سلام دوستان
سهیل هستم ۳۴ ساله
۱۰ سالی میشه که ازدواج کردم. زنم بسیار زیبا و سکسی هست، ولی من هیچ حسی بهش ندارم. طوری که ماهی ۱ بار هم سکس نمیکنیم. نمیدونم این چه مرضی هست که دارم، ولی در عوض دلم واسه غریبه ها پر میکشه. سکس های اتفاقی و دستمالی های خیابونی و تو اماکن شلوغ رو خیلی دوست دارم. نمیدونم این مرض رو فقط من دارم یا مردهای دیگه هم به این درد دچارن؟!!!
بگذریم.
کارو بارم خوبه و سرو وضعم بد نیست. تا جایی به این درد دچارم که اکثرا ساعات شلوغ مترو دست از کار میکشم و میرم مترو سواری و دستمالی بانوان محترم. از اونجایی که خیلی اینکاره شدم چهره های بانوانی که میخارن رو خوب تشخیص میدم. میخوام از خاطره امروزم براتون بگم. دوشنبه های شلوغ ۱۴۰۰/۱۰/۲۰
از ساعت ۱۷ رفتم مترو. از این خط به اون خط. از این واگن به اون واگن. تا رسیدم جایی که دیدم آقایون وارد واگن خانم ها میشن. منم رفتم تو واگن بانوان. یک خانم حدودا ۳۵ ساله خیلی جیگر با سینه های بزرگ که خیلی هم ناز بود نظرم رو جلب کرد و خودمو رسوندم بهش. با خنده غر میزد که آقایون هل ندید له شدیم.
چسبیده بودم بهش. انقدر مطمئن بودم که پایه هست بدون اتلاف وقت جابجا شدم و دستم رو دقیقا رسوندم جلوی کسش ولی شال بلندش نمیذاشت دستم مستقیم بخوره به کسش. شالش رو با انگشتام به کنار هدایت کردم و دستمو رسوندم به کسش. نفهمیدم ساپورت پاش بود یا یک شلوار نازک ولی وقتی دستم رو گذاشتم رو کسش حسابی نرمیش رو حس کردم. اولش یکم آروم دستم رو حرکت دادم دیدم چیزی نمیگه و خودش رو زده به اون راه که متوجه نشده. یواش یواش جراتم بیشتر شد و شروع کردم به مالوندن کسش. نگاهم کرد منم به سمت دیگه ای خیره شده بودم و کارم رو ادامه میدادم. زیر چشمی متوجه بودم که خیلی داره نگاهم میکنه. دلو زدم به دریا و سرم رو چرخوندم و چشم تو چشم شدیم. دیدم بعد از چشم تو چشم شدن با انگشتش زد رو دستم. یکم دستم رو بی حرکت نگه داشتم ولی باز شروع کردم. دوباره این کار رو کرد، منم کمی مکث کردم و باز شروع کردم. یکم که ادامه دادم دیدم چیزی نمیگه. بیشتر مالیدم که دیدم دستم رو با دستش یواش زد کنار. ولی من حشرم زده بود بالا و باز شروع کردم و این دفعه کاملا کسش تو دستم بود. ماشالله چقدر هم کس داشت. کف دستم و انگشتام رو پر کرده بود. با انگشتم سعی میکردم چوچولش رو پیدا کنم و بمالم که دیدم همکاری کرد و یکم پاهاش رو باز کرد و انگشت هام کامل رفت جایی که باید میرفت. منم تا میتونستم واسش مالیدم. تا جایی که دیگه داشتم چنگ میزدم کسش رو. به چشماش که نگاه کردم دیدم خمار خمار شده. تو یکی از ایستگاها یکم مسافرها جابجا شدن و ماهم یکم پوزیشنمون عوض شد. طوری که تقریبا رفتم رودرروش واستادم و دیدم دست اون اومده جلوی کیرم. منم کیرم و فشار میدادم رو دستش. یکم که مالوندم به دستهاش دیدم و اونم کیرمو گرفت تو دستش و شروع کرد به مالیدن برام. غرق در لذت بودم. منم کسش رو میمالیدم. انقدر جفتمون حشری شده بودیم و ادامه دادیم که حواسمون نبود مترو یکم خلوت شده و ما همچنان به هم چسبیدیم و تابلو شدیم.
یک دفعه به خودمون اومدمیم و از ترس ازش فاصله گرفتم. رسیدیم به یک ایستگاه قطار داشت وامیستاد بهش گفتم پیاده شو و خودم پیاده شدم، ولی اون عوضی پیاده نشد. و من موندم و کلی حشر و یک کیر راست و افسوس که چرا پیاده شدم…
غریبه حشری دوست داشتنی اگه این داستان رو خوندی بهم پیام بده تا باز هم در خدمتت باشم
خانم ها و آقایون ممنون میشم هرکس از این تجربه های زیبا و دوست داشتنی داره برام پائین همین داستان (حتی کوتاه) بنویسه.
دوستون دارم
Goldeagle20
نوشته: سهیل
تجربههای کثیف!
اگه بری خونهی بابات ، یهو مادرت با گریه بیاد داخل و بگه یه مرتیکه بیشعور توی مترو منو اذیت کرد و منم بخاطر آبروم نمیتونستم چیزی بگم ، خدایی چی میگی؟! جلوی مامانت برمیگردی میگی : جووون! بده منم برات بمالم!!!
جامعه رو ناامن و کثیف نکنید. فردا دخترتون ، خواهر و زن و مادرتون میخواد تو همین اجتماع رفت و آمد کنه!
الحمدلا که زن پره! دیگه این مسخره بازیا چیه؟
بخدا این مامورا اگه آدم باشن با دو مامور و دوربین ایستگاههای مترو میتونن جلوی این کارها رو بگیرن.
ایول
زن و دختر کص و کون قلمبه مثمامان و آبجی من
باید تو جاهای شلوغ وسیله لذت مردای حشری باشن
داداش تو مریضی علاجش کن به زنتم برس گروه احتمالاً برات جیران میکنن
تو اون ساعت شلوغ یه سر به خواهر و مادرت بزن شاید دادن اونا رو هم دیدی
کسشعر بود داستانت
کیر تو این نوشتنت خیلی موضوع و نوشتنت خوب بود تازه فاز ادمین برداشتی میگی هر کی خاطره داره بنویسه
چقد آدم حسابی اینجا هست فک کنم فقط من حقی ام 😓
منم داستان اینجوری داشتم دختر بیش ساله آبم رو آورده تو مترو
هر کاری یه مکانی داره
واسه من دستمالی زن تو مترو، مثل سیگار کشیدن توی توالته
سکس هم جا و مکان خودش و داره، بدون استرس
حالا اگه فقط یه بار اینکارو کرده بودی و طرفم خودش پایه بود می پذیرفتم ولی بترس از روزی که طرف یکی بخوابونه تو گوشت و یکی مث من اون دور و ور باشه
جوری میزنمت که تا نیمساعت راه خونه تون و پیدا نکنی.
اولین کامنت. بدی نبود.😊