دایرکت (۲)

1400/09/13

...قسمت قبل

این قسمت: عروسک گردان کجاست؟

مجموعه ای از نخ ها و سیم هایی که به سر انگشت های عروسک گردان بزرگ متصل شدن و اون همه ی اونها رو حرکت میده تا به اسم یکی از کاراکترهایی که خودش خلق کرده یعنی شیطان بتونه تورو وارد ماجراهای مرموزی بکنه ،و اینکار رو به استادانه ترین حالت انجام میده
چشم باز میکنی و خودت رو درحال خوردن یک تکه از یه کیک خرد شده  میبینی ، توی تاریکی  پله های یه آپارتمان توی کرج نشستی … منتظری که برای تو تکست بیاد و صدای در رو هم بشنوی
اون مرد بیچاره شیفت شب خودش رو شروع کنه و تو به پاس زحمات اون وارد حریمش بشی و با همسر آتشی مزاجش تا نیمه شب معاشقه کنی تازه فرصت خواهی داشت که تا صبح هم روح پلیدت رو با روح پلید اون زن یکی کنی، با واسطه ای که آلت جنسی تو باشه ، فرصت داری که دیتای کثیفت رو به هاردی کثیفتر منتقل کنی ، درست مثل شادی های دو بد افزار از ملاقات با همدیگه توی یک فضای سراسر صفر و یک …تو یک هستی و زنک صفر این نر و مادگی دایره وار ،فروگذار نخواهی کرد صدای ناله های شهوانی اون زن رو درست زمانی که تایمر چراغ راه پله چراغها رو خاموش میکنه به وضوح توی جهان سیاه درونت میشنوی… تحریک شدی ،
توی سیاهی مطلق و سیال بی حیایی و وقاحت محض تورو در آغوش متعفن خودش میکشه  و انگشتهای لاغرت دور نرینگی وحشی  تو قفل میشه، این مظهر زایش که در خصوصی ترین حالتها و شبهایی که شکوفه ی تو مست کرده بود و درست  مثل یک بیمار جنسی عکس آلت تنوره کشیده ی تورو روی بکگراند چت خودش با تو گذاشته بود و عکسشو برای تو فرستاده بود و از ته دل خندیده بودید… اینها رو بارها و بارها بلکه میلیون ها بار به یاد میاری ، به وقاحت بی حد و حصری که شاید حتی واژه ی وقاحت هم فاقد این حجم از اسم خودش بود که تو و معشوقه ی هرزه ت صاحب اون بودید میبالی…


بالاخره صدای باز شدن در مورد نظر تو میاد صدای لطیف شکوفه ی تو و حجم کوچک و مضحکی از کلمات محبت آمیز دروغینی که به هنگام بدرقه ی اون راننده ی آمبولانس بیچاره به زبون میاره ، تماماً گوش شدی … نه از حسادت به این مرد مفلوک ، از هنر بازیگری و صدا پیشگی و اطمینان خاطری که از صدای لطیف این شکوفه ی درخت گناه میاد… لذت هم میبری؟ قبول کن که وحشت کردی پسرک وقیح
مرد بیچاره راننده ی آمبولانس بود؟ اگر از این ماجرا خبردار میشد و دچار حمله ی عصبی یا سکته میشد  اونوقت خودش باید توی کابین عقب آمبولانس میخوابید؟؟؟؟ و خودش خودش رو به بیمارستان میرسوند؟؟؟
افکار مزاحم … و
تکست : هستی هنوز؟ بیست مین دیگه بیا ببخشید عزیزدلم سپهر باب اسفنجی ببینه تا خوابش ببره
**
کفتاری از بوی مردار مست شده بودی که به بیست سال انتظار برای دریدن محکوم شده بودی
زمان کشدار و عقربه هایی که هرگاه از اونها غافل میشی دزدانه به جای جلو رفتن یک قدم به عقب برمیگردن و بازهم زمان و رگبار رکیک ترین ها به گرینویچ ، حمله ی غول در بند شده ی شهوت و فتح …
تکست : بیا عزیزم
از جای خودت بلند میشی ،تمام میدان دیدت، سیاهی اطرافت،پر از توپهای درخشان کوچک میشه هزاران توپ نقره ای و براق توی چشمهات میرقصن
بله کم خونی و خون میخوای
روی پنجه های پا نرم و بی صدا با تمام دقت برای تولید کمترین صدایی قدم برمیداری
تاریکی گاهی توهم برانگیزه ، میلرزی و کسری از ثانیه کفشهای نوک باریک خودت رو به شکل پنجه های موجودی غریب میبینی
سرانجام به درون میخزی
و جفت گرسنه ی خودت رو بی هیچ حرفی بغل میزنی
سلام و تعارفات مرسوم برای کمرهای سبک و خالیه برای معده های پر از مردار شده ی دیو شهوت
بی وقفه و کاملا بی صدا چنگ میزنی و میپیچی …چنگ میزنی و تمام حجم گوشت های انبوه پایین تنه رو تصاحب میکنی
به باریکی کمر هم فکر میکنی ، به اسکچ های گلابی و ساختار دلپذیرشون حسرت میخوری اما …
صدایی از درونت با لحنی صوفی وار میگه: هرگز انگشتهای خود را اینگونه گرسنه و حریص یافته بودی؟؟؟
هلهله ی  کر کننده ی هزاران هزار بلکه میلیون ها عصب رو با یک فشار بیمار گونه ی کف دست به زنانگی حریصش حس  میکنی …حالا نورها باید خفگی رو تجربه کنن و صداها خاموشی رو
این شروع دوباره ی یک رشته ی کوچیک از بی بند و باری های تو و شکوفه ی شخصی تو میشه
*باید امشب وقتی فرو میره نبض هاشو حس کنم *
“نترس میره کاش بره و همون تو بمونه و درنیاد و اعتراف کنم که کیرت جنده م کرده”
کی تونست جرت بده؟مال من بیشتر بهت لذت میده جنده یا مال شوهر کوچولوت؟؟؟؟
“مال تو مال تو …دیووونم نکن فقط مال تووووو”


مجموعه ای از نخ ها و سیم هایی که به سر انگشت های عروسک گردان بزرگ متصل شدن و اون همه ی اونها رو حرکت میده تا به اسم یکی از کاراکترهایی که خودش خلق کرده یعنی شیطان بتونه تورو وارد ماجراهای مرموزی بکنه ،و اینکار رو به استادانه ترین حالت انجام میده بعد ذهنت روشن میشه فقط برای چندثانیه ذهن تو روشن میشه و میفهمی سرنخ ها همه به انگشتان خود تو متصل شده و عروسک گردان بزرگی درجهان خصوصی تو جز خود تو نیست ، نه خدایی هست … و نه شیطانی

+بد بودن رو به من ببخشید
تجربیات شخصی رو مینویسم+

نوشته: ajmal sacrifice her


👍 6
👎 6
13201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

846065
2021-12-04 04:57:20 +0330 +0330

نوشتن و عکاسی و هزار کار هنری قطعا بریدن بخشی از واقعیت و درشتنمایی اون واقعیت ه.
و تو اینکار رو عالی انجام دادی.
ممنونم

0 ❤️

846150
2021-12-04 13:29:27 +0330 +0330

قطعا قلم خوبی دارید، شکی توش نیست ولی تو اگر قصدتون اروتیک نویسی هست، نوشته تون اروتیک نیست، قسمت قبل بیشتر شبیه داستان بود، با خوندن قسمت قبل انتظار داشتم داستانی بخونم با شخصیت های خاکستری که دنبال دیوانگی کردن میرن ولی قسمت دوم شبیه پند و اندرز بود و ناامیدم کرد.
در کل من لایک میدم و امیدوارم با نوشتن های بیشتر مسیر نوشتاری خودتون رو پیدا کنید

0 ❤️

846323
2021-12-05 01:04:07 +0330 +0330

اه اه حالم بهم خورد . مثنوی معنوی داری مینویسی مگه؟!

0 ❤️

846522
2021-12-06 01:04:04 +0330 +0330

استعاره ها خیلی زباد بود فکر کردم دارم ادبیات میخونم روان تر بنویس

0 ❤️