تو برجک علی رو گاییدم

1397/03/31

با سلام… اسم من سیناست…20 سالمه با قد بلند و قیافه معمولی…خاطره ای که میخوام بگم 100%واقعیه مربوط به چند هفته قبله که من برای اولین بار پس از بلوغم به آرزوم رسیدم و با یه نفر گی همجنسبازی کردم. تو کودکی گی داشتم ولی لذت این دفعه رو نداشت چون نه خودم نه طرفای مقابل بالغ نبودیم.بریم سر خاطره…تقریبا یه ماه و نیم پیش بود که من سر خدمت سربازی بودم و چون پایه خدمتیم زیاد بود شده بودم پاسبخش.خلاصه همه میدونن که قانون اینه که پاسبخش سر ساعتهایی که پسته باید بره سرکشی برجکها.یه شب من پاسبخش ساعت چهار تا شش صبح بودم .اسلحه رو برداشتم رفتم سرکشی.برجکهای اول و
دوم رو رد کردم بعد رسیدم به برجک بعدی که همراه یه برجک دیگه خارج از محوطه دیوارکشی شده پادگان بودند ولی داخل محوطه سیم خاردار پادگان بودند. خلاصه رفتم به برجکی که خارج پادگان بود و میدونستم که علی اونجا نگهبانه.علی یه پسر قد متوسط و خوشگل بود که کشتی کار میکرد و بدن خیلی پر و قشنگی داشت.من از همون اول که علی رو دیده بودم دوس داشتم باهاش گی بکنم.ولی چون تازه اومده بود هیچوقت اونقد باهاش صمیمی نشده بودم که بهش بگم.اون شب هم من خیلی شهوتی بودم .وقتی نزدیک برجک شدم متوجه شدم که علی نشسته کف برجک و داره با گوشیش کار میکنه.منم که فرصت غنیمت دونستم داد زدم سرش
که چرا ایست نکشیدی و چرا گوشی اوردی و…بعدش تهدید کردم که گزارششو میدم و گوشیشو تحویل فرمانده میدم… بعد علی که ترسیده بود گفت تو رو خدا هر چی میگی انجام میدم ولی اینکارو نکن.با شنیدن این جمله آروم شدم و خندیدم و گفتم هرچی؟ گفت به خدا هرچی بگی… گفتم شاید بگم کونتو میخوام.هیچی نگفت بعد گفتم بای بای .دستمو گرفت گفت توروخدا…منم که شهوت وجودمو گرفته بود و از امنیت مکان مطمئن بودم گفتم همونی که گفتم.خودمم باورم نمیشد .علی گفت باشه قبوله .اولش فک میکرد من شوخی کردم.ولی من کیرمو در آوردم و گفتم بیا بخور.علی مات شدە بود ـ گفتم زود باش علی اومد و کیرمو دستش گر
فت و ساک زد برام .بعد گفتم برگرد که بکنمت علی برگشتو شلوارشو پایین کشید تف زدم به کیرم و آرووم بردم تو کونش .خیلی حال میکردم آە و نالەش بلند شدە بود .تند تند تلمبە میزدم که آبم اومد وریختم توش.دیگه هوا کم کم داشت روشن میشد که کارمو تموم کردم و گوشی علی رو بهش دادم.حالا من خدمتم تموم شدە و اصلا از علی خبر ندارم چون خودبخود بعد اون رابطه با هم حرف نمیزدیم…

نوشته: kurdboy20


👍 7
👎 10
7852 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

696222
2018-06-21 20:58:22 +0430 +0430

بچه کوووونی کوونده صفت
کیرررم دهنت کسکشش مادرر جندده

0 ❤️

696227
2018-06-21 21:04:42 +0430 +0430
NA

نوش جونت دلاور

0 ❤️

696241
2018-06-21 21:35:18 +0430 +0430

اخه چی بگم
میزارم بزرگان جوابتو بدن
بدبخت تویی که هنوز فرق گی و همجنسبازیو نمیدونی برا من داستان مینویسی؟
بخدا اگه توی این سایت داستان ننویسید نمیگن نکرده اید

1 ❤️

696274
2018-06-21 23:33:58 +0430 +0430

جدای این که گی عمل نیست و حسه…

نمیدونم چی باید بگم،این حجم از مادرجندگی،خوارکسدگی،کونده پدر بودن،کونی بودن،جاکش بودن و خیلی صفات دیگه رو کم پیش میاد که همشو یه جا تو یه نفر ببینم!تو یک (متجاوز)ی که در عین (لاشی) بازی به اون بیچاره (تجاوز) کردی،از موقعیت (سواستفاده) کردی!میخواستی بعد اون کارت باهاش حرف بزنی؟میخواستی دوباره بکنیش؟خیلی خارکسده ای!

ننه خودت و تک تک اون کسکشایی که این کسنوشته رو لایک میکنن رو تک تک شهوانیون بگان!

حیف اسم کرد که روی تو باشه!

3 ❤️

696347
2018-06-22 08:19:38 +0430 +0430

دیسلاک بخاطراستفاده نکردن ازکاندوم

1 ❤️

696361
2018-06-22 09:27:58 +0430 +0430
NA

اول که ۱۰۰%واقعی بود؟؟!!
کیر فرمانده گروهانتون تو مغزت‌ (موقع که واقعا سرباز شدی) چون این داستانو‌ دو سال پیش خوانده بودم ولی علی خواب بود گوشی نداشت .
در کل ک*س ننت

0 ❤️

696362
2018-06-22 09:28:10 +0430 +0430

دهنت سرویس. سرباز وطن رو حین انجام وظیفه گاییدی ؟ اگر اون موقع دشمن حمله میکرد چی ؟ :)))

1 ❤️

696438
2018-06-22 18:41:39 +0430 +0430

من نمیدونم این داستانارو چجوری چک میکنن ادمینا

0 ❤️

696441
2018-06-22 18:43:11 +0430 +0430

آفرین بر مرزداران ایران

گر یکایک کون به دشمن دهیم
به از آن که خود را به کشتن دهیم

0 ❤️

696540
2018-06-22 22:41:54 +0430 +0430

اینکه متنت مزخرف بود به کنار فقط یه چیزی:
نوشتی همجنسبازی گی؟؟؟؟؟؟ مگه همجنس بازی غیر گی و لز هم داریم؟ حداقل رو دایره لغاتت کار کن

0 ❤️

696621
2018-06-23 10:55:55 +0430 +0430

خواهر تو ایرانی را بگایم

0 ❤️