گاییدن یه میلف خفن خجالتی

1401/08/04

سلام
من اسمم پژمانه (مستعار). ۳۳سالمه .قدم ۱۸۰ با وزن ۷۵.موزیسین و ترانه نویسم.اهل غرب تهران.کلی تابحال داستان خوندم که قشنگ از جملاتش میشه فهمید که تخمی تخیلی هستن و واقعی نیستن. من میخوام یه داستان آب آور متفاوت واقعی تعریف کنم. سال هشتادو هفت من تو برنامه لاین یه اکانت داشتم ک توش شعر مینوشتم از خودم و میذاشتم.شعرای خفن اعتراضی اجتماعی. گاهی هم شعر نو… تو فاز هنر بودم اصلا دنبال کصکلک بازی نبودم.که یشب یه پیام اومد برام که یه پروفایل میلف داف با اسم یلدا بود حدود چهلو خورده ای ساله .میگم داف برو تو مایه های اولتا اوشن.شایدم خفنتر ولی کاملا نچرال فیس.اومد کلی مودبانه تعریف کرد از شعرامو بدون هیچ کرمی باهم اشنا شدیم.اول فکر کردم فیکه ازین سکینه دایی قزیهاس ک عکس از گوگل برداشته گذاشته.ولی خب بعد کمی صحبت بهرحال تجربه ام داشتم فهمیدم ک نه واقعن خودشه.سرتونو درد نیارم.پیامهای ما تو شبای دیگه ادامه داشتو کم کم رفتیم تو فاز زندگینامه و شرایط زندگیو اینا.راستی اینم بگم ک من از سال هشتادوپنج کلا تنهای تنها شدم.پدرومادرمو ازدست دادم.خلاصه یلدا گفت من دوساله شوهرم ولمون کرده رفته با یکی دیگه ک همکارشه تو وزارت راه منم جدا شدم .گفتم بچه داری مگه؟گفت یه دختر دارم هیفده سالشه.تو دلم گفتم آخ جوون دوتا کیس اونم تنها.اونم تو اندیشه بیخ گوش تهران. بگذریم چون نمیخوام زیاد طولانی شه وگرنه حرف زیاده.از طرفی ام اگه نگم یسری مطالبو کم لطفیه واس داستان.یلدا ازین مذهبیا بود ک تو خونه ارایش خفن میکنن چون بیرون نمیتونن ارایش کنن. از ماه دوم فهمیدم ک یلدا یجوری شده.کلماتش رنگو لعاب عاشقی داره.اره اون عاشق من شده بود.تو این فاصله چندتا عکس قدی با بلوز شلوار تنگم ازش بزور گرفته بودم ک قشنگ امار اندامش اومده بود دستم.رنگ پوست سفید یکم پروپاچه تپل.چشمای خوشگل.لبای برامده .بدون شکم.قد حدودا یکو شصت موهای مشکی چشمای عسلی. خلاصه بعد یمدت صحبته دیدار شد.گفت بیا اندیشه یجای پرت قرار بذار منم بیام ببینیم همو.گفتم بیرون؟گفت پژماااان پ ن پ توی خونه؟گفتم یلدا منو تو با این دکو پز مث غربتیا بریم تو خیابون همو ببینیم؟گفت اخه نمیشه که.گناه دارهههه.اینم بگم که تو این مدت دوسه بار ازش لفظی لب گرفته بودم با کلی خجالت کشیدن سر حرفو باز کرده بودم.گاهی مینداختم تو شیطنت زیر زبونشو میکشیدم.حتی یبار مست بودم گفتم یلدا یچی بگم تاراحت نمیشی گفت نه گفتم خیلی دوس دارم بکنمت .گفت واااای خاک بسرم خواهشا دیگه نگو ازین حرفا… بگذریم. ازون اصرار ک تو خیابون ببینیم همو از من انکار که نه من یا میام خونه یا ریسک نمیکنم بیام تو کوچه یکی از اشناهات ببینتمون داستان شه(لاشی بازی من خخخ).به توافق نرسیدیمو یماه گذشت.یشب داشتیم پیام میدادیم دوباره ک گفت پژمان یچیزی بگم قول میدی جنبه داشته باشی؟گفتم بگو خوشگلم.اینجوری میگفتم صداش لرز میفتاد.حس میکردم حشری میشه.گفت اون مرتیکه فردا میخواد بیاد با پریسا(دخترش) دوروز برن شمال.میتونی بیای نیم ساعت خونه همو ببینیم ولی قول بده پسر خوبی باشی شیطون نشی.گفتم آخ جووون چشممم ولی قول نمیدم چون گذشتن از همچین دافی سخته.بعد یه وویس دادم بهش که حشریش کنم .گفتم یلدا همون لباسایی کع یبار توی عکست پوشیده بودی بپوشیا بعد برو قشنگ تروتمیز کن یدونه مو هم نباشه تو بدنت.وویسو گوش کرد یه ایموجی فرستاد همون میمونه که دستاش رو چشماشه با حالت خندون که نماد خجالته. گفتم چیه؟گفت پژمان نگو دیگه اینارو خجالت میکشم. گفتم عزیز دلم نفسه پژمان مگه میشه من بیام اونجا یه داف خوشگل کنارم باشه کاری نکنم.گفت خب حالا تو الان هیچی نگو.حالا بیا.چون اینجوری بگی باید بگم نیا.گفتم باشه دیگه نمیگم ولی بازم میگم قول نمیدم. گفت باشه فردا اینا هشت صبح میرن واسه اطمینان من ده زنگ میزنم بهشون ک مطمئن شم دور شدن.بعد تو بیا.گفتم باشه عزیزم.خلاصه با ذوق رفتم تروتمیز شیو کردم خودمو.خوابیدم ک واسه گاییدن فردا بدنم سرحال باشه.صبح پاشدم اماده شدم.خوشگلو خوشبو کردم خودمو.ساعت نه و نیم زنگ زد گفت پژمان بیا اونا رسیدن مرزن اباد.راه افتادم.رسیدم جلو اپارتمانشون که هر طبقه فقط یه واحد بود. تماس گرفتم اومد پشت پنجره با سر اشاره کرد که درو میزنم بیا داخل.درو زد رفتم جلوی در ورودی اپارتمانشون.استرسم داشتم.یهو در باز شد دیدم یه میلف اینستاگرامی. خیلی خوشگلتر ازعکساشه.چشام چهارتا شد.رفتم داخل.دست دادم دستشو اومد بکشه گرفتم دستشو با یه دست دیگم درو بستم.کشیدمش تو بغلم گفتم وایسا بینمممم بعد اینهمه مدت با دست حل نمیشه بیا تو اغوشم عزیزززم.یه کوچولو بهم چسبیدو لپشو با خجالت اورد جلو بوس کردم جدا شدیم.یه استریج مشکی جذب پوشیده بود با یه تیشرت استین کوتاه تنگ یه شال بلندم انداخته بود سرش مثلا من محجبه ام.دقیقا به دستورات من عمل کرده بود منتها شالو نگفته بودم من.رفتم نشستم.احوالپرسیو چندتا شوخی کلامی کردیم بشوخی گفتم خب دیگه پاشم برم دیگه نیم ساعت شد.گفت عههه خب حالااا یچیزی گفتم.راستی اونم از من خیلی خوشش اومده بود.از نگاه عمیقش میفهمیدم. گفت خب واسه مهمون اول باید چایی اورد. گفتم بهبه چایی عشقم خوردن داره عا.رفت چایی بیاره .کیرم کم کم سنگ شد تو شلوارم.یلحظه گفتم چایی رو ول کن برم ازاشپزخونه بغلش کنم ببرم رو تخت یکم بمالمش رامش کنم که بیخیال شدم گفتم تندرویه .تاکتیکو کنسل کردم.چایی رو اورد گذاشت رو میز عسلی نشست روبروم رو مبل.گفتم میخوای یه پرده ام بیاری بکشی وسطمون ؟خندید گفت خب روبرو بشینیم همو ببینیم دیگه. گفتم مسخره بازی در نیار پاشو بیا چایی رو بگیر جلوم بردارم بی ادب.گفت ای شیطان اومد چایی رو گرفت جلوم با یه دست سینی رو گرفتم گذاشتم رو میز با اونیکی دستم دستشو گرفتم کشیدمش انداختمش رو خودم قشنگ با کون نشوندمش رو کیرم.گفت وااااا پژمان آخخخخ نکنننن .یکم مقاومت کرد بعد یهو شل شد.گفتم چشاتو ببینم .سرشو ک اورد سمت بالا انداختمش رو دست چپم گفتم قربون چشمات بشم لبامو اروم گذاشتم رو لباش گفت آخخخخ پژماااان .شله شل شد ولی همچنان خجالتی.یکم لباشو خوردم.اروم حالت پچ پچی که شگردمه تو گوشش گفتم یلدا دوسداری بغلت کنم ببرمت رو تخت حسابی بکنمت.گفت وااایییی پژماااان نهههه.باز یه لب عمیق گرفتم ازش که قشنگ حشری بشه.بلند شدم خیلی راحت گرفتمش تو بغلم گفت وااای چیکار میکنیییی؟گفتم عشقمو دارم میبرم باهاش عشق کنم.لبخند ریزی زد گفت خب همینجا نمیشه؟گفتم نه تو پذیرایی گ جای اینکارا نیست. بردم رو تخت اتاق خواب ولش کردم رو تخت میخواست بلند شه سرپا وایسه که بازم خوابوندمش دمرش کردم گفتم بخوااااب بلند نشوووو.دوس داشت بده ولی خجالت میکشید راحت کصو وا بده.سریع گفت پژماان خیلی شیطونییی.از پشت چسبیدم بهش لبو گذاشتم رو گردنش گفتم عشقممم میدونستی خیلی خوشگلییی؟ یه لیخند زد گفتم جووون .یه بالش کوچیک رو تخت بود گذاشتم زیر پاهاش باسنش قشنگ اومد بالا کاملا با صدای حشری گفت پژماااان نهههه گفتم یلدا کصتو‌میخوام پاره کنم بازومو گذاشتم زیر سرش .انگشتمو گذاشتم رو لباش دور لبشتشو لمس کردم کیرمم میمالیدم از پشت رو شیار کونشو کصش.یه کص تپل که از استریج زده بود بیرون.کیرم قشنگ روی کلوچه ی کصش بود.بعد انگشتمو گذاشتم وسط لباش یعنی اینکه بذار بره تو دهنت.یکم مکث کرد بعد کم کم بازکرد انگشتم رفت تو دهنش .روش نمیشد میک بزنه.گفتم عزیزم خجالت نکش.تو کصت الان خیس کرده.باید بدی.با صدای حشری باز گفت نهههه.انگشتمو که خیس شده بود با تف خودش دراوردم بردم تو شورتش.دستشو اورد دستمو گرفت گفت نههه پژمان دستشو گرفتم اوردم رو لبم بوسش کردم گفتم عزیزم دستتو نیار جلو.دیگه مقاومت نکرد.انگشتمو گذاشتم رو چوچولش گفت آخخخخ یه جیغ ریز کشید شله شل شد کونشو داد بالا یعنی اینکه دیگه بکننن.رام شد. نقطه ضعفش لمس چوچولش بود.برش گردوندم سینه های لیموییشو ازتیشرت انداختم بیرون گرفتم تو دستام یکم همزمان حرفای عشقولانه بهش زدم که کاملا با رضایت بهم کص بده.یکم ک خندید چندتا لب گرفتم با یه دست دیگم کیرمو از اسلش دراوردم بیرون اروم گذاشتم لای کصش بعد شروع کردم لباشو خوردم کیرمم بالا پایین کردم.اسلش پوشیده بودم که سریع قد کیرمو حس کنه وا بده.شلوار لی مزاحمه.بعد شلوارشو میخواستم دربیارم یکم بازخجالت کشید اعتنا نکردم کشیدم پایین تیشرتشم دراوردم .یه شورتو سوتین ست پوشیده بود.یعنی پیش خودش گفته بود سعی میکنم ندم ولی اگه مقاومتم جواب نداد حداقل سکسی باشم لاکچری بدم بهش.اپیلاسیونم کرده بود.یه استایل برازرزی.کلا لختش کردم گفتم یلدا میدونم خیلی خجالتی ای ولی کیرمو باید بخوری.سرشو کرد اونوری با لبخندو خجالت .سرشو برگردوندم بسمت خودم گفتم بیا بخوورش بابااااا.وحشی شده بودم.کیرمو گذاشتم رو لباش چندثانیه بعد سر کیرمو با لباش گرفت.معلوم بود خیلی تاحالا خورده.یه دقیقه نکشید شروع کرد میک زدن.نفسم داشت بند میومد.ازینکه یه میلف خفن داره کیرمو میخوره.کیرم قشنگ خیس خورد دستاشو گرفتم گذاشتم جفت طرف سینه هاش گفتم بچسبونشون به هم.بازم با یکم مکث چسبوند بهم کیرمو گذاشتم وسط سینه هاش.بالا پایین کردم.حشری شده بود نفس نفس میزد لباشو گاز میگرفت .بعد همینجور که سینه هاشو میخوردم کیرمو میمالیدم رو کصش ک اماده جر دادن بشه.اونم جیغای ریز میزد هی میگفت آخخخ.گفتم عزیزم هنوز نکردمت هلاک شدیا.لبخند زد.ببینید ایناییکه میگمو اگه ازنزدیک میدیدی بهترین فیلم سوپر عمرتو دیده بودی.لبخندای خوشگل همراه با کمی خجالت و کص دادن به کسی که دوسش داری از صمیم قلب.کیرمو گذاشتم رو کصش اروم فرو کردم تو یهو جیغ زد گفت پژمااااان آخخخخخ یوااااش.اوج حشریتش زد بالا.گفتم جووون اینجوری ک تو حشری شدی از کونم میگاعمت.گفت نهههه درددد دااااررر نذاشتم حرفش تموش شه انگشتمو گذاشتم تو دهنش گفتم کصه من میک بزننن.تلمبه هام شدید شد دادش رفت رو هوا.تا جاییکع دهنشو گرفتم گه صداش زیاد بیرون نره.وحشی شدم برشگردوندم قمبل کرد خودش ازپشت گذاشتم توکصش گفتم خودت تقه بزن.یکم مکث کرد بعد کم کم شروع کرد.عشق میکردم با روش دادنش.نازمیکرد یکم بعد راه میفتاد. وایسید یه دست جق بزنم بعد ادامه رو بگم.خودمم حشری شدم خخخخ… خب بچه ها اومدم.چه حالی داد.بچه ها دیگه سست شدم. خلاصه از کصوکون یلدا رو خسابی گاییدم.از کون یکم اذیت شد ولی اصلا نگفت نکن.مث اینکه چندباری ازکون داده بود یکم باز بود.یبارم سربسته گفته بود شوهرم از پشت میگایید منو.خودشم یعالمه حال کرد چون چندوقت بود کیر ندیده بود.چندتا نکته بگم.داستانمو خیلی کوتاه کردم که حوصلتون سر نره.زود دست به کیر بشید.کلی دیالوگای قشنگو قبل کردن حذف کردم.بهرحال نمیشه تو پنج دیقه یه میلف سرسنگینو رام کرد که .داستان واقعی معمولا طولانی میشه ولی خوبیش اینه که جذابه و واقعی.یه نکته دیگه اینکه من خط قرمزم زن شوهرداره.هیچوقت سمت زن شوهردار نرید.تاوان داره.منم تابحال نرفتم.ولی دیدم خیلیا بدیخت شدن به زمین گرم خوردن.نه گفتن سخته ولی حفظ یسری اعتقادا لذتش بیشتر از سکسه.شعار نمیدم…ولی هیچی سکسی سکسه با میلف نمیشه.اونم میلف تک پر ترتمیز.میلف کاربلده.چص کلاس نداره.توقع عشقو عاشقیو وقت تلف کردنای الکی نداره.دوطرف راضی کون لقه ناراضی.من میلف چندتا کردم ولی نامردی نکردم به هیچکدوم.تو اوج عشقوحالم میشه وجدان داشت.من یلدارو کردم.بعدشم باهاش کلی دوست بودم.هنوزم جز فالورامه ولی دیگه رابطه نداریم چون ریش سفیدای فامیلشون جمع شدن بخاطر بچه شون رابطه شو با شوهرع دوباره جوش دادن برگشتن سر خونه زندگیشون بعد سه چهارسال جدایی.چندبار بدترین مشکلاتشو حل کردم بدون چشم داشت.یبارم بیشتر نکردمش ولی همون یبار بهترین سکس عمرم بود. دیگه ازمنبر بیام پایین.ممنون ک داستانمو خوندید… ایام کیرتون بشادمانی…

