عشق و غرور (۱)

1400/04/06

صبح شده بود و بعد کلی اینور اونور تو تختو
هی مالوندن چشام، بلند شدمو رو تخت نشستم، یه نگاه به ساعتم انداختم که ساعت 9 شده، سریع خدمو جم کردم و رفتم تو خونه که چشم خورد به ریختو پاش مهمونی دیشب
کل خونه بهم ریخته بود
سرمو چرخوندم لباس الهامو اونجا دیدم
رفتم نشستم رو صندلی ک یادم افتاد دیشب چجوری داشتم میکردمش زیادی مشروب خورده بودم اصلا حالیم نبود ولی قشنگ سکسمون رو یادم بود
مهمونی  که تموم شد دستمو گرفت رفتیم تو اتاق همینکه وارد اتاق شدیم درو قفل کردو
چسبوندمش به دیوار لبامو گذاشتم رویه گردنش اروم اروم گردنشو میخوردم اونم کامل خدشو اختیار من گذاشته بود جز این راهی نداشت اومدم بالا رویه لباش یه نگاه تو چشاش کردم
  چشاش معصوم و خوشگل بود بیشتر حرصیم میکرد شروع کردم لباشو میخوردم اونم لبامو اروم میخورد
دستمو کم کم بردم رو دلش یکم مالوندم بعد اروم اروم بردم زیر شلوارش گذاشتم رو کصش خیس خیس بود داشتم براش میمالوندم که سرشو برد عقب گفت: ارتین بسه میخام امشب جرم بدی دوس دارم زیرت جون بدم اون چشای سیاه و غرور مردونت همیشه منو جذب خدش میکرد الان باید حسابی بکنی منو، اینارو ک میگفت سرم داغ کرده بود پرتش کردم رو تخت محکم
لباساشو پاره کردم شلوار خدمم دراوردم از روی تخت انداختمش زمین کیرمو دراوردم گفتم چیه فک کردی همینجوری میکنمت باید حسابی لیسش بزنی کیرمو خایه هامو شاید دلم سوخت کردمت، شروع کرد خوردن کیرم از پایین تا بالا لیس میزد کیرمو، مصل کسی ک هیچی نخورده باشه
تند تند میخورد و اومممم اومممم میکرد دستم رو موهاش بود از بالا نگاش میکردم اون چشاش ک داشت چشامو نگا میکرد کیرمو از دهنش دراورد و میگفت جووون من میمیرم واسه خوردن این کیرت ارتین دوس دارم همش دهنم باشه یه چک زدم رو صورتش و گفتم هیس حرف نباشه جنده کوچولو
انداختمش رو تخت به پشت خابوندمش همیشه دوس داشتم موقع سکس طرف کاملا زیرم باشه حس قدرت بم میده
افتادم روش و دستامو گذاشتم رو دستاش کیرمو تا ته زدم تو کصش یه عاحححح بلند کشید و گفت جوووون جرمممم دادی ارتین کصم پاره شد
تلمبه هامو محکم تر میکردمو ناله هاش بیشتر میشد خم شدم رو بدنش در گوشش گفتم: دوس داری دارم میگامت توله اره
دوسش داری مگ نه
عاح میکشید و  میگف اره همیشه تو شرکت خدمو زیرت تصور میکردم، کصافت الان داری واقعا جرم میدی داری میگایی منو تن تر بکن منو ارتین میخام زیرت جر بخورم امشب کصمو پر کن با اون کیرت جووون اومممم
حرفاش دیونم کرده بود داشت ابم میومد ک کشیدم بیرون ازش سریع جلوم زانو زد میگف اب کیر میخام ارتین بده بخورم کیرتو
یهو همه کیرمو تا ته کرد دهنش و همون موقع تو دهنش ارضا شدم و همه ابمو میک میزد ولو شدیم رو تخت و چیزی یادم نیس خابم گرفت.
یه تکون به خدم دادمو یادم افتاد که باید برم شرکت و دباره تو شرکت چشم به چش الهام میوفته.
زنگ زدم به خانوم حمتی که بیاد خونه و چیزارو جم کنه
خدم رفتم تو اتاق یه حموم کردمو رفتم  جلو آینه یه کت شلوار شیک جذب پوشیدمو موهامو بالا دادم یه نگاه تو اینه کردم ، یه پسر 25 ساله مغرور ک جز خدش هیشکیو نمیدید چشام که به مامانم رفته بود کاملا سیاه سیاه و یه چش ابروی کشیده.
تو راه شرکت بودم، حواصم رفت پیش الهام یه دختر مهربون و ساده 20 ساله و البته خیلیم خوشگل
  کلا کم پیش میاد از یکی خوشم بیاد ولی چشای این دختر دیونم میکرد البته هیچوخ جلوی خدش نشون ندادم
سر مهمونی دیشب که دوتامون مست بودم حسابی از خجالت اون خوشگلیش و بدنش در اومدم اولین بارم بود که با یه دختر سکس میکردم
تو همین فکرا بودم که به شرکت رسیدم یه بوق به نگهبانی زدم ک سریع درو باز کرد و رفتم داخل.
محمدو دیدم از رفیقای علی بود نمیدونم واسه چی اومده بود ماشینو پارک کردم پیاده شدم که اومد پیشم و یه سلام علیک کردیم و میگفت که مهمونی دیشب عالی بوده و منم داشتم تایید میکردم که حرفش عوض شد و بهم یه پیشنهاد همکاری با شرکتم رو داد منم یه قرار صحبت باهاش گذاشتم و اونم رفت

تو اسانسور بودم داشتم به این فک میکردم که اگ الهام منو ببینه چه واکنشی نشون میده چون دیشب اصلا نمیدونم کی از خونه رفته بود
در اسانسور باز شد چشم خورد به منشی دفترم حدیث یه دختر 28 ساله جلف با یه ارایش زیاد که مصل بز نگام میکردو منم هر دفعه اصن نگاشم نمیکردم
سریع جلوم بلند شد یه خش امد گویی و سلام علیک اقا ارتین کرد از لحنش عصبی شدمو رفتم جلوش تو چشاش نگا کردم گفتم اقا ارتین؟
سریع قیافش عوض شد و گفت ببخشید رئیس منظوری نداشتم
اومدم اینور بهش گفتم یه قهوه تلخ بگو بیارن دفتر من
و یه راس رفتم تو اتاقم
نشستم رو صندلی و پاهامو گذاشتم رو میز و یه سیگار روشن کردم و گذاشتم کنج لبم داشتم بیرون پنجره و نگا میکردم منظره دلگیری داشت، منم دوسش داشتم.
تو حس خدم بودم که یهو حدیث در زد و گفت ببخشید قهوه تون رو اوردم
گفتم بیا داخل قهوه گذاشت رو میزم و بدون اینکه حتی یه زره نگاش کنم با اشاره دستم بهش گفتم که بره
سیگارمو خاموش کردم دیدم گوشیم زنگ میخوره نگا کردم دیدم الهامع
سرد جواب دادم
من:الو بفرما
الهام:سلام ارتین خوبی
من:خوبم
الهام :حالت خوبه!
من: خوبم
الهام: زنگ زدم واسه دیشب که بی خبر از خونه رفتم حالم اصلا خوب نبود نمیدونستم چی خوبه چی بد شوکه شده بودم ببخشید رفتم الان دارم میام شرکت
من:واسم مهم نیس دیگ
اینو گفتمو گوشیو قط کردم
انگار از سکسی که کرده بودیم زیادم خوشحال نبود و منم اصلا برام مهم نیس
تو این مدت ک باهم اشنا شدیم بعلاوه اینکه دختر ساده و خوشگلیه فهمیدم خیلیم حشریه
البته واصم حکم یه عروسک و داره که یه مدت باهاش بازی کنم بعدش ولش کنم
فک نکنم دیگ حسی واسه این پصر مونده باشه که بخاد عاشق بشه یا کسیو دوس داشته باشه بعد از اینکه مامان بابام مردن و این شرکت به من دیگ به هیچی حسی ندارم
تو فکر بودم که تلفن شرکت زنگ خورد و حدیث منشیم بود گفت الهام خانوم اومدن میخان با شما حرف بزنن رئیس اجازه میدین!
گفتم بگو بیان داخل… ادامه دارد…

اگه دوس داشتین نظر بدین بقیشو بنویسم چون اولین داستانمه تشکر

نوشته: SAD


👍 3
👎 2
5101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

817270
2021-06-27 00:42:25 +0430 +0430

غلط املایی زیاد داشت
خیلی بی مقدمه رفتی سراغ محتوای جنسی
بقیش اوکی بود
ادامه بده

1 ❤️

817271
2021-06-27 00:52:00 +0430 +0430

نظر ندم بهتره چون ادم احساس کسخل بودن بهش دست میده .اخه دیوث تو مدیرعاملی و بلد نیستی ۵ تا جمله درست بدون غلط تایپ کنی ،البته مقصر تو نیستی مقصر زبان فارسی که حروفش مثل هم هستن ،شاید معلم کلاس اولت مقصره
بیسواد

0 ❤️

817274
2021-06-27 00:54:20 +0430 +0430

خدش؟!
مصل؟؟!

0 ❤️

817276
2021-06-27 00:56:12 +0430 +0430

هر وقت یاد گرفتی مثل ادم بنویسی بعد بیا بگو ادامه بدم یا نه
پصر ناموسا؟؟؟

0 ❤️

817323
2021-06-27 05:00:50 +0430 +0430

چه مدیرعامل بیکاری که میاد داستان مینویسه

0 ❤️

817528
2021-06-28 07:29:20 +0430 +0430

ادامه بده
موفق باشی

0 ❤️

861356
2022-02-27 21:37:25 +0330 +0330

ادامه بده

0 ❤️