سرنوشت سکسی (۲ و پایانی)

1395/07/25

…قسمت قبل

… ۳ روز مونده بود به تاریخی که واسه عقد تعیین کرده بودن که بلاخره شکوفه تصمیم نهاییشو گرفت وضمن تماسی تلفنی موافقت خودش رو با شرطی که مرتضی گذاشته بود اعلام کرد
روز عقد کنان فرا رسیده بود وشکوفه که از،صبح وقتشو تو ارایشگاه و زیر دست آرایشگر و گریمورش گذرونده بود به این فکر میکرد که تا چند ساعت دیگه زندگی جدیدی رو شروع میکنه …خودشو که تو اینه نگاه میکرد حظ میکرد با اینکه این دومین بار بود عقد میکرد ولی بار اول داماد گدا صفت زیر بار این خاصه خرجی ها نرفته بود و اولین بار بود که شکوفه با دیدن خودش تو آینه با اون آرایش زیبا و رویایی که با تن و بدنی کاملا شیو شده تو اون لباس مجلل و شیک پولک دوزی شده ی سبز رنگش درست مثل الماسی خوشتراش بر تارک انگشتری زیبایی میدرخشید در ظاهر بسیار خوشحال بود اما فکر اینکه امشب باید پذیرای دوآغوش متفاوت باشه احساسات متفاوتی را مهمون دلش کرده بود از یه طرف ناراحت ازین بود که قراره بجز مهدی آغوشش رو بروی کس دیگه ای ام باز کنه و از طرف دیگه نگران این بود که مبادا کسی ازین جریان بویی ببره و به این فکر میکرد چطور ممکنه که در مدت هم آغوشیش با مرتضی آنهم در محل عقد بااون شلوغی و ازدحام هیچکس به محل سکسشون نیاد و از قضیه بویی نبره و در مبون بهم ریختگی افکلر گاهی هم بیاد حرفایی میافتاد که در گذشته از،زبون مجید در مورد مرتضا و سکسش و اندازه آلتش شنیده بود
بارها قبل از این از مجید شنیده بود که مرتضی چطور برای بودن با او بال بال میزنه و ازینکه آلت خیلی کلفت و بلندی داره خیلی شنیده بود خصوصا در حین سکسهایی که با مجید داشت …در واقع مرتضی بدل شده بود به فانتزی سکس اون دوتا و آنقدر مجید در توضیحو تشریح احساسات مرتضی نسبت به شکوفه و سکس مورد علاقه او دقیق عمل کرده و شفاف سازی کرده بود که چه در حین سکس و پیش نوازی و چه در جریان شوخیهای سکسی ای که با مجید داشتند هر بار اسم مرتضی میومد شکوفه حس میکرد که از،شدت شهوت شورتش خیس شده
عاقدی که قرار بود صیغه عقدشونو بخونه اونروز چن مجلس عقد دیگه رو هم دعوت داشت واسه همین قرار بود ساعت ۹شب سر مجلس اونا حاضر بشه والان ساعت حدودا ۷ بود و طبق برنامه ریزی شون نیم ساعتی بود که شکوفه از عود کردن میگرن و سردردبدی که گرفته بود مینالید و نهایتا در حالی که دست مهدی رو گرفته بود کنار گو شش گفت عزیزم من اگه الان یه نیم ساعت تو یه اتاق تاریک چشمام رو نبندم سردرد از پا میندازتم برای بقیه ساعات شب انرژی لازم رو ندارم …عاقد ام که گفته ساعت ۹ میاد میگم اگه ناراحت نمیشی من قرصمو بخورم و یکم بخوابم تو ساعت ۸ بیدارم کن …مهدی که با نشستن یکی دو ساعته کنار شکوفه حسابی شهوتی شده بود و این فرصتو برای ناخنک زدن مناسب میدونست گفت اتفاقا فکر خوبیه منم خسته شدم بد نیس تا عاقد میاد و شام حاضر میشه باهم بریم تو اون اتاق استراحت کنیم
اما شکوفه که این استراحت بد موقع قصد و منظور دیگه ای داشت گفت نه اصلا فکرشم نکن چون اولا داداشم اینا و مامانم و بقیه اینجان چطور میخوای قبل از،عقد جلوی اونا بیای تو اتاق بغل من بخوابی و در ثانی هردو مون میدونیم که اگه با هم تنها باشیم تنها کاری که نمیکنیم خوابیدنه در حالیکه من الان شدیدا به خولب نیاز،دارم و اگه الان حداقل نیم ساعت یا سه ربع ساعت استراحت نکنم واسه وقتی عاقد میخواد عقدمون بکنه انرژی ندارم و ممکنه حتی بیهوش هم بشم
مهدی هم به ناچار و برای اینکه از الان شوهر بد قلقی بنظر نیاد مخالفتی نکرد و دست شکوفه رو گرفت و به اتاق خواب خواهرش و مرتضی برد و ضمن اینکه بهش اطمینان می داد که دلیل غیبتشو واسه دیگران توضیح می ده ازش خواست استراحت کرده و به چیز،دیگه ای فکر،نکنه ،سپس ،بوسیدش، واتاقو ترک کرد تو وجود شکوفه شهوت زبونه میکشید جلوی اینه ایستاده بود و در حالی که منتظر بود مرتضی از محفیگاهش بیرون بیاد خودشو تو لباس خوشکل پولک دوزی،شده اش تماشا میکرد با دیدن مرتضی که برهنه و فقط با یه شورت در حال خارج شدن .از پشت آینه قدی ای بود که چسبیده به دیوار و در ردیف کمدهای دیواری واقع شده ، با قاب چوبی خاتم کاری شده اش نمای زیبایی به اون ضلع از اتاق بخشیده بود ،خروج ناگهانی مرتضی اونهم از جایی که انتظارش نمیرفت موجب شده بود تا شکوفه که بمحض دیدن اندام برهنه مرتضی محو تماشای تناسب اندام او شده بود بطور کلی محدود بودن وقتشونو از،یاد ببره و بجای اونکه ازین فرصت واسه دراوردن لباسهاش استفاده کنه همچنان با تعجب به مرتضی ونمایی از آلت بزرگش که در زیر شورت خودنمایی میکرد نگاه کنه مرتضی که تعجب شکوفه رو دیدآروم گفت تعجب نکن خانوم گل باید یه راهی واسه رسیدن به تو پیدا میکردم دیگه !! و در توضیح کوتاهی با اشاره به پشت اینه گفت اونجا کتابخونه خصوصی من و یه راه مخفی به اتاق کارمه که تا الان که از وجودش اگاه شدی جز خودم هیچکس از وجود اون مطلع نبود
شکوفه که به چند جهت برای انجام این سکس عجله ویژه ای داشت در حالیکه بروی مرتضی لبخند میزد و تو چشمای اون نگاه میکرد کت اش رو از تن دراورد و اندام بی نظیرش تو اون سارافون دکولته چسبون که با منجوق و پولک طرحهای زیبایی روشون کار شده بود رو در معرض نگاه مشتاق مرتضی قرار داد و بلافاصله نگاهی به مرتضی انداخت تا عکس العمل اونو در قبال لباس سکسی ای که به تن داشت ببینه و وقتی اونومبهوت اندام خود ، دید لبخند رضایت رو لبهاش نشست
اونشب شکوفه برای مهار سینه های درشتش مجبور شده بود مثل مواقع عادی از،سوتین استفاده کنه در صورتیکه ترجیح میداد که با لباس دکولته زیبایی که به تن داشت سوتین نبنده اما … واسه همین اونروز یه سوتین مشکی رنگ که با بندهای سر شانه ی نامرئیش نمای زیبایی به سینه هاش میداد به تن کرده بود
شکوفه که ذاتا دختر هات و سکسی ای بود و روابط،ازاد،زیادی،روتجربه کرده بود بطوریکه میشد گفت در ارتباط با سکس و خصوصا تحریک جنس مخالف تجربیات زیادی داره فوری متوجه شد که اگه شروع سکس رو بخواد بعهده ی مرتضی بذاره قطعا باید پی یه آبروریزی بزرگ رو بچون بخره چون به عینه میدید که این مرد علی رغم هارت و پورتی که در ظاهر داشت باطنا فوق العاده کمرو خجالتیه و نمیشه از اون انتظار داشت که تو برخورد اول آغازگر یه سکس،باشه واسه همین با نازو کرشمه خودشو به مرتضی رسونده، رو پاهاش نشست و با ترفندهای زنونه اش هی تن و بدن ناز و سکسی شو به تن مرتضی که حالا دیگه از،هوس، گر گرفته بود میمالوند و تو گوشش حرفای سکسی و تحریک امیز،میزد
مرتضی هم که با بوییدن ،عطر طبیعی بدن شکوفه که با ادکلنش مخلوط شده و رایحه ای فوق العاده سکسی و تحریک کننده بوجود اورده بودآلتش بطور کامل شق شده بوداون رو از روی شورت تنگی،که به پا داشت به پاهای لخت شکوفه میمالید و از فاصله خیلی نزدیک به سینه های درشتی که پیش روش بود نگاه میکردیه دفعه احساس کرد که دیگه قادر،بهخودداری،نیست و با یه حرکت بدن پر و گوشتی شکوفه رو در إغوش گرفته و در حالیکه محکم اونو تو آغوشش میفشرد لبش رو روی لبهای کوچولو و غنچه ای شکوفه گذاشت و با نهایت لذت و هوس مشغول لب گرفتن ازون شد و در همون حال با دستهایی که دور بدن اون حلقه کرده بود پشت کمر و سرشونه ها ی لخت اون رو میمالوند و دستشو زیر کش های سوتین اون برده و از نرمی و گرمی آغوش این فرشته زمینی لذت فراوونی میبرد و ضمن اینکه با لبهاش گوش و گردن او رو با مکیدن ها و لیسیدنهای پی در پی آشنا کرده و تحریک میکرد با فشردن و مالوندن بدنش به بدن شکوفه از نرمی پستانهای درشت و فوق العاده هوس انگیز،او نهایت لذتو میبرد مرتضی کمی بعد و ادامه کامجوییهاش دستشو به زیپ پشت لباس شکوفه رسوندو اونو باز کرد اما شکوفه که استاد دلبری بود لباسی رو داشت از،دور بدنش پایین میومدرا رو سینه هاش نگه داشته و در حالی که همزمان با حرفای سکسی اش و همینطوربا مالوندن سینه هایی که هران ممکن بود لباس از روشون کنار بره و دیده بشن به سر وصورت و بدن مرتضی شهوت اونو تا سرحد جنون تحریک کرد و بلاخره بعد از اینکه لباس از رو سینه های فوق درشت و سفیدش که بخاطر اپیلاسیون بسیار زیبا و تحریک کننده شده بود کنار زد مرتضی موفق شد منظره تحریک کننده پستانهای شکوفه که بارها حتی با دیدن منظره برجستگیشون در زیر ،مانتو نیز ارضا شده بود رو ببینه و با شهوت فراوون مشغول لیسیدن اون سینه های رویایی از،روی سوتین مشکی نازکی که بنظر میرسید با وجود بزرگیش، نتوانسته بود تموم حجم اون سینه های فوق درشت رو تو خودش،چا بده و در بعضی نقاط مث زیر سینه ها و زیر بغلها قسمتهایی از اون سینه های ناز،و سفید از،زیر کش سوتین خارج مونده بود و منظره سکسی ای رو ایجاد کرده بود و مرتضی همزمان با لیسیدن اون قسمت از پستانها که در زیر بغلهای شکوفه جمع شده بود اونقدر از بوی شهوت انگیز،بدن شکوفه مست شده بود که شروع به لیسیدن زیر بغلهای شکوفه و همزمان با اون مالوندن پستانهای،درشت اون شد کرد و شکوفه که از لیسیده شدن و مالوندن سینه ها و بدنش حشابی شهوتی شده بود با زدن حرفای سکسی در زمینه مکیدن و گاز گرفتن سر پستونهاش به آتیش شهوت مرتضی دامن میزد و مرتضی هم در حالیکه پستانهای درشت و گوشتی و سفید شکوفه رو که با اپیلاسیون اخیر بینهایت تحریک امیز،شده بودن رو یکی یکی از،زیر سوتین تنگی که بهشون بسته بود در میاورد و با شهوت و هوس نوکشون رو مکیده کو گاز،میگرفت و همزمان دستش رو تو شورت خیس شکوفه کرده بود و کس کوچیک و تپل و سفید اونو بی وقفه میمالید و با زبان زدن به سر پستانهای شکوفه و فشار دادن پستونای درشت اون شکوفه رو وادار نه اه و ناله کرده بود و از،شدت شهوت سرشو بین پاهای شکوفه برده و تمام خجم کس کو چولو و تپل اونوتو دهان کرده و به شدت میمکید در،این حال شکوفه هم با انگشتان دستهای کوچیکش نوک هر دو پستون گنده شو میکشید و جیغ های خفه کوتاهش هم که بخاطر مکیده شدن کسش و تحریک جو چوله اش در قالب اههای خش دار،از،گلوش خارج میشد شهوت مرتضی رو به نهایت رسوند تا جاییکه طی چند ثانیه کیر گنده و کلفتش رو که برای کس شکوفه کمی بزرگ بنظر میرسید قبل از اینکه شکوفه متوجه بشه تو سوراخ خیس کس اوگذاشته و با یه فشار، بیشتر از،یک سوم کیرشو تو اون کس تنگ و کو چولو و سفید اون جپوند و قبل از اینکه شکوفه فرصت پیدا کنه که از،شدت درد ایجاد جیغی بکشه که هردو رو رسوا کنه با دست جلوی دهان لونو گرفته و طی ده ثانیه بعد با یه حرکت دیگه کل کیر کلفتشو با فشار،زیاد تو اون کس،تنگ جا داد و اگه از،قبل دستشو جلوی دهان شکوفه نگذاشته بود این بار با فریادی به مراتب بلندتر ابروی هردوشون رو میبرد مرتضی اما بعد از چند لحظه در حالی که رو شکوفه خم شده بود و اشکایی که از،چشم اون رو گونه اش غلطیده بودن رو میلیسید( که ارایش،عروس رو هم نلفص میکرد ) بعد از،صورت به سراغ پستانهای شکوفه رفت و تا میتونست با مالش،و مکیدن و لیسیدن و …با پستونای اون حال کرد و بعد لبها رو از،سینه های تپل او جدا کرد و به لبهاش چسبوند و همزمان که کیر کلفت و گنده شو اروم اروم تو کس تنگ شکوفه که حالا میرفت تا کمکم جا باز کنه عقب جلو میکرد با دستاشم پستونا و زیر بغل دخترکو نوازش میکرد کمی بعداز اون که حس،کرد الان کس داغ شکوفه بقدر کافی برای کیرش جاباز،کرده شدت تلمبه هاشو تو کس تنگ شکوفه زیاد کرد و در همون حین با زبان مشغول تحریک و لیسیدن پستونا و زیر بغلعهای ناز شکوفه شد و درست وقتی که شکوفه نوک سینه هاش رو در دست گرفته و فشار میداد و کیر مرتضی هم با شدت تو کسش تلمبه میزدتموم تن سکسی شکوفه زیر،دست و پای مرتضی برای بار دوم بشدت لرزید و شکوفه برای دومین بار ارضا شد و بمحض ارضا اون مرتضی هم که به ارضا نزدیک شده بود رو به شکوفه گفت کجا بریزم و و شکوفه با خنده گفت باشه میدونم دوس داری تو دهنمـبریزی باشه بریز،و تو همین لحظه مرتضی فوری از،حالتی که بود خارج شد و کیرشو تا جایی که جا داشت تو دهن شکوفه جا داد و بعد از چند بار کمر زدن مقدار زیادی،منی رو تو دهن شکوفه خالی کرد که شکوفه اونو تو دستمال کاغذی ای که گنار دستش گذاشته بود برگردوند بعد از این ارضا بود که هر دو بعد از خنده ای همزمان که به نوعی نشانی از ،رضایت هر دو را در خود داشت باز همزمان نگاهشون رو به اون سمت از،دیوار کناری،شون که ساعت دیواری زیبایی رو در مرگز،خود جا داده بودچرخوندند و با چک کردن ساعت متوجه شدن زمانشون رو به پایانه و برای اینکه حرفی در این رابطه درست نشه بایستی،تاچند دقیقه دیگه تو مجلس و در بین مدعووین حاضر میشدن بهمین خاطر مرتضی بعد از بوسیدن شکوفه ازش بخاطر لذتی که امروز،بهش،بخشیده بود تشکر کردو بعد از،دادن مموری حاوی فیلمهابه سپیده از،همون راهی که امده بود به اتاقش برگشت تا خودشو واسه شرکت در،جشن اماده کنه شکوفه هم بسرعت لباس هاشو تن کرد وبعد از اینکه ارایششو تا جایی که میتونس درست کرد مموری رو تست کرد و پس از اطمینان از،اصل بودنش اونو شکسته در سطل اشغال انداخت و ضمن اینکه در حین خروج از اتاق برای بار اخر مرتب بودن اتاقو از،نڟر میگذروند از اتاق خارج شده به جمع خوشحال مهمانها پیوست .
**************پــــــــــایـــــــــــان

نوشته: زهـــــــــــــــره


👍 18
👎 4
15539 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

560915
2016-10-16 21:56:41 +0330 +0330

کس گیجه گرفتم باوا
به اندازه کتاب کلیله و دمنه خزعبلات نوشتی
این تو این کرد اون تو اون کرد این کسشرا چیه
اینارو از کجات در میاری؟
کل سلول های خاکستری یه نهنگ بالغ هم‌ نمیتونه این همه کسشر و هضم کن
اصلا کیر همون نهنگ بالغ تو تک تک مولکول های مقعدت
تک تک شخصیت های داستانت از جمله خودت رو داگی استایل گاییدم
#کس و شعر محض

0 ❤️

560923
2016-10-16 22:06:49 +0330 +0330

مرسی زهره جان
گرم و سکسی و روان بود …بازم ممنون

0 ❤️

560928
2016-10-16 22:19:24 +0330 +0330

عالی بود زهره ی عزیز…سپاس
اینکه بدون ترس از قضاوت و لیبل خوردن مینویسی نشان از،ازاد اندیش بودنت داره …ممنونم که هستی و مینویسی

0 ❤️

560933
2016-10-16 22:53:13 +0330 +0330

علی سینگر ۸۹
خخخخخخ پسر تو چه بانمکی هههههههه
دمت گرم خوب جواب این نویسندهه رو دادی …حال کردم
فک کرده حالا چون ٤ نفر داستاناشو میخونن ویکتور هوگو شده یکی نیس بگه ٤ ساعت وقت گذاشتی و فکر کردی و تایپ کردی که چی بگی ؟!
ینی حال کردم همون اولین کامنت چنان تیکه بارونش کردی که فک کنم تا الان حتما کل احساسش ترکیده …خخخخخ!!
باااااو تو دیگه کی بودی …ایول سالار
امضا؛ : نفس سرزنشگر

2 ❤️

560937
2016-10-16 23:08:51 +0330 +0330
NA

پایانی فاخر بر شروع زیبای داستان
مرسی
همیشه بنویس عزیز،
مراقب احساس زیبات باش
کاش ادما ببجای نشر کینه با نفس سرزنشگرشون با نفس تایید گر،شون خوبیو مهربونی رو رو بسط میدادن
شیدایی عزیز ممنون از،نو اوری تاثیر گذارت

0 ❤️

560943
2016-10-16 23:40:20 +0330 +0330

دادن مموری حاوی فیلمهابه سپیده از،همون راهی که امده بود به اتاقش برگشت —اخرش سپیده یا شکوفه

0 ❤️

560946
2016-10-16 23:47:34 +0330 +0330

چی شده بچه مچه ریختن تو سایت زهر جان داستانت عالی بود کسمغز کیر خل داگی استایل چیه کامنت اولی داگ استایله

2 ❤️

560951
2016-10-17 00:44:29 +0330 +0330

یا سلام و عرص خوشامد به دوستایی که دلستانمو خوندن
الان که کامنت parmis- عزیزو خوندم جدا شوکه شدم …چک کردم دیدم بعله حق با ایشونه متاسفانه هم درتایپ و هم در بازخونی پیش ارز،ارسال گویا بجای دقت با بی دقتی خجالت اوری که جای هیچگونه دفاعی هم برام نذاشته از روی این اسم نامربوط گذشتم و هر بار هم متوجه این نگارش اشتباه نشدم!!! …از،همگی دوستانی که داستانو میخونن بابت این خطا نویسی پوزش میخوام
از،دوست و مخاطب خوبم خانوم parmis-هم تشکر ویژه دارم بخاطر این دقت ارزشمندشون و در ارتباط،با نگاتی که در ادامه کامنتشون عنوان کردن باید بگم همونطور که خوندید محل سکس اتاق خواب مرتضی و همسرش بوده و از ملزومات اتاق خواب یه خانواده متمول میز توات و لوارم ارایشیه که یا تو جعبه و کیف مخصوصش درکشو میز توالت گذاشته میشه یا جلوی اینه و رو سطح میز،توالت برای سهولت استفاده چیده میشه پدرین مورد انگار که نگاه تیزبینانه شما روی دید تحلیلگرانه تون تاثیر منفی گذاشته وگرنه برای یک خانوم جوان مث همسر مرتضی نعدم وجود لوازم ارایش،در اتاق خواب و فقدان ااون روی میز ارایشی اش خیلی عجیبتر از،نکته ایه که متعجب تون کرده !!و اما اخریننکته ی محل ایراد از نظر شما وجود کتابخانه پنهان و خارج شدن مرتضی از،پشت اینه بود که درین مورد باید بگم قطعا شما منازل مجلل بیشتری نسبت به من دیده اید و شک ندارم که معماریهای عجیب زیادی هم دور و برتون دیدید من هم به نوبه خود در دور و برم بابرخی از انواعه معماریهای متفاوت برخورد داشتم که یکی ازین متفاوتهایی که عرض کردم معماری ای دقیقا مشابه منزل مرتضی داره و من در نگارش این داستان مو به مو تصاویر ی را که از معماری عجیب فضای داخلی اون منزل به یاد داشتم را طی
یک طراحی دقیق عینا به منزلی که درین داستان برای مرتضی تعریف کرده ام اختصاص دادم البته با رعایت کامل امانت داری!

و در نهایت اگر داستان و نوشتنم را دوست ندارید
بابت وقت و انرژی ای که با خوندن داستاتم هدر دادین
و زمانی که صرف تحلیل اون کرده و یا در اثنای کامنت گذاشتن برای داستان تلف کردین متاسف ،پوزش خواه و شرمنده ا م …شاد و کامروا باشید در پناه حق

2 ❤️

560953
2016-10-17 00:57:22 +0330 +0330

زهره جان پرچمت بالللللللللللللللاس بنویس خانوم گل

0 ❤️

560985
2016-10-17 11:09:49 +0330 +0330

من کاری ندارم به اینکه درسته این نوع داستانها در فضای مجازی منتشر بشود یا خیر ولی یک نکته رو خواستم یادآوری کنم البته بعنوان یک خواننده و شاهد بیطرف به شما که زحمت کشیدیدکامنت گذاشتید عرض میکنم .همانطور که میدونیم این سایت سکسی است و بنابراین همگی با علم به چنین موضوعی عضو این سایت شدیم و باز همانطور که از شواهد امر پیداست شما که کامنت هم گذاشتی به این معنی هست که علاقه ای به خواندن چنین داستانهایی دارید فارغ از اینکه در چه مورد و موضوعی طبقه بندی شده باشد ولی از آنجا که این بخش دوم داستان بوده پس نمیتوانید مدعی شوید نمیدانستی این در مورد چنین مسائلی و موضوعی بوده ، پس چه دلیلی شمارا بر آن داشته تا با نوشتن این همه اراجیف و جملات توهین آمیز به نویسنده و ایرادهای غیر منطقی به داستان ایشون برخوردی نادرست و دور از منطق و البته خارج از احترام داشته باشید . بیایید بجای چنین برخوردهای سطحی که بیانگر نگاه سطحی و عدم درک و شعور نویسنده چنین کامنت های نادرستی میباشد، با ارسال جملات تشویق آمیز و یا انتقاد و پیشنهادات اصولی و درست خود در بهتر شدن محتوای سایت و طبعا بهتر شدن و زیباتر شدن داستانهای نویسنده گرامی گامی در بالاتر رفتن و ارتقاء محتوا و کیفیت مطالب و موضوعات و دلگرمی بیشتر نویسنده محترم و نویسندگان دیگر برداریم … و اگر بطور کل مخالف چنین موضوعاتی هستیم با انتخاب های دیگر و نیامدن به چنین سایتهایی وقت خود را هدر نکنید و بدنبال موضوعات دلخواه خود بروید . شخصا از دیگر عزیزان معذرت میخواهم که وقت شما بززگواران را گرفتم و از شمانویسنده عزیز برای صبوری های عاقلانه و درک و فهم برخورد با این گونه موارد و پارازیت های نادرست ، به خود و دیگران احترام میگذارید و منتظر نوشته های بیشتر و زیباتری از شماهستم داستان خوبی بود که احتمالا مشکل شخص معترض نه به این داستان بلکه به نپرداختن به جزئیات رابطه سکسی بصورتی که تمام حجم داستان را به آن اختصاص نداده اید بوده که شما هم بهترین پاسخ را به او دادید . به همه دوستان روز خوش عرض میکنم و دوستتان دارم

1 ❤️

561012
2016-10-17 17:52:13 +0330 +0330
NA

Khoob bood mersi

0 ❤️

561026
2016-10-17 19:29:55 +0330 +0330

خب آخه دیگه چی بگم بهتون؟
داگ استایل چه کسشری باز؟
اون داگی استایل کله تخمیا
یه چی نمیدونین کس نگین دیگه عزیزان
یه لحظه تو اینترنت سرچ کنین
Doggy Style
کیرم پس کلتون
بزرگی به عقله نه به سن
البته منظورم بعضی هاتونه
#Knowledge

0 ❤️

561111
2016-10-18 09:21:17 +0330 +0330
NA

دوستان شما نميدونيدچرا آخر داستانهااوني كه داشته كس ميداده اسمش عوض ميشه؟؟؟؟اينجاهم شكوفه يه دفعه شدسپيده

0 ❤️

561773
2016-10-23 00:09:39 +0330 +0330
NA

ضمن سلام و خسته نباشید خدمت همه ی دوستان
دوستان لطفا تصور کنید بجای ID کامنتهای شما با عنوان نام و نشان واقعی شما منتشر میشد و شما علاوه بر اینکه مورد قضاوت اذهان عمومی قرار میگرفتین مجبور بودین مسوولیت چیزهایی رو که در کامنتتون نوشتین را برعهده بگیرین !!
چند درصد امکان داشت شما همین کامنت فعلیتونو اوکی کنید برای انتشار
فکر کردن به این موضوع میتونه کمک بزرگی باشه برای شناختن خودتون !!

0 ❤️

561889
2016-10-23 20:57:16 +0330 +0330

مرسی زهره بانو قسمت اولش عالی قسمت دومش متعالی

0 ❤️