یه هفته‌ی به یاد موندنی (۲)

1402/03/11

یه هفته‌ی به یاد موندنی (۲)

قسمت قبل...

وقتی بیدار شدم رامین هنوز خواب بود، صدای نفس‌هاش رو می‌شنیدم و گرمای بازدمش پشت گردنم رو قلقلک می‌داد. دلم نمی‌خواست از تو بغلش بیام بیرون. بازو‌هاشو دور تنم حلقه کرده و یه پاش رو انداخته بود روی دو‌تا پای من. بالا تنش لخت بود و یه شلوارک پاش کرده بود. منم یه رکابی و یه شرت آبی آسمانی پوشیده بودم. برجستگی نسبی کیرش رو از روی شلوار می‌تونستم حس کنم و این باعث می‌شد افکار سکسی به ذهنم هجوم بیارن، راستش از اینکه این فکر‌ها توی این لحظه‌های رمانتیک و عاشقانه توی ذهنم جولان می‌دادن یکمی خجالت می‌کشیدم و خودم رو سرزنش می‌کردم، ولی خب مگه من از اولش نیومده بودم تا یه مرحله‌ی جدیدی از رابطه رو برای خودم و رامین ایجاد کنم؟ دوباره چشمام رو بستم و حدودا نیم ساعت بعد با تکون خوردن تخت بیدار شدم، رامین بیدار شده بود و داشت سعی می‌کرد بدون اینکه من رو بیدار کنه، از تخت بیاد بیرون. وقتی دید بیدار شدم، دوباره خم شد روم و یه بوس کوچیک از لبام کرد. یه تیشرت پوشید و رفت توی هال و تلویزیون رو روشن کرد. منم بلند شدم، لباسامو پوشیدم، یه شونه به موهام زدم و رفتم سراغ چمدونم که هنوز وقت نکرده بودم بازش کنم. دونه دونه لباسامو در آوردم و دوباره مرتب چیدم تا بدونم دقیقا چی به چیه. کرم‌ و مسواک و نخ‌دندون و خمیر‌دندون و شامپو و چندتا چیز دیگه رو گذاشتم روی میز توالت، لوبریکانت‌ها و کاندوم رو هم دوباره زیر لباسا قایم کردم و با خودم فکر می‌کردم چطوری قراره ازشون استفاده کنم. رفتم توی سالن و دیدم ساعت ۵ بعد از ظهره. می‌دونستم اگه می‌خوام شام درست کنم باید فورا دست به کار بشم. رامین قطعا بهم می‌گفت که نمی‌خواد زحمت بکشم و می‌ریم بیرون و از این حرفا، ولی من دلم می‌خواست از دست پخت خودم بخوره. یخچال رو باز کردم و شدیدا خورد تو ذوقم، چون اصلا و ابدا یادم نبود که هیچیییییی توش نیست. سریع به رامین گفتم بریم خرید کنیم.
.رفتیم یه فروشگاه بزرگ و شیر و کره و آرد و ریحون و قارچ و مرغ و پاستا و پیازچه و یه سری خرت و پرت دیگه خریدم و سریع برگشتیم خونه. ساعت شده بود ۷.
می‌خواستم یه غذای خیلی خوشمزه درست کنم تا حسابی کیف کنه. سریع دست به کار شدم. یه پیش بند تو کشوی آشپزخونه پیدا کردم و بستم و شروع کردم، عین فرفره خورد می‌کردم و تفت می‌دادم و تو آشپزخونه اینور اونور می‌شدم. ساعت ۱۰ بود که یه پاستای توپ، با سس ریحون که با گوجه گیلاس تزئین کرده بودم رو گذاشتم روی میز. تو اون فاصله هم رامین رفت و یه سری میوه و هله هوله واسه اون مدتی که اونجا بودیم خرید و اومد. وقتی غذا رو روی میز دید کیف کرد. اومد و محکم بغلم کرد و لبام رو لیسید.
+با اینکه بوی خیلی خوبی داره غذات، ولی هیچی طعم لباتو نمی‌ده برام.
-اون که بله، منتهی با طعم لبام این هیکل گندت سیر نمی‌شه آقا رامین.

