جواد و زندایی خپل

1392/04/09

سلام من جواد هستم هجده سال سن دارم و170 قد و 60کیلو وزنمه این خاطره مربوط میشه به هشت ماه پیش که داییم اینا مهمون ما بودن زن دایی بنده زنی خپل ودوست داشتنی وفوق سکسی که 165قدشه و 78 کیلو وزنش ویه کون گوشتی وگاییدنی همراه با کوس تپل.

وقتی رسیدند خونه ماهمگی رفتیم پیشوازو خوش آمد گویی وروبوسی دایی ما یه بچه شیرین ودوست داشتنی داره به نام سعیدزن داییم گفت جواد جون بیا سعید رو بگیر تا بامامانت اینا احوالپرسی کنم بچه رو گرفتم و اونا باهم روبوسی میکردند.رفتیم داخل خونه وبعد چند ساعت شام حاضر شدوهمگی داشتیم شام میخوردیم که صدای سعیدکه تو اتاق من خوابیده بود بلند شدمن که شامو تموم کرده بودم رفتم اتاق تا بچه رو ارومش کنم که دیدم پشت سر من زن دایم هم اومدوگفت بچه گشنشه بده من شیرش بدم من فکرکردم میخوادببره اون یکی اتاق که یهو دیدم یه سینه بزرگ وسفیدکه اندازش هم85بود(روی کرستش دیده بودم)از زیر سوتین قرمزش زد بیرون وگزاشت تودهن سعید تا دیدم لامصب کیرم بلند شد خواستم ضایع نشه رفتم پیشش و با بچه بازی کردم وقتی خواستم بوسش کنم خوشبختانه خورد به سینش وکلی حال کردم ولی زن دایی هیچ عکس العملی نشان نداد فقط یه خنده کوچولو زد. خلاصه رفتیم بقیه شام رو هم خوردیم و بعد شام سه چهار ساعت صحبت کردیم که داییم گفت بریم بخوابیم من امروز زیاد رانندگی کردم خسته ام خونه ما چون کوچیکه و دو تا اتاق بیشتر نداره مامانم گفت که من و دایی و زن دایی بریم تو اتاق من بخوابیم. خلاصه همه خوابیده بودند جزمنو زن داییم که داشت دوباره بچشو شیر میداد ساعت 12میشد که پانزده دقیقه ای باهم در مورد درس وکنکورمن حرف زدیم وخوابیدیم راستش من دیر خوابم میبره نمی دونم چرا. ساعت درست 30/1بودوهمه چراغا خاموش بودند که اززیرپتو دیدم زن دایی جونم بلن شدورفت سمت کیفش چراغو روشن کرد واز کیفش یه شلوارک نارنجی نازک خیلی تنگ اورد بیرون کمی نگام کرد تاببینه من خوابم یانه من هم خودمو به خواب زده بودم وزیر چشمی نگا میکردم که یهو دیدم شلوارشو زد پایین تا اون یکی رو بپوشه که از روی شورت بنفشش کوسش میزد بیرون راستش اون پشتش به من بود وقتی شلوارشو در اورد شورتش کمی زد پایین که خط کون بزرگشو به راحتی میدیدم اون یکی شلوارو هم به زورکشید بالا که آدم فکر می کرد شلوار خودش نیست چراغو خاموش کردواومد گرفت خوابید کیرم داشت شورمو پاره می کرد ومن هم سرشو میمالیدم که آروم بشه ولی هیچ فایده نداشت. درست دو ساعت تو فکرش بودم که ترتیبشو بدم ولی میترسیدم چون هم مهمون ما بورنر و هم داییم کنارمون بود. دیگه داشتم از حشر میمردم وچند گاهی نور چراغ گوشیمو میانداختم کونشو نگا می کردم ولی دو دل مونده بودم که دیگه دلو زدم به دریا و گفتم هر چی بادا باد از روی تخت آروم اومدم پایین وبغلش دراز کشیدم دایی و زن دایی هم به پهلو دراز کشیده بودند که روی داییم اونور بود.من هم سینم میخورد به پشت زن داییم ولی جرعت نمی کردم کیرمو به کونش بزنم که تصمیم گرفتم اینکارو بکنم کیرو دستمو همزمان اروم گذاشتم روی کونش چه قدر نرم بود چند دقیقه ای همینطور روی کونش بود که به مغزم رسید شلوارشو بکشم پایین درست نیم ساعت منتظر شدم تا خوابش عمیق تر بشه چون زن دایی ما خوابش خیلی سنگینه اینو همه فامیل میگن. دستمو انداختم بندشلوارشو گرفتم و یواش یواش میزدم پایین و نگاش میکردم که یه وقتی بلند نشه لامصب شلوارش به سختی پایین می امد که باسعی تمام تا دم کونش کشیدم پایین که شورتش کاملا معلوم بود دستمو بردم زیر شورتش و حسابی دسمالیش کردم وبا اون یکی دستم کیرمو میمالوندم دستمو اوردم بیرون وشورتشو اندازه شلوارش کشیدم پایین که یهو داییم سرفه کوتاهی کرد ومن برق از سرم پرید که الان بیدار میشه یا مدل خوابیدنشو عوض می کنه که شانسم در اومدو هیچی نشد وکارو ادامه دادم. یکی از انگشتامو کاملا خیس کردم وبردم لای کونش وبه خوبی سوراخ کوتشو لمس میکردم ولی نمی کردم تو چون دردش می اومد واز خواب می پرید ولی باسوراخش خیلی بازی کردم خیلی داغ ونرم بود معلوم میشد خیلی گشاده. دستمو کشیدم تا کمی با کیر کلفتم(17سانته کلفتیشم12ساتت) لاپایی بزنم انگشتم داغ داغ بودو خیس خیس اتگشتمو وقتی بوش کردم یه بوی گندی می اومد که انگار ریده بوده تو دستم. سر کیررمو بردم لای کونش واقعا داغ بود درست چسبوندم روی سوراخش و از جون ودل لاپایی زدم دیدن آبم میاد وایسادم وباجرعت تمام آبمو ریختم روی سوراخ زن دایی جیگرم انگارداشتم زن خودمو می کر دم خواستم آبشو پاک کنم که گفتم بی خیال آخر کاری لومیریم گوشیمو گذاشتم روی بی صداواز کون آبدارش چند تا خاطره برداشتم که هر روز نگا میکنم و واسش جلق میزنم. شلوارو شورتشو دوتایی کشیدم بالا وپتورو هم کشیدم روش و تو دلم یه شب بخیرگفتم وگرفتم خوابیدم اینم خاطره ما(نظرات یادتون نره)

نوشته: جواد


👍 1
👎 1
101680 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

388784
2013-06-30 07:15:41 +0430 +0430
NA

Ch hesie akhe?

0 ❤️

388785
2013-06-30 07:25:45 +0430 +0430
NA

ریدم تو اون داستانت یعنی انقدر عمیق بود ک نفهمیدکیرتو گذاشتی لای کونش

0 ❤️

388786
2013-06-30 07:30:02 +0430 +0430
NA

کلفتی کیرت 12سانته؟!!!..خو اینکه یخچال نیست کیر ناسلامتی…

0 ❤️

388788
2013-06-30 07:44:29 +0430 +0430
NA

خاک تو سر جلغیت کنن انقد جغ زدی مخت گوزیده برو این داستان رو برا یکی دیگه تعریف کن که مث خودت خر باشه

0 ❤️

388789
2013-06-30 08:05:26 +0430 +0430
NA

هه هه هه
نظر یادمون نره یا فحش؟
شبا انقدر خوابت نمیبره که میشینی این کوس شعرارو از کونت درمیاری و مینویسی نه؟
چطور شده که تورو مث سگ نگهبان تو اتاقی ک زن داییت و داییت توشن انداختن؟؟خیلی خنده داره خیلی
میلنگ اسکانیا خشت خشک تو کونت

0 ❤️

388790
2013-06-30 08:10:44 +0430 +0430
NA

گالیور مگه هندونست ک 12سانت کلفتیشه کیر باید حالت دراز داشته باشه کس مغز مال تو گرده؟

0 ❤️

388791
2013-06-30 08:44:04 +0430 +0430
NA

الحق که هرچی فحش بدن حقته.تو برو همون جلقتو بزن بی مغز…

0 ❤️

388792
2013-06-30 09:37:01 +0430 +0430
NA

عشق كير بزرگ داري نه اخه جوجه تو غلط كردي كيرت 15 سانت كلفتيش باشه مگه يهو بگو لوله پوليكاي 17 البته اونايي كه زياد كون ميدن كيرشون بزرگ ميشه ولي نه ديگه به اين اندازه جوجه

0 ❤️

388793
2013-06-30 10:56:10 +0430 +0430
NA

ای جواد ملعون،از اندازه ی شومبولت که بگذریم،زندایی جونت فردا صبحش نگفت این آب کیه لای کیون من؟؟! سگ بزنه به جون و دلت مردک حمال
واگذارت میکنم به فحاشان زحمتکش سایت

0 ❤️

388794
2013-06-30 11:39:09 +0430 +0430
NA

سلام منو به مادرت برسون با این داستانت!!

0 ❤️

388795
2013-06-30 14:52:32 +0430 +0430
NA

كيرم تو حلقت بچه كوني

0 ❤️

388797
2013-06-30 15:18:26 +0430 +0430

مرتیکه کسکش دری وری
کونکش لاشی

اخه مگه میشه کلفتی کیر 12سانت باشه؟؟؟؟؟؟؟ :?
=))

0 ❤️

388798
2013-06-30 16:28:27 +0430 +0430
NA

ای بابا…
بازموخ یه جلقو گوزید…
اخه اینا چیه؟ادمین کجاس؟چرا همکاری نمیکنه؟
خوبه امدیم از نظر روحی تخلیه شیم…باید یه چیزی هم بدیم بعد بریم…
والا الزایمرهمراه پارکینسون گرفتم تو این سایت…
فوحش نمیدم چون میدونم بچه هستی و به روحیت تاثیر بدی میذاره

0 ❤️

388800
2013-06-30 18:24:38 +0430 +0430
NA

وأي خدا مردم إز خنده كامنتا خدا بودن

0 ❤️

388801
2013-06-30 18:47:50 +0430 +0430
NA

بچه اوبی اینجوری ادامه بدی از طویله هم بیرونت میکنن. کس مخ ریدم کف دست ننت تا بشه حنای روز قیامتش بخاطر اون کس دادنیکه حاصلش تو شدی.

0 ❤️

388805
2013-06-30 23:24:50 +0430 +0430
NA

داستان و که نخوندم چون کلأ سکس با محارم و دو زار قبول ندارم اما ز نظرات بقیه فهمیدم اون مغز نخودیت فقط چرت گفته ،ننویس مجبورت که نکردن

0 ❤️

388806
2013-07-01 14:17:07 +0430 +0430
NA

:$ دمت گرم با این داستان جالبت
ولی راستشو بخوای همونی که همه میگن…
… تو حلق ومخت با این …شعرات جقی ی ی ی ی ی ی ی

0 ❤️

388807
2014-06-18 18:36:00 +0430 +0430
NA

والا چی بگم ما یه اسب داشتیم به کیر کلفتی معروف بود کیرش 12 سانت کلفتیش نبود جقی

0 ❤️

898545
2022-10-10 20:18:48 +0330 +0330

کسشعر گفتی

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها