با سلام من که الان اين خاطره رو مينويسم 31سالمه ولى ماجرا مربوط ميشه به زمانى که 7ساله بودم وبا مادرم تنها زندگى ميکردم آخه بابام تو جنگ کشته شده بود درست يادمه سال 68بود ما مستاجر بوديم صاحبخونمون يه مردى بود حدودا چهل ساله يه زن و دو تا بچه داشت مامان من و زن صاحبخونه با هم تو يه کارگاه خياطى کار ميکردن و معمولا ما سه تا بچه تو خونه صاحبخونه ميمونديم اسم صاحبخونه مون محمود بود اون شبها ميرفت سرکار و روزها تو خونه بود و از ما نگهدارى ميکرد هميشه با حرص و ولع خاصى منو ميبوسيد منو رو پاهاش مينشوند و سينه هامو ميماليد هميشه فک ميکردم از دوست داشتن زياده و دليل اينکه با بچه هاى خودش اينطورى نيست اينه که ميخواد من دلتنگ بابام نشم تا اينکه يه روز که مثل هميشه مامانم با زن محمود سرکار بودن بهم گفت مهدى بيا بريم تو اون اتاق کارت دارم بعد دستمو گرفت و من و برد تو اتاق خوابشون من خيلى خوشگل بودم شبيه بچه هاى اروپايى موهام بوربد و سفيد برفى بودم در اتاق رو قفل کرد و گفت هرکارى ميکنيم بين خودمون بايد بمونه وگرنه به مامانت ميگم بچه بدى هستى و وقتى اينجا مياى شيطونى ميکنى تا دفعه بعد تو اتاق خودتون زندانيت کنه و بره سر کار!کيرشو به وضوح ميديدم که از زير شلوار راست شده اول لباسهاى منو درآورد و بعدش شروع کرد با دودول من بازى کردن بعد نوک سينه هامو خورد و ازم لب گرفت رونها و کونمو هى محکم ميماليد به طورى که دردم ميومد بهش گفتم عمو چى کار ميکنى؟اين کارا بده بعدش شورت و شلوارشودآورد و کيرشو که حسابى راست شده بود به لپهاى صورتم و نوک سينه هام ميماليد از ديدن کير به اون بزرگى شوکه شده بودم بعد کيرشو به طرف دهنم آورد و کرد تو دهنم از تعجب شاخ درآورده بودم چون معناى سکس رو نميفهميدم اين کارا در نظرم خيلى عجيب بود خلاصه کيرشو چند دقيقه تو دهنم عقب جلو کرد و بعد رفت سراغ لاپام چند دقيقه هم لاپايى منو کرد موقع تلمبه زدن صداى آه و ناله ازش ميومد بعد کونمو باز کرد نوک کيرشو گذاشت و فشار داد که من جيغ زدم واز اين کار منصرف شد بعد به پشت منو خوابوند جفت لنگ هامو داد بالا و کيرشو گذاشت لاپام و باز شروع کرد به تلمبه زدن اين بار با آه و اوه بيشتر تا اينکه ديدم نوک کير کلفتش داره ميلرزه. و اون وقت با سرعت يه مايع سفيدرنگ با فشار بيرون جهيد و ريخت رو شيکمم چند بار ديگه هم آبش با فشار اومد بيرون جورى که حتى يه کمى پاشيده شد تو صورتم بعد خيلى سريع همه چيز رو پاک کرد لباسهامو پوشوند و خودش هم شورت و شلوارشو پوشيد و رفتيم از اتاق بيرون بعد رفت واسم از بيرون بستنى و اسباب بازى خريد تا اينکه مامانم اومد و رفتيم خونه خودمون تا سه ماه ديگه که از اونجا رفتيم چند بار ديگه هم منو کرد ولى من هيچ وقت به مامانم نگفتم خواهش ميکنم اين خاطره رو چاپ کنيد چون آموزنده است
نوشته: مهدی
اقا صلوات نفرستبن احسان هات هنوز ادم نشده …دادا اگه هنوز دوست داری بهت تجاوز بشه تارف نکن من هستم مهدی جان preved
ما بچه قمی ها یه مثل داریم که به افراد خوش شانس میگیم:بچگی هات خیلی دادی
سلام دوست خوش شانس من…
آموزنده بود!!!,…
رفتی کون دادی بعدی میگی آموزنده بود؟
تاحالاچندباردیگه واسه آموزش کون دادی،بگوببینم؟
اقامهدی مردنیستی اگه نری اون مرده را نگیری نندازی توصندوق عقب ببری همون کارا رو باهاش بکنی.اگه ازش بدت میاد بکنیش مست کن یا از قرص ویاگرا استفاده کن حداقل یه تخم مرغ ابپز داغ رابکن تو کونش بعد بیاهمینجا برامون توضیخ بده
شایان باید بگم من تا مهدی جان خوندم
چی کار به احسان داری؟
فکر می کنم این خود تو بودی که دلت می خواست به یک مرد درست و حسابی کون بدی و به هر طریقی که بود تونستی اونو از راه به در کنی تا تو رو بکنه. حالا هم داری ماجرای کون دادنت رو یک جور دیگه تعریف میکنی تا بتونی حد اقل وجدانت رو تبرئه کردی باشی.
واقعا که 31سالته داری قصه از کون گذاشتنتو تعریف میکنی میگی اموزندست؟این کجاش اموزنده بود؟؟من که چیز اموزنده ای تو داستانت نخوندم…
میشه یکی به من بگه چرا زیر همه مطالب و عکس ها اینقدر فحش مینویسین؟
قابل توجه دوستان: نکته آموزندش اینه کا با مرد غریبه حتی همسایه همبازی نشین
دوستان من باخوندن این مطلب واقعاناراحت شدم ومطلب اموزندشم اینه که ادم نمیتونه دختروپسربچشودست هیچ کس بسپاره ومراقب بچه هامون باشیم دوست عزیزواقعا ازشنیدنش متاسفم
عاخخخخخه گلکم …کجاش اموزنده یود
نکنه طرف مختلف گاییدن طفله!>
نابالغو اموزش مبداد
احسان هات میفرماید:
تا “حرص و ولع خاص” خوندم