یه چشمک بهش زدم و توی بشقابش غذا رو کشیدم و گذاشتم جلوش. تا اومدم برای خودم هم بکشم بلند و کفگیر رو ازم گرفت، غذا رو از بشقاب خودش برگردوند توی ظرفی که توش سرو کرده بودم، و کل ظرف رو کشید جلوی خودش، بعدشم منو نشوند روی پاهاش.

+از کی تا حالا جوجو خودش غذا می‌خوره؟؟؟
-جوجو تا وقتی تو هستی غلط می‌کنه خودش بخواد غذا بخوره.

خلاصه غذا رو رامین خودش داد دهنم و خودشم خورد و یه شام خیلی رمانتیک داشتیم.
شام رو خوردیم و رفتیم روی کاناپه نشستیم. رامین هاردش رو وصل کرد به تلویزیون و به انتخاب من، قرار شد فیلم فری گای رو ببینیم. خیلی فیلم قشنگی بود و حسابی سرگرم شدیم. وقتی فیلم تموم شد با هم نخ ‌دندون کشیدیم و مسواک زدیم، رفتیم تو اتاق و من روی صندلیِ جلوی آینه نشستم و کرمم رو برداشتم و همزمان به رامین نگاه می‌کردم. تیشرتش رو در اورد و من به عضلات شکم و سینه‌اش نگاه می‌کردم. متوجه نگاهم شد. آروم شلوارش درآورد. کیرش با اینکه خواب بود ولی بازم توی شرتش بزرگ بنظر میومد. عطش زیادی برای بدنش داشتم. خواست یه شلوارک بپوشه که کرم زدنم رو نصفه ول کردم و بلند شدم و رفتم سمتش و لباشو بوسیدم. چند بار لباشو بوسیدم و لیسشون زدم. بار آخر دستش رو انداخت پشت سرم و بوسه رو ادامه داد. عمیق و طولانی. زبونشو فرستاد تو دهنم. منم متقابل همین کارو کردم. دست می‌کشیدم به گردنش، دست می‌کردم تو موهاش. به ترقوه‌هاش، عضلات سینش، شکمش؛ به سختی تو بوسه باهاش همراهی می‌کردم، اون وحشیانه منو می بوسید و من مثل یه بچه‌گربه ازش تبعیت می‌کردم.
آخر سر بوسه رو قطع کردم. رفتم سراغ گردنش، حسابی گردنشو لیسیدم، ریشاشو لیسیدم، گوش‌هاش، ترقوه‌ها، همینجور می‌رفتم پایینتر. همزمان هم با دستم کیرشو که مثل سنگ شده بود از روی شرت می‌مالیدم. سرمو باز بردم پایین‌تر. عضلات سینش، شکمش، وی‌لاین زیر شکمش، رسیدم به شرتش. یه لیس محکم از روی شرت به کیرش کشیدم و تو چشماش نگاه کردم. رضایت و شهوت تو چشماش موج می‌زد. کامل جلوش زانو زدم و دستم رو انداختم به کش شورتش. صورتم رو نزدیک کردم، می‌دونستم وقتی شورتش رو پایین بکشم کیرش می‌خوره تو صورتم. خوشم میومد. دلم می‌خواست توی خلوتمون براش یه جنده‌ی مطیع باشم. آرومم کش شورتش رو دادم پایین و کیرش خورد تو صورتم. با دستم گرفتمش و چند بار دیگه زدمش به صورتم. سر کیرش یکمی خیس بود. با زبون پیش‌آبش رو چشیدم. خوشم میومد. کیرش سفت و صاف بود. سر بزرگ و صورتی، حدودا ۱۷ سانت، با یه قوس جذاب رو به بالا. کیرشم مثل خودش بی‌نقص بود. اول لیس از تخماش تا سر کیرش کشیدم، بعد یه لیس به خود تخماش. دوباره یه لیس از تخماش تا سر کیرش کشیدم و بدون قطع کردن، پیوسته با همون حرکت کیرش رو کردم تو دهنم. سانت به سانت قورتش می‌دادم تا اینکه همش رفت تو حلقم، عق نمی‌زدم، تو این مدت دیگه یاد گرفته بودم. بینیم چسبیده بود موهای تازه کوتاه کرده‌ی بالای ‌کیرش. بوی خوبی می‌داد. بوی طبیعی و مردونه‌ی بدنش به همراه بوی شامپو. عالی بود. زبونم رو درآوردم و تو همون حالت تخماش رو لیسیدم؛ عاشق وقتاییه که این کار رو می‌کنم.
+جوووووون. ببین سینای من چه کارایی می‌کنه با کیر شوهرش.
بیشتر تحریک شدم. سرمو کشیدم عقب و دوباره کیرشو قورت دادم. سعی می‌کردم سریع باشم. همونطور که رو کیرش سرمو جلو و عقب می‌کردم، یهو سرمو با دستاش گرفت. عاشق اینم که سرمو بگیره و خودش دهنمو بگاد. همین کار رو هم کرد. محکم تلمبه می‌زد تو دهنم و ته حلقم صدای خر خر می‌داد و بزاقم از گوشه‌های لبم که حسابی کش اومده بود می‌ریخت. داشتم کیف می‌کردم. سرمو می‌گرفت و کیرشو تا ته فشار می‌داد و نگه می‌داشت. لذت خالص بود. می‌دونستم با ساک زدن آبش نمیاد. بلند شدم. لباسامو با ناز درآورد و دستامو تکیه دادم به دیوار. اومد پشتم و پشت گوشم گفت جوووون سینای داغ منی تو. خوشم میومد. کیرش رو چندبار لای چاک کونم کرد، ولی توی سوراخم نه. می‌دونست که دردم میاد. کیرش رو گذاشت لای پاهام و تلمبه زد. محکم و سفت و تند. کنار صورتم رو گذاشته بودم رو دیوار و لذت می‌بردم. چند دقیقه‌ی بعد متوقف شد. سریع من رو برگردوند طرف خودش. یه بوس از لبام کرد و سریع من رو دوباره نشوند جلوی کیرش. با دوتا حرکت دستش آبش پاشید روی صورتم. آبش خیلی زیاده. قبلا هم بهش گفته بودم که عاشق آب زیادتم که تمام صورتمو می‌پوشونه. چشمام و بینی و لبام رو پوشونده بود و حتی لای موهام، روی گردنم و روی سینه‌ام هم ریخته بود. خیلی عالی بود. عاشق این حس بودم. آبش رو با انگشت از روی پلکم برداشتم و چشمام رو باز کردم، تو چشماش خیره شدم و خیلی با لوندی انگشتم رو گذاشتم تو دهنم. خیلی خوشش اومد. منو بلند کرد و نشوند لبه‌ی تخت. نشست بین پاهام و کیر منو گرفت تو دستاش. بدم میومد برام ساک بزنه. خودشم می‌دونست. کیرم بدجوری راست شده بود. شروع ‌کرد برام کیرم رو مالیدن. بالا و پایین. حدود یه دقیقه بعد آب من هم اومد و پاشید روی سینه‌ی خودم. با انگشتش یکمی از آبم رو جمع کرد و گذاشت توی دهنم. خوشش میومد. منم خوشم میومد. دوست دارم تو سکس مطیعش باشم.
حسابی عرق کرده بودیم و بدن من پر از لکه‌های آب خودم و رامین بود. بلندم کرد و رفتیم تو حموم. کامل بدن همدیگرو شستیم. دلم می‌خواست دوباره تو حموم کیرشو ساک بزنم ولی فکم درد گرفته بود،پس بیخیالش شدم. کامل تمیز شدیم و اومدیم بیرون از حموم. یکمی با حوله خودمون رو خشک کردیم و همونجوری لخت افتادیم تو تخت. رامین منو محکم بغل کرد و تا صبح خوابیدیم. صبح که بیدار شدم بازم رامین خواب بود. گرمای تنش برام لذت بخش بود. صدای خر خر آرومش به گوشم خوش‌آیند میومد و داشتم کیف می‌کردم. کیرش حسابی شق بود و می‌تونستم حسش کنم. با خودم گفتم: سینا تو باید همین امروز و فردا قال قضیه رو بکنی…

نوشته: سینا


👍 17
👎 4
12101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

931095
2023-06-02 03:33:00 +0330 +0330

سینا جان یه هفتت داره کم کم ماه میشه ها
نسبت به قسمت قبل ضعیف تر بود یکم
تو قسمتای بعد سعی کن بیشتر پر و بال بدی
از یکنواختی دربیاد

4 ❤️

931301
2023-06-03 12:20:19 +0330 +0330

very good

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها