سکس اول با عشقم بعد سه سال

1392/12/17

باسلام,من پسری هستم24ساله که دراینجا خودموبااسم مستعار مهران معرفی میکنم
من توزندگیم دوست دخترای زیادی داشتم وباهمشون هم چندین بارسکس داشتم
خودم بچه ی بامعرفتی هستم والبته خیلی رفیق باز
هم درس میخونم هم اهل همه جور تفریحات و…هستم
خب زیادحاشیه نرم دوستان وقصدم فقط شناساندن تقریبی خودم بود
اماداستانم>>مطمئن باشید1کلمه ازحرفام به غیرازاسم ها دروغ نیست
3سال پیش بادختری15ساله دوست شدم که اسمش بود سارا
دختره یکم شیطون و پرانرژی و شوخی بود اما اینقد از سکس کردن باهام فرار میکرد که نگو و نپرس
خیلی باهم قرار میذاشتیم اما همیشه داخل کوچه ها بود یا جنگل اینا میرفتیم و خلاصه خانه خالی نمیرفت
باهم لب وبوس میگرفتیم و آخرش مالیدن سینه ها از پشت لباس بود
این تنهادختری بود که سکس کردنم باهاش اینقد داشت طولانی میشد و هر باری هم حرف از خانه خالی میزدم قهرمیکرد
در3سال چندین بارقهروآشتی کردیم که گاهی به چندماه هم میکشید تا اینکه یکی ازقهرامون خیلی طول کشید ودراین مدت خانواده ش به اجبار به نامزدی پسری درآورده بودنش
1روزبازبهش زنگیدم وخواستم دوست بشیم که بهانه ی نامزدیش را پیش کشید
میدونستم اینقد دوستم داره که شوهر هم داشته باشه قبولم میکنه ولی یکمی اخلاق بچه گونه ننری داشت و دلیل قهرهای الکیمون هم همین اخلاقش بود
خلاصه قبول کرد دوباره تا ازدواجش باهم باشیم
ازش خواستم قراربذاریم ولی گفت میترسه بیرون قرار بذاره چون نامزد داره و خطرداره ویکی ببینه بدبخت هستم و از این حرفا
ووقتیم میگفتم خانه خالی بریم میگفت باتو تنها باشم پدرمو درمیاری
ولی درعین حال بهم بدجور اعتماد داشت
میدونست1حرفی بزنم واقعا روش می ایستم و اهل دروغ و خیانت نیستم
بهش گفتم بدون رضایتت دست هم بهت نمیزنم
اونم گفت فقط بایدبوس اینا باشه
منم گفتم وقتی پیشم هم اومدی درخواست سکس میکنم و اونجا هم خواستی مخالفت کن
خلاصه 1روز باهم رفتیم خونه خالی
یکمی با هم حرف زدیم
خیلی خوشحال بودم
میدونستم این دفه از دستم قصر در نمیره و باهاش سکس میکنم
این دوست دخترم 1خصوصیتی داشت که خیلی به سختی حشری و هوسی میشد و همین کار منو سخت میکرد ولی اونم ادم بود وفقط باید از راهش وارد میشدم
لب و بوس و مالیدن را شروع کردم
اینقد سینه هاشو مالیدم که یکمی داشت حشری میشد
آروم آروم دستم را بردم طرف کسش و ازبیرون شلوارش مالیدمش که دستمو کشید وبا1باراصرارم راضی شد بمالمش
دستمو بردم تو شلوارش و بعد شورتش و مالیدمش
هنوز همچین خیس نبود
فهمیدم فعلا حشری نیست زیاد و نباید لباساشو دربیارم چون میدونستم مخالفت میکنه
بعد اینقد مالیدمش که کسش خیس خیس شد
دیگه نمیتونست خودشو کنترل کنه وچشماشو بسته بود وچهره ش1حالت گریه داشت و فقط دست وپا میزد از شدت حشری بودن
میدونستم الان وقتشه لختش کنم
میدونستم مقاومت نمیکنه و بدجور در عالم هپروت بود
آروم دکمه ی مانتوش را باز کردم که هیچ مخالفتی ندیدم
خیالم یکم راحت شد
دکمه های بعدیشودرآوردم و همینطور مانتوش را درآوردم و بعد سوتینش را
اینقد از سینه هاش خوردم که سیر شدم ازش
دکمه ی شلوارشو باز کردم و داشتم درمیاوردمش وهیچ حرکتی نمیکرد و دراز کشیده بود وچشاش بسته بود
هیچ همکاری نمیکرد و فقط داراز کشیده بود
شورتش رادرآوردم وباز شروع به مالیدن کسش کردم
خودم از کس خوردن بدم میاد و از اونم خواستم کیرمو بخوره مخالفت کرد و منم اصرار نکردم
خلاصه چنددقیقه ای با کسش ور رفتم که یهو به آه اوه کشید و صداش بلند شدو نفساش بریده بریده میشد
با حرکت بدنش فهموند که میخاد تندتند بمالونم
درهمین حین بدنش لرزید و فهمیدم ارضاشد اما غلط کردم که ارضاش کردم
چون به خودش اومد ویهو از زیرم بلند شد و لباساشو شروع به پوشیدن کرد
گفتم بابا چیکار میکنی وایسا من هنوز نکردم,اماقبول نمیکرد
بهش گفتم بیمعرفت خودت حال کردی کافیه؟نباید من بریزم؟باخنده گفت رفتی خونه برو حموم
خیلی اصرارکردم اما قبول نمیکرد
اخلاقشو میدونستم ومیدانستم سودی نداره و باخودم گفتم صبر کنم تا دوباره شهوتیش کنم
بعد10دقیقه شروع کردم به لب گرفتن وسرتون را درد نیارم که باز همون ماجرای قبلی و دختره حشری شد و لباساشو در آوردم
این دفه معطل نکردم و با کیرم لاپایی زدم و روی کسش مالیدم
کونش خیلی تنگ بودودلم نمیومد همین سکس اول عذابش بدم ودردش بیارم و از جلوش هم خودشم میخاست هم نمیکردم چون آینده ش خراب میشد وخیانتی بزرگ بود
هرچند در حالت حشری راحت میشه دخترارو پاره کرد و از خداشونه اونموقع!!
1ربعی کیرم تند تند روی کسش مالش میخورد که ارضا شد
دیگه مث دفه اول پا نشد بره و دیگه تحت اختیارم بود و آخر منم ارضا شدم و روی شکمش ریختم
خلاصه این سکس خیلی بهم چسبید چون تنها دختری بود که برای گاییدنش زیاد انتظار و سختی کشیدم
بعدها زود زود قرار میذاشتیم و کلی سکس میکردیم و 12روز پیش عروسیش بود که1روز قبل شب اولش هم درآغوش من بود
اون قصدش خیانت به نامزدش نبود
دختری که از15سالگی با من بود و عاشقم بود نمیتونست ازم جدا بشه
ما الانم درارتباطیم
اینم بگم که در دوران نامزدیش1بار هم به نامزدش لب هم نداد و هیچ میلی بهش نداشت
همیشه از این نامزدی اجباریش گلایه میکرد
امیدوارم از داستان خوشتون اومده باشه
میدونم زیاد با حس و قشنگ نبود آخه توش دروغ نبود و برای حس دار کردنش باید توهم و خیالپردازی کرد و بیشتر داستان را با دروغ آمیخت که من حتی1کلمه ی داستانم هم دروغ نداشت
ازاینکه تاپایان داستانمو خوندید ممنونم
امیدوارم در داستانهای بعدیم بهتر بنویسم

نوشته: مهران


👍 0
👎 0
20040 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

414255
2014-03-08 15:13:47 +0330 +0330
NA

داستان جالبی بود ولی دیگه بی خیالش شو تو که دیگه به خواستدد رسیدی بزار زندگیش خراب نشه قصد نصیحت وصیت ندارم ولی فرض بزار نامزد خودت بود دوست داشتی نامزد خودت رابطه با کسی به جز خودت داشته باشه؟

0 ❤️

414258
2014-03-08 15:32:40 +0330 +0330
NA

باشع

0 ❤️

414259
2014-03-08 15:34:58 +0330 +0330
NA

تست اسپم

0 ❤️

414256
2014-03-08 15:55:46 +0330 +0330
NA

بدک نبود ارزش خوندن داره اما …

0 ❤️

414257
2014-03-08 16:12:57 +0330 +0330
NA

15 years old ?
Love ?
Sex ?
پناه بر خدا !
کجا میشینی؟زیر چادر؟یا مدام درحال کوچی؟…
البته عزیزان کوچ نشین و صحرا گرد هم دیگه سن قانونی رو رعایت میکنن!
والا ما خودمونم اصالتا بختیاری هستیم!
البته بیشتر تعجب من از دخدره اس که حتی تو اون سن قهر هم نموده !!!
بهرحال ولش کن جاکش سراغش نرو!
داستانتم قشنگ بود نگارشتم خوب و درنهایت مرسی

0 ❤️