ساختن دشوار است (شعر، بی دی اس ام)

1396/06/14

سر صبح و نفسی تازه و دلدار و منم
" ماه نرمین بدنم!
خواهش چشم سیاهت پیداست
زود بازآ به برم!"
بوسه ای از لب هام
بوسه ای از گونه…
با نوازش ز سر و موی و تنم

" دست برکَش ز سَرم!
کتکم کم شده!! محکم بزنم!"
" ماه دیوانه ی‌ من!
به هوای هوست جانی و جلّاد شدم…"
“من مریضم قطعا…؟”
" توی بیمار نشستی به دلم…"


منِ بیمار؟!
بله!
تن مریض است به عشقت دلدار!
منِ بیمار؟!
بیا!
چرم مشکین کمربندِ اصیلت تیمار!
ضربه هایت پر زور
دست از بوسه و نرمش بردار!
منِ بیمار؟!
بزن!!
سوزشِ ردّ کمربندِ سیاهت سرشار!
ترس از ضربه ی بعدی به تنم
وای…
دست از مهر و محبت بردار!
من بیمار؟!
بُکُش!!!
این بلورِ بدنم نذرِ صدایت سردار!
دورگه، بم، پر خشم!
ای وای!
اثرات سیگار… !


وا وِیلاه!
نفسم قطع شد و بعدش آه!
چشم در چشم سیاهت،
لرزش دل، ای وای…
خشم را راه بده بین دو ابرویت تا،
آن خَم و خشم دلم را ببرد قربانگاه!
تلخ و سرد و جانکاه
چشم بندم بگذار!
ضربه هایت ناگاه
سوزش و ترس و آه…


هر چه خواهم تو بگو نه!
“نه” یِ مقطوعت، جان!
منِ تسلیم و تنِ داغ و سرِ داغ تر و مستِ گران
منِ زانو زده در راهِ شکستن
ای جان!
سر و پا گوش به فرمانِ لبانت جانان
که بگویی تو بمیر و من بگویم، بله! هان!
“پشت کن توله!” بگویی برّان!
“بله حتما قربان!”
دست بالا ببری، محکم! آخ…
ضربه هایت سوزان
درد چون از تو نشیند، نوشان!
ضربه چون از تو بیاید، بر جان…
ناز شصتت سلطان!
مکثِ پُر حیله، سپس ضربه، سپس مکث، سپس…
آخ… لذت بی پایان…


حس خاصی دارم!
این اطاعت کردن…
این سرا پا گوشی…
این ز خود دل کندن…
اینکه خشمت زیباست!
اینکه من با همه نخوت هایم،
مست و رام و تسلیم،
زیر تو جان کندن!
من پر از احساسم! حس “آری” گفتن…
هرچه میخواهی کُن، اختیارم با توست
برده ای شرمینم، پادشاهی قطعا…
خشم تیزت حسی،‌ زنده دارد در من…
حسّ کوچک گشتن!


هیچ ترس اینجا نیست
اعتماد، اطمینان…
وحشتی با من نیست…
دست هایم را بست… نمره ی کارش بیست!
بوی شمع و گوگرد…
چشم هایم بسته ست…
سوزشی داغاداغ!
آب شمع و چک چک!
اضطرابم عالیست!
قطره روی سینه! از شکم تا پایین…
وای! این عالی نیست؟


هیهات!
ضربه هایت کاری…
با شروعی پرشور
جان به لب می آری…
پشت بر اربابم
زلف مویم در دست،
چه گلی میکاری!
نفسم در سینه…
حبس و تنگ و جاری…
رفت و آمد ها تند!
ناگهان اما آه! ضربه هایی با دست…
سوزشی اجباری، طعمِ فلفل داری!
ضربه ها محکمتر!
میروم تا بالا…
هر دو باهم آزاد!
همچو پَر آسوده، خالی از هر باری…


قصه ی این احساس، قصه ی درد و زجر…
درک من دشوار است!
حس من سرشار است…
حس‌ پنهانم وای!
این طپش بیمار است
شاعری پر احساس!
حرف ها بسیار است…
راه ها را بستند!
با سکوتم فریاد!
ساختن دشوار است
این بنا آوار است…
پشت هر در اینجا،
باز هم دیوار است…

نوشته: Hidden.moon


👍 51
👎 5
12562 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

650004
2017-09-05 21:52:31 +0430 +0430

لایک چهارم تقدیم شد!!

