چقدر خوش گذشت

1393/04/16

سلام به دوستان بي مقدمه مهنازهستم36
ساله كه اين مسئله سكس از زماني كه ياد دارم دراولويت همه حس وغريزه هام بوده ميخوام يكي از خاطراتم وبراتون بنويس-18سالگيم بودمنم كه شهوت تمام فكروقتم وبخودش مشغول كرده بود با يكي از جووناي روستا رابطه حسنه ايجادشده بود اماچون اون ازازدواج حرف ميزد فقط نامه رد و بدل ميكرديم تابستون شد و دوتا از خواهرام بابچه هاشون اومدن خونمون توي بچه ها رضا كه چون هم خوشكل و هم رازنگه دارخوبي بودباهاش ازبقيه بيشتر اياق بودم ايندفعه هم احساس كردم اونم تغييراتي كرده شب بعداز كلي غيبت وحرف زدن باخواهرام رفتم تواتاقي كه بچه ها قبلاخوابيدن وطبق روال گذشته چون عادت دارم بغل ديوار جام باشه رفتم تو رختخوابي كه كنار ديوار بود كه ديدم رضا بغلمه مثل دفعه هاي هميشه با قربون صدقه اش ازش خواستم كه برام جا بيشتر باز كنه كه اونم انگار از خواب پروندمش جابجاشدو با درازكشيدنم كنارش خودشو تو بغلم كردو دستشو دور گردنم براي منكه عادي بود چون هميشه اينطور بهم ديگه ابرازمهر و محبت خاله و پسر خواهري روميكرديم

توي افكارخودم غوطه ور بودم كه رضا توي خواب باحركتي كه بااووم م گفتن همراه بود دستش سرخوردورو سينه ام افتادبرام طبيعي بودامااحساس كردم تو بدن رضا يه لرزشي هست خودموبه خواب زدم چنددقيقه اي گذشت كه ديدم دوباره باهمون روش يعني من خوابم خودشوچون به پهلو روبهم خوابيده بوديم بدنشوكامل بهم چسبوندوتوقسمتي كه خودمن بزورخودمونگه ميدارم احساس كردم رضا ازقسمت وسط كه كيراون وكس من بودداره بيشتربه طرفم فشارش ميده كه شهوتم مثل مارزخمي بيدارشدوقدرت برخوردي عاقلانه رو ازم گرفت چنددقيقه كه گذشت احساس كردم رضا اون قسمتي كه بهم چسبونده بودرويكم عقب كشيدكه يك لحظه ازهوسي كه به جونم افتاده بود ميخواستم بكشمش بطرف خودم كه احساس كردم آروم دستشوبردسمت كيرشوانگارداره يه كاري ميكنه شهوت داشت ديوونم ميكرد كه دوباره رضا با يه اوم م گفتن ويعني خوابم دوباره خودشو بهم چسبوندكه باچسبيدنش احساس كردم كيرش كه برام كلي تعجبم داشت-كه اينقدري شده رولاي كسم ازرو لباس هردومون احساس كردم كه ديگه آمپرم حسابي زده بودبالاباگذشت چنددقيقه خيلي آروم عقب وجلو اومدن كيرشولاي پام احساس كردم كه خودم حرارت و خيس شدن كوسم داشت ديوونم ميكرد تنهاراهي كه به ذهنم رسيداينكه-غلط بخورم وكونم وبطرفش كنم چون ميدونستم هم-رضا ديگه تاكارشوبه نتيجه نرسونه دست بردارنيست هم خودمم باانگشت به كوسم يه حالي بدم كه ديگه داشتم منفجرميشدم به روش خودرضا اومي گفتم وخودموبر گردوندم درحين غلط خوردن كونموچسبو ندم به همون جايي كه رضا كيربلندشدش منتظر بودنيم ساعتي تكون نخوردكه داشت منو عصباني ميكردكه تكون خوردن كيرشو لاي شياركونم احساس كردم او نموقع شلوارسندبادي كه ليزونازك بودمد شده بودبنابراين كيرش براحتي لاي شياركونم تااونجاكه فشاربجلوميدادانگار لخت هستيم بهم حال ميداددستموبردم ازتوشرتم داخل كه انگشتموبه چوچولم كه زدم توي عالم سكس وشهوت رهاشدم وخودمويواش بسمت عقب فشار ميدادم كه ديدم-رضا براي اينكه-ازبيداربودنم مطمئن بشه احساس كردم بي حركت مونده منم چون ميخواستم تاآخرشو بريم باعقب وجلو كردنم جراتشوبيشتر كردم دستشواوردو شلوارسنباديموبسمت پايين كشيدخودمم با كمكي كه بهش كردم يه لحظه به خودم اومدم چون نوك-كيررضا به چوچولم ميخورديگه تواون-اوج شهوت براي من فقط بيشتر لذت بردن مهم بود كه بسمت رضا برگشتم ازخجالت بيچاره نميدونست چيكاركنه فورالبهامو به لبهاش چسبوندم ومكيدن دوطرفه اي
براه انداختيم كه هيچ وقت ديگه-اون لحظات وتجربه نكردم رضا روش بازشده بودمنوتوي بغلش گرفت و با يه غلت اومد روم خوابيد تاپمو داد بالا و با زبونش از روي نافم شروع به ليس زدن-كردتو همين حينم-بادستش شلوارمو تا زير زانوم كشيد پايين منم سينه هامو ازسوتين آوردم بيرون و با نوكشون كه لاي انگشتام ميگرفتم برا خوردن امادشون ميكردم كه زبون رضا از دور نافم بسمت پايين ميرفت چون برا اولين بار چوچولم نوك زبون بهش خورد چنان ازخودبيخودشدم كه فقط قربون صدقه رضا ميرفتم و سرشو به كسم فشار ميدادم ازكسم چنان حرارت وآبي ميريخت كه ازنشتي خيسي كوسم سوراخ كونمو وقتي رضا نوك انگشتشوبسمتش برد چون چوچولم و داشت ميك ميزدتا به سوراخ كونم رسيد باميك زدن انگشتش بهش فهموندم كه چقدرهوس كردم امشب اون كيرشو فروكنه توش خيلي زودم متوجه شد توي همون حالت جلوم رو زانو نشست-و با انگشت با چوچولم بازي ميكردكه ديگه ازشهوت كوس وكونموجلوش بالاو پايين ميكوبيدم نوك كيرشودم كوس پف كرده وخيسم احساس كردم كه يك لحظه ميخواستم خودموبسمتش فشاربدم كه تاته تو كوسم كيرواحساس كنم امارضا نوك كيرشووقتي ازسمت بالابردپايين باهمون ليزي كوسم نوك كيرشوگذاشت درسوراخ كونم براي اولين باربودكه برا فرورفتن كيرتوي كونم لحظه شماري ميكردم يه فشاركه داداحساس كردم دارم ازوسط چاك ميخورم كشيدبيرون اماباتمام دردش خودم سوراخ كونمو گذاشتم روكيرش كه بايه فشارتاته كيرشو توكونم فروكرد دردش زيادبودامانميدونم چه حسي بودكه دلم ميخواست بكشه بيرون ومحكم فروكنه توكونم خودم باعقب وجلوكشيدن رسوندم كه چي ميخوام كيرشوكشيدو به روشكم خوابوندم ازگرميش احساس كردم كه باآب دهان سوراخ كونموليزش كردنوك كيرشوكه در سوراخ كونم احساس كردم خودمم باسنمو بسمت بالابردم كه ايندفعه بيرحمانه يه باره تا آخركيرشوفروكردتو كونم-كه-صداي آخم واگه ديروقت نبود كاردستمون ميداد رضا تلمه ميزدومنم زيركيرش واقعه داشتم لذت ميبردم از تندتندشدن صداي نفسش واينكه كيرشو كشيدبيرون ونذاشتش دوباره تو كونم فهميدم داره ارضاء ميشه كه كلا وتنهاصحبتمون اونشب همين بودكه بهش گفتم ادامه بده بريزتوكونم دوباره با فرورفتن كيرش توي كونم دلم ميخواست هيچ وقت اين حالت تموم نشه كه بافشار دادن تا آخر و داغ شدن توي كونم اولين آب كيرو تو بدنم احساس كردم-رضا كمتراز يك دقيقه منو طاق باز كردو چوچولمو توي دهانش كشيد ميك ميزداز تو كونم احساس كردم داره آبي كه ريخته بود توش داره ميادبيرون بالاوپايين كردن همون قسمت كوس و كونم باعث شديه ليزي لاي شياركونم احساس كنم رضام انگشتشوگذاشت در سوراخ كونم كه باميك زدن انگشتش باسوراخ كونم - ارضاءشدنم و بافشاردادن كوسم به صورت رضا وفشار دادن كونم روانگشتش اونم انگشتشو تا آخرفرو كرد توش كه-به-ارضاءشدنم
چقدرلذت داد–

نوشته:‌ مهناز


👍 1
👎 1
44900 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

426188
2014-07-07 14:30:22 +0430 +0430
NA

مشخصه نویسنده “دایی و خواهر زاده حلال زاده” یکی هستن و هردو>>>بی ناموس تشریف دارن :|
کسکشا محارم ننویسین :|
ننویسین این مزخرفاتو :|

0 ❤️

426189
2014-07-07 16:53:04 +0430 +0430

خوب بود
قشنگ بود
دوس داشتم

0 ❤️

426190
2014-07-07 23:07:21 +0430 +0430
NA

دست به قلمت عالی بود حس میکردم اون لحظه پیشتونم. باز هم بنویس. مرسی از لطفت.

0 ❤️