گی با رفیق از ما بهترون

1399/12/09

سلام به همه دوستان عزیز سلیمون هستم و 22 سالمه از استان زیبای تهران اون سلیمان نبی نیستما اشتباه نگیرید یه وقت درسته با از ما بهترون سکس کردم ولی نبی نیستم والا تو مدرسه ما یه پسر بود به معنای از ما بهترون و من مثل این پسر ندیده بودم زیاد نمیخوام ماست مالیش بکنم فقط بگم بینهایت خوشگل بود درس خون بود و با ادب و مهربان و از قضا مایه دار هم بود و من از این قضایا نتیجه گرفتم اون قطعا از ما بهترونه توی مدرسمون خیلی خاطر خواه و رفیق داشت و بر عکس خیلی هم دشمن داشت دشمنانم بچه لات ها و چموش های مدرسه بودن ولی هیچی گوهی نمیتونستن بخورند و اسمش هم مثلا مستعار بگیم شایان بود (اسم اصلیش عربی بود نمیگم) خلاصه تصمیم گرفتم با این از ما بهترون زیبا دوست بشم منم به بهونه های مختلف هی بهش نزدیک میشدم و خیلی با ادب تر از قبل شده بودم و در کل درس خون تر و دیگه با رفیق های قبلیم نمیپلکیدم تو اون زمان یک ذره هم ظاهرم رو جوون پسند تر کردم و از حالت سادگی در اومدم در کل همنشینی با نیکان در من اثر کرده بود راستی اون موقع پونزده سالم بود رابطمون خیلی صمیمی تر شده بود هی همدیگه رو دعوت میکردیم به خونه هم و هی مثل دخترا گل میگفتیم و گل میشنیدیم اون پسر واقعا با ادبی بود مثل اون رفیق های کونیم نبود که الکی هی واسه هر قضیه ای فحش و فحش کاری کنند و دعوا و شر راه بندازند خلاصه یک بار که رفتم توی اتاقش و داشتیم اختلات میکردیم اومد جلو و یه دستی کشید روی باسن گرامی من گفتم چکار داری میکنی عزیز؟ یه چشمک بهم زد گفت اهل دل هستی یا نه؟ من برگام ریخت گفتم اهل دل یعنی چی؟ خاک تو سرم نکنه معتادی تو؟ پس چی شد تو که از ما بهترون بودی حالا از ما بدترون در اومدی؟ گفت چی چی داری بلغور میکنی باباجون سلیمون دارم راجب گی صحبت میکنم آقا در اون زمان من پشم نداشتم خودم ریختم 😂 تمام آرمان هام ریخت اون یک ذره سرش رو خاروند به نشانه عصبانیت گفت گاندولف سفید رو میشناسی؟ من یک ذره فکر کردم تا با مکافات اسمش یادم اومد و گفتم اون جادوگره رو میگی؟ گفت آره گفت میدونی گرایش جنسیش چیه؟ من گفتم یعنی چی؟ خخخ اصلا تو باب نبودم گفت اون یک همجنس گراست منم گفتم واقعا؟ اونم گفت آره گفت خیلی از بزرگان این دنیا همجنس گرا هستند و کسی هم خبر نداره و منم گی هستم و عاشق شیطنت با رفقای عزیزم هستم گفتم تا به حال با کسی هم انجامش دادم گفت آره بابا با خیلی های دیگه ازش پرسیدم با کیا؟ اون گفت شرمنده باباجون سلیمون این دیگه یه رازه این حرف رو زد خیالم راحت شد که آدم قابل اعتمادیه واقعا پسر خوشگل و جذاب و سفیدی بود و آرزوی هر کسی بود باهاش یه حالی بکنه ولی خوب من تا به حال گی انجام نداده بودم همون سکس معمولی هم انجام نداده بودم به قول بابا پنجعلی ای خدا 😞 خلاصه قرار گذاشتیم یک بار جمعه که بیکاریم حسابی خودمون رو آماده کنیم آماده کردن که خودتون میدونید یعنی چه؟ حموم رفتنو تخلیه و خوشگل کردن و از این حرفها بعدش رفتم خونشون اومد دم در بهش گفتم عجب دافی شدی شایان خان اونم گفت من دافم هان؟ بیا تو تا بهت بگم رفتم تو خلاصه یکذره اختلات کردیم بعدش شروع کردیم به در اوردن لباس های همدیگه (قبلش شایان بهم گفته بود چه کار ها باید بکنیم) بعدش روی تخت شایان نشستیم از هم لب میگرفتیم و هم زمان شومبولمون رو هم که حدودا پونزده سانت بود بهم میمالیدیم و حسابی کیف میکردیم واقعا حال خیلی خوبی میداد احساس میکردم که دارم از عشقم لب میگرفتم و واقعا هم همینطور بود شایان رو خیلی دوست داشتم یه سه چهار دقیقه ای به همین صورت از هم گرفتیم بعدش به حالت 69 در اومدیم دول های همدیگه رو خوردیم و حسابی هم حال داد شایان رو بود و من زیر این رو بگم هر جفتمون لاغر بودیم و تقریبا هم وزن و هم اندازه شاید شایان یه کوچولو از من بزرگتر بود بعدش شایان به من گفت برگردند ببینم میخوام سوراخ خوشگلتو باز کنم منم با نگرانی برگشتم اونم روغن رو اورد یک انگشت کرد بعد دو تا بعد سه تا تا اینکه پنج تا رو فرو کرد حدودا یه ربعی طول کشید بعد کیرش رو گذاشت دم سوراخم و هل داد تو منم نفسم بند اومد از بس درد داشت شایان گفت یک دقیقه صبر کن جاسازی بشه الان دردش میفته بعد شروع کرد به عقب و جلو دادن کیرش بعدش هم در عین حال که میکرد گفت جووون سلیمون عجب کیونی داری تنگ آبدار از کون بقیه رفقام بهتره منم هی آه آه میکردم زیر و گفتم قابل شما رو نداره بعدش کیرشو کشید بیرون برم گردوند و جفت پاهام رو داد بالا و کیرش رو تا ته کرد توم منم یه آیییی کردم و آبش اومد و و ریخت توم بعدش در اورد و یه ماچ گنده از لبام بر داشت بعد به حالت داگی در اومد و گفت حالا نوبت توعه منم با عصبانیت و نفس نفس زنان وازلین مالیدم درش و کیرم رو کردم توی سوراخش لامصب خیلی گشاد بود گفتم چکار کردی با این سوراخ شایان؟ گفت سوراخ های زیادی رو فتح کردم ولی سوراخ خودمم فتح شده منم ادامه دادم تو همون حال که داگی بود خوابیدم روش و سرش رو برگردوندم و یه لب ازش گرفتم و کیرم رو با تموم قدرت هل دادم توش و اونم یه آه بلننند از شهوت گفت منم آبم خالی شد تو کونش بعدش با هم افتادیم رو تخت و همدیگه رو با خنده نگاه میکردیم و با بدن هم بازی میکردیم بعد اون ماجرا بار با هم سکس کردیم الان بیست و دو ساله هستیم و آقا شایان هنوز هم ظاهر زیبا و دل نشینی داره من ظاهرم مردونه شده دوست دارم یکبار دیگه برم و باهاش گی رو تجربه کنم ولی خجالت میکشم چون دیگه مرد هستیم خوب این بود از داستان من امیدوارم خوشتون اومده باشه خداحافظ همگی.

نوشته: سلیمان نبی


👍 13
👎 3
11701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

793979
2021-02-27 01:10:25 +0330 +0330

میگن سلیمون وقتی بچه بوده یکی از لاتای محله بهش میگه بیا بریم خونمون یه خرگوش دارم حرف میزنه!! سلیمون هم میره باهاش از فرداش تا آخر عمر هر حیوونی میدیده حسابی باهاش چاق سلامتی میکرده که اون قضیه رو بپیچونه!! خودشم نباشی از نوادگانشی! 😁

8 ❤️

793990
2021-02-27 01:30:23 +0330 +0330

فک کنم راس گفتی.قشنگ بود.

1 ❤️

794052
2021-02-27 10:00:38 +0330 +0330

گی به معنای همجنسگراییه نه کون کونک بازی دایی بر چسبا رو اشتباه نزنید

1 ❤️

794309
2021-02-28 18:48:29 +0330 +0330

کوسخل ۲۲سالته میگی مردشدم طرف دورور۳۰سالشه قشنگ قمبل میکنه کیونننن میده سلیمون جقی

0 ❤️

794517
2021-03-01 16:30:22 +0330 +0330

بیا سلیمون نبی رو هم کونی کردبن رفت. ننگ بر خمینی که همه جونارو کونی کرد.

0 ❤️