رابطه عجیب دایی و مادر

1395/09/18

سال اول دبیرستان بودم. در مجمتعی زندگی میکردیم که 2 طبقه بالاتر مادربزرگ ودایی بودند.
مادرم 36 ساله وداییم 21 ساله بود و متاسفانه به دلیل اعتیاد پدرم خیلی دوا بین مادرم و پدرم زیاد بود و بعضی موارد چند ساعتی یا شبی مادرم قهر میکرد و به خانه داییم رفته و خودش برمیگشت.
کاملا مشخص بود که داییم اهل چشم چرونی هست و برا همین هر وقت میومد مادرم لباس پوشیده میپوشید و اگر گوشه ای از بدنش معلوم بود داییم به شدت نگاه میکرد و پدرم به خاطر اعتیادی که داشت بروی خودش نمی اورد.
سال بعد پدرم 1 مغاره شریکی با داییم اجاره کردند و درامدش بد نبود و تردد داییم به منزل ما بیشتر شد و دواهای ما هم کمتر.
6 ماه بعد به خاطر سرقتی که به وسیله یکی از دوستای پدرم انجام شد و رسیدن خبر مصرف مواد تو مغازه صاحب مغاره شکایت کرد و مغازش پس گرفت که باعث ضرر شد و داییم که خیلی گردن کلفت بود مرتب میومد پیش ما و پدرم تهدید میکرد که باید از مادرم جدا شه و یا خسارتش بده و مرتب میشنیدم شبا پدرم با مادرم جر وبحث میکنن.
ظاهرا مسله سر مغاره بود بعدا متوجه شدم که داییم عاشق مادرم شده و از پدرم خواسته که اجازه بده با مادرم رابطه جنسی داشته باشه و حاضر از ضررش بگذره و متاسفانه پدرم که هیچ چی براش مهم نبود قبول کرده بود وسعی در راضی کردن مادرم بود.
ضمنا مادرم معلم بود و خیلی سنگین و مرتب به پدرم به خاطر این مسله میگفت بی غیرت و…
بالاخره با اصرار پدرم و عشق شدید داییم مادرم موافقت کرد که اجازه بده داییم ازش استفاده کنه و یه شب که هماهنگ بودن با پدرم ظاهرا دوا راه انداختن و قهر کرد و رفت خونه داییم وشب موند .اون شب داییم تنها بود.
این مسله چند بار دیگه تکرار شد و من فهمیدم که دوا وقهر پوشش رفتن پیش داییم و موندش هست.
یکی از روزایی که قرار بود تا ساعت 2 مدرسه باشم زود برگشتم و دیدم رو تخت اطاق پدر ومادرم 2 تایی خوابیدن دو تایی نیمه لخت بودن و متوجه اومدن من نشده بودن منم میخواستم ببینم چی حرفایی میزنن و چه کارایی میکنن .
اهسته رفتم تو اطاقم وبی صدا خوابیدم رو تختم ومتوجه شدم که کار هر روزشونه و مادرم هم به دلیل اعتیاد پدرم و جوون بودن داییم وابسته شده به این رابطه و اخر کار تقاضا میکرد که بیشتر بمون هنوز یه کم وقت داریم.
وجالبه حاضر بود برا بیشتر موندن داییم پیشنهاد رابطه جنسی درد اورم بده و داییم هم استقبال کرد.
بعد از رفتن دایم بود که مادرم متوجه شد من تو اطاقم وهمه چیزو دیدم اومد پیشم و یه مقدار با من صحبت کرد که متقاعد شم مجبوره این کارو کنه چون پدرم خیلی بدهکاره و همین طور به خاطر اعتیاد وسن بالا نمیتونه من تامین کنه.
متاسفانه داییم بعد از اینکه متوجه شد من در جریانم دیگه خیلی از مواقع که من بودم هم میومد و یکی دو ساعت تو اطاق بودن و میرفت
1 شب خیلی مشروب خورده بود و ما داشتیم فیلم میدیدم اومد اصلا متوجه نشد انقد مست بود که بابام هست و دست مامانم گرفت و رفتن تو اطاق و تا صبح موندن.
مرتب پیشنهاد میداد که با من ازدواج کن و مامانم هم بدش نمیومد و به من میگفت نظرتو چیه و من مخالفت میکردم.
خلاصه پدرم قبول کرد که مادرم طلاق نگیره در عوض از داییم بچه دار شه و به من گفت پدرت از مردی افتاده اگر دوس داری خواهر یا برادر داشته باشی من باید از داییت حامله شم و بالاخره منم قبول کردم.
3 ماه بعد مادرم از داییم حامله شد و تا روزی که خواهرم به دنیا اومد هر شب با هم بودن ودیگه شبا خونه خودمون بودن وبرخی شبا پدرم هم تو اطاق میخوابید و خدمت میکرد بهشون.
نوشته: نیما


👍 5
👎 32
236820 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

567969
2016-12-09 00:09:19 +0330 +0330

هیچ واژه ای واسه تو پیدا نکردم بگم.
حیف همه صفتای بد که به تو بدن
حیف تموم فحشایی که به تو بدن.
اصلا حیف نظر که واسه توی بی همه چیز بدن

6 ❤️

567970
2016-12-09 00:11:41 +0330 +0330

کیرم توناموس تو بیغیرت…کیرم توناموس داییت

2 ❤️

567973
2016-12-09 00:14:28 +0330 +0330

کسکش بیناموس…هرچی بگم کم گفتم

2 ❤️

567976
2016-12-09 00:19:04 +0330 +0330

****كيرم تو زندگيت

1 ❤️

567977
2016-12-09 00:23:26 +0330 +0330

چرند خالص. این توهمات چیه آخه؟

1 ❤️

567979
2016-12-09 00:46:36 +0330 +0330

بیناموسی کوووص مادرت لاشی… حروووم زاده ای

1 ❤️

567995
2016-12-09 05:17:16 +0330 +0330

شفای عاجل انشالله

1 ❤️

568004
2016-12-09 07:13:06 +0330 +0330
1 ❤️

568015
2016-12-09 07:42:22 +0330 +0330

یا خیلی احمقی یا خیلی بیشرفی یا توهم زدی یا جنسش خیلی خوب بوده

1 ❤️

568020
2016-12-09 08:24:22 +0330 +0330

کسی رو جز دایی پیدا نکردی
خوب میگفتی دوست بابا که بهتر بود
ازدواج با دایی مگه میشه

0 ❤️

568024
2016-12-09 08:48:19 +0330 +0330

خانوادگی بی غیرت و بی شرف هستید

1 ❤️

568028
2016-12-09 09:03:52 +0330 +0330

توروخدا ننویس تنها خواهشم از شما مغز جلقی ها همینه واقعا حیف فوش که بهت بدم حیف از اون وقتی که برا این داستان که چه عرض کنم جنون مغزی گذاشتم (dash)

1 ❤️

568045
2016-12-09 13:09:05 +0330 +0330

فش نمیدم چون ا فوش بدم میاد

دایی یعنی برادر مادرت …

فک‌میکنم منظورت از دایی تو توهمت عموت باشه

اگه واقعنم این قضیه راس باشه ، هم تو و هم برادر مادرت یا خیلی فضایی هسید یا خیلی خیلی خیلی بی غیرت

( از عمد نوع تایپم ب این صورت و خلاصه بوده )

1 ❤️

568056
2016-12-09 17:47:56 +0330 +0330

الان اون بچه چه نسبی با تو داره ؟خواهرته یا دختر داییه
وقتی بزرگ بشه به مامانش عمه میگه یا مامان
آخه کس مغز جقی حداقل دایی نمی گفتی
برو رنگ صابون رو عوض کن

1 ❤️

568057
2016-12-09 17:50:57 +0330 +0330

با هر متر و معیاری که حساب میکنم میبینم این اراجیف فقط میتونه زاییده ذهن یه بیمار روانی اون هم از نوع حاد و وخیم باشه .
تو نه تنها برای خودت وخانواده ات خطرناکی حتی برای جامعه هم خطر داری .
ای کاش راهی وجود داشت همچین افرادی رو شناسایی کرد و تحت درمان قرار داد

1 ❤️

568063
2016-12-09 19:13:43 +0330 +0330
NA

کاملا تخمی

0 ❤️

568071
2016-12-09 20:53:51 +0330 +0330

فتیش بیناموسی ندیده بودم

1 ❤️

568073
2016-12-09 21:26:20 +0330 +0330

دو تا سوال دارم
اول دومی رو می پرسم !
۱ چی میزنی ؟
۲ ساقیت کیه !؟
(hypnotized)

2 ❤️

568078
2016-12-09 22:00:48 +0330 +0330
NA

کثافت

0 ❤️

568081
2016-12-09 22:28:22 +0330 +0330

آخه کونی ملجوق داییت همون برادر ننت میشه.چطوری میتونن ازدواج کنن.کیره همه بچه های شهوانی تو کونت چرا میخای به زور یه چیزی بنویسی

0 ❤️

568087
2016-12-09 23:50:58 +0330 +0330

کاملا مشخصه تمام سعیتو کردی بهترین فحشهای داستان ها رد به نام خودت ثبت کتی
دولم به حالت میگوزه (wanking)

0 ❤️

568118
2016-12-10 04:28:14 +0330 +0330

تخم حروم لاشی

0 ❤️

568126
2016-12-10 05:43:31 +0330 +0330

خواهشن این داستان ها را قبول نکنین برای انتشار /// ای کیر عالم از خر گاو تا تمساح تو کون تو بابات جلقو این کوس شعرا چیه لاشی عجب روزگاری هست کونی

0 ❤️

568150
2016-12-10 08:40:44 +0330 +0330

هر چی گشتم نتونستم یه فهش درس برات پیدا کنم یعنی نبود یه دانسانی نوشتی که براش فهش هم پیدا نمیشه اجب صابونی داری استفاده کن ازش

1 ❤️

568189
2016-12-10 13:13:50 +0330 +0330

کچل کیر کپک زده

0 ❤️

568282
2016-12-11 07:19:49 +0330 +0330

الهی ،تو اگر زود درمان رو شروع کنی خوب میشی ها؟ببینم بعد ابجیت که بدنیا اومد سرش سوراخ سوراخ نبود؟بالاخره تا همون شب قبل داییت میخ میکوبیده ب سقف لونش،خخخخ،کوسکش بیمار

0 ❤️

594600
2017-05-08 19:43:27 +0430 +0430

عجب چیزی بوده اون جنسی که زدی، یعنی مغز نداشته اتو به گوز بودار تبدیل کرد

0 ❤️

781069
2020-12-10 17:37:55 +0330 +0330

آخه دیوث ولدزنا خانواده مادرت جنده و بیغرت تشریف دارند چه کاری به بابای دربدرت داره ؟
نصف مردم ایران اعتیاد دارن اگر همه بخوان جنده بودنشون را بخان گردن کسی دیگه بندازن که ایران مثل خونه مادربزرگ مادریت میشه فاحشه خونه.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها