سکس با پیرمرد فاعل

1401/11/03

سلام من سینا هستم ۲۴ مفعول میخام از اولین تجربه کون دادنم براتون بگم من کلا علاقه ای به دختر و زن ندارم و دوس دارم فقط کونم بزارن اینو تقریبا تو سن هفده سالگی متوجه شدم زمانی که بچه مدرسه ای بودم و یه روز داشتم با رفیقم شایان تو راه از مدرسه برمیگشتیم زمان خداحافظی تو راهی ک کوچه هامون از هم جدا میشد و خلوت هم بود دست دادیم و جدا شدیم چند قدمی بیشتر دور نشده بودم ازش ک دیدم یهو با صدایه نسبتا بلند گفت رامتین رامتین عجب کونی داری دختر بودی میکردمت اولش زیاد حرفشو جدی نگرفتم و ته دلم گفتم چرت نگو تا اینکه شب رفتم حموم همین جوری ک مشغول شستن بدنم بودم یاد حرف شایان اوفتادم یه دست به کونم زدم تازه اونجا بود متوجه شدم کونه نرمی دارم یه حسه عجیب بهم دست داده بود شاید باورش سخت باشه ولی برا کونه خودم راست کرده بودم همین جوری ک داشتم کونمو زیر دوش لمس میکردم متوجه گذر زمان نبودم شاید یه ربعی داشتم باهاش ور میرفتم سریع افکارمو جمع و جور کردم از شما چه پنهون یه جق هم زدم و اومدم بیرون ولی تا روزها فکرم درگیر بود یه بار طبق عادت همیشگی ک داشتم با شایان از مدرسه به خونه برمیگشتیم من یکم سرعت راه رفتنمو بیشتر کردم تا ازش جلو بیوفتم و بعد دوباره برگشتم سمتش و بهش گفتم شایان به نظرت کونم بزرگ نیست شایان هم خیلی بی پرده گفت کوس نگو چاقال کیرم تو کونت باو.
و منم دیگه بحثو ادامه ندادم و هر کدوممون دوباره رفتیم سمت خونمون .ولی من نمیتونستم افکار منفی رو از خودم دور کنم تو دست شویی ،حموم ،موقع خواب و کلا هر جا ک فکرم آزاد بود یه حس عجیب بهم دست می‌داد.
چند روزی درگیریه فکری داشتم ک دوباره رفتم حموم مشغول شست و شوی بدنم بودم که بازم افکار سکسی اومد سراغم دوباره شروع کردم با دستم باسنمو لمس کردن این بار تو دلم آشوبه بدی راه افتاد یه حس لذت همراه با ترس بهم میداد با انگشتم سوراخ کونمو لمس کردم طولی نکشید ک متوجه شدم اونقدر با سوراخم ور رفتم انگشتم کم کم داره میره داخل و کیرمم راست شده بود دوباره خود ارضایی کردم و سریع اومدم از حموم بیرون اینجا بود ک تقریبا فهمیدم من مفعولم و تمایل به کون دادن دارم یه مدت سعی کردم نماز بخونم ،ورزش کنم،حتی به سیگارم رو آوردم تو مدرسه پر خاشگر شده بودم و خیلی دعوا میکردم فقط میخاستم اون فکر لعنتی از ذهنم خارج بشه و یه چند ماهی واقعا افکارم آروم تر شده بود مدرسه ها تموم شد و تعطیلات تابستون شروع شدن من هم تقریبا هر روز عادت کرده بودم باشگاه میرفتم و واقعا حال روحیم بهتر شده بود تا اینکه یه روز بعد از ظهر از باشگاه به خونه برمیگشتم و هدفون تو گوشم بود و تو حال خودم بودم یه لحضه حی کردم یه چیزی از بغل داره بهم نزدیک میشه من تو پیاده رو بودم و مشغول راه رفتن ک یهو دیدم یه پراید مشکی ده قدم جلو تر از من نگه داشت زمانی ک من از کنارش داشتم رد میشدم یه نگاه به ماشین انداختم دیدم رانندش ک یه پیر مرد با موهای تقریبا سفید و صورت سه تیغ کرده بود با دست بهم اشاره کرده ایستادم ،هدفونمو از گوشم فاصله دادم گفتم با منی آقا گفت سرشو با خنده تکون داد که یعنی آره رفتم جلو کنار پنجره شاگرد ایستادم گفتم بفر مایید .که دیدم باهم یه سلام و احوال پرسی گرمی کرد و دستشو دراز کرد به طرفم ک باهام دست بده و منم دست دادم باهاش ،دستای قوی ای داشت تقریبا یه پنج شیش ثانیه ای دستمو نگه داشت تو دستش منم یکم معذب شدم سعی کردم دستمو بکشم عقب که خودش دستمو ول کرد شروع کرد یه آدرس نامفهوم ازم پرسیدن که من تاحالا اون آدرس به گوشم نخورده بود و گفتم والا من جایی ک شما میگین رو بلد نیستم دوباره خنده ی شیرینی کرد نمیدونم چرا از خنده هاش خوشم اومده بود گفت طوری نیست عزیزم فقط بگو این طرفا مشاور املاک کجا هست آخه من از شهر دیگه اومدم دنبال خونه میگردم منم یه جارو ک نزدیک خونه ی خودمون میشد بهش نشونی دادم گفت میتونی باهام بیای آخه من اینجارو بلد نیستم بعدش اگه بخای میرسونم خونه من قبول نکردم گفتم ممنون آقا شما همین خیابونی ک من بهتون میگم برید آدرس اسم این مشاور املاک بگین راهنماییتون میکنن ولی پیر مرد اصرار زیاد کرد و با خنده هاش منو راضی کرد باهاش برم منم سوار شدم تو راه ازم سوال می‌کرد بچه کجایی ،چند سالته،درس میخونی یا نه و از سوالا…
تا سه چهار دیقه ای گذشت از حرفاش از کنار دوسه تا دخترگذشتیم گفت ماشالله محلتون دختر م زیاد داره منم ته دلم گفتم عجب دیوثیه
گفت تو دوس دختر نداری ،منم از اونجا ک واقعا نداشتم گفتم نه والا دوباره خندید و گفت ولی من تا دلت بخاد هم سنه تو بودم دوس دختر داشتم ،الانم دارم ولی بیشتر با زنای بیوه حال میکنم حرفاشو ک می‌شنیدم فقط ته دلم بهش فحش میدادم اونم ققط مشغول شرو ور گفتن بود که گفت پس اهل کاری نیستی منم سرمو دادم بالا و گفتم نه .اونم با تعجب گفت هیچچچ .گفتم آره گفت اهل دوست دختر گفتم نه،گفت سیگار میگیرم نمیکشی گفتم نه ،یهو گفت اهل کون چی هستی یهو آب تو دهنم خشک شد ساکت شدم خندید گفت ها چی شد گفتم هیچی والا گفت دیدی هول شدی پسسسر.
گفتم آقا من اهل هیچی نیستم سرم تو کاره خودمه اونم با خنده و یکم جدی تر از قبل لهنشو عوض کرد گفت باشه.
داشتیم کم کم به املاکی می‌رسیدم ک دستشو آورد سمت رونم و گفت یه چی بگم ناراحت نمیشی منم گفتم بفرمایین، گفت راستش من دنبال خونه نیستم همین جور ک از خیابون رد میشدم چشم به‌و تورو گرفت گفتم بزار با این آقا خوشتیپه رفیق شم من کلا شوکه شدم و گفتم شما لطف دارین ممنون.
گفت آره خلاصه من ماشینم که هست خونه هم دارم بیا بریم گردش و یه چیزی باهم بخوریم یکم بگردیم منم گفتم ممنون ولی من عجله دارم اونم سریع گفت تو که نه دوس دختر داری نه کار و واری داری عجله چی داری نمیدونم چرا ولی انگار هیپنوتیزمم کرده بود گفتم باش
گفت پس بریم خونه من شاید باورتون نشه ولی هیچی نگفتم رسیدیم پایین یه ساختمون محلشونم جزو جاهای خوب و نسبتا با کلاس بودگفت بفرما اینجا هم خونه منه راستی اسمت چی بود گفتم سینا ،گفت منم محمودم خوش اومدی سینا جون مهمون عزیزم منم گفتم تشکر آقا محمود.
رفتیم داخل ساختمون طبقه دوم ساختمون نسبتا شیکی بود دره واحدو ک باز کرد با وجود اینکه خونه خیلی شیک و تر تمیزی بود ولی مشخص بود خونواده توش زندگی نمیکنه گفت اول تو برو .دوباره یه استرسی گرفتم کفشام دراووردم وارد شدم محمودم کفشامو بر داشت جفت کرد آورد تو و درو بست گفت خوش اومدی سینا اینجاهم خونه ی منه گفتم به سلامتی .
گفت بشین یه چیزی بیارم بخوریم یه کم دردو دل کنیم با خودم گفتم آخه این پیر مرد چه درده دلی داره با من کنه خودم دوزاریم نیوفتاده بود داستان چیه شاید فکر کنید حرف الکی میزنم .
از تو یخچال نسبتا قدیمیش یه پاکت آب پرتقال آورد با دوتا لیوان و نشست رو مبل تک نفره کنارم آب پرتقال ریخت و گفت بفرما من نخوردم اونم مشغول یه سری حرفا بود ک یادم نمیاد دقیق چی میگفت
بعد دو سه دیقه گفت آب میوه تو بخور نترس نمک نداره گفتم ممنون اگه اجازه بدیم دیگه باید برم گفت حالا آب میوه تو بخور گفتن نه دیگه ممنون من رفع زحمت میکنم گفت حالا فعلا آبمیوه تو بخور میری نترس چیزی توش نریختم ،گفتم نه آقا این چه حرفیه گفت پس چرا نمیخوری ،منم دیگه از تعارف خسته شدم شروع کردم به خوردن ک گفت آره عزیزم بخور فکر کردی مثلا من چیزی ریختم توش بیهوشی کنم کونت بزارم اینو ک گفت آبمیوه وسط گلوم گیر کرده و خشک شدم اونم خندید گفت ها چته ما ک اهل این کارا نیستیم ولی خدایی خوب بدنی داری ها از پشت ک دیدمت باشن خوش فرمی داشت .آقا تا این حرفو زد من گرفتم ولی توان حرف زدنمو از دست داده بود ،ک محمود گفت پسر خوبی هستی ماشالله یهو گوشیم زنگ خورد از خونه بود جواب دادم و گفتم یکم دیگه میام خونه گوشیمو دید گفت گوشیت قدیمیه من یه آشنا دارم میخای برات گوشی نو ازش ور دارم گفتم نه آقا شما لطف دارین با خنده ی ریزی گفت نه بابا ما مگه چند تا رفیق داریم
منم یه لبخند ریزی زدم گفت من همه جوره میتونم حمایتت کنم پول احتیاج داشتی بهت میدم و از این حرفا …
من دیگه دوباره داشتم معذب میشدم گفتم با اجازه ما دیگه بریم فقط دوست داشتم از اونجا بیام بیرون و تا خونمون یه نفش بدوم
گفت باشه میری حالا یکم لهنش جدی تر شد یهو دست کشید رو پاهام و گفت ولی خدایی خوب پسری هستی بد بختانه منم بدنم سر شده بود اونم داشت بیشتر رونامه فشار می‌داد حس کردم از این کارش خوشم میاد یکم بدنمو شل کردم اونم دیگه کامل مشخص شده هدفش از اینکه منو سوار ماشین کرد و آورد خونش چی بود دستای زمخت و کلفتشو از شکم کرد داخل پیرهنم دو تا دکمه پایینو باز کرد منم شاید باورتون نشه کیرم بلند شده بود و از کاراش خوشم اومده بود اون صورت سه تیغ کردشو آورد جلو و با لباش شروع کرد گونه هامو بوسیدن با اینکه پیر بود ولی خیلی تر تمیز و خوش تیپ بود واقعا تو اون لحضه همه چی از ذهنم پاک شده بود انگار واقعا واقعا داشتم تو زمان حال زندگی میکردم فقط ذهنم درگیر کارا و بوسه هایی بود ک انجام می‌داد طولی نکشید ک شروع کرد جورابامو درآوردن با انگشتاش کف پامو فشار می‌داد این کارش حسابی منو تحریک می‌کرد اصلا انگار این بشر یک عمره این کارست.
خودمم با اینکه متوجه شده بودم عاقبت قراره چی بشه ولی تمایل به پس زدن محمود نداشتم و از لمس کردن‌اش و بوسه هاش لذت می‌بردم محمود همین جوری ک منو لمس می‌کرد و لباسمو باز می‌کرد مدام با صدای آروم صورتشو به صورتم می‌مالید و میگفت عزیزم عزیزم عزیزم هنوز صدای شهوانیش تویه گوشمه تقریبا من لخت شده بودم ک البته محمود لختم کرده بود خودشو از روی زمین جمع کرد شلوار جین گشاد و پیرهن چهار خونشو سریع از تنش درآورد و فقط یه شورت و زیر پیرهن تنش بود من کلا ساکت بودم و خودمو سپرده بودم دستش منو دمر خوابوند زمین و شروع کرد کارمو ماساژ دادن گه گاهی هم پشت گردن و دور گوشمو می‌بوسید ک یهو از جاش بلند شد گفت یه لحضه صبر کن منم گفتم باشه برگشتم به پشت خوابیدم دیدم محمود با یه چیزی شبیه پماد از اتاق اومد بیرون فهمیدم میخاد ترتیبمو بده ولی من راضی بودم و فقط استرس داشتم نشست کنارم کمی از اون پماد مالید به کف دستاش و کیرشو از تو شرتش درآورد و شستشو نصفه تا سره زانوهاش کشید پایین کیرم نسبتا بزرگی داشت شروع کرد پماد مالیدن به سره کیرش بعدش خوابید رو من و شروع کردن نوازش موهام و همین حالت دوباره منو به شکم خوابوند رو زمین با انگشتش شروع کرد با سوراخم بازی کردن منم داشتم میموردم از استرس که متوجه شدم داره کارشو وارد سوراخم میکنه خیلی آروم این کارو می‌کرد ک من احساس درد نکنم اولش من فقط سفتی کارشو حس میکردم ک آروم آروم داره به سوراخم فشار میاره ک یهو یکم درد همراه با لذت برام شروع شد دست و پام شروع کرده بود لرزیدن ولی واقعا حس خوشایندی داشت برام اونم خیلی کارشو فشار نمی‌داد داخل و تند تند درش. می‌آورد و کمی با انگشت با سوراخم بازی می‌کرد و دوباره کارشو خیلی یواش هل می‌داد داخل تازه اونجا فهمیدم واقعا کیرش بزرگه فقط استرس داشتم یه وقت جرم نده همینان
