آرش و خواهر و دوست دخترش (۱)

1390/05/12

من آرش هستم ، 18 سالمه.خانواده ی درهم ورهمی دارم ، پدرم مهندس عمرانه و یه شرکت واردات شیرآلات ساختمانی از آلمان و هلند داره و بیشتر اوقات سفره و پیش ما نیست ، مادرم هم به خاطر اینکه گاهی اوقات فشارای عصبی داره و افسردگی میگیره 6 ماه ایران پیش ماست و 6 ماه پیش خالم تو سوئد زندگی می کنه و یه خواهرم دارم به اسم کیانا که 27 سالشه و طراحی داخلی خونده.
به خاطر اینکه مامانم بیشتر وقتا پیش ما نیست و بابام هم حسابی سرش شلوغه کیانا به کارای من میرسه ، یعنی از وقتی که یادم میاد همیشه کیانا مراقبم بوده ، برام مثل یه مادر میمونه.
کیانا یه دختر واقعا خوشگل و خوش هیکل و مهربون هستش ، البه غیر از من کسی مهربونیش رو درک نمی کنه چون یشتر وقتا جلوی مردم ظاهر جدی و خشکی داره.قدش فکر می کنم 175 شایدم بیشتر باشه وزنش رو نمی دونم ولی خیلی میزونه ، موهای باند خرمایی داره با چشم های قهوه ای.
نمی خوام زیاد کشش بدم قضیه اینه که من و کیانا خیلی با هم راحتیم ، از بچگی اینجوری بودیم ، همیشه کیانا منو میبرد حمام ، جلوش لخت میشدم اونم با شرت و سوتین میومد تو حمام و تمیزم می کرد ، چون سنش از من 9 سال بشتر بود زیاد براش این چیزا مهم نبود ، گفتم که بیشتر برام جای مادر بود ، خیلی وقتا هم من میرفتم حمام و پشتش رو میشستم ، لبه ی وان لخت میشست پشت به من البته همیشه شرتش پاش بود فقط سوتین نداشت ، یا مثلا از حمام که میومد تو اتاقش تا لباسش رو عوض کنه جلوی من لباس میپوشید ، حتی بدون شرت ، من بیشتر وقتا تو اتاق کیانا بودم چون تو اتاقش یه جور احساس آرامش بهم دست میداد.اون موقع ها این چیزا واسم عادی بود و هیچ احساسی نسبت به خواهر لختم که حتی میتونستم پشمای جلوی کسش رو ببینم نداشتم.
اما همینطور که من بزرگتر میشدم رفتارای کیانا هم نسبت بهم عوض میشد ، دیگه مثل قدیما خیلی راحت نبود باهام ، حتی دیگه نمیذاشت چیزی از دوست پسراش بدونم ، البته خیلی کم پیش میومد دوست پسر داشته باشه ، واسه همون دلیلی که گفتم با مردم خیلی سرد برخورد میکنه ، ولی میدونستم با دوست پسراش گاهی وقتا سکس داره ، ولی چون از بچگی این چیزا رو دیده بودم واسم عادی بود.
با اینکه رفتارای کیانا داشت عوض میشد اما حمام کردن ها و پشت همدیگرو شستن همچنان ادامه داشت ، 16 سالم بود ، آره 16 سال ، توی اون سن خیلی چیزا از سکس و اینجور مسائل یاد گرفته بودم ، جلق زدنم تازه یاد گرفته بودم ،تو مدرسه آدم به جای درس و مشق کلی چیزای دیگه یاد میگیره ، مثلا روش های مختلف جلق زدن ، انگشت کردن همدیگه ، فیلم سوپرای جدید و …
با همه این احوال بازم احساسی به کیانا نداشتم و حتی نمی تونستم به همچین چیزی فکر کنم.
اما یه روز توی همین 16 سالگی بود که مثل همیشه کیانا صدام کرد برم پشتش رو بشورم ، حمامش تو اتاق خودش بود ، لباسام غیر از شرتم رو در آوردم و انداختم رو تختش ، با همون شرت رفتم تو ، توی حمام رو بخار گرفته بود ولی بدن کیانا که لخت و پشت به من روی لبه وان نشسته بود کاملا معلوم بود ، اولین چیزی که نظرم رو جلب کرد این بود که شرت پاش نبود ، چشام میخ شد به کونش که روی لبه وان پهن شده بود ، همونطور که صورتش رو به جلو بود دستش رو از پشت به طرف من آورد و میخواست لیف رو از دستش بگیرم، گفت چند وقته پشتم رو نشستم ، خارش گرفته ، محکم و تمیز بشورش ، لیف رو از دستش گرفتم ولی همچنان نگاهم رو کونش بود ، بدون مقدمه گفتم چرا ایندفعه شرت پات نیست؟ گفت شرتم پاره شده بود انداختمش اون گوشه ، با دستش به سمت راستش اشاره کرد ، چشمم افتاد به شرت بنفش که کنار توالت فرنگی خیس و چروک افتاده بود ، یهو گفت حالا تو چی کار به این کارا داری زود پشتم رو بشور که کلی کار دارم ، باید یخورده به خودم برسم ، نفهمیدم منظورش چیه ، لحن صداش انقدر عادی و ساده بود که هیچی نمیشد ازش فهمید ، داشتم پشتش رو میشتم ، وقتی به کمرش رسیدم و نگاهم دوباره به کونش افتاد یجوری شدم ، شاید بشه اسمش رو حشری شدن گذاشت ولی من واقعا چنین حسی نسبت به کیانا نداشتم ، چشمم افتاد به جلوی شرتم ، آره کیرم راست شده بود ، ترس همه وجودم رو گرفت ، اگه کیانا میدید چی؟ اونهمه در حق من مادری کرده بود مثل مادر برام بود بعد من براش راست کردم؟ واسه اینکه کیانا نفهمه زود بقیشم شستم و گفتم تموم و زود زدم بیرون ولی قبل از اینکه در رو ببندم گفت آرش میشه اون تیغ رو که روی میزمه بهم بدیش؟
در رو نصفه نگه داشتم و گفتم تیغ میخوای چی کار؟ گفت واسه تمیز کاری ، تازه فهمیدم منظورش از اینکه گفت میخوام به خودم برسم چیه ، گفتم باشه و رفتم تیغ رو از روی میز توالتش ورداشتم ، سرم رو آوردم بالا و خودم رو توی آینه میزش دیدم ، به خودم زل زدم ، یه چیزی داشت توی وجودم کرم میریخت ، نمی خواستم با کیانا سکس داشته باشم ، نه اصلا همچین چیزی نمیخواستم ولی می خواستم یخورده بیشتر بهش نزدیک بشم و بیشتر ازش بدونم ، شاید برای این بود که توی همه این مدت چیزی جلوم بوده انقدر واسم عادی بود که هیچ توجهی بهش نکرده بودم و تازه امروز کشفش کردم ، می خواستم این کشفم رو بشتر بشناسم ، چرا تا حالا به کیانا و موقعیتی که همیشه من و اون توش بودیم توجه نکرده بودم؟
صدای کیانا که گفت آرش پس چی شد بود که دوباره باعث شد چشمم به خودم توی آینه بیافته ، گفتم اومدم ، در رو باز کردم و اومدم تو ، گفت دستت درد نکنه بذارش روی میز دستشویی ، ایندفعه لبه وان نبود ، توی وان نشسته بود ، سینه هاش از آب توی وان زده بود بیرون ، پیش خودم گفتم من که نظری به کیانا ندارم فقط یخورده کنجکاوم ، گفتم کیانا می خوای کمکت کنم؟ یه ابروش رو برد بالا و از گوشه چشم یه نگاه بهم کرد ، گفت منظورت چیه؟ گفتم هیچی بخدا ، فقط میخواستم توی تمیز کاریت منم کمکت کنم ، راستش خودم بلد نیستم میخوام ازت یاد بگیرم ، همونجوری از گوشه چشمش داشت نگاه می کرد ، با تردید گفت باشه ولی فکر نمی کنم زیاد کار جالبی باشه ها ، میدونم که بیچاره فکر نمی کرد من نظری بهش داشته باشم منم واقعا نظری نداشتم ، گفتم ترو خدا ، میخوام یاد بگیرم ، گفت اوکی تیغ رو بیار اینجا ، دستاش رو حائل کرد دو طرف وان و بلند شد ، همینطور که بلند میشد آب از روی اون بدن بدون مو و سر موهای خرماییش میچکید ، از وان اومد بیرون و جلوم وایستاد ، اون سینه ها ، 80 بودن ، چرا تا حالا دقت نکرده بودم به مدل سینه هاش؟ همیشه از بچگی جلوی چشام بود و تا حالا نمی دیدمشون ، زول زده بود به بدنش که قطره های آب روش می لغزید میومد پایین ، روناش ، حتی به مو روشون نبود ، چه بدن خوش تراشی ، عین این عکسای پورن استار ها بود ، پس چرا تا حالا ندیده بودم؟
کجایی آرش؟ زود باش ، خوابت برد؟ کیانا بود که داشت به صورتم نگاه میکرد ، خودم رو جمع و جور کردم و گفتم خوب از کجا باید شروع کنم ، دیدم داره به یه جا دیگه نگاه میکنه ، فکرم برای نزدیک شدن بهش حرف نداشت ولی فکر یه جایی رو نکرده بودم اونم کیرم بود که آخرش کار دستم داد ، آره دوباره راست شده بود و از پشت شرتم کاملا مشخص بود و کیانا هم داشت به همین نگاه میکرد ، سرش رو بالا آورد و به صورتم خیره شد ، با چشم های گرد شده و یه لحن آروم با تعجب گفت آرش؟
