سلام دوستای گلم من سینا 18 ساله از اصفهان و دختر عموم اسمش ارزو 17 سالشه. داستان مال روزیه که خونه عموم من داشتم تو استخر شنا میکردم که ارزو اومد پایین کنار استخر گفت حوله با لباس برات اوردم. تشکر کردم بهش گفتم بشین همینجا تا باهام بریم بالا(اخه استخر پایین بود) اومدم بیرون دوش گرفتم رفتم کنارش رو صندلی نشستم گفتم بذار سرحال بیام بعد بریم بالا. کیرم برجسته شده بود خیلی داغ کرده بودم اونم خجالت میکشید… رفتم خودمو بهش چسبوندم دستم انداختم دور کمرش که دیدم میخواد بره محکم چسببدمش گفتم ارزو فقط همین بار به خاطر من گفت خفشو خجالت بکش خواست بزنه تو گوشم دستشو گرفتم سری شرتم دادم پایین از پشت بغلش کردم (خیلی کف بودم) شلوارش از پشت کشیدم پایین کیرم انداختم وسط پاهاش محکم بغلش کردم… داشت سر و صدا میکرد . گفتم حداقل بذار لاپای بکنم وگرنه به زور میکنمت گفت هر غلطی میکنی بکن زود. ضمنا اینو بگم ما خونه تنها بودیم چون من تابستون رفته بودم خونشون خونه اونها تهران هست. شلوارش کشیدم پایین لختش کردم. رو صندلی نشست پاهاشو باز کردم کسشو شروع کردم لیس زدن خوردن چون قبلا با جنده ها سکس داشتم خیلی خوشمزه بود کسش شروع کرد به اب افتادن منم لیس میزدم سرم محکم وسط پاهاش فشار میداد حشری شده بود خوابوندمش رو زمین یه ذره کونش داد بالا یه ذره سوراخش لیس زدم رفتم جلو صورتش کیرم کردم تو دهنش یه ذره اب دار شد اروم اروم کردم تو کونش داشت اه و ناله میکرد تا ته کردم نگه داشتم قربون صدقه ارزو میرفتم !!..که خرش کنم از پشت گردن اروم بوسیدمش شروع کردم تلمبه زدن 3/4 دقیقه تلمبه زدم که ابم اومد همش تو کونش خالی کردم کیرم در نیوردم یه دقیقه نگه داشتم بعد درش اوردم ابم از کونش سرازیر شده بود برش گردوندم یه ذره کیرم در کسش مالیدم بهش گفتم چی کنم ارضا بشی گفت نمیخواد فقط گمشو خیلی عصبی بود لخت بغلش کردم بهش گفتم ارزو عزیزم اللهی فدات بشم زندگیم خب اولا که من خیلی دوست دارم خودت هم میدونی بعدش نیاز جنسی جفتمون هست خب دست خودم نبود ببخشید پیشونیش با لباش بوس کردم گفتم زندگیم تو مال منی خیلی دوست دارم حق نداری با کسی جز من باشی مال منی رفتم پایین کسشو بوس کردم گفتم این مال منه خندید گفت خیلی دیونه ای … بلند شدیم گفتم یهو دیدی عمو اینا اومدن حالا تو زود برو بدنتو بشور فقط سرت خیس نکن که شک میکنن منم میرم تو اب دوباره بعد میرم حموم. بعد از اون ماجرا چند بار سکس کردیم که تو داستان های بعدی مینویسم
.
.
.
.
.
.
.
.

چته داری جق میزنی??? خجالت نمیکشی با داستان سکس ما جق نیزتی مجقول جقی جقول مفسد حیف 45 که یارانه به تو میدن. متاسفانه باید بگم این داستان توسط ذهن مریض من به وجود اومده و هیچ گونه حقیقت هم نداره ساخته و طراحی ذهن خراب و منحرف نویسنده هست… حالا شماره باباتو بده تا بهش بگم چه موجود کثیفی تربیت کرده.

نوشته: Sina.barde