سکس با سارا

1389/08/16

سلام.من محمد هستم 18 سالمه. یه دختردایی به نام سارا دارم که میخوام باهاش سکس داشته باشم ولی موقعیت جور نمیاد.خلاصه یه روز رفتم خونه ی مامانبزرگم و دیدیم اونم اونجاست.17 سالشه و خیلی سکسیه.ما3 تا فقط خونه بودیم.همین طور نشسته بودیم که یهو به مامان بزرگم زنگ زدنو گفتن بچه ی زن دایی دیگم داره به دنیا میاد.مادربزرگم زود لباساشو پوشید وبه ما گفت که تا دو ساعت دیگه برمیگرده.منم گفتم ایول انگار فرصتش گیر اومده.ماما بزرگم رفت و من و سارا تنهایی موندیم خونه.

گفتم ساراجون از درسا چه خبر.گفت خوبن و این حرفارو ولش کن.گفتم پس چی بگم.گفت خودت که بهتر میدونی شیطون.گفتم اهان از اون لحاظ. گفت بیا نزدیکتر و اینجامو ماساؤ بده منم با کمال میل رفتم پیشش و ماساؤ دادمش.وقتی داشتم ماساژش میدادمیه دفعه دستم خورد به پستوناش و کرستش. یه اه کوچولوتو ته دلش کشید.با خودم گفتم این یه فرصت طلاییه نباید از دستش بدم و خیلی حشری شده بودم. یه دفعه شرتمو در اوردم و لخت شدم وگفت چی کار کردی محمد؟ گفتم کاری رو که میخوام باهات بکنم. سریع شرت و کرستشو دراورد.وای چی میدیدم.چه پستونای سفید و چه کوس وکون بدون مویی.یه لب طولانی از هم گرفتیم و بعدش اونم کیرمو ساک زد.احساس کردم داره ابم میاد ولی به سارا چیزی نگفتم یهو ریختم وسط پستوناش.خوب منم یکم کوسشو قلقلک میدادم. بعدا کیرمو توی کوسش کردم و زود زود تلمبه زدم.بعدش دراوردم و بهش گفتم که میخوام تو کونش بکنم گفت جرم میاد.من که حسابی حشری شده بودم کیرمو یواشکی داخل کونش کردم گفت اه دردم اومد.منم شروع به تلمبه زدن کردمو یههو دیدم ابم اومد و ریختم تو دهنش اونم همشو خورد.خلاصه همینطوری داشتم میگائیدمش که دیدم الانه که مادر بزرگم بیاد. سریع خودمونو جمع و جور کردیمو یه لب از همدیگه گرفتیم تا اینکه مامانبزرگم اومد.خلاصه فهمیدم که هر وقت که دلم خواست میتونم با سارای عزیزم حال کنم.امیدوارم از داستان من خوشتون اومده باشه.

نوشته:‌ محمد


👍 0
👎 1
40570 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

268928
2010-11-07 15:01:47 +0330 +0330
NA

آفرین خوشم میاد کوتاه و مستقیم فقط نگفتی پردشو زدی

9 ❤️

268929
2010-11-08 01:04:22 +0330 +0330

به جای داستان نوشتن برو با ماشین کوکیت بازی کن …!!!
اگه خودت کس خلی خواهشاً بقیه رو کس خل فرض نکن.

6 ❤️

268930
2010-11-08 06:21:50 +0330 +0330
NA

یاه یاه یاه خندیدیدم

9 ❤️

268931
2010-11-08 08:21:23 +0330 +0330
NA

کیرم با همه متعلقاتش تو اون کونت
بچه کونی تو الان تو سن کون دادنی
تو رو چه یه داستان نوشتن

11 ❤️

268932
2010-11-08 09:10:55 +0330 +0330
NA

اینا که گفتی چرت بود عزیز من سارا که جنده ام باشه اینو نمیگه
دفعه بعد حداقل یه کم فکر کن یا قبلش با دوست دخترت هماهنگ کن

9 ❤️

268933
2010-11-08 15:21:11 +0330 +0330
NA

کسه شعره محض گفتی

7 ❤️

268935
2010-11-09 04:11:50 +0330 +0330
NA

kiram too koose nanay jendat
khahar kosse khodet oskoli na ma
ba id dastanat

12 ❤️

268936
2010-11-09 07:27:06 +0330 +0330
NA

کس شعری بیش نبود !!! :))

12 ❤️

268937
2010-11-09 12:10:18 +0330 +0330
NA

کیرم تو این داستانت کیری ترین داستان که تا به حال خوندم

11 ❤️

268938
2010-11-10 10:12:42 +0330 +0330
NA

Hamuntor Ke Ghablanam Goftam Too Hame Dastanaye Tokhmi Takhayoli In Tike Hast : “VAY CHI MIDIDAM?” Koskhol 2 Kafe Yarooe Miad Inja Kos Mige

10 ❤️

268939
2010-11-10 16:08:31 +0330 +0330
NA

کیری ترین داستان سایت بود.کوچولو مامان بابات گیر نمیدن بهت که زیاد تو اینترنت کس چرخ میزنی .ریدی با این نوشتنت

مادرتو از همون کون گاییدم

6 ❤️

268940
2010-11-10 17:02:18 +0330 +0330
NA

خدا تو سرت بزنه مرتيكه تف كش بيسواد

9 ❤️

268941
2010-11-11 01:49:16 +0330 +0330
NA

برو یره کوووسخوول… مرتیکه خودشم این داستانش باورش شده یه جلق اساسیم زده باهاش :)))

12 ❤️

268942
2010-11-14 19:21:33 +0330 +0330
NA

ای کیرم تا دسته با 2تا تخمام تو دهنت با این داستان نوشتنت.کس کش اول سایت مینویسه اگه زیر سن قانونی هستی برو کونت و بده تو بازم اومدی تو داستانم نوشتی!!

8 ❤️

268943
2011-01-02 09:34:47 +0330 +0330
NA

راست میگن برو فعلا کون بده بعد بیا داستان بنویس. علی الحساب پستونام تو کونت… :))

0 ❤️