نمیدونم یهو چی شد ، از اینکه به کیرم نگاه کرده بود یجوریم شده بود ، یهو جلوی شرتم خیس شد و یه آب سفید از پشتش زد بیرون ، چشمای کیانا تا اونجا که میتونست از تعجب باز شده بود و داد زد آرش؟
نمی تونستم حرف بزنم ، سرخ شده بودم ، سرم پایین بود و داشتم به سنگای کف حمام نگاه می کردم ، کیانا جلوتر اومد و با دست چونم رو گرفت و سرم رو بالا آورد.
آرش این چه وضعیه؟ چرا اینجوری کردی؟ برای من که نیست؟ بگو که برای من نبوده آرش.
داشت گریم میگرفت ، بغضم ترکید ، از بچگی وقتی بغضم میترکید جایی رو جز توی بقل کیانا نداشتم ، خودم رو انداختم توی بقلش و شروع کردم به گریه کردن ، عین بچه ها.
آبجی بخدا دست خودم نبود ، خودش اینجوری شد ، من کاری نمی خواسنم بکنم ، اونم بقلم کرده بود سرمو نوازش میداد و گفت عیبی نداره فدات شم ، گریه نکن و نوازش کردنش ادامه داشت.
ازش جدا شدم ، گفتم از دستم عصبانی هستی آبجی؟
یه لبخند قشنگی زد و گفت نه قربونت برم ، میدونم دست خودت نبوده ، عیبی نداره ، حالا زود شرتت رو در بیار و خودت رو بشور و برو بیرون تا منم زود بیام بیرون ، منم خندیدم و گفتم باشه آبجی جون ، شرتم رو در آوردم ، دیدم داره به کیرم با تعجب نگاه میکنه ، رفتم توی وان زیر دوش ، خودم رو شستم ولی دیدم باز کیانا نگاهش به منه ، از زیر آب که اومدم بیرون باز این کیر وقت نشناسم بلند شد ، کیانا دهنش باز موند ، گفت باز که اینجوری شدی ، دوباره خجالت کشیدم ولی کیانا گفت مهم نیست ، طبیعیه ولی باید یاد بگیری کنترلش کنی ، بعد گفت واسه این چیزا میخواستی خودت پشمام رو بزنی؟ راستش رو بگو ، دوست دارم باهام راحت باشی ، گفتم نه به خدا آبجی و کل قضیه رو واسش تعریف کردم اونم گوش داد و آخرش با همون لبخند قشنگش گفت میفهمم چی میگی ، اگه دوباره نخوای بیجنبه بشی میذارم ایندفعه جلوم رو تو تمیز کنی ، نمیدونستم چی بگم ، چرا همچین اجازه ای بهم داد؟ یه احتمال بیشتر نمی تونستم بدم ، حتما کیانا میخواست با این کارش بهم بفهمونه که رابطه ی ما هیچ تغییری نکرده و هنوز مثل قدیم هستش و اونم چون من برادرش هستم بهم اعتماد داره و میدونه من نظری بهش ندارم.
منم فهمیدم منظورش رو و با خوشحالی تیغ رو گرفتم دستم و جلوی پاش زانو زدم ، صورتم دقیقا جلوی کسش بود ، خودش دستش رو کفی کرد و بالای کسش مالید تا نرم بشه واسه تیغ زدن ، از بالای پشمش شروع کردم ، ولی باز اون بدن خوش تراشش داشت حالی به حالیم می کرد ، کیرم باز راست شده بود ، دست خودم نبود ، کیانا هم خودش رو زده بود به اون راه انگار نمیدید کیرم باز بلند شده ، دستم داشت میلرزید ، نمی تونستم دیگه با تیغ پشمش رو بزنم ، دست چپم بدون اینکه در اختیار خودم باشه رفت سمت کیرم ، میدیدم که دارم کیرم رو میمالم ولی نمی تونستم جلوش رو بگیرم ، دست راستم هم میلرزید و یهو تیغ از دستم افتاد ، دستم رو روی شیکمش گذاشتم و از اونور با دست چپم کیرم رو بالا پایین می کردم ، سرمو آوردم بالا و دیدم کیانا داره از بالای سرم نگاهم می کنه ، دیگه آخرش بود ، هیچی دست خودم نبود ، حالیم نبود چی کار دارم می کنم یهو دست راستم رو گذاشتم رو سینه های کیانا شروع کردم فشار دادن و مالیدن ، کیانا دستش رو آورد روی دستم که از رو سینش ور داره ولی این کار رو نکرد و همینجوری دستش روی دستم که رو سینش بود موند.
آبم اومد ، داشتم میلرزیدم ، سینه کیانا رو بیشتر فشار میدادم و همینجوری آبم می پاشید بیرون ، بیشتر آبم ریخت روی پاهای کیانهمینطور که یه دستم روی سینه کیانا بود و اون یکی دستم روی کیرم که تازه آبش اومده داشتم به خودم میومدم ، دیگه اون حالت حشری قبل رو نداشتم ، تازه دوزاریم افتاد که چه گندی زدم ، جرات نداشتم سرم رو بالا بیارم ، کیانا باز بهم اعتماد کرده بود و گذاشته بود من پشماش رو بزنم ، حالا ببین من چه گندی زدم ، سرم رو بالا آوردم ، کیانا با تعجب زل زده بود به من ، هیچی نمی تونستم بگم ، خود کیانا به حرف اومد ، همینطور که دستم رو گرفته بود و داشت از زمین بلندم می کرد گفت تو برای چی این کارا رو می کنی؟ آرش مگه من و تو خواهر برادر نیستیم؟ لحنش خیلی آروم بود ، اصلا توش عصبانیت نبود ، فهمیدم قرار نیست سرم داد بیداد کنه و قصدش فقط نصیحت کردنه ، گفتم بخدا این کارا دست خودم نیست وقتی بدن لختت رو میبینم اینجوری میشم و مجبور میشم خودم رو خالی کنم ، گفت حالا برو دوش بگیر تا بیام بیرون ببینم مشکلت چیه فقط اینو بدون اگر مشکلی هم داری فکر نمی کنم خواهرت مورد مناسبی برات باشه.
من زود از حمام اومدم بیرون و حوله حمام رو پوشیدم و بدون اینکه گرش رو ببندم روی تخت کیانا دراز کشیدم تا اونم بیاد بیرون ، داشتم به این کارایی که توی حمام کرده بودم فکر می کردم که دیدم کیانا از حمام اومد بیرون ، اونم جلوی حولش رو نبسته بود ، جلوی بدنش کاملا معلوم بود ، نصف سینه هاش رو هم میشد دید ، پشمای کسش رو اصلاح کرده بود ولی جای یه زخم کوچیک بالای کسش بود ، حتما وقتی داشته اصلاح میکرده دستش لرزیده و پوستش رو بریده بود ، منو دید که رو تختش دراز کشیدم ، داد زد آرش؟ گمشو از رو تخت پایین ، همه تختمو خیس کردی ، گفتم نه بدنم خشکه خشکه ، نترس تختت خیس نمیشه ، گفت وای به حالت اگه تختم خیس بشه و رفت سمت میز توالتش ، مثل همیشه حولش رو باز کرد و انداخت رو تخت ، بازم اون بدن لخت خوش تراش بود ولی ایندفعه نمیخواستم قضیه نیم ساعت پیش تکرار بشه ، یعنی اصلا حوصلشم نداشتم ، یه جور عذاب وجدان داشتم ، همونجور لخت نشست رو صندلی جلوی آینه میز توالتش ، میدونستم میخواد نشون بده که همه چی هنوز عادیه.
پاهاش رو روی هم انداخته بود و یه پنبه از روی میز ورداشت و یخورده از یکی از ادکلن ها که رو میز بود روش زد و آروم گذاشت روی جای زخم بالای کسش و از روی سوزش به آهی کشید ، گفتم چی کار کردی با خودت؟ گفت تقصیر تو شد دیگه ، حواسم به کارایی که کردی بود که یهو نفهمیدم چجوری برید ، باز خجالت کشیدم و سرم رو انداختم پایین ، داشت بالای کسش رو با پنبه میمالید که گفت خوب آرش خان تو چرا این کار رو کردی؟ درسته که تو به سن بلوغ رسیدی و نیازاتی داری ولی به نظرت درسته هر کس یاد گرفت چجوری آبش میاد بیاد اون رو روی خواهرش پیاده کنه و بریزتش روی خواهرش؟ من میفهممت ولی فکر نمی من آدم مناسبی برای ارضای تو باشم ، مگه دوست دختر نداری؟ هان؟
خیلی داشت رک حرف میزد و همین باعث میشد منم بیشتر خجالت بکشم ، نمیدونستم منم میتونم مثل خودش باهاش رک حرف بزنم یا نه ، یهو گفت آرش دارم با تو حرف میزنما ، به خودم اومدم ، گفتم آخه سحر (دوست دخترم) اهل این چیزا نیست ، نمیذاره حتی بهش دست بزنم ، فوقش یه لب میده ، گفت چرا شما پسرا انقدر خرید؟ لابد روز اول اومدی گفتی سحر جون لطفا امشب بیا خونمون یه کار خصوصی باهات تو اتاقم دارم ، گفتم اینجوریم نگفتم ولی یه چیزی تو این مایه ها بود ، گفت خوب فکر کردی سحر جندست؟ اولین بار بود این مدل حرف زدن رو ازش میشنیدم ، کیانا سحر رو میشناخت ، سحر اینا 2 تا ویلا اونطرف تر از ما زندگی میکردن ، بعد ادامه داد فدات شم اگه تو میخوای فردای دوستیت دوست دخترت بیاد بخوابه باید بری با جنده ها دوست بشی ، دختر خوب سحره که حاضر نیست به این راحتی بخوابه ، دوباره ادامه داد حالا چون سحر فقط لب میده دلیل میشه تو بیای تلافیش رو سر من در بیاری؟ گفتم نه به جون کیانا اصلا همچین چیزی نیست ، من نظری ندارم بهت ، فقط ، فقط ، گفت فقط چی؟ بگو دیگه ، مگه ما نمی خوایم مشکل تو رو حل کنیم ، گفتم فقط قضیه اینه که تو خیلی خوشگلی و من نمی تونم خودم رو کنترل کنم ، نخواستم بیشتر از این توضیح بدم ، می خواستم ماجرا رو سر بسته نگه درام تا ببینم کیانا چی میگه ، گفت این همه دختر خوشگل تو خیابون هستش ، تو هر خوشگلی که تو خیابون ببینی میری آبتو میریزی رو پاش؟
گفتم آخه من با اونا که توی حمام نمیرم ، گفت آهان پس مشکل معلوم شد ، مشکلت حمام کردنت با منه ، دیدم انگار گند زدم ، حتما دیگه این حمام کردنای دو تایی میماله ، اومدم بگم نه که دیدم کرستش رو گرفته جلوی سینش و گفت بیا اینو واسم ببند ، فقط جنبه داشته باش اگه اینجا هم بخوای آبپاشی کنی مجبورت میکنم خودت زمین رو لیس بزنی تا تمیز بشه ، دوست ندارم فرشم و اتاقم بو بگیره ، همونطور که داشتم کرستش رو میبستم گفتم تو از کجا میدونی آّب چه بویی داره؟ انگار هول کرده بود ، میدونستم گاهی اوقات سکس داره ولی هیچ وقت که به روش نیاورده بودم ، گفت خوب ، خوب الان توی حمام بوش رو فهمیدم دیگه ، داشت چرت میگفت ولی منم نخواستم ادامه بدم ، برگشت نگام کرد که دید حولم بازه و کیرم معلومه ، هنوز راست نکرده بودم ، یهو با پشت دست زد رو کیرم و گفت اینم جمع و جورش کن ، زشته همینجوری انداشختیش بیرون ، دیگه داری بزرگ میشی ، این پشمای دورشم تمیز کن ، عین جنگل شده دیگه ، اگه سحر راضی بشه بخوابه اینو که ببینه دیگه راه نمیده ، با این حرفاش و اون جور که دستش رو زد به کیرم باز این آشغال راست کرد ، کیانا با تعجب گفت آرش باز که این اینجوری شد ، الان که دیگه تو حمام نیستیم ، با خجالت گفتم نمیدونم چرا اینجوری میشه ، حتی از سحرم که لب میگیرم بلند میشه و اگه لبمون طول بکشه حتی آبشم میاد ، کیانا همونجور که داشت به کیرم نگاه میکرد گفت من مشاور مسائل جنسی نیستم ولی باید یه فکری به حال داداش کوچولوم بکنم ، نمیخوام دخترا مسخرش بکنن و بگن که ندید بدیده.
گفتم جدا میشه یه کاری کرد که دیگه اینجوری نشه؟ گفت یه راهایی هست ولی نمیدونم چجوری باید انجام بدیش ، گفتم چه راهی؟ گفت تنها راهش اینه که این چیزا واست عادی بشه اونوقت دیگه تا یه دختر لخت ببینی یا لب بگیری دیگه بلند نمیشه ، گفتم آخه چجوری؟ گفت نمیدونم و همینطور داشت فکر میکرد که یهو گفت آرش یه کاری میتونم واست بکنم ولی باید قول بدی که زیاده روی نکنی ، گفتم باشه قبوله ، هر چیزی که این مشکلم رو حل کنه قبول میکنم ، با تردید گفت میتونی وقتایی که من حمام میرم بیای حمام و تماشا کنی و اگه خوستی میتونی مثل امروز ، مثل امروز ، داشت تردید میکرد ، آخرش گفت مثل امروز خودت رو خالی کنی ، اینجوری دیگه کم کم واست عادی میشه ، خیلی خوشحالم کرد چون من واقعا نمی خواستم باهاش سکس داشته باشم و فقط می خواستم خودم رو خالی کنم از طرف دیگه اینجوری یه موضوع زنده واسه جلق زدنم داشتم.
پریدم بوسش کردم و گفتم مرسی آجی جون ، وقتی بقلش بودم کیر راست شدم به سینه و شکمش میخورد ، آخه هنوز رو صندلی نشسته بود ، یهو گفت خواهش میکنم این دولتو به من نمال ، چندشم میشه ، باز حشرم زده بود بالا ، دستم باز رفت سمت کیرم ، کیانا نگاه کرد و گفت قربونت برم نگفتم که اینجا ، گفتم فقط توی حمام ، گفتم نمیتونم کنترلش کنم ، تروخدا بذار کارمو بکنم ، یه نگاهی بهم کرد و یه لبخندی زد و گفت فقط زودتر چون کلی کار دارم ، گفتم مرسی و شروع کردم به جلقق زدن ، ولی چون یه دفعه آبم اومده بود هر کاری می کردم آبم نمیومد ، کیانا هم زل زده بود به کیر من که داشتم بالا پایین می کردمش ، گفت پس چی شد ، گفتم کیانا جون انگار اینجوری نمیشه ، یه خواهشی میتونم بکنم ، گفت بگو عزیزم ، گفتم میشه کرستت رو بازش کنی؟ باز یه ابروش رو برد بالا و یه نگاهی بهم کرد و لبخند قشنگش رو زد و گفت باشه فقط حوس نکنی بپاشیش روی سینه هام ، گفتم نه آجی جون حواسم هست.
دستش رو برد پشتش و آروم کرست نارنجیش رو باز کرد سینه های خوشگل سفیدش افتاد بیرون ، منم به سینه ها و کسش نگاه میکردم و سعی میکردم آبم رو بیارم ولی باز نمیومد ، یهو کیانا با پشت دستش زد زیز تخمام و گفت پس چرا نمیاد این؟ تخمم خیلی درد گرفت ، کیانا هم خندید و با خنده گفت خراب شده انگار ، گفتم یه خورده دیگه صبر کن میاد الان ، پاهاش رو انداخته بود رو پاش ، گفتم میشه پات رو باز کنی؟ میخوام بهتر ببینم ، گفت حواست باشه ها من مدل سکسی تو نیستم که هر کاری که میخوای باهام بکنی ، گفتم تروخدا اونم پاشو باز کرد همینطور زل زده بود به کیرم و با یه اشتیاقی که انگار منتظر یه چیز باحاله داشت نگاهش میکرد ، گفتم میشه سینه هات رو بگیرم دستم ، گفت از دست تو ، بیا اینم سینم ، امر دیگه ای نیست؟ منم شروع کردم مالیدن سینه هاش ، کیرم خشک شده بود و میسوخت ، یه تف انداختم کف دستم و کشیدم رو کیرم ، گفت اه کثافت چی کار میکنی ، گفتم خوب داره میسوزه چی کار کنم ، ولی تف خودم کم بود و به جایی نرسید ، دستم رو بردم جلو صورت خواهرم و گفتم میشه یه تفم تو بندازی آخه مال خودم کم بود ، باز یگه نگاه گوشه چشمی کرد و سرش رو آورد جلو و تفش رو انداخت رو دستم ، کیرم حسابی لیز شد ، دیگه داشتم میومدم ، گفتم داره میاد کجا بریزم ، دستپاچه شد و اینور اونور رو نگاه کرد و گفت نمیدونم فقط رو فرش نریز ، منم کیرم رو بردم جلوش و یهو آبم با سرعت پاشید رو سینه هاش و شکمش ، خودشو کشید عقب ولی دیگه دیر شده بود و تمام هیکل خوش تراشش پر از آب کیر من شده بود ، داد زد آرش حالمو بهم زدی ، کثافت چرا اینجا ریختی آخه ، گفتم ببخشید کیانا جون نمیتونستم دیگه نگهش دارم یهو هینطور که به کیرم نگاه میکرد گفت انگار دولت خراشیده شده ، با انگشتش داشت به قرمزی روی کیرم که در اثر مالش به وجود اومده اشاره میکرد ، گفتم آره داره میسوزه ولی زیاد مهم نیست ، کیانا گفت از دست تو من چقدر باید عذاب بکشم ، اگه فردا عفونت بکنه چی ، بعد از رو میزش کرم دستش رو برداشت و یخوردش رو ریخت سر انگشت اشارش و آرون مالید رو قرمزی کیرم ، گفتم نمیخواد خودم کرم میزنم ، دست نزن بهش ولی توجه نکرد و کرم رو میمالید رو کیرم بعد از اینکه کارش تموم شد رفتم که از رو میزش دستمال واسه تمیز کردن کیرم بردارم ، پشتم به کیانا بود ، سرم رو به طرفش برگردوندم دیدم با انگشتش یخورده از آبم رو از رو سینش برداشت و برد طرف دهنش و مزه مزش کرد بعد انگار که تازه یادش افتاده منم تو اتاق هستم صورتش رو برگردوند طرفم که ببینه منم دیدم یا نه و دید که دارم نگاهش میکنم ، زود هول شد و گفت اه به خاطر این کثافت کاریت باز باید برم حمام ، نمیخواست من بفهمم که یخورده از آبم رو خورده ، منم با شیطنت گفتم میخوای منم بیام؟ گفت لازم نکرده به اندازه کافی گند زدی بعدم از رو صندلیش بلند شد و رفت به طرف حمام ، داشتم از پشت راه رفتنش رو نگاه میکردم و اون کون خوشگلش که موقع راه رفتن می لرزید.

ادامه…

نوشته:‌ آرش


👍 7
👎 3
213051 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

292101
2011-08-03 23:30:07 +0430 +0430

<:P <:P <:P

0 ❤️

292102
2011-08-03 23:38:57 +0430 +0430

بابا تو دیگه دست هر چاخانی رو بستی [(

0 ❤️

292103
2011-08-03 23:50:46 +0430 +0430
NA

dasatan jalebi bod kash meshod manam mekardamesh

0 ❤️

292104
2011-08-04 00:16:06 +0430 +0430

داش فری کجایی که اصلاحیه میخواد

0 ❤️

292105
2011-08-04 01:08:26 +0430 +0430
NA

ارزش خوندن نداره . خاک بر سرت

0 ❤️

292106
2011-08-04 01:14:25 +0430 +0430
NA

از خیانتی خوشم نمیاد اه اه تازه خیلی هم طولانیه پس نمیخونم

0 ❤️

292107
2011-08-04 02:54:48 +0430 +0430
NA

هرچی گیرت اومده از تو داستانا دیگه نوشتی

0 ❤️

292108
2011-08-04 03:02:38 +0430 +0430
NA

داستانت جالب بود.

0 ❤️

292109
2011-08-04 03:27:05 +0430 +0430
NA

خاك تو سرت بلاخره ابجيه جندتو كردي يا نه ؟
بدبخت اخه نميشه كه خونه خالي و ابجيه سكسي با يه دوست دختر بعد تو احمق پخمه جق بزني؟ بعدم مكان كه هست دختر اوپن هم كه تادلت بخواد فراوون بعد تو ابجيتو بكني!؟؟؟؟

0 ❤️

292110
2011-08-04 05:29:35 +0430 +0430
NA

Kose khaharet

0 ❤️

292111
2011-08-04 06:23:41 +0430 +0430
NA

khob bod plz edamash

0 ❤️

292112
2011-08-04 06:54:02 +0430 +0430
NA

X( <:P تمامش کس شعر بود داش خواهر کسی دروغگو

0 ❤️

292113
2011-08-04 12:19:05 +0430 +0430
NA

khob bod edamash bezar

0 ❤️

292114
2011-08-04 13:56:26 +0430 +0430
NA

داستانت قشنگ بود بهتر از چرت پرتاي ديگه بود ادمه بده ببينم چند مرد علاجي

0 ❤️

292115
2011-08-04 15:14:08 +0430 +0430
NA

قشنگ بود ایول ادامه بده

0 ❤️

292116
2011-08-04 17:08:59 +0430 +0430
NA

داستانت از بُعد سکسی خوب بودش نسبتاً , ولی موضوع و درونمایش تخمی بود. !
خواهرت دیگه خیلـــــی روشنفکر و کسمغز بوده تو داستان.

