کیرم دهنت شادی

1390/04/26

واسه داستان قبلی (اولین جلق من) که کلی زیروبالای مارو به گه کشیدین، ببینم با این یکی چیکار می کنین!
قرار بود شادی(همون شادمهر) بیاد باهم بریم بیرون. تازه کنکور داده بودم و حس آزادی مطلق داشتم. چه حس خوبی داشت. بگذریم، شادی اومدو رفتیم بیرون، کجا؟ پارک ملت. اوه اوه چه خبر بود. کلی کس ریخته بود تو پارک فقط باید خاک انداز میاوردی همرو جمع می کردی. ولی من به همون جلق خودم راضی بودم. شادی لاشی سریع رو هوا مخ یکیو زد و واسه شب قرار گذاشت. منم فقط می خندیدم به کسخلی خودم که نمیتونم دختر جور کنمو جلق می زنم!
کلی با شادی کسچرخ زدیم و رفتیم سینما یه فیلم دبش زدیم و رفتیم خونه ی ما نهارو شادی رفت. ساعتای 6 6.5 بود که شادی زنگیدو گفت کیرم تو روحه بابام، کیر کرده تو حلق ماکه باید بیای بریم مهمونی ، اونم کجا؟ خونه ی عمه ی کیریم. کیرم تو دهن هرچی آدم گهه. (آخه دختر عمش همش می خواست خودشو بهش بچسبونه ولی یک قیافه ی کیری داشت که نگو)
گفتم حالا به منچه، حتما میخوای من بجات برم مهمونی؟ گفت کس نگو بابا میام میکنمت. کیرم دهنت برو دختر رو وردار ببر یه کس قلعه ای دورش بده ازشم معذرت خواهی کن تا خودم بهش بزنگم. گفتم مگه گوشیت تو کونته که خودت زنگ نمی زنی؟ گفت آبجی جندم فهمید گوشیمو گرفت و گفت صدات در بیاد لوت میدم. گفتم چهجوری فهمید؟ گفت جنده خانم اومده بوده منو صدا کنه که صدامو از تو اتاق شنیده بودو واستاده بود فالگوش کیرم تو اون گوشاش.
گفتم من برم اونجا احتمال زیاد میرینم تو رابطتتون شایدم بشاشم به قیافه دختره! (آخه تو رابطه برقرار کردن با دخترا خیلی کسمغزم) گفت کیرم تو اون مغرو روح و روان و روابط اجتماعیت ! گفتم اینقدر کیرتو حواله نکن یکمشم نگهدار واسه شاشیدنت لازمت میشه. گفت شاشیدم به اون دهنت کیرم تو دهنت برو دیگه کونی. گفتم باشه بابا، حالا ساعت چند قرار داری؟ گفت ساعت 7. گفتن خوب حداقل یکم زودتر خبر بده بتونم برم. گفت آخه باخودم گفتم میپیچونمشون ولی جنده خانم گفت اگه نیای لوت میدم منم گفتم صبر کن میگامت جنده خانم! اونم نامردی نکرد دامنشو زد بالا گفت بیا بکن، خودمونیم عجب رونای سفیدو عجب کونی داره جنده خانوم، فکر کنم بخوای کسشو بلیسی لاش گم شی، رفتم توکفش، صبرکن بکنمش میدم توهم بکنش، گفتم غیرت میرت یخ؟ گفت جنده ای که اینجوری داداششو بگا بده باید همه بکننش. گفتم باشه پس قطع کن تا من حاضر شم لاشی.
یه ربعی گذشت و داشتم راه میفتادم که یادم اومد آدرس ندارم. حالا چیکار کنم؟زنگ زدم خونشون کسی برنداشت. ای بابا. بعد از کلی فکر کردن یادم اودم که یه بار شماره ی باباشو بهم داده بود، حالا اون شماره کجا بود! هرچی گشتم پیداش نکردم. بیخیال شدم و داشتم لباسامو در میاوردم که یه اس اومد واسم، شمارشم ناشناس بود. خوندم فهمیدم ماله کیه، حالا بینین چی نوشته بود: “کس مغز آدرسم نمیخوای دیگه! بیا برو سر کیرم دورش دور بزن برگرد کیری! فلکه فردوسی، راسته خیابون … کنار دکه تلفن، کیرم تو مغزت با اون حواست” بعدا فهمیدم با گوشیه به قول خودش جنده خانوم اس داده بود.
رفتم همونجا که گفته بود، دختره نزدیک20 دقیقه دیر کرد ولی اومد. منو که دید اومد جلو و گفت پس شادمهر کجاست؟ گفتم نتونست بیاد و منو فرستاد بیام ازتون معذرت خواهی کنم. گفت معلوم شد ازون لاشیاست، گفتم جانم! گفت ببخشین از دهنم در رفت. گفتم اگه میشه یکم مواظب دهن گرامیتون باشین. گفت اوفففففف چقدر مودب. گفتم من نه اهل دختر بازیم نه فوش. گفت بابا بیخیال یکم که اشکال نداره. گفتم از کم شروع میشه زیاد میشه. گفت چشم حواسمو جمع میکنیم. باخودم گفتم این از اوناشه که اگه رو ببینه منو میکنه عوض اینکه من اونو بکنم! واسه همین گفتم خب معذرت خواهیه دوستم قبوله؟ گفت باشه قبوله. گفتم خب من دیگه برم، بازم ببخشین که اینجوری شد. گفت کجا؟ گفتم خونه. خندید گفت منظورم این نبود، بیا باهم بریم دور بزنیم آخه حوصلم خیلی سر رفته. گفتم خوب کجا بریم؟ گفت هرجا. یکم فکر کردم و گفتم بریم. همونجا اتوبوس طرقبه سوار شدیم و رفتیم(بله درست حدس زدین، من ماشین ندارم). توراه کلی حرفیدیم و فهمیدم به کلی پسر تاحالا داده و کلی حال کرده. گفتم خوب هدفت ازین کارا چیه؟ گفت فقط میخوام حال کنم.
خلاصه رسیدیم طرقبه و باهم کلی راه رفتیم و اینور اونر دور زدیم. حالا مگه بیخیال میشه. ای بابا، همینجور داشتیم قدم می زدیم و چیپس میخوردیم که دیدم رسیدیم جایی که هیچ آدمی دید نداره که ببینه چیکار میکنیم. گفت خوب نمیخوای یکم بشینی؟منکه خسته شدم. گفتم باشه بشینیم. نشستیم و دیدم یه جوری نگام میکنه. فهمیدم داره میخاره خراب! ساکت ساکت بودیم که یهو پرسیدتاحالابا کسی حال کردی؟ گفتم آره. گفت چه حسی داشت؟ گفتم خیلی باحال بود انگار رو ابرا بودم. گفت خوشبحال اون دختره! گفتم دختر نبود که. گفت مگه همجنس بازی؟ گفتم نه. گفت پس من کسخلم. گفتم چرا؟ گفت آخه میگی دختر نبوده، همجنس بازم نیستی، پس با کی حال کردی؟ گفتم با خودم. گفت کس نگو پسر. گفتم آخه تاحالا با هیچ کس سکس نکردم. گفت پس چرا منو مسخره می کنی؟ گفتم پرسیدی تاحالا با کسی حال کردی منم گفتم آره، نپرسیدی باکی. آخه من فقط جلق می زنم! گفت احمقی واقعا! گفتم بیخیال. ترجیح میدم جلق بزنم ولی ایدز نگیرم(این دلیلی بود که واسه خودم درست کرده بودم اما میدونستم دارم کس میگم). گفت حالا نمیخوای یکم مزه واقعی حال رو درک کنی؟ گفتم چرا ولی اگه یه دختر صفرکیلومتر گیرم بیاد! گفت مگه بنگاه ماشینه؟ هردوتا زدیم زیر خنده. دستمو گرفت گذاشت رو سینش و گفت یکم بمال. گفتم بیخیال شو. گفت تو حال نکن ولی من توکفم. کلی خواستم بیخیالش کنم ولی نشد. اجبارا گفتم باشه. شروع کردم مالیدن، وای که چه حالی داشت. کمکم داشت خوشم میومد. صورتشو آورد نزدیک و شروع کرد لب گرفتن. خیلی چندشم شد( چیکارکنم کس مغزم دیگه!). داشت حرفه ای لب می گرفت اما من کل حواشم به دستم بود. یواش یواش دستمو بردم پایینتر و رسیدم به کسش. حتی از رو شلوارم معلوم بود خیلی داغه. کیرم داشت بلند میشد. اونم خیلی رفته بود تو حس. کلی مالیدمش و اونم داشت کلی حال میکرد آخه همینجور که داشتم میمالوندمش نفس هاش عمیقتر شدن. از صدای نفس هاش منم شهوتی شدم و کیرم داشت بلند و بلندتر میشد. همینجور که میمالوندمش کم کم شلوارش داشت نمدار می شد. چند دقیقه بعد کل جلوی شلوارش خیس خیس شده بود طوریکه از روی شلوار قشنگ دستم خیس میشد. کیرم داشت شلوارمو جر میداد. تو ابرا بودم و رو زمین هیچی نمیتونست جای اون حال و برام بگیره. یهو یکی گفت پاشین!
باخودم گفتم ای بابا اینجاهم مزاحم داریم؟ یارو دوباره با صدای خشن و بلند گفت پاشین، پاشین بریم کلانتری!
جان؟ این دیگه کیه؟ سرمو برگردوندم دیدم یه ستفان با دوتا سرباز دارن به ما نگاه میکنن. کیرم با سرعت سرسام آوری سقوط آزاد کرد و گم شد، حتی جنازش روهم نمیتونستی پیدا کنی. گفتم جناب، جناب غلط کردم، بخدا دفعه اولمه، جناب غلط کردم. اونم گفت غلط کردی که کردی، به منم ربطی نداره، باید باباهاتون بیان ببینم به اونا ربط داره یانه! به دشتو پاش افتادم و گفتم بخدا غلط کردم، گه خوردم جناب، ولی دختره به پشمشم نبود و با گردن کلفتی میگفت مگه چه غلطی میتونن بکنن، ولشون کن بزار هرگوری می خوان ببرنمون. کماکان من داشتم غلط می کردمو گه می خوردم. تا نزدیکیای کلانتری ازمن گه خوردن بود و از دختره پشمیت کلانتری، انگار واسش عادی شده بود، اما اگه بابام میفهمید چیکار کردم همونجا تو کلانتری منو میکرد به مامورا هم میداد یکی یکدست حال کنن. خلاصه بعد از 15 ، 16 کیلو گه خوردن با چند هزار تومن منو ول کردن، اما دختره چون پررو بازی در میاورد بردنش. اینقدر خوشحال بودم که انگار دنیارو بهم دادن. با خوشحالی رفتم خونه و مثل پرنده ها داشتم پرواز میکردم که قسر در رفتم. اونشب همه از خوشحالی بیش از حد من تعجب کرده بودن و نمیدونستن اوضا از چه قراره و همه سعی میکردن بفهمن. منم با خوشحالی بعد شام رفتم تو تختم و از خوشحالی خوابم نمیبرد. یکی دو ساعتی بیدار بودم و بالاخره خوابم برد و تو خواب چندباری با چند تا دختر سکس کردم و ارضا شدم.
فرداش شادی اومد دم در خونه. تا درو وا کردم و چشمم بهش افتاد یقشو گرفتمو چسبوندمش به دیوارو گرفتمش زیر بار فحش. گفت چیه پریودی امروز؟ گفتم آره لاشی. ریدم به حلقت با اون آبجیت. گفت آبجی جندم نه آبجیم! گفتم همون. گفت باز کی ریده به اعصابت؟ گفتم مامورا. چشاش گرد شد و گفت چی؟ گفتم آره کونده، دیروز رفتم و … همه رو براش تعریف کردم و اونم بااشتیاق گوش می کرد. به محض اینکه رسیدم به قسمتی که مامورا اومدن و تعریف کردم همچین زد زیر خنده که انگار یه جک سکسی شنیده. گفتم ریدم به حلقت که اینقدر گهی! گفت خوب بقیش چی؟ بقیشم گفتم. گفت چجوری شد تورو ول کردن؟ گفتم 17، 18 کیلو گه خوردم بعلاوه همه پشمای ستوانه و دوتا سربازا! گفت خوشمزه بود؟ پاشدم که یقشو بگیرم گفت هوش بابا یه چیزی گفتم، حالا پاشو بریم یکم دور بزنیم حالت بیاد سرجاش. پاشو. پاشو دیگه.
بعدا فهمیدم که اون کلانتری قبلا هم دختره رو گرفتن و اونروز هم چون کسی غیر از چندتا سرباز و همون ستوانه نبوده اونا هم کلی حال کردن و هرکدوم یه راه رفتن رو دختره و بعدشم ولش کردن، اونم که از خداش بوده و حسابی بهش خوش گذشته، فقط من 17،18 کیلو گه و یه عالمه پشم خوردم!!!
کیرم دهنت شادی!

نوشته:‌ آریا


👍 0
👎 0
42440 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

290352
2011-07-17 23:10:08 +0430 +0430
NA

دادا می دونی چیه دو جور نقد میشه کردت یه نقد اصولی یه نقد اساسی:
نقد اصولی اینه با فحاشی زیاد و تیکه های عهد بوق رکیک نمیتونی از یه تاپاله یه کیک تولد بسازی که ملت دورش جمع بشن و بخندن خیلی زور بزنی تا نصف این داستان همرات میاد . دادا این سبک نوشتن طنز نیست اگه فکر میکنی با حرفهای رکیک زدن این حس رو داخلش انداختی اشتباه میکنی و اگه خیال میکنی چون طنز می نویسی میتونی هیچ منطقی نداشته باشه خیلی داری اشتیاه میکنی.
اما نقد اساسی:
دادا تو داستان قبلیت اونو تجربه کردی و ازش یاد کردی به نظر خوشت اومده به هر حال دوستان تو این داستان هم احتمالن تو رو به فیض برسونن.

0 ❤️

290353
2011-07-17 23:30:55 +0430 +0430
NA

کی گفت تو باز بیایی داستان بنویسی میمون؟ با فری 151 موافقم

0 ❤️

290354
2011-07-18 00:47:31 +0430 +0430
NA

راستش داستانتو نخوندم سابقه خوبی نبودی اولین جلق من جزء افتضاح ترین داستانایی بود که من تا حالا خونده بودم پس اینم نمی خونم تازه فری و سارا هم ردش کردن دیگه اصلا نمیخونم

0 ❤️

290355
2011-07-18 01:42:14 +0430 +0430
NA

داستانت كه خيلي مزخرف بود . كيرم تو دهنت كوني
در ضمن سانا جونم مياد اينجا به تموم داستانا نظر ميده بعد ميگه نخوندم اگه نمي خوني چرا مياي تو سايت

0 ❤️

290356
2011-07-18 02:15:49 +0430 +0430
NA

كيرم دهنت آريا
بايد اسم داستانت اين بود

0 ❤️

290357
2011-07-18 02:36:24 +0430 +0430
NA

احتمالا شما تو شهر کس خلا زندگی نمیکنی

0 ❤️

290358
2011-07-18 03:00:31 +0430 +0430
NA

من دو سه روزی نبودم اما میدونی تو مشکل روانی داری دوست داری فوش بخوری اما به بچه ها میگم جلو خودشونو بگیرن تا تو بسوزی

0 ❤️

290359
2011-07-18 03:02:13 +0430 +0430
NA

میدونی تو مشکل روانی داری دوست داری فوش بخوری اما به بچه ها میگم جلو خودشونو بگیرن تا تو بسوزی

0 ❤️

290361
2011-07-18 04:58:21 +0430 +0430
NA

خاک برسرت بااین داستانت.
چیزی به غیرازفحش هم بلدی؟؟؟؟؟
ننویس جون مادرت

0 ❤️

290362
2011-07-18 06:01:13 +0430 +0430
NA

داستانت مزخرف نبود بلکه گه بود

0 ❤️

290363
2011-07-18 07:12:28 +0430 +0430
NA

آقا آریا شما توی خانه هم اسم بابا مامانت کونی کوسی نیست خیلی جلوی خودم رو گرفتم فحش ندم خوب تو مگه تربیت نداری این همه فحش که همه خیال پردازی های که به عنوان داستان میگذاری داخل سایت زشته خجالت بکش به بابات بگو روزی یک ساعت برای خانوده اش استاد ادب تربیت بیاره که شاید بهتر بشین …؟{}

0 ❤️

290364
2011-07-18 10:09:40 +0430 +0430
NA

Sara inqadr laqabe khodeto ro mardom nazar khob nist fekr mikoni hame eyne khodet shabihe meymunan :lol:

0 ❤️

290365
2011-07-18 12:06:34 +0430 +0430
NA

sara sweet من نظرای اینو میخونم یاده حنا دختری در مزرعه میفتم خجسته ایه واس خودش loooool!!! =))

داستان قبلیت به حد کافی ابیاریت کردم بسته شاخ میشی.loool!!!

0 ❤️

290366
2011-07-18 12:12:59 +0430 +0430
NA

ادمین داستان منو بزار دیگه

0 ❤️

290367
2011-07-21 00:21:54 +0430 +0430
NA

نمیدونم چرا از داستانت خوشم اومد،جالب بود و فان

0 ❤️