ولی واقعا محمود کارشو بلد بود همون جور ک دمر خوابیده بود به بغل درازم کرد و شروع کرد با کیرم بازی کردن یکم از کیر تو کونم بود و همزمان کیرم منم گرفته بود تو دستاش ولی تلمبه نمیزد چون اگه تلمبه میزد درد میکشیدم چون کیرش واقعا سفت و بزرگ بود شروع کرد برام جق زدن و منم داشتم حال میکردم یه کم بدنم شروع به لرزش کرده بود و داشتم آه میکشیدم ک متوجه شدم اونم داره یواش تلمبه میزنه و کیرش رو بیشتر داخل کونم میکنه فک کنم تقریبا نصف کارشو داخلم کرد درد نداشت و لذت بخش بود برام دردش زمانی زیاد بود ک تلمبه میزد یه دو سه دقیقه ای با کیرم بازی کرد و آبم درومد ک واقعا خیلی خیلی لذت بخش بود و یه آهی از ته دل کشیدم محمود میگفت جان جان عزیزم …صداش خیلی شهوتیم می‌کرد دوباره به شکم خوابوند منو عین خمیر تو دستش شده بودم ک باهام همه کاری میتونست بکنه بعد از ارضا شدم مراعات گذاشت کنار و سرعت ضربه هاشو بشتر کرد منم درد لذت بخشی میکشیدم حس میکردم کیرش الان از تو نام در میاد بیرون گمون کنم دیگه حسابی سوراخمو باز کرده بود و داشت آه آه کنان تلمبه میزد هر دومون خیس عرق شده بودیم بدن محکم و سفتی داشت از پشت ک بدنش بهم می‌خورد واقعا لذت می‌بردم بوی تنشو دوس داشتم بویه عطر تنش و عرقش قاطی شده بود و یه بوی نابی می‌داد همین جور ک مشغول تلمبه زدن بود یه لحضه مکث کرد دوسه تا تلمبه محکم زد و یهو پاشیدن آب کارشو تو کونم حس کردم خیلیییی لذت داشت کسایی ک مثه من مفعولن می‌فهمن چی میگن بعد ده یازده ثانیه کریشو به سرعت از کونم کشید بیرون ک واقعا درد ناک بود برام زمانی ک سوراخو لمس کردم متوجه شدم باهام چی کار کرده واقعا بلند شدن از رو زمین برام سخت بود اونمبی حال و دمر کنارم دراز کشیده بود به هر سختی ای بود خودمو جمو جور کردم تازه فهمیدم چه غلطی کرده بودم هم احساس شرم داشتم هم رضایت ولی راه رفتن برام سخت شده بود میخاستم از اونجا برم فقط محمود با حالت خوابو بیدار گفت کجا عزیزم گفتم باید برم خونه منتظرمه گفت اگه بری چطور پیدات کنم گفتم من میخام برم نمیدونم از کاری ک کرده بودم احساس شرم داشتم سریع خودمو جمو جور کردم و از خونه زدم بیرون راه رفتن برام سخت بود از پله ها نمیتونستم پایین بیام تلو تلو میزدم احساس سنگینی تو سرم میکردم با هر زحمتی بود خودمو پایین ساختمون رسوندم بغض کرده بودم رفتم کنار خیابون یه ماشین گرفتمو رفتم خونه سریع لباسامو دراووردم رفتم دوش گرفتم تا مدتها زیر دوش به نقطه خیره شده بودم و بغض گلومو گرفته بود نمیدونستم کاره اشتباهی کردم یا نه بلاخره بعد مدتها فهمیدم طبیعت من اینجوریه و سعی کردم باهاش کنار بیام در مورد محمود هم بگم اون منو پیدا کرد بعد از یه مدت و چند باری سعی کرد دوباره باهام رابطه برقرار کنه که البته یکی دوبارم تونست و من جلوش کم آوردم ولی بعد یه مدت بیچوندمش اونم کم کم دیگه قید منو زد منم سعی کردم حالا که طبیعتم با بقیه مردا فرق میکنه باهاش کنار بیام ولی سعی کردم هیچ وقت مثه بعضی از هم نوعای خودم رفتارمو که منم مفعولم از بقیه پنهون کنم و سعی کنم دور از محلمون و با آدمی ک فاعله رابطه برقرار کنم زمان دانشجوییم تو یزد با یه پسری به اسم رامین ک فاعل بود مدتی رابطه داشتم همدیگرو ارضا میکردیم و الانم فعلا با کسی در رابطه نیستم اگر کسی مایل به رابطست خواهشا بدون توهین تو کامنتا بهم بگه
بای

نوشته: سیناس


👍 8
👎 2
25201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

911813
2023-01-23 01:31:35 +0330 +0330

نفهمیدم کیرش یا کارش را توت فرو کرد؟ موقع نوشتن معلومه کونت میخارید ها!!!

0 ❤️

911843
2023-01-23 03:55:03 +0330 +0330

سیناس یا درستش سینا
توخودت میخاریدی یعنی کونی بودی خودت نخ دادی بعد کلاس چندمی عمو کیر یا کار کارکه توکونت نمیره کیره که میره بعد نشنیدی که میگن (( گر بخواهی بچه رو راضی کنی باید با دول او بازی کنی )) اون مرتیکه کاندمی چیزی استفاده نکرده نگفتی ممکنه بیماری بگیری ایدزی و سوزاکی و سفلیس چیزی که زیاده توشهوانی فاعل کیر بدست .

0 ❤️

911854
2023-01-23 05:18:14 +0330 +0330

🤔نمیدونم‌چی باید گفت
مفعولی باش،حق طبیعیه توئه ولی اینطور زاضی شدن رفتن خونه یه آدم غریبه نوبره والا

0 ❤️

911878
2023-01-23 11:43:12 +0330 +0330

اول رامتین بودی بعدکه پیرمرده کردت شدی سینا

0 ❤️

911899
2023-01-23 16:23:25 +0330 +0330

سینای عزیزم از کدوم شهر هستی خوشگلم

0 ❤️

911919
2023-01-23 22:47:57 +0330 +0330

از غلط املایی ها که بگذریم…
ادامه دادن به سکس بعد ارضا شدن واسه کسی که 10 سال تجربه سکس داشته باشه هم سخته و تو اولین بارت بود و بعد ارضا شدن تازه شروع به تلمبه زدن کرد!!!
به نظرم یه بچه سال هستی که استرس داری و میترسی رابطه ای رو شروع کنی و ار رویا هات واسمون نوشتی…

0 ❤️

911921
2023-01-23 23:08:57 +0330 +0330

۲۳فاعلم مریوان هستم سایز بزرگم مفعول یا خانم پیام بده
تلگرامم ragnar4411

0 ❤️

911926
2023-01-24 00:18:17 +0330 +0330

منم مثل این مکان دایمی دارم ولی خب دنبال مطمن بیدم

0 ❤️

911930
2023-01-24 00:40:38 +0330 +0330

همه ی داستانت کار شد که اون کارش فلج بشه که اونکارو باهات کرده

0 ❤️

911954
2023-01-24 02:48:44 +0330 +0330

بد نبود ولی زیاد حال نمیداد همشو بخونم چونکه حرفای سکسی وشهوت توش نبود

0 ❤️

915411
2023-02-15 19:42:34 +0330 +0330

خوب شما که اکانت تلگرام نزاشتید ؟؟؟

0 ❤️