کار و جملاتی مثل منم زنش رو کردم ، پرهیز کن ، داستان سکسی یعنی جزییات سکسی

از سوراخ کون هانیه با جزییات بنویس وقتی یه کیر هیولا پلمشو وا می کنه و جرش میده

منتظریم خلاصه ، ببینیم قسمت های بعدی رو بهتر می نویسی یا گند می زنی به قسمت خوب اول

0 ❤️

969723
2024-02-05 21:25:15 +0330 +0330

نمیزاری پارت دو؟

0 ❤️

974470
2024-03-10 01:25:10 +0330 +0330

پارت دو رو بزار حاجی

0 ❤️