پی نوشت: اینکه لایکت کردم معنیش این نیست که از کشتنت منصرف شدم قضیه تیکه هات زیر داستان قبلیم یادم نرفته!!!

1 ❤️

650019
2017-09-05 22:15:38 +0430 +0430

پشت هر در اینجا
باز هم دیوار است

دروووود بر دوشس گرانمایه مهشید
زیبا سروده اید
حس شعز منتقل میشود
…کلا
حرف دل یا شعر گفتن خوب است
لایک پنجم از ماست

1 ❤️

650040
2017-09-05 22:47:43 +0430 +0430

زئوس، دوست خوش نمک! ممنونم.
خخخ…

عه! بوب لاور! اومدی دوباره؟
خوش اومدی… ممنونم ازت دوست عزیز…

سودابه، متشکرم دوست عزیز.

اژدهای سیاه، دوست خوب، ممنونم.
خخخ. دور از جان.
خیلی هم خوب :)
هورنی جونی بیا دگ…

شاه ایکس، ممنونم دوست عزیز.
خخخ… النجات!! مگه تپل فحشه خب؟! :)

شاهزاده، ممنونم ازتون دوست عزیز و جدید…
شعر زیبایی بود.و من هم شیفته ی شعر.

“گویی نسیم گمشده‌ای پیچید
در بوته‌های وحشی درد من
دستی درون سینه من می‌ریخت
سرب سکوت و دانه خاموشی
من خسته زین کشاکش درد آلود
رفتم به سوی شهر فراموشی”
عالی…

پدیدار، دوست محترم و خوب. ممنونم.

0 ❤️

650046
2017-09-05 23:17:10 +0430 +0430

معلومه جوابی که بهت دادم نخوندی وگرنه میفهمیدی چرا با تبر دارم دنبالت میگردم!!!

0 ❤️

650089
2017-09-06 07:06:56 +0430 +0430
NA

الان همه شعر گذاشتن میترسم من نظر بدم:(((((((
همونایی که اونا گفتن بنده هم میگم ;)

1 ❤️

650099
2017-09-06 08:02:48 +0430 +0430
NA

ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺎﻩ ﻓﻘﻂ ﺳﻴﻨﻪ ﻭ ﻛﺲ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﻟﺐ ﻟﻌﻞ ﻭ ﻛﭙﻞ ﻭ ﺭﻭﺡ ﻗﺪُﺱ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ
ﻛﻪ ﺑﻪ ﺯﻳﺮ ﺁﻭﺭﻡ ﺁﻥ ﺁﻫﻮﻱ ﻋﻨﺒﺮﺑﻮ ﺭﺍ
ﻛﻴﺮ ﺗﺎ ﺧﺎﻳﻪ ﺯﻧﻢ ﻛﻮﻥ ﻭ ﻛﺲ ﻭ ﭘﻬﻠﻮ ﺭﺍ
ﺑﺎﺯ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻓﺸﺎﺭﻱ ﺑﺪﻫﻢ ﺁﻥ ﻟﻴﻤﻮ
ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﻛﻴﺮ ﺑﺘﺎﺯﻡ ﺑﻪ ﻛﺲ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺗﻮ

3 ❤️

650110
2017-09-06 10:54:25 +0430 +0430

شاهزاده، دوست عزیز، پس احتمالا من حواسم جمع نبوده…
جالبه… متشکرم ?

شاه ایکس، خوندم… خخخ…

Shsk1994، خیلی ممنونم ازت دوست خوب.
لطف داری…
خوشحالم که خوشت اومده… ?

هورنی عزیزم، ممنونم.
میدونستم دوست خواهی داشت ;)
بنویس دگ :) ?

خوش_غیرت، متشکرم دوست عزیز. ممنون.

Shadow69، دوست عزیز، ممنونم.
خخخ…
شعرتون جالب بود!
احتمالا استعداد هزل رو دارید…

0 ❤️

650144
2017-09-06 14:50:45 +0430 +0430

درود.هیدن عزیزم خییییییییلی خوشحالم و از شعرت لذت بردم، خواستم قسمتی از شعر بعنوان جمله ی برترانتخاب کنم،اما هرجاي شعر نیگاه میکردم همه ش اوج بود، خییییییییلی لذت بردم، [ ی رقص بندری داغ به افتخارت ]
لایک شونزدهم

0 ❤️

650156
2017-09-06 17:58:25 +0430 +0430

ببینم به شماهام اینقدر در روز اینجا پیشنهاد سکس میدن؟؟؟

0 ❤️

650193
2017-09-06 20:41:04 +0430 +0430

بسیار زیبا ،عالی و پراحساس و هنرمندانه شعر رو با تمایلات جنسی انسان پیوند دادی،خیلی زیبا بود،افرین،خیلی خیلی عالی بود،نمیدونستم تا این حد جلو هستی.هنوز میتونستی کمی کلمات رو متنوعتر کنی که خوب شاید صلاح ندونستی زیادی بشکافیش.
خیلی عالی بود،پاراگراف آخر رو مخصوصا خیلی دوست داشتم،کلی حرف توش بود.
امیدوارم بقول شیوا جان مسارفت بهت خوش بگذره،این شعر بیربط هم تقدیم قلمت.
ابر بارید و نفهمیدم کِی، زیر باران سحر خیس شدم
من حواسم به تو بود
من حواسم به تو بود و ندیدم که دران وادی صبح
لک لکی بال به آنسوی زمستان میزد
کودکی داشت خدا را به دبستان میبرد
ابر بارید و نفهمیدم کِی، باد پائیز گذشت از نیزار
آخرین فاخته از بام سپیدار پرید
فصل گل پایان یافت، من حواسم به تو بود
ماه تابید ونفهمیدم کِی، و شب از راه رسید
و منِ بیخبر از خویش، ندیدم اورا
و درین بی خبری،اتوبوس آمد و رفت.
۲۹

0 ❤️

650260
2017-09-06 22:02:19 +0430 +0430

بَر دار می کشند جسم مرا
جرمم عشق بود و مهر !

در آرمان شهر !!!
مهر ورزی خطاست
آزادی گناه
و زیبایی
جرمی نابخشودنی !

رویش نیلوفران برکه
خنجریست بردل کویر
اینجا تنفس محال است!!

در این گذرگاه هستی
فقط…
حق عبور از آتش را داری

در این معبر
تنها …
آوای جغد بر بوم اندیشه ها را می شنوی

زمین پوشیده از خاکستر است
قله ها در زیر سایه ی ابرهای سیاه
پنهان !
در دامن کوه
خار و خسی می روید

این شهر
همان دل خموش من است
که با عروج خورشید
غروب
وتپیدن را فراموش کرده است!!

لایک 30 ماه جان ?

1 ❤️

650273
2017-09-06 23:16:25 +0430 +0430

شیوا جانم، عزیزم، ممنونم…
سعی کردم خلاقانه و غیرتکراری باشه. خوشحالم که به نظرت بوده…
مرسی…
آره واقعا جای دوستان خالی :)
عکس یه قاصدک که تو هوا شکارش کردم، کنار یه رودخونه تو لرستان رو گذاشتم پروفم :)
هدیه به دوستای خوبم مثل تو ?

مینیاتور، دوست عزیز، متشکرم.
به نکته ی خوبی اشاره کردین. درک مسترها کمی سخته… اون حس زدن… خشم… نمیدونم، باید از یه مستر پرسیده بشه. اما در مورد مازوخیسم، خب حد و حدود داره، اینکه اعتماد داشته باشی آسیب نمیبینی و عشق:
"درد چون از تو نشیند، نوشان
زخم چون از تو برآید، بر جان "

رابینهود، دوست عزیزو خوب، ممنونم…
نظر لطفتونه…
خخخ…

یزدان عزیز، متشکرم دوست خوب.

شاه ایکس، خخخ ریلکس باش… پاک کن…

Scorpion ، متشکرم دوست عزیز

کاردینال، ممنونم دوست عزیز.
راستش میخواستم زود آپ کنم و نشد طولانی تر شه…
سفرم دگ…

ایول، دوست عزیز، متشکرم…
میدونم احتمالا مورد پسند بوده…
نظر لطفتونه…

پیام، دوست عزیز و محترم، ممنونم.
نظر لطفتونه…
درسته، خب باز نوشتن ‌کار من نیست.
خودم هم. ممنونم ازتون.
شعر بی ربط هم واقعا زیباست و خاص. شعر همیشه برام قشنگ و قابل ستایشه. ممنونم.
“آخرین فاخته از بام سپیدار پرید…
و شب از راه رسید…”
?

روح.بیمار، متشکرم دوست عزیز.
“رویش نیلوفران برکه
خنجریست بردل کویر
اینجا تنفس محال است!!”
بسیار زیبا… خیلی ممنونم ?

0 ❤️

650276
2017-09-06 23:47:06 +0430 +0430

چی چیو رلکس باش از کیسه خلیفه میبخشی؟؟ حتی یکیشونم دختر نیست!! ابرو داریم خیر سرمون!!

0 ❤️

650294
2017-09-07 02:27:54 +0430 +0430

لایک ۳۱
زیبا بود !
فضا رو دوستان کلا با اشعار زیبایی که فرستادن دگرگون کردن !
ظاهرا تِم امشب شعر و ادبیات هست و منم پیرو سایر دوستان یک شعر از فریدون مشیری میفرستم امیدوارم مورد پسند واقع بشه !

عاشقم …اهل همین کوچه ی بن بست کناری …که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی !تو کجا … ؟!کوچه کجا … ؟!پنجره ی باز کجا … ؟!من کجا … ؟!عشق کجا … ؟!طاقتِ آغاز کجا … ؟!تو به لبخند و نگاهی …منِ دلداده به آهی …بنشستیم تو در قلب ومنِ خسته به چاهی !گُنه از کیست … ؟!از آن پنجره ی باز … ؟!از آن لحظه ی آغاز … ؟!از آن چشمِ گنه کار … ؟!از آن لحظه ی دیدار … ؟!کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ،همه بر دوش بگیرم …جای آن یک شب مهتاب ،تو را یک نظر از کوچه ی عشاق ببینم !به كسی كينه نگيريد …دل بی كينه قشنگ است !به همه مهر بورزيد …به خدا مهر قشنگ است !دست هر رهگذری را بفشاريد به گرمی …بوسه هم حس قشنگی است !بوسه بر دست پدر …بوسه بر گونه مادر …لحظه حادثه بوسه قشنگ است !بفشاريد به آغوش عزيزان …پدر و مادر و فرزند …به خدا گرمی آغوش قشنگ است !نزنيد سنگ به گنجشك …پر گنجشك قشنگ است !پر پروانه ببوسيد …پر پروانه قشنگ است !نسترن را بشناسيد …ياس را لمس كنيد …به خدا لاله قشنگ است !همه جا مست بخنديد …همه جا عشق بورزيد …سينه با عشق قشنگ است !بشناسيد خدا …هر كجا ياد خدا هست …هركجا نام خدا هست …سقف آن خانه قشنگ است !

0 ❤️

650295
2017-09-07 02:32:53 +0430 +0430

عاشقم …

اهل همین کوچه ی بن بست کناری …
که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی !

تو کجا … ؟!
کوچه کجا … ؟!
پنجره ی باز کجا … ؟!

من کجا … ؟!
عشق کجا … ؟!
طاقتِ آغاز کجا … ؟!

تو به لبخند و نگاهی …
منِ دلداده به آهی …

بنشستیم تو در قلب و
منِ خسته به چاهی !

گُنه از کیست … ؟!

از آن پنجره ی باز … ؟!
از آن لحظه ی آغاز … ؟!
از آن چشمِ گنه کار … ؟!
از آن لحظه ی دیدار … ؟

!کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ،
همه بر دوش بگیرم …

جای آن یک شب مهتاب ،
تو را یک نظر از کوچه ی عشاق ببینم !

به كسی كينه نگيريد …
دل بی كينه قشنگ است !

به همه مهر بورزيد …
به خدا مهر قشنگ است !

دست هر رهگذری را بفشاريد به گرمی …

بوسه هم حس قشنگی است !
بوسه بر دست پدر …
بوسه بر گونه مادر …
لحظه حادثه بوسه قشنگ است !

بفشاريد به آغوش عزيزان …
پدر و مادر و فرزند …
به خدا گرمی آغوش قشنگ است !

نزنيد سنگ به گنجشك …
پر گنجشك قشنگ است !

پر پروانه ببوسيد …
پر پروانه قشنگ است !

نسترن را بشناسيد …
ياس را لمس كنيد …
به خدا لاله قشنگ است !

همه جا مست بخنديد …
همه جا عشق بورزيد …
سينه با عشق قشنگ است !

بشناسيد خدا …

هر كجا ياد خدا هست …
هركجا نام خدا هست …
سقف آن خانه قشنگ است !

0 ❤️

652447
2017-09-16 18:09:00 +0430 +0430

این فوق العاده بود☺ خیلییییییییی عالی

0 ❤️

675927
2018-03-03 13:32:21 +0330 +0330

عال و درست
لایک 38

0 ❤️

684115
2018-04-26 10:31:10 +0430 +0430

شعر زیبا و جذابی بود مثل تمام قصه های پر احساست هر بندش دلهره و استرس داشت و لمس شدنی بود
طبع شعرت بی نظیره افرین

0 ❤️

752546
2019-03-06 23:25:19 +0330 +0330

من یه دونه شعر حفظ نیستم ولی اینقدر عاشق این شعرم که همش رو حفظم نا خوداگاه به نظرم شاهکاره

0 ❤️

774888
2020-10-30 11:15:09 +0330 +0330

من واقعا متحیر شدم و واقعا حرفی نموند…فوق العاده بود این شعر

0 ❤️

777465
2020-11-18 23:00:40 +0330 +0330

بسیار زیباست عزیزم
نکته ای که باید اشاره کنم اینه که یک مقدار اشاره و فضا سازی با اندام میتونه بیشتر باشه…که تجسم حس سکس رو زیاد کنه
من این چند تا رو پیدا کردم…خوبه که بیشتر باشه

این بلورِ بدنم نذرِ صدایت سردار!
قطره روی سینه! از شکم تا پایین…
رفت و آمد ها تند!

0 ❤️

835661
2021-10-03 22:57:43 +0330 +0330

چند ساله که در این سایت عضو و تازه حالا نه پستی گذاشتم و نه پستی رو لایک کردم
ولی اینقد شعرت خوب بود دلم نیومد کامنت بزارم
مرسی زیبا بود

0 ❤️

914634
2023-02-11 07:52:55 +0330 +0330

عالی 😍 😎

0 ❤️