نمي دونم چطور بايد اين داستانو واستون شروع کنم. داستاني که زندگي منو از هم پاشوند و باعث شد واسه هميشه رابطه من و مادرم واسه هميشه خراب شه.نمي دونم شايد هم مقصر مادرم بود که به بابام خيانت کرد و من با همون دليل به مادرم تجاوز کردم. ولي واسه هر دومون هم واضح بود که درخواست سکس من از مامانم فقط به دليل شهوتي بود که از چند سال پيش شروع شده بود و من نمي تونستم مادرم رو تو سکس ناديده بگيرم.
18 سالم بود که به صورت کاملا اتفاقي سکس مامانم رو با بابام ديدم. از اون موقع به بعد از هر فرصتي استفاده مي کردم تا بدن مامانم رو ببينم . اون يه زن چاق با پوستي واقعا سفيد و روشن بود. سينه هاي بزرگي داشت و همين باعث شده بود سينه هاش اويزون باشه .معمولا تو خونه از سوتين استفاده مي کرد و کمتر پيش ميومد که سوتين تنش نباشه اخه سينه هاش بد جور اويزون ميشد و کلا اونم يه زني بود که سعي مي کرد خودشو از من که بچه شم مخفي کنه.کم کم نظرم به مامانم عوض شده بود با اين که کاملا مذهبي به نظر ميومد ولي منم کسي نبودم که خودمو نااميد کنم.شبها موقع خواب عادت داشت که لباساشو کاملا عوض کنه و سوتينشو بالاي سرش بزاره.منم اين موقع ها خودمو به اتاقش مي رسوندم و سعي مي کردم موقع در اوردن سوتينش سينه هاي بزرگشو ببينم.شهوت من روز به روز بيشتر ميشد تا جايي که با شورتاي مامانم جلق مي زدم و ابمو مي ريختم توش.معمولا اين کارو زماني انجام ميدادم که شورتاي مامانم تو حمام بود و مطمئن ميشدم که اونارو مي خواد بشوره.
روزها همين طور مي گذشت تا رسيديم به اون روزي که کل زندگي من از هم پاشيد و ديگه رابطه من با مامانم اوني نشد که قبلا بود.روز قبل به مامانم گفته بودم که مي خوام برم مسافرت اونم ساکمو اماده کرده بود.قرار بود يکي از بچه ها بياد دنبالم و با هم بريم دنبال اون يکي دوستم.ساعت 3 بعد از ظهر بود که دم در خونه دوستم منتظر اون بوديم که بياد بيرون و راه بيوفتيم که تلفن دوستم زنگ خورد .اون ور خواهرش بود که گريه کنون به دوستم مي گفت باباش سکته کرده و بردنش بيمارستان.هر سه تامون تقريبا حل کرده بوديم و نمي دونستيم چيکار بايد بکنيم.واسه اين که دوستم يه کم اروم شه و استرابش کمتر بشه گفتم زياد ناراحت نشو مطمئنا فشارش افتاده بوده اون بدبختم هي زار زار گريه مي کرد.سريع خودمون رو به بيمارستان رسونديم و خدا رو شکر دکتر گفت چيز خاصي نشده فقط يه سکته خفيف بوده.چون دوستم دست تنها بود منو اون يکي دوستم تو بيمارستان مونديم.هوا کم کم داشت تاريک مي شد که رضا بهمون گفت شما ديگه برين خونه.از رضا خدا حافظي کرديم رفتيم خونه.تا اون موقع شب مامانم اينا فکر مي کردن که ما رفتيم مسافرت.ساعت حول هوش دوازده بود که رسيدم خونه.کليد انداختم و رفتم تو واسه اين که مامانم اينا از خواب پا نشن ارم قدم برمي داشتم .در حال رو باز کردم ديدم کسي خونه نيست.رفتم تو اتاقم و لباسامو عوض کردم .مي خواستم بخوابم که صداي باز شدن در خونه امد.پنجره اتاقو که باز کردم ديدم مامانمه با دوست بابام!اين صحنه واسم خيلي عجيب بود اخه مامانم هيچ وقت عادت نداشت با دوستاي بابام جايي تنها بره.به خودم گفتم پس بابا کوش؟تو همين بين مامانم اينا وارد خونه شده بودن و صداي خندشون همه خونه رو برداشته بود .نمي دونستم چي به هم مي گن واسه همين در اتاقو نيمه باز گذاشتم تا ببينم چه خبره که ديدم آقاي مرادی (دوست بابام)دستشو گذاشته رو سينه مامانم و داره با مامانم حرف مي زنه!!! داشتم قاطي مي کردم سريع لباسامو پوشيدم که برم تو حال و مچشون رو بگيرم که شنيدم دارن خدافظي مي کنن.تا اون موقع نمي دونستم بابام کجاست.
تا اقاي موسايي در حياط رو بست و رفت خودمو انداختم تویه هال و از پشت دست مامانم رو گرفتم و فشارش دادم.از ترس داشت سکته مي کرد.مامانم هي مي گفت ولم کن تو کي امدي و از اين حرفا که گفتم مامانم ديدم با دوست بابا چيکار مي کردي و مي خوام ابروتو ببرم و به بابا همه چيو بگم مامانم تا اين حرفو شنيد زد زيره گريه.نمي دونستم بايد چيکار کنم.از يه طرف فکر خيانت کردن مامانم که تا همين امروز صبح اونو يه زن مذهبي و وفادار مي دونستم ديوونم کرده بود از طرف ديگه نمي خواستم اين فرصتو از دست بدم.مامان مدام داشت گريه مي کرد.گفتم پاشو زود صورتتو بشور که الان بابا مياد.فعلا نمي خوام به بابا چيزي بگم.ديدم بازم نشسته رو مبل و تکون نمي خوره اين بار داد زدم گفتم پاشو جنده الان شوهر بدبختت مياد و همه چيو متوجه ميشه.ديدم مامانم با همون حالت گريه و ناراحتي گفت بابات امروز رفته ماموريت.همين کافي بود تا بدونم مامان جون مذهبي من که تا ديروز پز وفاداريشو به اينو اون ميداده تا منو بابام نبوديم با اين مرتيکه عوضي دنبال عيش و نوش خودش بوده و تو اين همه سال مرا سکار گذاشته بوده.ديگه همه چي واسه من اماده بود تا نقشه کردن مامانم رو عملي کنم.
دست مامانمو گرفتم و بردمش تو اتاقم رو تخت گفتم درست همه چيو بايد بهم بگي.از کي با اين مرتيکه بودي و تا حالا چيکار کرده باهات.اون شب مامان همه چيو گفت البته خودش مي گفت يه ساله که با هم دوست شدن و اول قصد نداشته که به بابام خيانت کنه ولي بعد به زور اون عوضي چند بار سکس داشتن با هم تا به هم علاقه پيدا کردن.تا مامانم اسم سکس رو اورد گفتم حالا نوبته منه که جرت بدم.به مامان گفتم پاشو مي خوام لختت کنم.مامانت بيشتر از اوني که از لوح رفتن قضيش با اون عوضي شوکه شه از اين حرف من شوکه شد. واسش قابل هضم نبود که پسرش کسشه بزاره واسه همين هي زور مي زد که منو منصرف کنه. کيرم داشت شق مي شد اون موقع هيچي خاليم نبود واسه همين چنتا کشيده خوابوندم تو گوش مامانم تا دست از مقاومت برداره. هي مي گفت نکن من مادرتم و از اين حرفا . زورم امده بود تا همين چند لحظه قبل با دوست بابام بوده و الان اينو بهم ميگه. نمي دونم شايد هم چون پسرش بودم واسش سخت بود که بهم کس بده. ديگه داشتم کامل لباساشو در مي اوردم.اونم مقاومتي نمي کرد تنها کاري که ازش برميومد همون گريه کردن بود.چراغ اتاقمو خاموش کردم که راحت باشه و خجالت نکشه ازم هنوز شورتش پاش بود.يه شورت سياه با يه سوتين قرمز.سوتينشو از قبل در اورده بودم.بلندش کردم سر پا تا بتونم دست کنم تو شورتش.خيلي حال ميداد .اروم هي مي گفت من مادرتم نکن اين کارو ولي من اين چيزا واسم مهم نبود.خودمم زود لخت شدم و از جلو چسبيدم بهش.قلبم داشت تند تند مي زد.کيرمو از جلو مي مالوندم به شورتش.کسش خيلي نرم بود.ديگه نمي تونستم صبر کنم.زود شورتشو در اوردم و خوابوندمش رو زمين.کيرمو که کم خيس کردم و گذاشتم تو کسش.تا کيرم رفت تو کسش مامانم يه اخ گفت و شروع کرد به نفرين کردن.ديگه واسم لذت بخش تر شده بود.هي مي گفت شيرمو حلالت نمي کنم.همون بهتر که شيرت حرومم بشه جنده عوضي.کيرمو چند بار تو کسش عقب جلو کردم و نوک سينه هاشو تو دهنم مک مي زدم.داشت ابم ميومد که رو شکم خوابوندمش و کيرم کردم تو کونش .دردش امده بود واسه همين چند بار کونشو صفت گرفت منم عصباني شدم و دو سه باري زدم تو کونش تا شلش کنه.وقتي کون گندشو شل کرد کيرمو حل دادم تو سوراخ کونش دو سه بار عقب جلو کردم تا ابم امدو همشو ريختم توش.بعدي که ارضا شدم ارم رو کون مامانم دراز کشيدم.مامانم دو سه دقيقه هيچ حرکتي نکرد ولي بعد اروم منو زد کنار و با شورتشو خودشو تميز کرد و رفت بيرون.
از اون شب به بعد ديگه هيچ وقت مامانم واسم مادري نکرد.منم قول دادم قضيشو با دوست بابام به کسي نگن.اون رفتار مامانم باعث شد واسه هميشه از اون خونه برم.ولي قبل از اون مامانم رو تهديد کردم که ديگه به بابام خيانت نکنه چون با کوچکترين موردي که ببينم مامانم رو لوح مي دم.الان يه ساله خونه نرفتم و فقط تلفني با مامان بابام حرف مي زنم.مامانم وقتي بابام خونست عادي رفتار مي کنه ولي وقتي نيست حتي جواب تلفنمو نميده…
نوشته: رضا
موجوداتی مثل این نسناس بالایی رو باید با طالبان و آخوندها جمع کرد براشون یک کشوری وسط صحرای آفریقا تا اونجا بهشت اسلامی خودشون رو برپا کنند و بیش از این دنیا رو به گه نکشند.
اتفاقا خیلی هم لذت بخش و متفاوته ،منم تو فکر سکس با مامانم هستم ،منتها راهشو بلد نیستم
باید لوش میدادی چون خیانت هیجای ببخششی ندار وان اقای که نظر داده alikiany واقا کیر تو کونت با حرفی که گفتی اخه مگه ادم مادری که 9 ماه تو شکمش نگهت داشته اینهمه سال ازت نگهداری کرده اینو می گن واقعا کونی هستی
بجه ها من میگم بییان این یارو بکنیم که به مادرش فکر نکنه کلمه مادر خیلی مقدسه که بخواد در موردش سکس درست کنه :(
واقعا اینجور زنارو که اسم مادر روشون نمیشه گذاشتو باید با لوله بخاری داغ بری تو کسش کیریترین چیز خیانته تو زندگی
آفرین پسر خوب حالا آگه دوباره دیدی مامانت داره میده به خودم بگو که همچین بکنمش که دیگه اسم کیر برندهره
بیچاره انسانیت بیجاره عشق بیچاره سکس گیر چه کسانی افتاده اند
:H به نظر من خوب كارى كردى.
اما نبايد از خونه مي رفتي تا هر وقت تو رو ديد به ياد اون شب مي افتاد و عذاب وجدان مي گرفت.
مادر هرچی باشه مادره اصلا فکر سکس با مادر مثل خون خوک میمونه نجسه.این اقایی هم که این داستانو نوشته اگه واقعیت داشته باشه اشتباه محض کرده.میتونست خیلی بهتر مادرشو به راه درست بکشونه.حالا اون یه اشتباهی کرده بود آدمی که معصوم نیست.خواهشا اگه از نظرم خوشتون نیومد فحش ندین
Vallah chi begam…
Man kheyli hashariyam amma in kari ke in yaroo karde door az osoole sexyie.
Bavar kon be joone tu rast migam…
آخه کسکش خالی بند تو گه خوردی توهماتتو تف میدی اینجا . تو گه میخوری مادرتو بزنی تو سگ کی هستی لاشی . یه بار میگی اسم دوست بابات که رفیق ننت شده " مرادی" بود دو خط پائین ترش میگی " موسایی" خر خودتی بچه کونی :)
كيرم تو حلق خودتو مامان جندت.مامانت با آقاي مرادي امد بعد آقاي موسايي در بست رفت.كوني حد اقل كسشرم مي نويسي درست بنويس
kiram to rohe madare jendat va toye kone to harom zade ke be mamanet chesh dashti.
فقط يه سؤال دوست عزيز
اگه بر حسب تصادف ميديدي كه بابات داره دوست مادرتو ميگاد چي؟
خدا وكيلي نمي گفتي: عجب باباي تيزي… دمش گرم. ؟
اين حسي كه اسمشو گذاشتيم غيرت، خيلي آشغاله دوست من.
همونقدر كه مرد به سكس و عشق و محبت نياز داره، زن هم حق داره… . :(
بيايم تك بعدي به قضايا نگاه نكنيم. اوني كه بهش ميگيم غيرت، چيزي جز حس تملك و حسادت نيست عزيزان.
كمي بيشتر فكر كنيم.
اخه فصل كون اين همه زن و دختر چرابا…اونم زوري؟؟؟؟ B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B) B)
خاک تو سرت بدبخت حشری.این وسط مامانت گناهکار نیست تو کونی گناهکاری و باید شرمنده باشی.اخه به مامان خودت تجاوز کردی؟ یعنی سکس اینقدر مهمه که مادرتو واسش فدا کردی.بدبخت جقی.کاش میشناختمت وگرنه کونت میزاستم بی ناموس
خاك تو سرت… احمق… عوضي… كوني …الاغ… بي غيرت … كير خر تو كونت … كيرم تو دهنت عوضي… X( X( X(
خجالت نميكشي مياي همچين مطالبي اينجا مينويسي… آخه الاغ آخه مگه كير آدم واسه مادرش بلند ميشه… واسه كسي كه خودت ازش بيرون اومدي شق كردي… خاك تو سرت كنم… X( X( X(
تو افراد ديگه اي كه همچين كاري ميكنن حرومزادن… حرومزاده… هرچي بگم بهت كمه …
كاش دم دست بودي تا پامو ميكردم تو كونت… حرومزاده … X( X( X(
الدنگ باید همون موقع سر مامانتو اون یارو رو مذتشتی رو سینشون
داستانت که بوئ دروغ میداد ولی اگه راست باشه که خاااااااااااک برسرت وتف به غیرتت!
اگه واقعا مامانتو کردی شک نکن واقعا شک نکن که حروم زاده هستی بدبخت!
X( X( X( X( X( کون کش کیرم تو دماغت هم تو کونده ی حروم زاده یی هم مامانت جنده ی کونی کیرم تو بطن چپت مامان کن
ببینم مامانت به چند نفر میداده به آقای مرادی یا موسایی یا . . . فکر کنم زحمت تو رو هم دوستای بابات (که بابات نیست) کشیدن.خاک تو سر تو و تف به صورت اونهایی که به بی غیرتی خودشون افتخار میکنن.میگم کیان ایکس برای اینکه ظلمی صورت نگیره هر از چند گاهی برو از مادر و خواهرات بپرس یه وقت دیدی نیاز جنسی داشتن اگه داشتن به رفیقات بگو زحمتشو بکشن
آخه كيري چرا داستان دروغ مينويسي …
اينم سوتي كه دادي يك جا گفتي آقاي مرادي ، بعد گفتي موسايي !
ديدم آقاي مرادی (دوست بابام)دستشو گذاشته رو سينه مامانم و داره با مامانم حرف مي زنه!!! داشتم قاطي مي کردم سريع لباسامو پوشيدم که برم تو حال و مچشون رو بگيرم که شنيدم دارن خدافظي مي کنن.تا اون موقع نمي دونستم بابام کجاست.
تا اقاي موسايي در حياط رو بست و رفت…
ajab zamoneye shode…b mamanatonam rahm nemikonin?jnde rikhte 2in shahr .khak bar sare hamchin adamaee k bkhan maadar sedashom konan
سلام
من آدم بی ادبی نیستم
ولی این داستانی رو که نوشتی آرش باید مادرت رام تو میشد
نه ضد تو در هر صورت داستان خوبی ننوشتی
یکی دیگه بنویس
ادم باید خیلی کثیف باشه که با مادرش سکس کنه یا حتی تو فکرش باشه.
متاسفم برات نارفیق!!!
زندگی سگیتو لجن مال کردی …
و به احتمال قوی پدرت دوست بابایه بدبخت زن جنده اته
اتفاقا بابات هم خونه آقای مرادی موسایی بود خبر نداشتی
اینقدر جوگیر کسشعر نوشتن بودی و یه دستت به کیر و خایه هات بود که زیادی غلط املایی داشتی. راستی جناب جلقی، مردانگیم به کامت= کیرم دهنت
خيلي خري احمق ديگران باتو فرق ميكنند . كسي كه بامادرخودزناكند . باديگران چه ها كند
از سکس خانوادگی بدم میاد ان همه دخی و مادر بقیه ادم باید حرم زاده باشه این کار کثیفو انجام بده
salam… dostan e aziz injor adama har chi beheshon fohsh bedim taze bishtar be rishe ma mikhandan o pishe khodeshon migan ke tonestam ba in dastan hala che rast ya dorugh shakishon konam tanha rahe barkhord ba kasee ke ba maharem sex daran baykot kardane na khoondan va na hatta nazar dadan khodeshon goreshono gom mikunan o miran in nazare man bod baghiye dostan ro nemidonam …
سلام من تابحال به هیچکس تو این سایت نظر ندادم اما حیفم اومد باید نظر بدم اگه راست گفته باشی خیلی آشغالی که به بهانه خیانت مادرت باهاش سکس داشتی.
آخییییییییییییش دلم خنک شد کامنتهای بچه هارو خوندم و دیدم این همه فحش ابدار بهت دادن. واقعا" از حیوونم پست تری . با نظر kianxxx هم کاملا" موافقم. از مردای زن فروشم متنفرم. سکس مال مجردهاست اونم یکی یکی . یعنی یه رابطه رو تموم کنی بری سر بدی حتی اگه فردای اون روز باشه. وقتی متاهلی هیچ رابطه ای دیگهایی معنی نداره. سکس با مادر و خواهر و به قول اسلام محارم معنی نداره. آخه خاک بر سر کسی که اینقدر دست و پا چلفتی که باید بره سراغ ننش. تف تو روتون ااااااااااااااااااااااااااااااااه. میشه اقایون بازم فحشش بدن؟؟؟؟؟؟؟؟؟// |(
Kire qol cheraqe jado va kune ahmadinejad to dahane kasi ke az sexe ba madaresh harf mizane
همتون حل کردید ؟؟؟ چیو حل کردید ؟؟؟
لوح بدیش ؟؟؟ به کی می خوای لوح بدی ؟؟؟
کس کش کیریه حرومی دیگه ننویس ، با محارم ننویس
بی بی تو گاییدم ننویس ، کس کش بی غیرت
زیر دریایی اتمی تو کونت میمون
اولا ک دوروغ لود
دوما شما یه عده حرام زاده تخم زنا هستید ک میخوایددبدمابه ناموس خودمونم عوض شه ایرانی کسی نیست ک به ناموس خودش شهوانی نگاه کنه
خدا شفات بده عقب مانده ذهنی خاک توسر مریضت
کیر هفت جدو آباد مردای این سایت تو ذهن اسهالت
گه تمام هیکل نحستو بپوشونه حیوان روانپریش
خاک بر سر برو دکتر بگو من یه فلج مغزی ام لطفا منو بکنید
اوه اوه اوه اوه اوه اوه اوه اوه اوه این اولین تاپیکی هست که اینقدر نظر داده شده بخاطر چی بخاطر یه ادم روانی که فقط دروغ نوشته و گذاشته اجرا تا امسال ما رو تحریک کنه تا واسش نظر بدیم اینجوری امتیازش میره بالا ولی اگه درست داستان کس شعر رو خونده باشین میدونید دروغه دروغه دروغه دوباره بخونید اهای ملت اخه چرا اقای مراااااااااادی بود یه دفعه شد موسااااای اخه کس کش دروغ
گو تخم حروم چرا خالی میزنی که این همه بچها فکر کنن توی خوارکونی راست میگی برو کس کش با اون دروغت خاک تو سرت کنن مراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااادی کجا موسااااااااااااااااااااااااای کجا همکار باباش
تيكه اولش كه مامانتو اون يارو كرده راست بود اما بقيشو موقع جق بافته بودي ننه كوني
bi namos khar kose madar jende potin ye sarbaze 24mah khedmat to kone avalo akharet ke enghadar dorogh goyi.
دوست مامانت
آقاي مرادي بود
يا
آقاي موسايي؟
،
چرا دروغ مينويسي كه فحش بخوري
نمیدونم کی مجبورتون میکنه که یه مشت جفنگیاتو به اسم داستان بنویسید حداقل دو تا کتاب بخون بعد دست به قلم شو راست و دروغش و موضوعش بخوره تو سرت حداقل درست بنویس
فقط میتونم بگم کیرم تو حلقت.
یا دروغه که فقط هدفت بی غیرت کردنه ملته یا واقعیته که بدون دنیا و آخرتت به گا دادی رفته دیگه نبینم کسی سکس با محارم نوشته وگرنه جرش میدم توهم مزدور بسیجی هیچوقت ازین کثافت کاریا نمیکنه چرا صف بندی میکنین اوناهم تو همین جامعن تو همین خونواده ان بدبختا آمریکا داره غیرت شما رو به باد میده وحدتمون به باد میده برای اینکه فردا مثل عراق و افغانستان و خیلی کشورای دیگه نیروهاش تو ایران ناموسمارو به باد بدن ما اگه سگشون کشتیم جرمون بدن ولی اگه اونا مارو کشتن کسی متهم نشه
واقعا که
آقایh137122…کلأوتمامأ بیابروبه کونم همونجابمون جات امن…کسخول دیگه ازاین حرفانزنی ها
حیف از نظر که برای این حیوون داد بیخیال دوستان فکر کنیدیه زری زدورفت
من اگه جای تو بودم چن سالی ازش سوء استفاده میکردم تا هم ادب بشه هم خودت بیشتر حال میکردی آخه یه شب که حال نمیده باید حاملش میکردی از زور سکس
بالاخره اسم دوست بابات اقای مرادی بود یا موسایی؟ biggrin
برو جلقتو بزن بچه جون.
من با اوناش کاری ندارم
این دوست بابات مرادی بود یا موسایی؟؟؟؟
مجلوقه کسکش
دیگه این طرفا پیدات نشه ها bye
خوب وقتی میخوای بگی بی غیرتی حداقل حواست باشه سوتی ندی
ديدم آقاي مرادی (دوست بابام)دستشو گذاشته رو سينه مامانم و داره با مامانم حرف مي زنه!!! …
تا اقاي موسايي در حياط رو بست و رفت
خوب تخم جن چرا ضر میزنی
لوح میدادی؟؟؟
مردک الدنگ لوح رو از کجات درآوردی؟
مال کدوم جهنم دره ای هستی؟
خیلی حروم زاده ای آدم جلاقی مثل تو و اون جاکش اولی و باید جر داد
ببین کونی خان هرچند میدونم داستانت کسشعره و ذهن ی جلقی رو داره در خودش نشون میده باید به پدرت میگفتی همه چیز رو
خیلی حروم زاده و بی وجودی
آفرین کارخوبی کردی…کس کردنی رو باید کرد
منم با مادرم سکس دارم کلی ام دارم حال میکنم هرجفتمونم راضی هستیم
کیر موسایی و مرادی تو کون آدم بی غیرت سیب زمینی
لوح لوح لوح :|
کیرم دهنت بیناموس ای کیر ادمین سایت شهوانی تا ته توی کونت با این داستانت بدبخت ننت کاش اونشب که بابات ننتو گذاشت کاندوم سر کییرش کشیده بود یا کاش اونشب خوابیده بودن
داستان تو یکی از قدیمی ترین داستانایی ک میش ۳ بار خوندم…نمیدونم چرا.ولی جالب بود و عجیب…درکل قشنگ بود
بابا جون مادرتون یه داستان قشنگ تخیل کنید
چیه اخه این کصشرا ناموسن
اااه
من نه به ننهی… ات کار دارم نه به خوده دیوثت ولی ناموسن اسم داستان رو خراب نکنید قراره داستان باشه نه کص و شعر
من اگه بودم با دسته بیل جرش میدادم و سنگسارش میکردم >)