0 ❤️

292118
2011-08-04 20:26:37 +0430 +0430
NA

كيرم توداستانت تو كه خواهرت كس بكنش كموكس شعر بنويس

0 ❤️

292119
2011-08-04 21:35:44 +0430 +0430
NA

khob bod edame bede bebinim bekoja miresiiiiiiiiiiiiiiiiiiii

0 ❤️

292121
2011-08-05 02:37:28 +0430 +0430
NA

martike hashari adam ba khaharesham ke hich vaght in ghadr ba adam rahat nist rast nemikone
bi gheirat
age dastan rast bashe khaharet rast gofte:
dust tokhtaret behet nemide dalail nemishe ba khaharet jagh bezani

0 ❤️

292122
2011-08-05 03:36:57 +0430 +0430
NA

khobe lotfan edame bede

0 ❤️

292123
2011-08-05 09:41:22 +0430 +0430
NA

داستانت عالی بود ادامه بده عزیزم

0 ❤️

292124
2011-08-05 10:02:34 +0430 +0430
NA

Man tahala vase hichkodum az dastana nazad nadadam ama zuram oumad alan chizi nagm
Rafti az looti copy kardi oumadi inja be esme khodet dastan gozashti???
aghalan manbao zekr mikardi
in addrese linkesh tu site lootie:

www.looti.net/12_4752_1.html

Hala bazam boro copy kon

0 ❤️

292128
2011-08-05 19:36:07 +0430 +0430
NA

همش كس بود

0 ❤️

292129
2011-08-05 20:58:58 +0430 +0430
NA

اينو به خر بگى باور نميكنه. كس كش مگر يه پسر ١٦ ساله چقدر آب داره كه دوبار خالى بشه و بار سوم هم تمام بدن خواهرش را پر آب كنه؟ خليج فارسه مگه؟

0 ❤️

292130
2011-08-06 15:51:36 +0430 +0430
NA

حالا تو که داستان رو اینجا گذاشتی رو نمیگام… ولی دم اونی که اینو نوشته گرم… خیلی خندست… :))
راستی، دوست دخترش نه و دوست خواهرش! :W تو که اسکی میری رو ان ملت حداقل اسم داستان رو درست بنویس… [(

0 ❤️

292131
2011-08-07 07:54:22 +0430 +0430
NA

سبك نوشتنت خيلي خوب بود اما داستانت كس شعر بود.

0 ❤️

292132
2011-08-07 08:09:33 +0430 +0430
NA

Lashi dastano parsal to site looti khonadm. sharmandeha vali kiram dahane abjie vagheit.

0 ❤️

292133
2011-08-07 09:21:26 +0430 +0430
NA

kiri tarin dastane omram bod

0 ❤️

292134
2011-08-07 15:05:01 +0430 +0430
NA

heyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyyy age rast bashe pedare jargh be soze ke vase kharet mizani kaf karde kos nadide badbakht age dorogham bashe Foshe nane dari

0 ❤️

292135
2011-08-08 06:30:02 +0430 +0430
NA

بد نبود کس شعراتو ادامه بده

0 ❤️

292136
2011-08-08 17:21:13 +0430 +0430
NA

وااای خدایا!!! من نمیدونم چرا اخه اینقدر مزخرف به هم میبافید… این داستان که واقعی نیست اما میخوام بدونم تو با این طرز فکر سکسی حال میکنی که می نویسیش… خوب گه تو مغزت… حمال!!!

0 ❤️

292137
2011-08-17 16:53:38 +0430 +0430
NA

khobe hala nemikhasti ba khaharet sex koni vagarna oon mooqee chi mishod
in bishtar shabie tanz bood ta dastane sexi

0 ❤️

292139
2011-08-31 01:56:17 +0430 +0430
NA

من کیرم بر ا همه کس نمی فرستم ولی کیرم تو داستانت خیلی مزخرف بود.

0 ❤️

292140
2011-08-31 19:58:59 +0430 +0430
NA

کیرم تو داستان تخمی تخیلیت خار کوسه اگه به آبجیت نظر نداشتی چه جوری آبت میومد فکر کنم هنوز خیلی بچه باشی اصلا هنوز آب نداشته باشی که بفهمی که چه جوری میاد

0 ❤️

292141
2011-09-23 06:54:55 +0330 +0330
NA

خیلی مسخره بود وژدانن

تو آمریکا و کلی کشورای آزاد دیگه هیچ برادر و خواهری انقدر راحت نیستن که شما دو تا راحت بودید!!!1

عمرن یه همچین خانواده هایی پیدا بشه!!!
یکم منطقی تر بنویسید

0 ❤️

292142
2011-09-24 19:21:30 +0330 +0330
NA

كيرم تو اين داستانت توهم از كونت در اورديِِ؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها