با سلام این اولین داستان منه امیدوارم که راضی باشید با لحن عامیانه مینویسمش
سال ۹۹ بود ۴ یا پنج ماه مونده بود تا خدمتم تموم بشه
ی شب که فرمانده ریده بود به اعصابم بعد پست رفتم تو یکی از برنامه های دوستیابی ، و به همه فحش میدادم لابلای کسایی که بهشون فحش دادم ی دختر هم بود
جمله ای که من براش نوشتم این بود
سرکیرمو بدم دستت میخوریش؟
بعد از ۶ یا ۷ دقیقه دیدم ی جواب اومد جواب رو باز کردم دیدم نوشته« آره»
اسم خودم رو اینجا امیر(فیک) میگم و اسم دختر هم یسنا ،تعجب کردم ولی شک هم کردم ،گفتم شاید پسره میخواد تیغ بزنه پول و شارژ و اینا
گفتمش ساک رو بزنی چی میخوای نوشت« هیچ»
شک بیشتر شد ،گفتمش کاری نداری بای
دیدم پیگیره طرف گفت چیشد پس گفتم حس میکنم دروغ میگی که ماجرارو گفت
یسنا از ی شهر دیگه بود و فقط و فقط واسه دیدن مادر بزرگش با خالش اومده بود دزفول ، خانوادش خیلی سخت گیر بودن
و توی شهر خودش حتی اجازه نمیدادن تا دم در بره بخاطر یک سری عقاید
و یسنا توی این چند روزی که دزفول بود فرصت خوبی داشت تا حسابی عقده هاشو خالی کنه
خالش توی بیمارستان پیش مادرربزرگش میموند و یسنا هم با هر بهونه ای میتونست بیاد بیرون
باهاش قرار گذاشتم روز بعدش ساعت ۷ بعد ظهر رفتم دنبالش ،تو خوزستان صبح ها کم قرار میزارن ظهر ها هم کم چون صبح حسش نیست ظهر هم گرمه خیلی گرم
،یسنا خیلی حشری بود ،خیلی خیلی حشری
تا سوار ماشین شد بهم دست داد و ی بوس کوچولو
،بهش گفتم از کجا شروع کنیم ، گفت هرجا تو بگی ،من هم آدمی نبودم که فرصت رو از دست بدم بهش گفتم بیا به قولت عمل کن و بخورش
،یسنا هم یکم دل دل کرد چون میگفت فقط توی فیلما دیده ،راست هم میگفت میگم دلیلشو
چون میدونست بعد سکس و خدافظی دیگه همو نمیبینیم خیلی پرو بود تو اون جلسه
آروم دکمه شلوارمو باز کردم با یک دستم و با دست دیگم رانندگی میکردم
کیرمو در آوردم و یسنا یکم جا خورد انصافا کیرم خیلی خوبه
چون تپل بود مجبور بود صندلیشو ببره عقب که بتونه خم بشه
دستش که بهش خورد انگار کیرم رفت تو پنبه واقعا نرم بود،آروم دهن کوچیکشو باز کرد و سر کیرمو گذاشت داخل دندوناش یکم اذیت میکرد ولی با یکم راهنمایی که از دوست دخترای قبلیم یاد گرفته بودم راش انداختم
خیلی خوب بود ،اون با عشوه میخورد و من هم رانندگی میکردم ،آهنگ هم تتلو گذاشته بودم
همین که میزد رفتیم و رفتیم تا رسیدیم جای خلوت
بهش گفتم بریم صندلی عقب ،
قبول کرد و رفتیم ،
اونجا با ی صحنه خیلی خیلی بد مواجه شدم ،یسنا پریود بود خخخخ
شاید اگه شماها بودید دست بهش نمیزدید ولی من خیلی کثیف تر از این حرفام خخخخ
گذاشتمش دم سوراخ کونش ،خیلی اذیت میشد ولی دوست داشت تجربش کنه سینه هاش واقعا بزرگ بود و خوردنی
من خیلی دیر ابم میاد یعنی حداقل باید ۳۰ دقیقه بکنم تا بیاد
کونش جر خورد زیرم
ولی ناله هاش تو ماشین خودمم شهوتی تر میکرد واقعا عالی بود و کردنی ،
بعد از ۴۰ دقیقه کردن و مالیدن و لب حس کردم ابم داره میاد ،و گفتم به یسنا ،مثل این بود که خدا بهش جون دوباره داده خخخ
گفتم بریزم داخل ،گفت بریز ،
دوست داشت همه چیز رو تجربه کنه منم ریختم داخل وقتی ریختم ی آه بلند کشید و گفت سوختم
منم کیرم قرمز شده بود آخه خیلی تنگ بود
یکم درش اوردم و و سینه میخوردم و لب میگرفتم که چند دقیقه بعدش دیدم داره دوباره راست میشه
یسنا گفت دیگه از پشت نکنمش و من هم ok دادم و گفتم میزارم لای سینش انصافا سینه هاش از کص دست کم نداشت،سینه هاشو جفت کرد و منم گذاشتم لای سینه هاش و اون دوتا سینشو به هم فشار میداد
یکم که حال کردم دیدم یسنا تو اوجه
بهش گفتم من خسته شدم دیگه بقیش کار خودته
رفتیم جلو نشستیم و شروع کرد به ساک زدن ساک زد تا دم ی رستوران ،شام خوردیم و بعد از شام جاتون خالی ۲ بار دیگه کردمش و بعد بردمش در بیمارستانی که مامان بزرگش بستری بود
اولین خاطره که من نوشتم امیدوارم خوشتون اومده باشه
نوشته: پسر دزفیلی
خب کس خونی کار ندارم
ولی کیر گهی که دیگه نمیشه کاریش کرد😂😂😂
اسم امیر رو بدنام کردین .
دیوثا یه اسم دیگه انتخاب کنید برای خودتون
نمیدونم دلیل علاقه این شلمغزها به اسم امیر چیه 😂
خخخخخ و کیرخر ننه کیردزد، دیگه ننویس عنمون گرفت
الان نزدیک ترین چیز بعد گوشی که تو دستمه،کنترل تلویزیون مونه،ازین کنترل جادویی ها که موس داره وسطش،حیفه ولی خب همین تو کون گشاد ت که اینقدر گوه خوری زیادی میکنی،ننویس جون همون کسی که دوستش داری،راستی کنترل مال ال جی هست
فکر کنم از دیسلایک ها متوجه شده باشی چقدر خوشمون اومده.
یه لطف به ما و خودت بکن و دیگه ننویس
بچه کونی دز فیلی !!کدوم پادگان بودی که اینترنت دم دستت بود ؟ همون پادگان کلهم توی کونت . از کونش کشیدی اونم برات ساک زد ؟ دوباره کلهم پادگان از این سرش تو کونت ، کیر قرمانده ات هم روش.
آی سرباز جوجو امربر سرگرد شب ها زیر خواب افسران بچه کجایی جوجو میای بخوریش
به دو دلیل بهت ثابت میکنم که کص گفتی پلشت…
اول اینکه وقتی کون میکنی،کیرت قرمز نمیشه،بلکه از فشار زیاد کون ،معمولا کیر صورتی یا حتی سفید میشه،چون جریان خون ،تحت فشار ،کم میشه.
دوم اینکه بچه کونی،تو کثیف تر ازین حرفا بودی،اونم کثیف تر از تو بود که کیرتو از کونش در آورد و برات ساک زد؟؟؟
کیرم تو اون تخیلاتت
ولی یه جای داستانو جا انداختی…و اونم اینکه فرمانده تون هر روز کونتو گشادتر از روز قبل میکرد…
ننویس دیگه جغول خان
نوشت بود بنده خدا کثیف تر از این حرفاست دیگه ولی دم سرویس بهداشتی عمومی نگه می داشتی بده خودشو بشوره بعدشم اون همراه مریض بوده خانواده اش زنگ نزدن مادر بزرگ حالش چطور؟
کیرتان یا کستان نویسی الان رونق گرفته ولی از تو دیگه منتشر شده!
ای کیرم تو پادگانی که تو توش نت داری جاکش!
بیا بیا عمو جون بیا سیم کارت کوشا رو بهت بدم بری درساتو بخونی جاکش بیا بیا…
ریدن تو ادبیات! جاکشا…
کیر عنیتو گذاشتی لا سینه هاش پلشت