سکس با همکار جدید

1397/08/10

با سلام خدمت شهوتیا و فاعلین و مفعولین…
این خاطره مربوط به همین چند وقت پیش یکی از خاطرات سکسی بنده من کارم مدیریت مالی و با شرکت های زیادی کار میکنم و اغلب شرکت ها هم حسابدار خانم دارن یکی از این شرکتا یروز مدیرش بهم زنگ زد گفت میخوام یک نیرو جدید بیارم واسه کارای دفتر آماتوره شما بیا آموزشش بده منم اوکی دادم چون قبلا ژن حسابداری رو به خیلیا منتقل کرده بودم و کارآموزا زود وا میدن که خوب یاد بگیرن خلاصه روز موعود رسید و سر ساعت رفتم دفترشون دیدددم بله یه دختر خانم ترگل برگل ناز تازه فارغ التحصیل شده نشسته بود سلام و احوال وپرسی کردیم یه نگاه خریدارانه بهش انداختم دیدم بد نیییی سینه ۷۵ کمر باریک باسن متوسط و قوووس کمر که مورد علاقه منه تووووپ بود پوستشم سفید یه آرایش ملیح کرده بود … آموزش شروع شد چون میخواستم فشرده باشه گفتم چند روز عصرا بیا زود تمام کنیم روزای اول خیلی فاصله میگرفت از اونجاییم که من ادم پرررو و پر زبونیم سر صحبت از هر چی رو باهاش باز کردم کم کم فاصله مون کم شد تا جایی که صندلی به صندلی یجورایی زانو به زانو میشدیم و توی رفت وامدم هم یکم میمالدمش طوری که هم بفهمه هم تابلو نشه
خلاصه یروز عصر هوا تاریک شد مدیر گفت من زودتر میرم که مهمون دارم شماهم تموم شدین برید منم گفتم اگه امشب از دست بدم دیگه پریده بهش گفتم خانم … بیا ای
ن ثبتایی که بهت یادم چندتا بزن من ببینم امد پشت سیستم منم پشتش ایستادم جوری که بازوش چند باری غیر عمد به کیر راست شده بنده خورد دیدم عکس العمل خاصی نشون نداد فقط رنگش زرد شده بود منم پرررو تر شدم به بهونه آموزش دستمو میزدم به دستش که موس رو جابجا کنم کم کم دیدم داره حالش خراب میشه بهش گفتم این صندلیا خیلی مسخره ان من که کلا کمر درد میشم اونم گفت راست میگی والا من گردن درد میشم گفتم میخوای گردنتو بگیرم گفت نه ممنون منو استاد صدا میکرد گفتم نترس بابا بلدم بعدم ما که ازین حرفا نداریم منتظر جوابش نشدم دست انداختم روی گردنش ارررروم اروووم شروع کردم به مالی
دن اونم چشماشو بسته بود داشت لذت مبرد از کنار هم کیرمو چسبوندم به بازوش خلاصه کم کم از گردن امدم پایین تر دیدم چیزی نمیگه گفتم دمش گرم پایه است دیگه همینجوری یواش یواش دستمو رسوندم به سوتینش گفت استاد میشه بس کنید من خوب شدم گفتم عزیزم من تازه خراب شدم تو نگران نباش چشماتو ببند برو تو حس زیبات همنجوری دستنو بردم تو سینهای کوچیکه سفتش لبامو نزدیک لباش کردم اونم چیزی نمیگفت یکم همراهی کرد ولی اماتور بود بلندش کردم خودم نشستم روی صندلی اونم نشوندم روی پام گفتم درس امروز یوگا آرامش ذهن واسه حسابداری عالیه دکمه مانتوشو باز کردم سینه هارو از بالای سوتین
دراوردم شروع کردم به خوردن دیگه صداش درامده بود زیپ شلوارم دادم پایین دستشو بردم گذاشتم روی کیرم شروع کرد به مالیدن کم کم دیدم دارم ارضاع میشم دستشو گرفتم بلندش کردم از پشت مانتو رو دادم بالا با دستم دکمه شلوار باز کردم اول یکم گرفت شلوارشو ولی لبمو بردم رو گردنش شل شد دادم پایین دیدم جووووون یه باسن تمیییز گرد اماده به کردن دستمو انداختم وسط پاش خیس خیس بود انگار ده بار ارضاع شده بود با اب کسش سوراخ باسنشو خیس کردم یکمم با اب دهنم سر کیر خودمو بعد مالیدم به سوراخش بیشتر خمش کردم چند بار سعی کردم ولی نرفت داخل اونم خیلی دردش میامد خلاصه مجبور شدم رو
میز بخوابونمش از عقب گذاشتم وسط پاش پاهاشو سفت کردم هم کسشو ماساژ میدادم هم خودم حال میرکردم با چند بار عقب جلو آبم امد همشو همون وسط خالی کردم بنده خدا اولین بار بود اب کیر میدید ترسیده بود میگفت نریخته داخلم گفتم نترس رفت دستشویی خودشو تمییز کرد خلاصه دیگه قرارمون عصرا و برنامه ارضا خانم بود تا اینکه ییار بلاخره از عقب زدم…
مایل بودین اونم مینویسم…
نوشته: ام _ تی


👍 4
👎 19
51561 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

727671
2018-11-01 21:18:45 +0330 +0330

تو کی گوسفندات فروختی اومدی شهر؟
آخه مرتیکه مگه گاو گوسفند که با مالش گردن لذت ببره

1 ❤️

727673
2018-11-01 21:19:57 +0330 +0330

این داستان تکراری و دزدی و بخشی از یکی دیگه از داستانای قدیمی سایته

3 ❤️

727677
2018-11-01 21:21:38 +0330 +0330

با این توصیفاتی که دوستان از زود وا دادن خانم ها میکنند،
ما الان در یک شهر نو در حد یک کشور زندگی میکنیم!
آخه کونی بانو الکسیز هم توی فیلمهای پورن هم این قدر زود وا نمیده که تو کونی دختر مردم رو راضی کردی کونی پلشت.

2 ❤️

727679
2018-11-01 21:25:14 +0330 +0330

کونی ها هم افتادند به داستان دزدی و کپی برداری شاه ایکس جان

1 ❤️

727689
2018-11-01 21:40:11 +0330 +0330

دزدی نکن عامو

0 ❤️

727720
2018-11-01 22:46:37 +0330 +0330

مایل نیستیم
اصرار کنی میان با زاویه کیونت میزارناااااا

2 ❤️

727740
2018-11-02 02:55:06 +0330 +0330

من بخوام دستم رو راضی کنم برام جق بزنه بیشتر طول میکشه، شما چطوری با این سرعت خانمها رو راضی میکنید

0 ❤️

727756
2018-11-02 05:48:43 +0330 +0330
NA

“با دستم دکمه شلوارشو باز کردم” خوب شد گفتی آخه ما با پا دکمه شلوارمون رو باز میکنیم
نهایت مقاومت دختره:
استاد میشه بس کنی من خوب شدم!!!
استاد جقی:
تازه من خراب شدم (dash)

1 ❤️

727777
2018-11-02 07:53:48 +0330 +0330

دوسه سطری خوندم،بقیه ش یادم اومد. تکراریه

1 ❤️

727799
2018-11-02 10:30:14 +0330 +0330

گمشو بابا

2 ❤️

727858
2018-11-02 19:19:46 +0330 +0330

اومدم نظر بدم دیدم دوستان مقعد برات نذاشتن، باشد که رستگار شوی

0 ❤️

727876
2018-11-02 20:44:31 +0330 +0330

میگم دادا اسمتو عوض کن بزار ام تی کِی اِس (کس شعر)

0 ❤️

727908
2018-11-02 21:42:57 +0330 +0330

تنها بخش داستان که برام جذاب بود اون … آخر داستان بود

0 ❤️

728671
2018-11-06 19:29:10 +0330 +0330

خاک بر سر بیشرف تو و امثال تو. طرف با هزار آرزو اومده سرکار. اونوقت تو مغزت تو کیرته. امیدوارم همین اتفاق واسه خواهر و دختر خودت بیفته حالشو ببری.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها