سفر دائمی به آلمان (۱)

1403/03/14

سلام اسم من حمید هستش به ظاهر یه پسر معمولی اما خوب خودتون میفهمید، من از بچگی از وقتی فهمیدم سکس چیه علاقه ای به فاعل بودن نداشتم همیشه فیلم هم می‌دیدم خودم میزاشتم جای زن فیلم شایدم یه دلیلش این بود که من دودول داشتم نه کیر ، تا این که با گی و همجنس‌گرایی آشنا شدم و کلا کارم شد دیدن این فیلم ها اما در کنارش به دختر ها و کس لیسی هم علاقه داشتم ، کم کم سوراخم باز کردم و اول با یه مداد و کم کم به بادمجون رسیدم ، و دیگه واقعا دلم کیر میخواست موقع کنکورم بود یه شهر خوب ، بزرگ قبول شدم ولی هیچی خواستم از سکس پرت نمی‌کرد چون شرایط بابام خوب بود رفتیم خونه اجاره کنیم یه خونه دو طبقه که طبقه پایین صاحب خونه بود که به خاطر زن بچه هاش همش آلمان بود اینجا گاهی میومد برای کار های کار خونش اجاره نوشتیم و بابام برگشت منم که حشری وسایل چیدم همون وسط خونه تو تلویزیون فیلم پلی کردم ترتیب کونم دادم یک هفته گذشته بود و من تو سایت ها ، گروه ها دنبال فاعل یه چند نفر اومدن که اوکی نشدیم تو گروه یه نفر پیام داد سن بالا دوست داری گفتم بله حتما ، عکس کیرش داد قشنگ ۲۱ سانتی بود گفت من ۴۵ سالمه الان مسافرتم هفته دیگه میام فیس داد منم فیس دادم عکس دودول سیخم که سیخ ۱۰ سانت بود سوراخ بازم براش فرستادم کلی حال کرد گفت اسمت گفتم پریا اسم دخترونمه، تو این یه هفته دنبال کار بودم ولی پیدا نکردم با مسعود همون پیرمرده۴۵ ساله در ارتباط بودم کلا همه چیز بهش میگفتم گفت چند روز دیگه میام برات کادو دارم عکس یه چستیتی با باتپلاگ ،دیلدو مشکی رگ دار برام فرستاد منم کلی کیف کردم روزش رسید بالا خره ما رفتیم مسعود ببینیم ساعت ۴ قرار داشتیم از حشریت یه خیار بزرگ برداشتم تو کونم کردم که تلفنم زنگ زد گفت صاحب خونه اومده میاد خونه آشنا بشین ، تو دلم فحشش میدادم ولی گفتم بی خیال با خودم ور میرفتم که زنگ زدن منم با همون خیار لباس پوشیدم رفتم دم در که دم در مسعود دیدم اونم تا منو دید چشماش باز شد گفت حمید تویی آخه من اسم دخترونه بهش گفته بودم تخمام جمع شد خیار تا ته رفت داخلم دویدم رفتم طبقه بالا گریه میکردم به خودم فوش میدادم صدای پا اومد خودم جمع کردم مسعود بود اومد دم در گفت پریا خانوم چرا در رفتی پس مستاجر من تویی ها گفتم لطفا نیا داخل داشتم گریه میکردم اما اون توجه نکرد اومد داخل دید رو مبل دارم گریه میکنم اومد بغلم کرد گفت پریا خانوم چیزی نشده حس خوبی بود بغل یه مرد گفت بهترم شد گریه نکن دستم گرفت برد پایین ازم یه لب گرفت دستش برد رو کونم که یاد خیار افتادم گفتم باید برم دستشویی گفت نمی‌خوام که الان کاری کنم نگران نباش گفتم نه آخه گفت آخه چی که سرم انداختم پایین گفتم خیار داخلمه گفت جون و شلوارم کشید پایین دودولم کلا خواب بود گفت صبر کن رفت از چمدونش چستیتی آوردمیخواست ببنده به دودولم دید سرم پایینه خجالت می‌کشیدم آخه تا حالا جلو یه مرد لخت نبودم که گفت خجالت نکش از من چستیتی بست به دودولم دستش برد رو سوراخم گفت زور بزن بیاد بیرون منم زور زدم و خیار پرید بیرون که دوباره صدای زنگ در اومد من خشک شدم گفت صبر کن ببینم کیه رفت دم در دیدم بنگاهیه پیچوندش اومد داخل گفت پس قرار ساعت ۴ کنسله دیگه اومد بقلم کرد انگشتش میکرد تو سوراخم گفت از الان زن منی تو منو برد رو تخت همه بدنم شروع کرد خوردن کم کم آه نالم شروع شد بعد سوراخم خورد لباسش در آورد کیر ۲۱ سانتیش کرد دهن من گفت مگه اینو نمی خواستی از دودولم آب ترشح میشد همش کیرش که سیخ شد آماده کرد و فرو کرد داخلم تا نصف رفت کم کم فشار داد یه مقدار درد داشتم که یه دفعه راهش باز شد قشنگ حس کردم کیرش زیر دلمه دودولم درد داشت اومدم دست بزنم بهش گفت نه یاد بگیر زن باشی اون استفاده ای ندارم شروع کرد کردن من آبش زود اومد ریخت داخلم گفت بدنم کشش نداره بریم دوش بگیریم بعدش گفت فردا تعطیله امشب پیش خودمی از حموم اومدیم بیرون بدنم خوش کرد دودولم هنوز ازش آب میومد خندید گفت حشری ها سرم پایین بود اومد یه لب ازم گرفت رفتیم یه چرت بزنیم حس خوبی بود تو بغل یه مرد ولی درد دودولم نمیزاشت بیدار که شد دید نخوابیدم فهمید گفت برو خودت تمیز کن رفتم دیدم طناب رو تخته گفت یادمه گفتی بردگی دوست داری این تنبه برای نخوابیدنته گفت بخوابم رو تخت منم چیزی نگفتم آخه راست می‌گفت دست و پاهام بست به چهار طرف تخت لوبریکانت برداشت سوراخم چرب کرد یه دیلدو لرزشی از کیفش آورد داد داخل من نوک دیلدو قشنگ روی پروستاتم بود و تهش هم حالت قفل که نتونم در بیارمش و قفلش رو مسعود بست دیدم داره لباس می پوشه گفتم کجا با صدای لرزون گفت چه عجب صداش در اومد میرم چیزی بخرم تا تو تنبیه میشی فقط کلیدات کجاست با صدای لرزون گفتم خندید و رفت کم کم دودولم داشت میترکید نیم ساعت بود مسعود رفته بود یه دفعه آبم با فشار زد بیرون ولی دیلدو هنوز توم بود دوباره نیم ساعت بعد آبم پاشید ولی دیلدو انگار خاموش نمیشد دو ساعت شده بود داخلم بود هر چی دست زدم نشد دیگه آبی نداشتم یه دفعه بی اختیار جیش کردم بی حال شدم که صدای در اومد مسعود بود منو دید سریع دیلدو قطع کرد دید وضعیت رو گفت دخترمون حال کرده ها دیلدو در آورد که من فقط میلرزیدم دست پام باز کرد مثل یه بچه منو برد حمام و کامل شست آورد بیرون .
ادامه دارد…

نوشته: حمید


👍 21
👎 12
16401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

986230
2024-06-03 23:26:49 +0330 +0330

قشنگ بود

0 ❤️

986315
2024-06-04 06:33:20 +0330 +0330

چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده …

0 ❤️

986333
2024-06-04 10:30:05 +0330 +0330

می شه پذیرفت که داستان رو برای شخصیت پردازی و انتقال یه فانتزی یا تجربه کمرنگ تر نوشتید ، ولی نیازه کمی به واقعیت نزدیک بشه که توی ذوق آدم نزنه، شاید اگر تاپ قضیه دوست یا اقوام صاحب خونه بود و بخاطر سر زدن میومد و آشنا می شدید داستان بهتری می شد .
کمی صبوری و پرداخت داستان کم بود

1 ❤️

986512
2024-06-05 18:39:50 +0330 +0330

۴۵ پیرمده آخه …؟

0 ❤️

987014
2024-06-09 11:18:18 +0330 +0330

حس فوق العاده‌ای رو تجربه کردی ایولا
خوش به حالت

0 ❤️