نوشته: پژمان


👍 18
👎 27
57401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

900276
2022-10-26 00:45:41 +0330 +0330

داستانت قشنگ بود ، معمولا تمام خالی بندی ها قشنگن ولی دقیقا با چیه این داستان جق زدی ؟؟؟

1 ❤️

900285
2022-10-26 01:49:58 +0330 +0330

اهل کس کلک بازی نبودی بعد گفتی آخ جون دو تا کس…
یه داستان تخیلی خوب بنویسید نه تخمی تخیلی!

3 ❤️

900287
2022-10-26 01:57:53 +0330 +0330

عزیزم مرسی از نصیحت هات ای شاعر بلند مرتبه
فقط به ما هم یاد بده وقتی کیرمون لای پستوناشه چطوری نوک پستوناشو بخوریم

2 ❤️

900301
2022-10-26 03:07:41 +0330 +0330

کس کش سال ۸۷ لاین کجا بود ک تو با اون میلف آشنا بشی
من سال ۹۱ تازه یاهو مسنجر مد شده بود داشتم اونوقت تو ۳ سال قبلش لاین داشتی
ای تو کون آدم خالی بند

4 ❤️

900309
2022-10-26 04:46:46 +0330 +0330

هر کس میخواد اینجا کسشعر بنویسه،،کسشعرای هیچکس و قبول نداره ومیگه ساختگیه واسه من واقعیه،مث رئیس جمهورامون که همه چیو میندازن گردن قبلیه،فازتون چیه؟

1 ❤️

900311
2022-10-26 05:10:18 +0330 +0330

تا اونجا نوشتی لاشی بازی خوندم، وقتی نویسنده صادقانه اعتراف میکنه لاشیه پس تا آخر داستان مشخصه که با یه لاشی روبرو هستیم که نیاز به توجه نداره. چطوری لاشی.

0 ❤️

900326
2022-10-26 08:08:34 +0330 +0330

گرمای اتاق و تخت کاملا قابل احساس بود
خوب بود.
لایک

0 ❤️

900327
2022-10-26 08:10:34 +0330 +0330

ضمنا یاد بگیرین تا زمانی که مفهوم راست کرده را تدبیر نیست رو نفهمیدین از نصیحت و شعر پرانی دست بردارین.

0 ❤️

900329
2022-10-26 08:32:48 +0330 +0330

ای کرده که را کردی تا کرده شدی زار ؟؟
تا باز کنم آنکه تو را کرد ؟؟

1 ❤️

900350
2022-10-26 10:29:56 +0330 +0330

شتر در خواب بیند پنبه دانه
گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه ؛
همین کافیه
موفق باشی

1 ❤️

900355
2022-10-26 11:45:18 +0330 +0330

از اسمت که کسمانه معلومه. کس مغزی. نقدی بهت وارد نیست. راحت باش

0 ❤️

900479
2022-10-27 17:52:18 +0330 +0330

کسکش تو سال 87، 19 سالت بوده، شعر که نه کسشعرم نمی تونستی بگی که الان بالاخره گفتی…لاین رو از کس مامانت درآوردی سال 87؟؟!!

0 ❤️

900522
2022-10-28 00:23:10 +0330 +0330

بابا دستخشت
اولن که انقد قشنگ داستان نوشتی باحال توصیف کردی جا داره ما هم ب عشق خودت نظر طولانی کنیم
دوما خیلی باحال بود پشمام ریخته ولی خدایش جق نزدم انقد قشنگ تعریف کردی که تو خود فیلمه بودم🤣🤣🤣
سوم بی زحمت حشری شدی حال کردی داستان اون یکی میلف ها رو هم بکش
حلالت👍

0 ❤️

900599
2022-10-28 10:22:43 +0330 +0330

كس نوشتي مومن

0 ❤️

900607
2022-10-28 12:07:41 +0330 +0330

کصکش لاین سال ۹۰ تو ایران باب شده بود ملجوق

0 ❤️

938082
2023-07-17 06:22:53 +0330 +0330

حالا از منبر اومدی پایین نری رو یه چیز خطرناک 🤣🤣

0 ❤️